دراکولا؛ سریالی کمدی که دیدنش راحت نیست

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۹ دقیقه
سریال دراکولا

در این مطلب نگاهی به ضعف‌های سریال «دراکولا»، اثر جدید مهران مدیری انداخته‌ایم تا نقاط ضعف و قوت آن را بررسی کنیم.

سریال «هیولا» به کارگردانی مهران مدیری ضعف‌های عدیده‌ای در متن و اجرا داشت و برخورد آن با معضلات اجتماعی و گرفتاری‌های امروز قشر متوسط جامعه‌ی ایران حتی به سطح نازل شعار هم نمی‌رسید و آن‌قدر در دام مضمون‌زدگی گرفتار بود که نمی‌توانستیم دریابیم این ملغمه و بلبشو درباره‌ی چیست و پیرنگ آن چگونه و با چه منطقی پیش می‌رود؛ اما این مجموعه در میان تمام نداشته‌هایش از شخصیت محوری جالب توجه‌ای بهره می‌برد که به لطف بازی خوب و به اندازه‌ی فرهاد اصلانی می‌توانستیم هوشنگ شرافت را به‌عنوان یک نمونه‌ی ساده و قابل قبول از کهن‌الگوی شخصیت «معمولی-شگفت‌انگیز» در چنین آثار کمدی اجتماعی بپذیریم و گاهی این معلم تا حدودی ساده‌دل با برخی تصمیمات و رفتارهایش سر شوقمان می‌آورد.

از سویی دیگر شخصیت مکمل کامروا با بازی مهران مدیری با وجود اینکه بری از هرگونه قوس بود و هرگز هدف درونی، خواست‌های شخصی و جهان‌بینی او را نمی‌فهمیدیم و طبیعتا به وی نزدیک هم نمی‌شدیم، قادر بود نقش «سایه» را در حد قابل پذیرشی برای شخصیت اصلی ایفا کرده و با ایجاد کشمکش به پیشبرد درام و خلق موقعیت‌هایی خنده‌دار یا به زعم سازندگان لحظاتی مفرح، اما دغدغه‌مند کمک کند. ولی متأسفانه دراکولا از همین چند نکته‌ی مثبت ابتدایی فیلم‌نامه‌نویسی هم بی‌بهره مانده تا با مجموعه‌ای نحیف و دوست‌نداشنی مواجه باشیم که حداقل در سه قسمت ابتدایی‌اش هیچ حرفی برای گفتن ندارد.

دلایلی برای ندیدن سریال دراکولا

بیایید بررسی دراکولا را از قسمت ابتدایی (پایلوت) شروع کنیم. در مجموعه‌های درام و کمدی معمولا در قسمت ابتدایی، داستان طی چهار یا پنج پرده روایت می‌شود و در مدت زمان ۴۵ تا ۶۰ دقیقه موتورهای محرک فیلم‌نامه به مخاطب معرفی و فیلم‌نامه‌نویس ما را با پیرنگ اصلی و داستان‌های فرعی آشنا می‌کند. هدفمند بودن پایلوت و نقطه‌گذاری صحیح داستانی به منظور رشد و گسترش دادن اتفاقات و شخصیت‌ها یک اصل ثابت در تمام مجموعه‌های موفق است.

پیرنگ اصلی در دراکولا به طور مشخص قدرت‌طلبی و سوءاستفاده‌های کامروا از هر شخص و نهادی به منظور مال‌اندوزی هرچه بیشتر است. دنیل پی. کَلویسی در خصوص سامان دادن به روایت محوری و معرفی شخصیت اصلی در آغاز یک مجموعه می‌گوید: «به ما نشان دهید قرار است چه کسی را ساعت‌ها تماشا کنیم، با روش‌های خلاقانه‌ای جایگاه فعلی و در حال تکوین شخصیتتان را برای بیننده شرح دهید و با افزودن متحدی پویا به داستان و در ادامه با یک چرخش داستانی، عیان کردن یک مانع و به طور کلی تخلیه‌ی هیجانی، پایلوت را به انتها برسانید.»

نویسندگان دراکولا هم در ظاهر قصد انجام چنین کارهایی را داشته‌اند، اما به هیچ وجه از عهده‌ی آن بر نیامده‌اند. مثلا متحد پویای کامروا کیست؟ غضنفر چمچاره یا مهیار مهرافزون احتمالا پاسخ این پرسش باشد! آیا این شخصیت سهمی در پیشبرد داستان یا عمق دادن به اتفاقات دارد؟ مطلقا خیر؛ زیرا او هیچ ویژگی بارز شخصیتی، منحنی تغییر یا آرمان و خصیصه‌ی رفتاری ندارد و این‌طور به نظر می‌رسد که فقط بنا بر خواست مدیری در داستان گنجانده شده تا او همانند تمام آثار اخیرش و به طور کلی تمام کارنامه‌اش، از دیگران باهوش‌تر باشد و توی سر شخصیت‌های مکمل بزند! بی‌آنکه این رفتار طی این سال‌ها دچار ذره‌ای پیشرفت در اجرا، فیلم‌نامه یا دیالوگ‌ها شده باشد.

سریال دراکولا

شوخی‌ها و رفتارهای خانواده‌ی مهرافزون یا چمچاره در هیولا بسیار لوس و کلیشه‌ای بود، متأسفانه در دراکولا هم شاهد همان دیالوگ‌های بیش از حد تکراری و نخ‌نما و بازی‌های ادایی و غیرقابل درک هستیم.

پرسش بی‌پاسخ و ماجرای نفس‌گیر پایانی پایلوت دراکولا رسیدن خبر دستگیری هوشمند به کامروای بزرگ است. آیا چنین ماجرای نفس‌گیری مضحک و ناکارآمد نیست؟ وقتی چالشی ایجاد نمی‌شود که در ادامه از پس آن به پیشروی داستان، شخصیت‌پردازی هرچه بهتر و خلق موقعیت‌هایی بامزه برسیم، اساسا چرا این مانع در پایان قسمت نخست طرح می‌شود؟

تقریبا با اطمینان می‌توان گفت کامروای پدر و هوشمند یا حداقل یکی از آن‌ها در انتهای سریال از این گرفتاری‌ها عبور می‌کنند و باز هم مرد اول میدان خواهند بود. در نتیجه مخاطب دلیلی برای نگرانی ندارد و این ماجرای به اصطلاح نفس‌گیر به ثمر نمی‌نشیند. هنگامی که به روند پیشروی خرده پیرنگ هوشمند در قسمت‌های دو و سه نگاه می‌کنیم عمق ضعف و کاستی فیلم‌نامه‌ی امیر برادران بیشتر آشکار می‌شود؛ زیرا همانند دیگر خرده داستان‌های سریال در اینجا هم خبری از تغییر، تنش یا پیشرفت نیست و تنها با چند سکانس تکراری گفت‌وگوی هوشمند با بازجو/پلیس طرف هستیم که اگر آن‌ها را تماشا هم نکنید، چیز زیادی را از دست نخواهید داد؛ چون اصلا چیزی برای از دست دادن وجود ندارد!

حالا بیایید نگاهی به پرسش بی‌پاسخ و ماجرای نفس‌گیر پایانی پایلوت چند مجموعه‌ی موفق بیندازیم. در «مردگان متحرک» این سؤال برای بیننده شکل می‌گیرد که ریک چگونه از دست زامبی‌ها جان سالم به در خواهد برد، در «خانه پوشالی» این دغدغه ایجاد می‌شود که فرانک با دسترسی که به رییس جمهور پیدا کرده، چه خواهد کرد؟ در مجموعه‌ی کمدی «بوجک هورسمن» شخصیت بوجک با دایان آشنا می‌شود و بیننده با خود احتمال به چالش کشیده شدن دوستی دایان و آقای بادام‌زمینی توسط او در قسمت‌های بعدی را بررسی می‌کند و در سریال فانتزی «بازی تاج و تخت» هم مواجه شدن تماشاگر با رابطه‌ی مخفیانه‌ی سرسی و جیمی و معلول شدن پسر کوچک استارک‌ها بسیار شوکه کننده است و تمام بینندگان را برای دیدن ادامه‌ی داستان ترغیب می‌کند، اما در سریال جدید مهران مدیری نه تنها ماجرای پایانی قسمت نخست جالب توجه نیست، بلکه کوچکترین درگیری ذهنی هم برای مخاطب ایجاد نمی‌شود که برای آینده‌ی شخصیت‌ها و پیشبرد داستان گمانه‌زنی کند.

این ضعف در خلق موقعیت مؤثر و پیشبرد داستان در قسمت‌های دوم و سوم هم به وضوح به چشم می‌خورد و ماجرا در قسمت‌های بعدی بسیار قابل پیش‌بینی و کندی پیش می‌رود و این روایت آهسته و نخ‌نما بیننده را کلافه می‌کند، بر خلاف نمونه‌های موفق که طی پایلوت و در چند قسمت ابتدایی خرده پیرنگ‌ها و قصه‌ی اصلی سر و سامان می‌یابند و داستان تا انتها با سرعتی مناسب به جلو می‌رود.

سریال دراکولا

ممکن است این پرسش مطرح شود که وقتی کامروا و دوستانش در دنیای واقعی در چنین منازلی زندگی می‌کنند، صد البته نه با آن حجم از تجمل و حیوانات وحشی، اشکال نشان دادن چنین فضاهایی در سریال چیست؟ در پاسخ باید گفت این‌طور که دراکولا ادعا دارد ما با یک اثر نمایشی مواجه هستیم که قصد دارد مخاطب خود را در وهله‌ی اول سرگرم کند و سپس با او وارد دیالوگ نظری، سیاسی یا اجتماعی شود، اما این رفتار در سطحی‌ترین حالت ممکن صورت می‌گیرد و گاهی بر بیننده تأثیر منفی می‌گذارد، پس می‌بایست با توجه به این موضوع جامع‌نگرانه‌تر به موضوعات مورد بحث در سریال نگاه کرد.

لوکینو ویسکونتی بارها در سینمایش مسأله‌ی بورژوازی و پلشتی‌های بخشی از قشر سرمایه‌دار را نکوهش قرار می‌کند و فضاهای اعیانی را به نمایش می‌گذارد، اما این فیلم‌ساز مارکسیست ایتالیایی پیش از نقد سرمایه‌داری لیبرال از مرام و مَسلک بورژواها صحبت می‌کند و با تصویرگری صحیح و به اندازه‌ی عادات و رفتار آن قشر از جامعه، گِرای درستی از معضلات اجتماع به مخاطبش می‌‌دهد و با او راه دگردیسی و اعتراض صحیح به ناهنجاری‌ها را در میان می‌گذارد. اما مدیری آن کاخ‌ها، میزهای غذای گران‌قیمت و دکورهای لوکس را به گونه‌ای استفاده کرده که اگر در ترویج آن سبک از زندگی ناسالم مؤثر نباشد، حداقل در مذمت آن هم نیست؛ زیرا به استثنای نمایش برخی رفتارهای کلیشه‌ای بورژواها و مسؤولان که خودمان بر آن‌ها واقفیم و بارها مشابه‌اش را در سایر فیلم‌ها، سریال‌ها یا کلیپ‌های طنز کوتاه دیده‌ایم، در اثر سکانس یا دیالوگی در خصوص «چگونگی» پدید آمدن چنین افرادی در جامعه‌ی امروز ایران وجود ندارد، حرف قابل اعتنایی درباره‌ی چرایی پذیرفته شدن «تزویر و ریا» در اجتماع بیان نمی‌شود و سریال اصلا قادر نیست ساختار، جهان‌بینی و نابه‌سامانی‌های آن خانواده‌های مرفه را به تصویر بکشد که بیننده خوب یا بد بودن چنین سبک زیستی را ارزیابی کند. در نتیجه می‌توان گفت هرگاه دراکولا به سراغ نقد بورژوازی می‌رود، در بی‌کارکردترین و کاریکاتورگونه‌ترین حالت ممکن با آن برخورد می‌کند.

بد نیست برای واکاوی بهتر سطحی بودن دراکولا به سکانسی از قسمت سوم اشاره کنیم که در آن همسر کامروا (با بازی ویشکا آسایش) در اداره‌ی آگاهی در کنار زنی قرار می‌گیرد که پسرش به خاطر ۵۰۰ هزار تومان بدهی به زندان افتاده است و خانم کامروا اصلا چنین اعداد و ارقام ناچیزی را متوجه نمی‌شود. در مرتبه نخست باید پرسید آیا این سکانس که کمی گروتسک می‌نمایاند، اصلا خنده‌دار است؟ به طور کلی خیر. آیا این سکانس شناخت ما از شخصیت‌ها را افزایش می‌دهد یا قصه را به جلو می‌برد؟ باز هم پاسخ منفی‌ست؛ زیرا پیش از این هم خنگ بودن همسر کامروا را دیده و عدم شناخت او از زندگی فرودستان را متوجه شده‌ایم. حتی بازی بازیگران هم در این صحنه اغنا کننده نیست تا این پرسش به میان بیاید که اصلا چرا چنین سریالی ساخته شده و یا چنین سکانسی در آن وجود دارد؟ آیا با چنین صحنه‌هایی قرار است اختلاف طبقاتی به تصویر کشیده شود؟ اگر قصد سازندگان از کنار هم قرار دادن ویشکا آسایش و آن زن فقیر که ظاهر نسبتا اتوکشیده‌ای هم دارد این بوده، کاملا ناکام مانده‌اند.

در خصوص جنسیت‌زدگی سریال دراکولا و گزافه‌گویی‌های این مجموعه در نقد چنین رفتارهایی در واقعیت و فضای مجازی هم کافی‌ است نگاهی به موقعیت‌های کمدی شکست خورده‌ی اثر پیرامون تلاش‌های سرهنگ (با بازی مرتضی زارع) برای ارتباط با خانم‌ها و زن‌بارگی کامروا بیندازیم.

برخی فعالان اینستاگرامی سطحی (از نظر سازندگان سریال) با تکیه بر جنسیت و روابط دختران و پسران جوان سعی در دیده شدن دارند، دراکولا هم دقیقا با تصویرگری ولع جنسی شخصیت اصلی خود و کشش زن‌ها به او یا هرزگی چند شخصیت دیگر قصد دارد بیشتر دیده شود.

مسأله‌ی سریال جدید مهران مدیری نقد و نکوهش چنین رفتارهایی نیست؛ زیرا اگر چنین بود می‌بایست برخوردی با جزئیات‌تر و صد البته قهری‌تر با این کنش‌ها و واکنش‌ها صورت می‌گرفت. اما دراکولا تنها به بازنمایی بی‌کم و کاست ابتذال اکتفا کرده و همه می‌دانیم اگر چنین کاری ناشی از میل هنرمند در هر مدیومی برای سوار شدن بر جریانی مبتذل به منظور کسب شهرت یا ثروت با بیشتر دیده یا شنیده شدن نباشد، آن شخص و اثر ناخواسته در خدمت این جریان قرار گرفته و به مشکلات موجود دامن زده است.

احمق و بی‌کار بودن تمام زن‌های سریال و نیاز و وابستگی آن‌ها به یک شوهر یا تکیه بیش از حد دراکولا بر موضوع ازدواج در بگو مگوهای زنانه‌اش و مسأله‌ی انتخاب شدن زن توسط مرد در یک وصلت (مرد در موضع قدرت و زن در موضع ضعف و نیاز) از دیگر مواردی هستند که با توجه به آن‌ها پس از پایان یافتن سریال بهتر می‌توان در خصوص کارکرد جنسیت در این مجموعه و جنسیت‌زده بودن یا نبودن آن صحبت کرد.

سریال دراکولا

دلایلی برای دیدن سریال دراکولا

واقعا نمی‌توان دلیلی برای تماشای سریال دراکولا پیدا کرد! این مجموعه بی‌تردید یکی از ضعیف‌ترین سریال‌های کمدی ایرانی ساخته شده تا به امروز است و اصرار مدیری در استفاده از یک «فرمول» برای سریال‌سازی که هرگز حتی در بهترین آثارش، موفق به تبدیل کردن آن به فرم نشده، از دراکولا مجموعه‌ای به غایت تکراری، کلیشه‌ای و شعاری ساخته که تماشایش بسیار دشوار است.

راهنمای تماشای سریال


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

۲۹ دیدگاه
  1. درود بر وجود مدیری

    سلام!
    مردم مرده دوست ایران پس از مرگ مهران مدیری عزیز،قدرش را خواهند دانست و پشت سر هم کلمه استاد استاد استاد بر زبان های بی مصرف برخی شان خواهد چرخید.

  2. فرشته

    من از وقتی هویت خودمو شناختم مهران مدیری هم شناختم از جنگ ٧٧ به اینور که سنم قد میده همه ی کاراشو دیدم چه سینمایی چه سریال چه کارگردان خودش بوده یا فقط بازی کرده و همیشه دوسش داشتم و علاقم سیر صعودی داشت نسبت بهش و همیشه میگم یکی از حسرتای زندگیم اینه که وقتی ساعت خوش پخش میشد خیلی بچه بودم و این کارو ندیدم هیچ جا دیگه پخش نکرد هیچ جام اثری ازش نیس که بشه دانلودش کرد.کارای مهران یکم اُفت و خیز داشت مخصوصا بعد از قهوه تلخ که بهترین بود لااقل تو تاریخ طنز ایران رودست نداره بعد اون هم سطح توقعات رو برد بالا هم خودش انگار دیگه حرف زیادی برا گفتن نداشت و ذره ذره اُفت رو میشد توی کاراش دید اما بازم میشد به همه ی اون کارا نمره ی قبولی رو داد.من هنوزم براش احترام قائلم اما متأسفانه این سریال کذایی باعث شد میزان علاقم بهش متوقف و به یه خط صاف تبدیل بشه…خود هیولا هم تعریفی نبود مخصوصا حضور بازیگر بی محتوایی مث شیلا خداداد که نه کمدین بود نه ذره ای جذابیت داشت اون حتی تو پروژه های سینمایی ام بعد بیست سال هیچ اثر درخشانی نداره و فقط روز به روز لوس تر از قبل به عشوه خرکیای احمقانش اضافه میکنه واقعا نمیدونم مسعود کیمیایی با اون کارنامه با چه انگیزه ای اون ایکبیری رو وارد سینما کرد ضمن اینکه الآن با اون همه عمل زیبایی بازم مث میمونه چه برسه به اون موقع که بیست سالشم نشده بود…فقط میشه بهش گفت گافِ کیمیایی…باز هیولا رو میشد تحمل کرد چون به هر حال یه خانواده ی فقیر رو نشون میداد که دلشون میخواد پولدار باشن و تا وقتی که داستان حول محور خانواده ی شرافت بود مخاطب رو جذب میکرد فقط جمع مسخره ی زن کامروا و دوستاش آزاد دهنده بود.
    اما دراکولا هیییییچ جایی برای دفاع کردن نذاشته!
    موضوع به شدت تکراری شده یه مشت بازیگر مزخرف تر جای خالی شیلا رو روی اعصاب مخاطب پر کردن گلاره عباسی تو نقش زنهای شیک هم حال آدمو به هم میزنه چه برسه که با یه قیافه ی کج و کوله بخواد نقش عقب افتاده رو بازی کنه تو این ده پونزده سالی که بازیگر شده همه ی نقشای متفاوت رو مث هم بازی کرده!لحن و تُن صداش به شدت ضعیفه و اینم لکه ی ننگ کارنامه ی امین تارخ محسوب میشه به همون نسبتی که شیلا کیمیایی رو میبره زیر سؤال…یا اون دوتای دیگه که معلوم نیس از کجا اومدن و چه خدمتی به عوامل سریال کردن که تو همه ی قسمتا حضور دارن!!!یکیش که انگار جغده اون یکی ام مثلا میخواد صداش رو بم کنه یعنی نه تنها طنز بلد نیستن بلکه ادا هم نمیتونن دربیارن مسخره بازی ام نمیتونن بکنن…حتی سیما تیرانداز و ویشکا آسایش که بد بازی نمیکنن هم اینجا خیلی زود تکراری شدن و از دختر باشخصیتی مث اندیشه فولادوند بدترین بازی گرفته شده…کاراکتر بهنام تشکر هم برخلاف همیشه اصلا خوب نیس…فقط چمچاره یه نقطه ی سفید توی کاره که اونم بازیش خیلی کمه.خود مهران بازی خوبی نداره.موضوع خیلی چیپه و تمام زحمات سال‌های قبل خود مهران مدیری و پیمان قاسم خانی رو به عنوان طراح داستان تحت الشعاع قرار داده…بعد از سریال آقازاده دیگه تکرار بحثای اختلاس و اختلاف طبقاتی مخاطب رو کلافه میکنه بیننده اشباع شده.تو شرایطی که هنوز یک میلیون تومن برای خیلیا مبلغ قابل توجهیه یه زن از طبقه ی مرفهین بی درد میره و توی یه خرید دم دستی فقط صد و سی و هشت میلیون پول سه تا دونه کیف بی ریخت رو میده!!!!این سریال نه تنها خستگی مخاطب رو درنمیاره بلکه بار غم رو میذاره روی شونه هاش…مهران از وقتی تجملات رو توی سریالاش بُلد کرد صفا از کاراش رفت اینکه مردم با عشق پاورچین و نقطه چین و شبهای برره رو دنبال میکردن یکی از دلایلش سادگیش بود که باعث همزاد پنداری میشد…
    اگه مثلا میخواد با نشون دادن چندتا زن علاف که نصف سریالو پر میکنن تازه به دوران رسیدگی رو به تصویر بکشه که واقعا نیازی نیس هرکی دور و بر خودش چندتا از این جک و جونورا داره تازه اگه شخصیتا تو سریال با داشتن خونه های چند هزار متری ادا و ادفار میان من تو واقعیت میشناسم زنی رو که با خرید یه واحد صد و بیست متری طبقه چهارم بدون آسانسور تو مرکز شهر خدا رو بنده نیس و همه جا حاضر میشه تا از خونه زندگیش بگه یا یه زن دیگه فقط واسه اینکه تونسته با هزار قرض و قوله و تیغیدن بقیه واحد یه خوابشو بکنه دو خوابه تو همون منطقه ی جنوب شرقی تازه تو یه قسمت بیابونی ته محله!خودشو ملکه میدونه!بعد چرا مدیری خیال میکنه با نقد کردن این کاراکترها زنهای مشابه تو واقعیت این تمسخرها رو به خودشون میگیرن؟!؟!
    کاش اگه به قول خودش واقعا انرژیش افتاده و دیگه توان تولید یه طنز قوی بدون مرکزیت اشرافی گری رو نداره همون دورهمی ضبط کنه یا طبق قولی که چندسال پیش تو برنامه ی رشیدپور داد سینمایی تلخ بسازه چون خود من به شخصه فقط برای پر کردن وقت این سریالو میبینم و واقعا یه نکته ی مثبتم نمیشه ازش کشید بیرون…

  3. اسفندیاری

    یکی از بزرگترین افراد سینمای ایران مهران مدیری هست و کوبیدن ایشون توسط شما از محبوبیت این شخص کم نمیکنه ، در سریال هیولا وضعیت تاسف بار جامعه رو به بهترین شکل ممکن نشون داد و به شدت سریال جذاب و پر محتوایی بود ، حیف وقت و زمانی که صرف کردم برای پیام گذاشتن تو سایت شما

  4. امیر

    اون قورباغه که کوبیدینش حالا نوبت دراکولاس خجالت بکشین از نقطه قوتاشم دوتا چیز بگو

  5. عباس مقدم

    شاید خیلی ها توجه نکنند که پلکان رشد سریع مدیری وجود چهره های کمیک واقعی کشور همچو سیامک انصاری ، غلامرضا نیکخواه ، محمد رضا هدایتی ، برزو ارجمند، شقایق دهقان و … و نیز طنزپرداز شاخصی مثل خشایار الوند بوده اند و مدیری فقط در کنار این افراد خودش را مطرح کرد ، اما از زمانی که معروف و مجری شد و ترسید که سیامک انصاری ، غلامرضا نیکخواه ، مهدرضا هدایتی ، هادی کاظمی و بیژن بنفشه خواه و …را کنار گذاشت و ترسید اینها هم بزرگ شوند و شروع کرد به تنهایی خوردن و عوامل اصلی سالها موفقیتش را کنار گذاشت …. نتیجه کار با چهارتا بازیگر لوس و بیمزه نشان داد عامل خنده دار بودن سریالهای مدیری ، چه بازیگرانی بوده اند … در حقیقت مدیری همیشه در سایه سیامک انصاری قایم شده بود

  6. محسن

    واقعاً که مسخره هم کلمه زیادیه برای این سریال یعنی واقعاً این کجا و قهوه تلخ کجا

  7. رندمرد

    مهران مدیری سالهاست فیلمهایی با نگاه خاله زنکی به روابط خانوادگی میسازه …تو همه فیلم‌هایش بطور ستایش کرانه ای قهرمان های داستان آدمهای دوره بازن… ماها همیشه فکر میکنیم این نگاهی انتقادی هست اما به نظر من این ظاهر قضیه هست و ایشون اتفاقا نظریه میده و علاقه عجیبی به افراط در تجمل برو و بیا بالا بردن شخصیت خودش و داشتن تیم ستایشگر خودش داره. و تو رسیدن به این هدفش باهوشه …

  8. مهدیه

    وا خیلی هم خوبه تو روزها همه تو بخور بخور هستن دولتمردان ما اونا رو به حالت طنز میگه دستتتون دردنکنه آقای مدیری عزیز

  9. حسین

    واقعا نمیدونم دلیل ساخت این سریال چی بود .سازنده میخواس حجم عظیمی از پولی در این کار حیف میل میکنه رو به رخ بکشه ؟؟فیلم نامه بسیار ضعیف که کارگران با استفاده از فیلم برداری طولانی از تجمل و صحنه های حیوانات و کاخ ها میخواد ضعف فیلم نامه رو پر کنه .
    به هر حال این سریال نمره ش صفر هس ،هیولا کجا و دراکولا کجا

  10. جعفری

    آقای مدیری واقعا آقای با شخصیت مهربون با وقار و هنرمندن و من تمام فیلمهاشونو میبینم ،و بهشون افتخار میکنم،و همینجا ازشون معذرت می‌خوام که توی فیلمشون نتونستم همکاری کنم و اگه قسمت بشه توی فیلم بعدیشون آمادگیمو اعلام میکنم

  11. www.heamsiyahpooshan13871392@gmail.com

    واقعا خیلی فیلم مسخره ای هست و اصلا به درد نمیخوره کسایی که این فیلم رو می بینند واقعا خیلی بیکارند.!

  12. یاسین

    هیچ وقت، هیچ کدوم از آثارِ مدیری،
    منو قانع نکرده که قسمت بعدیش رو ببینم،
    مگر اینکه کار دیگه ای برای انجام دادن نداشتم.
    ترویج تجمل گرایی، بریز و بپاش ها، زن سیزی ها و کوچک کردنِ جنس مونث در جامعه ی ما، تنها قسمت بسیاااااار اندکی از نتایجیه که از تماشای آثار مهران مدیری (تک تکشون) میگیرید.
    در ضمن، بیان مشکلاتِ مردم به بیان طنز، آتشِ خشمشون رو جری تر و اراده‌شون برای مقابله با این مشکلات رو مستحکم تر نمیکنه؛
    بلکه از اونها انسان‌هایی افسرده و بی بته میسازه که فقط بلدن مشکلات رو به ریشخند بگیرن که در سایه ی این ریشخند ها، انسان های کثیف و حروم لقمه، به تاراج ادامه بدن.
    من مدیری و امثالِ مدیری رو به ترویجِ این نوع رفتار ها متهم میکنم.
    لطفا، لطفا، لطفا، لطفا، لطفا،
    اگر سریالی داستانِ خوبی نداره، به هیچ وجه نبینیدش، حتی اگر شده برای وقت گذرانی. تشکر.

    1. فرید

      مهران مدیری هم در ساخت فیلم عالیه هم در

      بازیگری فیلم هایش بازتابی از مشکلات این روز

      های مردمه لطفا اینقدر حرف مفت نزنین راجب

      اقای مدیری

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X