یک بام و دو هوا؛ ۲۰ استاندارد دوگانه که روابط عاشقانه را سمی میکنند
یک بام و دو هوا یا استاندارد دوگانه به قواعد یا اصولی اشاره دارد که به طور ناعادلانه و به شیوههای مختلف دربارهی افراد یا گروههای مختلف اعمال میشوند. در یک رابطهی صمیمی، این مسأله معمولا زمانی اتفاق میفتد که یکی از طرفین انتظاراتی از طرف دیگر دارد که از جانب خودش به آنها پایبند نیست. استانداردهای دوگانه در روابط عاشقانه میتواند به طرق مختلف ظاهر شود، از مسائل مالی و عادات مربوط به لباس پوشیدن گرفته تا رفتارهای جنسی و ایفای نقشهای خانوادگی.
بهعنوان مثال، اگر شخصی ترجیح میدهد که شریک زندگیاش هیچ گونه ارتباطی با جنس مخالف نداشته باشد، در حالی که خودش بیپروا با همکاران غیر همجنسش مدام معاشرت میکند و بگو و بخند، در این صورت یک استاندارد دوگانه در رابطه وجود دارد. مثال دیگر شخصی است که تمایل دارد شریک زندگیاش صرفهجویی کند و هیچگونه هزینهی شخصی برای خودش نکند ولی خودش مدام ولخرجیهای الکی میکند.
هر شخصی میتواند این نوع رفتار ناعادلانه را از خود نشان دهد و به جنسیت خاصی محدود نمیشود. همانند دیگر عوامل خطرساز برای روابط مانند خیانت و بیاحترامی، استانداردهای دوگانه میتواند از طرف هر دو نفر حاضر در رابطه بروز پیدا کند و هر دو نفر میتوانند بخاطر اعمال آنها مقصر باشند.
در این مقاله از دیجیکالا مگ، ما دربارهی راههای تشخیص و پیشگیری از بروز استانداردهای دوگانه در رابطه و نحوه برقراری ارتباط قاطعانه با هدف خاتمه دادن به آنها صحبت میکنیم. در نتیجه با رعایت این توصیهها میتوانید رابطهای سالمتر و با صمیمیت بیشتر را تجربه کنید. با ما همراه باشید.
استاندارد دوگانه چیست؟
در بسیاری از مشاجرات و درگیریها، اکثر افراد تمایل دارند برای پیروز شدن از استانداردهای دوگانه استفاده کنند.
این مسأله در روابط عاشقانه معمولا زیاد اتفاق میفتد. در حقیقت، استانداردهای دوگانه میتوانند پیوند بین دو نفر عاشق را خراب کند، فقط به این دلیل که یکی از آنها بیش از حد مغرور است و حاضر نیست که اشتباه خود را بپذیرد.
زوجهایی که عمدا از استانداردهای دوگانه استفاده میکنند این کار را تنها با نیت سوءاستفاده از طرف مقابل خود انجام میدهند.
افراد وقتی احساس میکنند در مشاجره ممکن است ببازند و طرف مقابل پیروز شود، سعی میکنند از این ترفند استفاده کنند؛ چون آنها به چیزی نیاز دارند که بتواند به واسطهی مطرح کردن آن بر طرف مقابل مسلط شوند و او را مغلوب خود کنند. این نوع استانداردها در حقیقت یک مکانیزم دفاعی است که اکثر مردم از آن برای تغییر موضوع اصلی بحث به نفع خود استفاده میکنند. به این ترتیب، طرف مقابل متوجه نمیشود که موضوع بحث در وهلهی اول دربارهی چه چیزی بوده است و درگیر بحث حاشیهایِ پیش آمده میشود.
از سوی دیگر، برخی از افراد حتی متوجه نیستند که در روابط خود از استانداردهای دوگانه استفاده میکنند. در واقع این مسأله از سوی افراد به صورت ناخودآگاه و خودکار اتفاق میافتد، به ویژه هنگامی که فرد احساس میکند دارد در مبارزهای شکست میخورد. اما این ناآگاهی نسبت به رفتار اشتباه میتواند منجر به نابودی رابطه آن فرد با شریک عاطفیاش شود.
حقیقت تلخ این است که استانداردهای دوگانه بسیار رایج هستند و میتوانند روابط زیادی را نابود کنند. ما ممکن است ناخودآگاه دو استاندارد مختلف را در دوران کودکی خود به واسطهی تعالیم عاطفی متفاوت والدینمان یاد بگیریم. سپس ممکن است استانداردهای دوگانهی دیگری را هم به صورت ناخودآگاه وضع کرده و آنها را به فرزندان خود بیاموزیم، غافل از اینکه داریم این کار را انجام میدهیم.
یک شیوهی تفکر رایج این است که باور کنیم همهی مردم به شکل یکسان به مسائل نگاه میکنند و در نتیجه پاسخ یکسانی به موقعیتهای مشابه میدهند. به عبارت دیگر، همهی ما تصور میکنیم که دیگران هم مانند ما فکر میکنند. ما همچنین بر این باوریم که با تمام افرادی که میشناسیم رابطهی یکسانی داریم و با آنها به یک شکل رفتار میکنیم.
حقیقت این است که ما در روابط خود استانداردهای دوگانهی زیادی داریم؛ یک مجموعه انتظارات برای برخی افراد و مجموعهای دیگر برای افراد دیگر. استاندارد دوگانه امری متداول در همهی روابط عاطفی است که متاسفانه آثار مخرب زیادی هم با خود به همراه دارد.
استانداردهای دوگانه، مسألهای فراگیر
سالیان سال است که والدین به فرزندان خود میگویند: «ما با همه فرزندان خود یکسان رفتار میکنیم و بین شما تفاوتی قائل نمیشویم». اما تحقیقات روانشناختی نشان میدهد که والدین هیچگاه با فرزندان خود یکسان برخورد نمیکنند. بلکه بالعکس، آنها استانداردهای دوگانه و روشهای متمایز و متضادی برای ارتباط با هر فرزند خود در خانواده، از خود بروز میدهند.
استاندارد دوگانه نه رفتار سالمی است، نه مفید اما همهی ما به گونهای به آنها عادت کردهایم. آنها در ابعاد مختلفی از زندگی ما رخ میدهند، همانند مسائل مالی، نقشهای خانوادگی، تربیت فرزندان، کارهای خانه، در محل کار و با دوستان و بستگان.
منشأ استانداردهای دوگانه
چرا استانداردهای دوگانه وجود دارد؟ چرا با برخی افراد سخاوتمندیم و با برخی دیگر خسیس هستیم؟ چرا ما با یک فرزند خود تجملگرایانه و با محبت زیاد برخورد میکنیم و با کودک دیگر خود بیرحمانه و مقتصد؟
تجربیات پیشین زندگی منجر به بروز استانداردهای دوگانه در روابط فرد میشود. این تجربیات بدون آگاهی ما و به صورت ناخودآگاه رخ میدهند. در حقیقت علت اصلی این مسأله در شرطی شدن عاطفی اولیه ما در خانوادهمان نهفته است. نحوهی شکلگیری شخصیت ما به واسطهی واکنشهای عاطفی والدینمان، تعیین میکند که ما به نوبهی خود چگونه از نظر احساسی فرزندان خود را تربیت و شرطیسازی میکنیم. شرطیسازی احساسی در سه سال اول زندگی و به طور ناخودآگاه اتفاق میافتد. این مسأله باعث میشود که ما به طور خودکار دو استاندارد رفتاری مختلف را در روابط خود وضع کنیم.
شرطیسازی عاطفی دو شخصیت مختلف خلق میکند
ما تحت تأثیر والدین یا مراقبان اولیهی خودمان که در رابطه با آنها حمایت عاطفی دریافت میکنیم، به لحاظ عاطفی شرطیسازی میشویم. در نتیجه، برخی از ما از نظر احساسی برنامهریزی شدهایم که مراقبین خوبی برای دیگران باشیم. چنین افرادی دارای شخصیت «همه فن حریف» هستند. آنها طوری رفتار میکنند و فکر میکنند که گویی تواناییهای مراقبتی آنها بسیار قوی و جامع است.
افراد دیگر شرایط عاطفی اولیهای را تجربه میکنند که باعث میشود آنها در دریافت منابع عاطفی از دیگران تسلط پیدا کنند. این شخصیتها «ناتوان» نامیده میشوند. در واقع آنها طوری رفتار میکنند و فکر میکنند که به نظر میرسد افرادی بسیار ضعیف هستند و در مراقبت کردن از دیگران ناتوان هستند.
این شرطیسازیهای عاطفی شیوه ارزیابی انسان از خودش را تحت تأثیر قرار داده و دیدگاه فرد را نسبت به دیگران مخدوش میکند. این مسأله به طور خودکار منجر به بروز رفتارها و الگوهای فکری میشود که استانداردهای دوگانه را در روابط ما تداوم میبخشند. یعنی یک استاندارد برای افرادی همانند ما و استاندارد دیگر برای افرادی که شبیه ما نیستند.
شخصیت «همه فن حریف»
وقتی که ما به لحاظ عاطفی طوری شرطیسازی شدهایم که دارای شخصیتی همه فن حریف باشیم و حمایت عاطفی و مراقبت بیحد و حصر خود را نثار دیگران کنیم، خود را چندان نیازمند به مراقبت نمیبینیم. در نتیجه ما بهراحتی مورد سوءاستفاده دیگران قرار میگیریم و ممکن است با وجود دستاوردهای درخشان، عزت نفس پایینی داشته باشیم.
این افراد همچنین افراد دیگری را که دارای شخصیت مراقبت همه فن حریف هستند، بهعنوان افرادی میبینید که نیاز به مراقبت و حمایت زیادی ندارند، بنابراین ناخودآگاه با آنها همانند خودشان رفتار میکنند، یعنی مراقبت و پشتیبانی خود را از آنها دریغ میکنند. در حقیقت این افراد نمیتوانند دربارهی افراد دیگری که دارای شخصیتی همه فن حریف هستند، فراتر از آنچه که برای خودشان انجام میدهند، حمایت و مراقبت کنند.
هنگامی که شخصیت همه فن حریف با یک شخص نیازمند و ناتوان روبهرو میشود، تمام موانع را کنار میزند و حمایت عاطفی بیدریغ خود را به او ارائه میدهد. گویی این افراد یک سیستم رادار داخلی دارند که افراد را بر اساس نوع شرایط شرطیسازی عاطفی اولیهاشان متمایز میکنند. این امر باعث میشود شخصیتهای همه فن حریف در دیدگاه خود نسبت به دیگران دارای استاندارد دوگانه باشند، یعنی دربارهی شخصیتهای همه فن حریف هیچ نوع مراقبت و حمایتی از خود نشان نمیدهند ولی در بارهی افراد دارای شخصیت ناتوان، مراقبت کامل و فاخری از آنها به عمل میآورند.
شخصیت «ناتوان»
اگر ساختار عاطفی ما طوری در کودکی شکل گرفته باشد که دارای شخصیتی ناتوان باشیم و همیشه از دیگران انتظار حمایت عاطفی داشته باشیم، در ابراز درماندگی و احساس نیاز به دریافت این حمایت مهارت پیدا میکنیم. شخصیتهای ناتوان در ابراز حمایت عاطفی، به ویژه به شخصیتهای همه فن حریف، خوب نیستند. اما این افراد بهراحتی بر شخصیتهای همه فن حریف تسلط پیدا میکنند. این افراد همچنین با وجود دستاوردهای اندک، عزت نفس بالایی دارند.
این افراد هنگام ملاقات با یک شخصیت ناتوان دیگر، طبیعتا انتظار دریافت حمایت یا مراقبتی ندارند. افراد دارای شخصیت ناتوان، اشخاص ناتوان دیگر را همانند خودشان ارزیابی میکنند و انتظار ندارند که هیچ گونه تلاشی در جهت ارائه مراقبت از آنها انجام دهند. بنابراین، افراد ناتوان هم دارای یک استاندارد دوگانه هستند، یکی برای افراد ناتوان دیگر، که از آنها انتظاری ندارند و دیگری برای افراد همه فن حریف که انتظارات بیحد و حصری از آنها دارند.
استانداردهای دوگانه در خانواده
همهی ما در ارتباط با اعضای خانواده خود درگیر یک فرایند دریافت و اعمال استانداردهای دوگانه بودهایم. برخی از کودکان که دارای شخصیت همه فن حریف هستند، خواهران و برادران خود را به صورت مداوم تحت حمایت و رسیدگی قرار میدهند. این امر توسط والدین منطقی است زیرا آن فرزند، خواهر یا برادر کوچکتر/ بزرگتر است، پسر/ دختر است و استدلالهای از این قبیل. کودکان دارای شخصیت ناتوان اگر خواهر یا برادرشان از مراقبت و توجه زیادی برخوردار شود، ممکن است عصبانی شوند، زیرا معتقدند که همیشه فقط خودشان به تنهایی باید تمام حمایت خانواده را به دست آورند.
استانداردهای دوگانهی اصلی در روابط چیست؟
برای اینکه بتوانید استانداردهای دوگانه را از رابطه خود حذف کنید، ابتدا باید بدانید که این استانداردها چه چیزهایی هستند. بسیاری از افراد پس از آشنایی با این استانداردها، متوجه میشوند که پیش از این هرگز نمیدانستند که اینها استانداردهای دوگانهی ناسالم و سمی هستند.
۱. نگاه حرفهای و غیر حرفهای
برخی امور مانند پخت و پز یا آشپزی فقط بر عهده زنان است تا زمانی که به صورت حرفهای و شغل درآیند، سپس کار مردان است.
۲. وظایف نامحسوس
وقتی زنان از فرزندان خود مراقبت میکنند، این کار فقط جزء وظایف روزمرهی آنها است که هرگز به چشم نمیآید، اما هنگامی که مردان از فرزندان خود مراقبت میکنند، این کار «بچهداری» نام میگیرد.
۳. تعلیق احساسات
مردان هنگامی که ناراحت هستند، روابط صمیمی و رفتار محبتآمیز را کنار میگذارند، اما از زنان انتظار دارند در هر حالتی بدون توجه به احساسی که دارند، از خود رفتاری محبتآمیز یا صمیمی نشان دهند.
۴. قصور یک جانبه
مردان، همسرشان را به خاطر روحیهی بد خودشان سرزنش میکنند، اما اگر زن ناراحت باشد و این مسأله را به شوهر خود اعلام کند، جوابی که خواهد شنید این است: «این مشکل تو است نه من».
۵. کنترل یکجانبه
مردان عموما از گفتن اینکه کجا میروند یا چه میکنند امتناع میکنند، اما از همسران خود تقاضا دارند که برنامه و مکانشان را همیشه اعلام کنند.
۶. تصمیمگیری بدون مشورت
مردان عموما تصمیماتی را میگیرند که روی زندگی همسر و خانودهشان تأثیر میگذارد بدون اینکه از قبل به همسر خود اطلاع دهند، اما از زنان انتظار دارند قبل از هر گونه تصمیمی با آنها مشورت کنند.
۷. سطحینگری یک سویه
مردان غالبا نیازها و خواستههای زنان را به شکلی سطحی بررسی میکنند یا آنها را نادیده میگیرند اما اصرار دارند که همسرشان با دقت به خواستههای آنها توجه کند.
۸. پذیرش اجتماعی یک سویه
وقتی یک زن گریه میکند، به نظر طبیعی میرسد. اما وقتی که یک مرد گریه میکند، به او میگویند «خودت را جمع و جور کن مرد».
۹. مسخره کردن لباسهای طرف مقابل
این مشکلی است که احتمالا حتی متوجه وجود آن هم نمیشوید. اساسا، دختر میتواند از شیوهی انتخاب لباس پسر انتقاد کند و بهعنوان یک بازی سرگرمکننده به آن نگاه کند، اما وقتی که پسر همین کار را با او میکند، باعث ناراحتیاش میشود.
اولا این رفتار ناسالمی است و شما نباید یکدیگر را بخاطر هیچ دلیلی مسخره کنید. اما مسأله این است که ما این رفتار را دائما میبینیم و متوجه سمی بودن آن نیستیم زیرا ممکن است این کار باعث صدمه دیدن عواطف و عزت نفس مرد شود بدون اینکه حتی قادر باشد بیان کند چقدر این کار او را آزار میدهد.
۱۰. وضع قوانین دربارهی اینکه با چه کسانی میتوانید معاشرت داشته باشید
این کار به دلایل زیادی رفتاری پوچ و بیمعنا است. در یک رابطهی سالم و شاد این نوع قوانین حتی نباید وجود داشته باشد. فقط باید به شریک عاطفی خود اعتماد داشته باشید که با هر کسی میخواهد معاشرت کند و در عین حال به شما وفادار بماند.
تحقیقات نشان میدهد که مردان بسیار بیشتر از زنان چنین قوانینی را وضع میکنند. یک مرد حتی ممکن است اجازه ندهد که همسرش با دوستان همجنس خودش که فکر میکند تأثیرات بدی روی او میگذارند وقت بگذارند. اما وقتی که وضعیت برعکس میشود، مرد به خاطر اعتماد نکردن همسرش به او عصبانی میشود. این مسأله عادلانه نیست.
۱۱. وظایف جنسیتی
این موضوع یکی از آن استاندارهای دوگانه در روابط است که برای مدتهای طولانی وجود داشته است. دربارهی خیلی از مسایل مثلا آشتی کردن، درخواست رابطه زناشویی و چیزهایی از این قبیل اساسا مشخص است که مردان باید پیش قدم شوند. یا مثلا آشپزی کردن و نظافت خانه که فقط وظیفهی زن است. هر چند این مسأله بهآرامی در حال از بین رفتن است، اما متأسفانه هنوز در خیلی از شرایط وجود دارد.
۱۲. استفاده از عادت ماهانه بهعنوان بهانه
این مسأله از سوی خانمها اصلا عادلانه نیست. بله، مواقعی وجود دارد که قاعدگی شما در برخی کارها مشکل ایجاد میکند، اما خانمهایی وجود دارند که تظاهر میکنند پریودشان مانع از انجام دادن خیلی از وظایف و مسائل مختلف است. آنها این مسأله را برای خودداری از برقراری رابطه جنسی یا انجام هر کاری که نمیخواهند انجام دهند، بهانه میکنند.
مردها هیچ نوع امکان متقابلی برای فرار از مسؤولیتهای خود ندارند. حتی اگر آنها سردرد داشته باشند، باز هم زنانشان از آنها انتظار دارند آنچه را که میخواهند انجام دهند.
۱۳. زن میتواند با مردان زیادی (همکاران، همکلاسیها، آشنایان) معاشرت کند اما مرد نمیتواند چنین ارتباطی با آشنایان غیر همجنسش داشته باشد
این یکی از استانداردهای دوگانهی اصلی در روابط است که قطعا عادلانه نیست. دختران میتوانند دهها دوست غیرهمجنس داشته باشند و تمام وقت خود را با آنها بگذرانند، اما وقتی همسر یا نامزد آنها بخواهد با چند نفر از همکلاسیهای غیر همجنس خودش حتی یک چای بخورد، آن وقت دنیا به پایان میرسد.
۱۴. استفاده ابزاری از رابطهی زناشویی
در این زمینه هم تمام قدرت را در اختیار زنان است و این مسأله واقعا عادلانه یا سالم نیست. شما هرگز نباید از رابطهی جنسی بهعنوان سلاح خود استفاده کنید و وقتی که زن تنها کسی است که میتواند این کار را انجام دهد، در اینجا یک استاندارد دوگانه به وجود میآید.
این کار درست نیست زیرا با عدم تمکین زناشویی از سوی زن در نهایت برای مرد کینه ایجاد میشود که خود میتواند عواقب واقعا مخربی برای ازدواج و روابط عاطفی داشته باشد؛ مسائلی مثل خیانت یا روابط خارج از چهارچوب ازدواج. رابطهی جنسی نباید «پاداش» رفتار مشخصی از سوی مرد باشد. این نوع رابطه باید یک عمل سرگرمکننده و صمیمی بین شما زن و شوهر باشد.
۱۵. خودداری از برقراری رابطهی جنسی وقتی که تمایل ندارید
زنان اغلب با پذیرش این مسأله دربارهی خوشان مشکلی ندارند و طبیعتا وقتی که کسی تمایلی به این مسأله ندارد قرار نیست اجباری در کار باشد، اما وقتی نقشها برعکس میشود، چه اتفاقی میافتد؟ مردان هم ممکن است گاهی تمایل به رابطهی جنسی نداشته باشند، اما اگر این مسأله را ابراز کنند، ناگهان تبدیل بدترین مرد دنیا میشوند که هزاران اتهام نادرست متوجه اوست.
۱۶. افشای ناامنیهای طرف مقابل
زنان اغلب این کار را با مردان خود انجام میدهند و پسران فقط باید بنشینند و هیچ واکنشی از خود نشان ندهند. در واقع زن با دوستانش دربارهی چیزی که مرد واقعا دربارهی آن احساس ناامنی میکند شوخی میکند و مرد مجبور است فقط این مسأله را نادیده بگیرد.
اما اگر مرد بخواهد همین کار را با زنش بکند و یکی از ناامنیهای او را برملا کند، این کار میتواند منجر به پایان یافتن رابطه آنها شود. این منصفانه نیست و درست هم نیست. هر دو نفر باید جزئیات خصوصی و مهم طرف مقابل را پیش خود محفوظ نگه دارید.
۱۷. رفتار حسادتآمیز و غیرتی
در سراسر اینترنت میتوانید پستها و مطالب متنوعی را مشاهده کنید که این استاندارد دوگانه را نشان میدهند. محتوای چنین پستهایی یک تصویر خنده دار از دختری است که در حال انجام کاری دیوانهواری است و توضیح میدهد که او یک دختر حسودِ دیوانه است.
اما اگر مردی را در آن بافت به جای زن قرار دهید، تصویری تکاندهنده و وحشتناک خلق خواهد شد. پسران مجاز به حسادت و نشان دادن غیرت خود نیستند زیرا باعث میشود که آنها صاحب اختیار دختر به نظر برسند. اما وقتی که این رفتار از سوی یک زن سر بزند، فقط خندهدار و قابلقبول است. این مسأله یک استاندارد دوگانه است.
۱۸. مطالبهگر و کنترلکننده بودن
بنا به دلایلی، این مسأله اشکالی ندارد که زنان به مردان بگویند چه کاری را میتوانند انجام دهند و چه کاری را نمیتوانند، اما اگر مردی این کار را دربارهی زنش انجام دهد، او را کنترلکننده و سلطهجو میدانند.در واقع قرار نیست مردها کنترلکننده باشند و اگر هم که سعی کنند زن را کنترل کنند، زن آنها را ترک خواهد کرد.
اما اگر زن به مرد بگوید که چه کار کند، بهتر است که او این کار را انجام دهد وگرنه اتفاقات خوبی نمیافتد. رابطهی سالم این گونه نیست. در یک رابطهی سالم هر دو طرف به اندازه کافی به یکدیگر احترام میگذارند و در صورت ابراز درخواست ضروری از سوی هر یک طرفین، طرف مقابل به آن عمل میکند. این مسأله هم یک استاندارد دوگانه محسوب میشود.
۱۹. پذیرفتن تعارفات اطرافیان
این مسأله غالبا دربارهی مردان اشکالی ندارد، مثلا اگر همکار یا همکلاسی غیرهمجنسشان به آنها خوراکی یا نوشیدنی تعارف کند و آنها هم بپذیرند مشکلی وجود ندارد، اما اگر همکار یا همکلاسی غیرهمجنس زن شما به او چیزی را تعارف کند و او بپذیرد، یقینا آنها منظوری داشتهاند از این کار و مسائل پنهانی بین آنها در جریان است و دنیا به آخر میرسد. این مسأله هم طبیعتا یک استاندارد دوگانه است.
۲۰. فقط تماشا کردن فیلمها و سریالهایی که زن دوست دارد
مرد باید هر فیلمی را که زن میخواهد ببیند، اما وقتی که خودش میخواهد چیزی را ببیند، زن تمایلی به دیدن آن فیلم ندارد. این هم یک بازی قدرت دیگر است که قطعا درست نیست. برای داشتن یک رابطه شاد و سالم، هر دوی شما باید با یکدیگر سازش کنید. این مسأله هم یک استاندارد دوگانه است.
نکتهی پایانی
استانداردهای دوگانه ناشی از نحوه ارتباط ما با اعضای خانواده و شرطیسازی عاطفی ما در سنین کودکی است. همین استانداردهای دوگانه که ما از والدین خود آموختهایم در خانوادههایی که خودمان هم شکل میدهیم و دربارهی فرزندانمان مجددا ایجاد میشوند. این امر به خاطر عوارض شرطیشدگی عاطفیای است که به ما به ارث رسیده است.
اگر ما دربارهی چگونگی تأثیرات منفی شرطیسازی عاطفی روی خودمان و فرزندانمان آگاهتر شویم، آنگاه میتوانیم ناهنجاریهای موجود در شخصیت خودمان را که به واسطه شرطیسازی احساسی ایجاد شده، خنثی و بیاثر کنیم. این امر استانداردهای دوگانه را کاهش میدهد و همچنین به ما این امکان را میدهد که در روابط خود هم حمایت عاطفی را بپذیریم و هم آن را به دیگران اعطا کنیم. در روابط متعادل و بدون قید و شرط نیازهای هر یک از طرفین در هر زمانی به شیوهی درست ارزیابی شده و از سوی طرف مقابل مرتفع میشود. اما استانداردهای دوگانه مانع از تحقق این امر میشوند. با کار کردن روی خومان و ایراداتمان ما میتوانیم روابط خود را بدون سرخوردگی و سردرگمی بهبود ببخشیم.
منبع: Psychology Today, LovePanky, BetterHelp, I HEART INTELLIGENCE, BuzzFeed, Psych Central