۷ عصر انیمیشنهای دیزنی؛ از دوران طلایی پینوکیو تا رنسانس افسون
از زمانی که سفیدبرفی به خانه هفت معدنچی الماس رسید، دیزنی یک کارخانه تولید انیمیشن بود. این شرکت، بیعیب و نقص به نظر میرسد، اما با نگاهی به چندین دورهای که انیمیشنهای این کمپانی پشت سر گذاشتهاند، میتوان دریافت که این کمپانی فراز و نشیبهای زیادی را پشت سر گذاشته است.
به نظر میرسد انیمیشنهای دیزنی از الگوی خاصی برای موفقیت و محبوب شدن در میان طرفدارانشان استفاده میکنند و همین امر سبب میشود تا بتوان اعصار و دورههای بعدی دیزنی را نیز پیشبینی کرد، اما آیا دوره بعدی میتواند، طلسمی را که هم اکنون دیزنی در آن گرفتار شده بشکند؟ قبل از اینکه به این سوال پاسخ دهیم بهتر است نیمنگاهی به تاریخچه دیزنی بیندازیم.
- از افسون تا لوکا؛ چگونه انیمیشنهای دیزنی از شرورها فاصله گرفتند؟
- ۱۰ انیمیشن برتر دیزنی در قرن بیستویکم بر اساس امتیاز IMDb
- از پرنسسهای قدرتمند دیزنی تا هوای تازه بین زامبیها؛ بهترینهای هنر و سینما
۱. دوره طلایی – پینوکیو
عصر طلایی دیزنی از سال ۱۹۳۷ آغاز شد. در آن زمان، پنج فیلم بلند انیمیشنی، چارچوبی را برای هنر و موسیقی موجود در انیمیشنها تعیین نموده بودند. «پینوکیو» اولین انیمیشنی بود که برنده جایزه اسکار رقابتی شد. در واقع، این انیمیشن برنده دو جایزه شد: یکی برای موسیقی اصلی و یکی برای آهنگ وقتی برای یک ستاره آرزو میکنی. در نهایت این انیمیشن همراه با «سفیدبرفی»، «فانتزیا»، «دامبو» و «بامبی» پایه و اساس دیزنی را با داستانهایی از شاهزاده خانمها، ماجراجوییها، حیوانات سخنگو و البته لحظات موزیکال بنا نهادند. در آن زمان همه چیز عالی به نظر میرسید، اما با ورود ایالاتمتحده به جنگ جهانی دوم، دیزنی در آستانه یک تحول عظیم قرار گرفت.
۲. دوران جنگ – سه کابالرو
در این دوره از دیزنی که به درستی «دوران جنگ» نام گرفته و از سال ۱۹۴۳ تا ۱۹۴۹ ادامه داشت، دیزنی کار خاصی انجام نداد به جز ارائه تبلیغات جنگی به همراه پیامهای ضد نازی، تشویق مردم به خرید اوراق سهام جنگی و حمایت از سربازان. بودجه و کارکنان دیزنی در آن زمان به اندازه روحیه مردم پایین بود. والت دیزنی نمیتوانست زمان، پول و نیروی انسانی زیادی داشته باشد، بنابراین این شرکت چندین مجموعه انیمیشن را تولید کرد که همه آنها به جز «سه کالبارو» و «ماجراهای ایکابد» و «آقای تاد» مدتهاست که فراموش شدهاند. بیشک جنگ جهانی دوم شکاف قابل توجهی را در پایههای دیزنی ایجاد کرد، اما دوره بعدی توانست تجارت پررونقی را برای این کمپانی به ارمغان آورد.
۳. عصر نقرهای – پیتر پن
با پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵، ایالاتمتحده شاهد شروع دوره بعدی دیزنی بود. به نظر میرسید که ابرهای تاریک به کناری رفته بودند و زندگی روی خوبش را به دیزنی نشان داده بود. خانوادهها درآمد زیادی داشتند و آماده بودند تا آن را در مکانهایی مانند سینما خرج کنند و لذا دیزنی توانست دوباره افسانههایی نظیر «سیندرلا» را زنده کند و دورهای به نام عصر نقرهای را در سال ۱۹۵۰ آغاز نماید. چندی نگذشت که «آلیس در سرزمین عجایب» و «پیتر پن» تولید شدند.
با گذشت پنج سال از این دوره، دیزنی لند افتتاح شد و این شرکت بزرگترین گام خود را برای تبدیل شدن به کمپانیای فراتر از یک پلت فرم انیمیشنی برداشت. در واقع دیزنی توانست به یک برند کامل تبدیل شد. زمانی که پارک موضوعی افتتاح شد، هنوز دوازده فیلم انیمیشنی هم اکران نشده بود. این گام یک گام بسیار بزرگ بود که این کمپانی را با موفقیت عظیمی روبهرو نمود.
عصر نقرهای چیزی در حدود ۲۰ سال طول کشید و آثار کلاسیکی مانند «زیبای خفته» و «۱۰۱ سگ خالدار» با انیمیشن جذاب و نقاشیهای بینظیر خود رنگ و بوی خاصی به این دوران بخشیدند. اما متاسفانه دیزنی در معرض دو شوک بزرگ دیگر قرار گرفت. ایالاتمتحده در سال ۱۹۶۴ وارد جنگ ویتنام شد و دو سال بعد از آن والت دیزنی درگذشت.
۴. عصر برنزی – رابین هود
دیزنی خیلی زود متوجه شد که آنچه که تقریبا ۳۰ سال سبب موفقیتش شده بود دیگر کاربرد قبل را ندارد. فقدان بینش والت دیزنی در عصر برنزی توانست خودش را نشان دهد. در آن زمان دیزنی خشک گرافی یا زیروگرافی را به کار گرفت. این رویکرد جدید در انیمیشن باعث صرفهجویی در زمان میشد، اما استفاده از لاینهای سنگین باعث گردید که فیلمها فرسودهتر از نسخههای قبلی خود به نظر برسند. بسیاری ظاهر انیمیشنهایی مانند «گربههای اشرافی»، «رابین هود» و «نجات دهندگان» را نامناسب میدانند. با این حال، از بسیاری جهات، واقع گرایی تلفیق شده در رنگآمیزی با جنگ ایالاتمتحده با ویتنام مطابقت داشت. چرا وقتی دنیا در هاله سرد جنگ غرق شده است ما بخواهیم پر جنب و جوش و شاد باشیم؟ با این حال، ظاهر این انیمیشنها قطعا عمدی نبود، زیرا دیزنی با از دست دادن مردی که همه چیز را کنترل میکرد، دست به گریبان بود. تلاش و تقلای دیزنی پس از درگذشت والت دیزنی، سبب تولید انیمیشنهایی شد که چندان چنگی به دل نمیزدند، اما در پایان دهه ۸۰ یک تغییر قابل توجه و تجاری در این کمپانی به وجود آمد.
۵. دوران رنسانس – پری دریایی کوچک
در سال ۱۹۸۹، پری دریایی کوچولو، دیزنی را به سمت بهترین دوره خود، یعنی عصر رنسانس، سوق داد و دیزنی توانست با اندکی تغییر به اصول اولیه خود بازگردد. دیزنی بار دیگر به افسانهها روی آورد، اما از نظر موسیقیایی، این کمپانی شاهد پیشرفت زیادی بود. این همان ویژگی بود که عصر رنسانس را به طرز دیوانه کنندهای سودآور نمود. این دوران چیزی مانند عصر نقرهای بود، زیرا انیمیشنها از نظر شکل و شمایل ارتقا یافته بودند و به سمت تجاری شدن پیش میرفتند. گرچه کاراکترها، انیمیشن و موسیقی این دوران هزینه زیادی را در برداشت اما این هزینهها نتیجهبخش بودند.
دیزنی با دریافت جایزه غریبه نبود، اما ناگهان انیمیشنهای این کمپانی به سطحی رسیدند که توانستند با فیلمهای غیر انیمیشنی رقابت کنند. «دیو و دلبر» در سال ۱۹۹۱ اولین انیمیشنی بود که برنده بهترین فیلم گلدن گلوب شد و همچنین اولین فیلم انیمیشنی بود که نامزد بهترین فیلم اسکار گردید. نظر مثبت منتقدان به این شرکت کمک کرد تا بتواند برخی از بزرگترین بازیگران و کارگردانان هالیوود را برای ساخت فیلمهای خود به کار گیرد، چیزی که قبل از «علاءالدین»، یعنی زمانی که رابین ویلیامز (خانم داوبت فایر) توانست صحنه را از آن خود کند، چندان رایج نبود.
پس از آن، مل گیبسون در «پوکاهونتس» و جاناتان تیلور توماس در «شیر شاه» خوش درخشیدند. حال که صحبت از «شیر شاه» شد باید گفت که سر التون جان نیز توانست به خاطر موسیقی متن این انیمیشن، نظر مثبت منتقدین را دریافت کند و پس از او فیل کالینز برای کار بر روی موسیقی متن فیلم تارزان به کار گرفته شد.
در عرصه تجاری شدن، دیزنی توانست به واسطه کالاهای سینمایی خود به درامد هنگفتی دست پیدا کند. وقتی چیزهایی مانند «جنگ ستارگان» و کارتونهای صبح شنبه اثبات نمودند که هالیوود میتواند با فروش اسباببازیهای برگرفته از انیمیشنها سود بیشتری به دست آورد، دیزنی دوران برنز خود را سپری میکرد و این فرصت را از دست داد. اما در حال حاضر این کمپانی دیگر نمیخواست اشتباهش را دوباره تکرار کند.
اولین فروشگاه خردهفروشی دیزنی در سال ۱۹۸۷ افتتاح شد. با این کار، طرفداران دیزنی میتوانستند به راحتی از فروشگاههای واقع در پارک موضوعی خرید کنند یا حتی در رستورانهایی مانند مکدونالد غذا و فست فود بخرند. در دهه ۹۰ تقریبا تمام کودکان ایالاتمتحده اسباببازیهایی با تم دیزنی داشتند. چراکه دیزنی شخصیتهای بیشتری را در دوران رنسانس ارائه نموده بود. سیندرلا و آرورا عالی بودند، اما دیزنی لیستی از پرنسسها و شخصیتهای جدیدش را که از روحیهای سرزنده بهره میبردند به مخاطب معرفی نمود. همین چیزها سبب شده بود که طرفداران دیزنی که معمولا کودکان و نوجوانان بودند به این کاراکترها وابسته شوند و همین وابستگی آنها را وادار به خرید محصولاتی با تم کاراکتر مورد علاقهشان میکرد.
۶. دوران پسا رنسانس – پاچا و کوزکو
همه اینها در کنار راهاندازی استودیوی دیزنیتون و همکاری دیزنی با هنرمندان افسانهای، منجر به سرمایهگذاریهای جدیدی در عرصه انیمیشن شد. در طی این دوره سبک انیمیشن کامپیوتری یکی از کشفهای جدیدی بود که دیزنی از آن به نفع خود بهره برد.
دوران پس از رنسانس که در سال ۲۰۰۰ آغاز شد، باید عصر افراط جنونآمیز نامیده شود، چراکه در طی این دوره دیزنی چیزی در حدود ۶۰ فیلم انیمیشنی را منتشر کرد. در واقع دیزنی در طی این دوره انیمیشنهای بسیار بیشتری را نسبت به دوره قبل و بعدی منتشر نمود. اما تعداد اندکی از آنها مانند «لیلو و استیچ» توانستند همانند انیمیشنهای پیکسار طرفداران را به وجد بیاورند. در حالی که فیلمهای دیزنی مانند «زندگی جدید امپراتور» و «آتلانتیس: امپراتوری گمشده» عملکرد خوبی داشتند، پیکسار با «کارخانه هیولاها»، «در جست و جوی نمو» و «بالا» بر دوران پس از رنسانس تسلط یافت. این بدان دلیل بود که پیکسار از ساخت انیمیشنهایش هدفی داشت، در حالی که دیزنی فقط میخواست چیزی تولید کرده باشد. بهعلاوه دیزنی شروع به ساخت دنبالههایی برای آثار رنسانس مانند «مولان» و «گوژپشت نوتردام» کرد در حالی که هیچکس از این شرکت نخواسته بود این کار را انجام دهد.
به نظر میرسید که دیزنی در تلاش بود تا از پیکسار و فرنچایزهایی که مدام در حال ظهور بودند، عقب نماند. «جنگ ستارگان» با پیشدرآمدهای خود بازگشته بود و دیزنی یکهتاز میدان نبود. «ارباب حلقهها» و «هری پاتر» نیز پای به رقابت نهاده بودند و فیلمهای ابرقهرمانی نوپایی مانند «مرد عنکبوتی»، «مردان ایکس» و «مرد آهنی» توانسته بودند خیل عظیمی از تماشاگران را به طرفداران خود تبدیل کنند.
دیزنی سعی کرد با فیلم «شاهزاده خانم و قورباغه» در سال ۲۰۰۹، دوباره به اوج خود در رنسانس بازگردد و در این راه نیز موفق بود، اما با حاکمیت پیکسار بر دوران پس از رنسانس، به نظر میرسید که دیزنی زیر فشار باری که به او تحمیل شده بود در حال له شدن بود. یک سال پس از اینکه پرنسس تیانا (با صداپیشگی آنیکا نونی رز) به اولین شاهزاده سیاهپوست دیزنی تبدیل شد (حدود دو ثانیه قبل از اینکه قورباغه شود) دوره احیا آغاز گردید.
۷. دوران احیا
در دورهای که برخی میگویند میتوان آن را رنسانس دوم نامید، فاصله بین دیزنی و پیکسار به تدریج کمتر و کمتر شد و این شرکت با ساخت فیلمهای ماجراجویانهتری مانند «۶ ابرقهرمان» و «رالف خرابکار» خطرات پس از رنسانس را به جان خرید.
در حال حاضر میتوان گفت که دوران احیا برای دیزنی مثمر ثمر بوده است، اما با توجه به تاریخچه دیزنی، اینطور به نظر میرسد که دیزنی به نقطه پایین دیگری نزدیک میشود. دیزنی در سال ۲۰۲۰ تحت تاثیر رکود دیگری قرار گرفته بود، اما به لطف پخش استریم و برنامه جدید دیزنی پلاس توانست در برابر مشکلات مقاومت کند و انیمیشنهای دیگری مانند «انکاتو»، «روح»، «لوکا» و «به پیش» را تولید نماید. پخش استریم نقش مهمی را در نجات دیزنی از وارد شدن به یک دوره رکود دیگر ایفا نمود، اما این سرویس به سرمایهگذاری بالایی نیاز داشت.
«جنگ ستارگان» و «ابرقهرمانان» زمانی بزرگترین رقبای دیزنی در گیشه بودند. اما هم اکنون، دیزنی دیگر نگران آنها نیست زیرا آنها به مالکیت خانه میکی موس درآمدهاند. دیزنی تاکنون توانسته بخش زیادی از صنعت سرگرمی را به مالکیت خود درآورد، اما با توجه به گذشتهای که این کمپانی داشته باید منتظر برخی تحولات غیرمنتظره بود و سوالی که پیش میآید این است که آیا دیزنی تحت تاثیر این تحولات قرار خواهد گرفت یا نه؟ اگر بخواهیم با توجه به الگوهای اعصار قبلی قضاوت کنیم باید بگوییم احتمال وقوع این تحولات کم نیست اما دیزنی در سالهای اخیر فوقالعاده ماهرانه عمل نموده و توانسته سرمایه مالی خود را تا حد ممکن افزایش دهد. با توجه به آنچه که امروز شاهد آن هستیم، شاید دوره بعدی دیزنی دورهای باشد که به جای از هم پاشیدن این کمپانی، بیشتر سبب تقویت آن شود.
منبع: collider