۱۰ شخصیت شرور انیمیشنهای دیزنی که دست کم گرفته شدهاند
شروران انیمیشنهای دیزنی در کنار هیولاهای ادبی کلاسیک، کایجوهای غولپیکر و قاتلان فیلمهای اسلشر، از محبوبترین شخصیتهای شیطانی در تمام دوران هستند.
شروران بدخلق دیزنی مانند پرنسسهای خوش اخلاق و مقدس استودیو، به خودی خود، به نمادهای قابل تشخیصی، فراتر از فیلمهایی که خودشان از آنها سرچشمه گرفتهاند، تبدیل شدهاند و جزو محبوبترین شخصیتهای دیزنی هستند. آنها هزاران کالا و پارک موضوعی تولید کردهاند و حتی در داستانهای سینمایی خودشان مانند ملفیسنت در سال ۲۰۱۴ و کروئلا در سال ۲۰۲۱ حضور داشتهاند.
- ۱۵ شخصیت زن قدرتمند دیزنی که میتوانند الگوی ما در زندگی باشند
- ۱۰ دستیار وفادار انیمیشنهای دیزنی که همیشه فراموش میشوند
- چرا دیزنی بعد از یک دهه تسلط بر گیشه روزهای نگرانکنندهای در پیش دارد؟
چیزی که ما را به سمت این شخصیتهای بد دیزنی میکشاند این است که آنها واقعا شرور هستند و با خوشحالی و رضایت در اقدامات حیلهگرانه خود و نبرد برای قدرت، غرق شدهاند. آنها میتوانند مانند اورسولا و دکتر فاسیلیه به طرز خارقالعادهای خوشظاهر و خوشصحبت باشند یا مانند مادر گوتر و فرولو، دو چهره شیطانی باشند. شروران دیزنی در طول تاریخ سینما، از نامادریهای شرور گرفته تا شیاطین ماورایی، در یک سطح خاص قرار دارند.
بهتر است کمی عمیقتر به پادشاهی زیرزمینی جادو بپردازیم و برخی از کمتر دیدهشدهترین شروران دیزنی را بررسی کنیم. این شرورها شاید فیلمهای اختصاصی پرفروش خود را نداشته باشند تا جنبه داستانی خودشان در آنها بیان شود اما به همان اندازه بهترین شروران، بیرحم هستند.
۱۰. هاپر – زندگی یک حشره (A Bug’s Life)
- کارگردانان: جان لسستر، اندرو استانتون
- صداپیشگان: دیو فولی، هایدن پنتیر، کوین اسپیسی
- تاریخ انتشار: ۱۹۹۸
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۲ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
زندگی یک حشره، دومین فیلم بلند پیکسار، یک حماسه حشرهوار است که تا حدی از هفت سامورایی آکیرا کوروساوا الهام گرفته شده است و یک کلونی از مورچههای آسیبپذیر را که به یک قهرمان نیاز دارند در مقابل انبوه ملخهای مرتد قرار میدهد. این فیلم همچنین از افسانه مورچه و ملخ ریشه میگیرد که در آن، ملخ تنبل نمیتواند غذای کافی برای زمستان ذخیره کند، در حالی که مورچهها با سختکوشی زندگی میکنند تا فصل دیگری را ببینند.
در طرف دیگر، در زندگی یک حشره، ملخ بیخیال این افسانه، هاپر (کوین اسپیسی) از بهرهوری کولونی استفاده مینماید و مورچهها را مجبور میکند برای او و گروهش غذا جمع کنند. هاپر خودش بهعنوان یک شرور فعال، کارهای شیطانی بسیار کمی انجام میدهد اما به هر حال، دستهای خود را به اعمال شرورانه آغشته میکند. او مانند یک رئیس باند، از ارعاب و ترساندن برای به دست آوردن آنچه میخواهد استفاده میکند، دستورات را فریاد میزند و با زور بر دیگران مسلط میشود تا کولونی مورچهها و گروهش را تحت فرمان خود نگه دارد.
۹. آلامدا اسلیم – خانهای در مزرعه (Home on the Range)
- کارگردانان: ویل فین، جان سندفورد
- صداپیشگان: جنیفر تیلی، جودی دنچ، روزین بار
- تاریخ انتشار: ۲۰۰۴
- امتیاز راتن تومیتوز: ۵۳ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۵.۴ از ۱۰
اگر چیزی وجود داشته باشد که از انیمیشن ناکام دیزنی به نام خانهای در مزرعه در خاطرتان مانده باشد، آن چیز قطعا آلامدا اسلیم است که مطمئنا یکی از احمقترین شروران دیزنی تا به امروز است. اسلیم با صداپیشگی رندی کوید، یک دزد دام پولکی است که قصد دارد با سرقت دامهای کشاورزان و خریدن زمینهای کشاورزی بیارزش آنها، مالکیت و کنترل کل زمینهای کشاورزی قلمرو غربی را در اختیار بگیرد. او به روشی احمقانه صدها گاو را تحت کنترل خود درمیآورد. او به فرمان و دستورات ناخوشایند اتکا نمیکند، فریاد نمیزند و یا حتی انرژی زیادی به خرج نمیدهد.
او مانند فلوتزن هملین، گاوهای تحت کنترل خود را از طریق یودلینگی به سبک کانتری، هیپنوتیزم میکند و در نتیجه، یک سکانس موسیقی رنگارنگ سرگیجهآور با آکاپلایی از آهنگهای نمایشی به وجود میآید. شخصیتهای مثبت اکثر فیلمهای دیزنی در حال آواز خواندن نشان داده میشوند اما در بین شروران، این آلامدا اسلیم است که بیش از هر شرور دیگری در دیزنی به موهبت و توانایی موسیقیایی خود میبالد.
۸. راتیگان – کارآگاه موش بزرگ (The Great Mouse Detective)
- کارگردانان: ران کلمنتس، جان ماسکر، دیوید میشنر
- صداپیشگان: وینسنت پرایس، بری اینگهام، وال بتین
- تاریخ انتشار: ۱۹۸۶
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۲ از ۱۰
همه به یک سرگرمی نیاز دارند و پروفسور راتیگان نیز به شکلی بسیار بد خود را سرگرم میکند. راتیگان در کارآگاه موش بزرگ، با صداپیشگی وینسنت پرایس، بر سر صندلی و تاج و تخت پادشاهی و ریاست بر همه موشها رقابت میکند اما این کار را صرفا به این دلیل انجام می دهد که دوست دارد و از انجام آن لذت زیادی میبرد. او کار خود را به عنوان بزرگترین جنایتکار و مغز متفکر لندن و در قالب یک دشمنی بزرگ با بسیل (بری اینگهام) آغاز مینماید تا ثابت کند که چیزی فراتر از یک موش فاضلاب است. راتیگان مثل کاپیتان هوک در پیتر پن، قبل از هر چیز، خود را یک جنتلمن میداند و حتی زمانی هم که همه چیز بر وفق مراد او پیش نمیرود، خود را فردی ظریف و آرام نشان میدهد اما در پایان، ماهیت هیولایی او آشکار میشود و این شرور کاملا تسلیم ذات وحشی و حیوانی خود میگردد.
۷. ماسترو فورت – دیو و دلبر: کریسمس طلسمشده (Beauty and the Beast: The Enchanted Christmas)
- کارگردان: اندی نایت
- صداپیشگان: تیم کری، جری اوربچ، رابی بنسون
- تاریخ انتشار: ۱۹۹۳
- امتیاز راتن تومیتوز: ۱۳ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶ از ۱۰
دیو و دلبر: کریسمس طلسمشده دنبالهای غیرضروری برای دیو و دلبر ۱ بود که به صورت مستقیم و در قالب ویدیو منتشر شد. این انیمیشن، داستان کریسمسی را روایت میکند که این زوج با هم در طول پرش زمانی در فیلم اصلی دیو و دلبر در قلعه گذراندند. فیلم علاوه بر روایت زائد خود، تعداد زیادی شخصیت جدید را معرفی میکند که در هیچ کجای فیلم اصلی وجود نداشتند که بهترین آنها موجود شیطانی، ماسترو فورت (تیم کری) است. فورت با انگیزههای شوم خود و به لطف اجرای منحصربهفرد این شخصیت شرور توسط کری، نقطه قوت نجاتبخش فیلم است و قلعه مسحور و نفرینشده هیولایی آن را به فضایی تاریک و سرد تبدیل میکند. فورت بر خلاف بقیه اهالی قلعه، بدن جدید خود را ترجیح میدهد.
او زمانی نوازنده مقیم قلعه بود و اکنون نیز روح آزاردیده دیو را با لحن مالیخولیایی خود، بیشتر آزار میدهد. او سعی دارد تا دیو (رابی بنسون) را از عاشق شدن و شکستن طلسم، دور نگه دارد تا بتواند برای همیشه به عنوان تنها معتمد و عامل سرگرمی موسیقیایی او باقی بماند. فورت به واسطه اجرای اپرایی تیم کری و کارها و جلوههای گرافیکی و کامپیوتری وهمآور اواخر دهه ۹۰ میلادی، دومین ساکن وحشتناک قلعه محسوب میشود.
۶. سابور – تارزان (Tarzan)
- کارگردانان: کوین لیما، کریس باک
- صداپیشگان: تونی گلدوین، ماینی درایور، برایان بلسد
- تاریخ انتشار: ۱۹۹۹
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
در فیلمهای حیوانمحور دیزنی، تهدیدات ضدقهرمانانه معمولا از حضور انسان ناشی میشوند، چرا که آنها نظم طبیعی محیط زیست را برهم میزنند. در قلمرو خود حیوانات نیز به یاد شرورانی مانند اسکار در شیرشاه یا شیرخان در کتاب جنگل میافتیم. این شروران صرف نظر از نوع خود، انگیزههای انسانی خاص و مشخصی مانند طمع داشتند و آن را از طریق کلمات و اعمال حسابشده خود بیان میکردند. در تارزان، ما یک شرور سنتی مانند کلیتون (برایان بلسد) داریم اما تهدید اولیه فیلم، یک پلنگ وحشی به نام سابور بود.
در فیلمی با میمونهای ناطق و فیلهایی که با احساسات انسانی اغراقآمیز رفتار میکنند، سابور حتی یک کلمه دیالوگ هم به زبان نمیآورد و تنها شخصیت حیوانی فیلم است که مانند یک جانور واقعی رفتار میکند و تنها یک فکر در سرش وجود دارد: کشتن. او درست در همان پنج دقیقه اول فیلم، به قتل والدین انسان تارزان نوزاد و یک بچه گوریل محکوم میشود. حضور سابور به تنهایی بلافاصله به مخاطب نشان میدهد که نیروهای موجود در طبیعت جنگل چقدر خطرناک هستند.
۵. دیمونا – گارگویلها (Gargoyles)
- خالق: اد آزنر
- صداپیشگان: کیت دیوید، سالی ریچاردسون، جاناتان فریک
- تاریخ انتشار: ۱۹۹۴
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۳ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به سریال: ۸.۱ از ۱۰
ما نمیدانیم که چرا دیزنی هنوز گارگویلها (۱۹۹۴) را در عصر جدید بازسازی نکرده است اما به هر حال، این انیمیشن نسخه اصلی دیزنی در پاسخ به دیگر انیمیشنهای کمیک دهه ۹۰ میلادی مانند مردان ایکس و سری انیمیشن بتمن ساخته شد و یک اکشن نئو نوآر فانتزی با خطوط داستانی دراماتیک، ریشههای گوتیک و شخصیتهای کاملا برجسته بود. اگرچه این سریال عمدتا اپیزودیک بود و مجموعهای از شرورهای مختلف میآمدند و میرفتند اما ضدقهرمان اصلی سریال، دیمونا، یک انتقامجو با صداپیشگی مارینا سیرتیس بود.
دیمونا که از رفتار انسان با گونه خود در طی هزار سال گذشته، ناراضی و ناراحت بود، بخش اعظم سریال را به هر قیمتی صرف جنگی انفرادی برای نابود کردن نسل بشر میکند و این در حالی است که دشمنان اصلی او، خود گارگویلها هستند. چیزی که او را به یک شرور جذاب و تراژیک تبدیل میکند این است که چندین قرن تلاش او برای انتقام از اتفاقاتی که برای هم نوعانش رخ داده است، وی را به دشمن متحدان سابقش تبدیل میکند. او به هیچ کس اعتماد ندارد و اغلب عامل درد و رنج خود است و همیشه ظلم و ستم انسانها را به گردن خود و اشتباهاتش میاندازد.
۴. چاکلز، خوک احمق – دیو بربر (Dave the Barbarian)
- خالق: داگ لنگدیل
- صداپیشگان: دنی کوکسی، استل هریس، اریکا لاترل
- سال انتشار: ۲۰۰۴
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به سریال: ۷ از ۱۰
مدتها قبل از این که بیل سیفر در آبشار جاذبه و دکتر دوفنشمیرتز در فینیاس و فرب به تبهکاران مورد علاقه طرفداران کانال دیزنی تبدیل شوند، یک ارباب شیطانی تاریک و پیچیده وجود داشت که دارای قدرتهای عرفانی بود، انبوهی از مینیونها را فرماندهی میکرد و از همه وحشتناکتر، شخصیتی ستایش برانگیز و دوستداشتنی داشت. دیو بربر در سال ۲۰۰۴ که به نوعی هنوز در دیزنیپلاس موجود نیست، یک کمدی فانتزی است که داستان یک خانواده سلطنتی از جنگجویان بربر را دنبال میکند که برای محافظت از پادشاهی اودروگوث در برابر هیولاها، جادوگران و کارمندان فروشگاههای بزرگ میجنگند.
فرمانروای تاریکی، چاکلز به عنوان یک خوک احمق با صداپیشگی پل راگ، دشمن اصلی مجموعه و یک شخصیت شرور به سبک کارتونهای کلاسیک است. او دائما نقشه میکشد تا قدرت را به دست گرفته و دشمنان وحشی خود را با طرح نقشههای پوچی مانند حمله با لژیونی از مردان چوب شوری، درج پیامهای ناخودآگاه در موسیقی عامه پسند و حتی ربودن راوی نمایش، از بین ببرد. او در نگاه اول بامزه به نظر میرسد اما در قد و قامت و ذات خوکی او، یک غول تشنه قدرت نهفته است که شخصیتی جالب دارد و تماشاگران را به خوبی میخنداند.
۳. دکتر کارور – خانواده پراد (The Proud Family Movie)
- کارگردان: بروس اسمیت
- صداپیشگان: کایلا پرت، تامی دیویدسون، پاولا پارکر
- تاریخ انتشار: ۲۰۰۵
- امتیاز راتن تومیتوز: ۶۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۵.۵ از ۱۰
جورج واشنگتن کارور در طول فعالیت علمی خود، صدها روش استفاده از بادام زمینی معمولی را توسعه داد. نوادگان او در فیلم خانواده پراد، به تحقیقات خود در جزیرهای دورافتاده ادامه میدهند تا ثابت کنند که این آجیل قادر به انجام شگفتیهای ژنتیکی دیگری است. آزمایشات دکتر کارور جدید (آرسنیو هال) منجر به ایجاد یک کلون شیطانی میشود که تمایل به تسلط بر جهان دارد.
او هر کاری را که یک شرور بزرگ دیزنی باید انجام دهد، انجام میدهد. آواز میخواند، میرقصد، میخندد اما چیزی که وی را به یاد ماندنی میکند، بیهودگی مطلق پیشینه و انگیزههایش است. او یک فرد حساس به حبوبات است که ارتشی از جنگجویان بادام زمینی را که از نظر ژنتیکی تغییر کردهاند، جمعآوری میکند تا به پادشاه جهان تبدیل شود و ثابت کند که بادام زمینی نژاد برتر است.
۲. کلانتر ناتینگهام – رابین هود (Robin Hood)
- کارگردان: ولفگانگ رایترمن
- صداپیشگان: فیل هریس، برایان ردفورد، پیتر اوستینوف
- تاریخ انتشار: ۱۹۷۳
- امتیاز راتن تومیتوز: ۵۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
انیمیشن رابین هود دیزنی، این قهرمان کلاسیک را به بهترین شکلی که انیمیشنهای دیزنی در دهه ۷۰ میلادی میتوانستند، به شکلی جذاب و با شخصیتهای حیوانی انساننما زنده کرد. قهرمان فیلم از ثروتمندان دزدی میکرد تا به فقرا بدهد اما کلانتر مثلا محترم ناتینگهام (پت باترام) به عنوان مجری تاج و تخت عمل میکرد و مالیات فقرا را برای تغذیه شاهزاده جان (پیتر اوستینوف) غارت مینمود.
کلانتر فقط به عنوان یک شرور ثانویه، از دستورات شاهزاده پیروی میکرد و از کار خود، یعنی حفظ آرامش و جمعآوری مالیات، لذت میبرد و حتی تا آنجا پیش رفت که از جعبه اهدایی کلیسا و جام یک مرد نابینا نیز پول برداشت. این انیمیشن همچنین نشان میدهد که او کاملا فریبکار است و در خیابان آواز میخواند و به روستاییان یادآوری میکند که هر ذره از مالیات آنها به نفع خودشان خرج خواهد شد.
۱. زیرا – شیرشاه ۲: پادشاهی سیمبا (The Lion King II: Simba’s Pride)
- کارگردان: دارل رونی
- صداپیشگان: متیو بوردریک، نو کمبل، جیسون مارسدن
- تاریخ انتشار: ۱۹۹۸
- امتیاز راتن تومیتوز: ۶۲ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۵ از ۱۰
شیر شاه اصلی این پیام را دربر داشت که اشتباهات گذشته را پشت سر بگذاریم و از آنها درس بگیریم تا آیندهای بهتر بسازیم. در دنباله ویدیویی شیر شاه ۲: پادشاهی سیمبا، این درسها به گوشهای ناشنوا و قلب غمگین زیرا (سوزان پلشت) نفوذ نمیکنند. زیرا و همراهانش، فرقهای از شیرها هستند که از حکومت اسکار پیروی میکردند و قبل از این که سیمبا (متیو برودریک) جایگاه واقعی و تاج و تخت خود را بازپس بگیرد، اسکار را پادشاه واقعی میدانستند.
با مرگ اسکار و پادشاهی سیمبا، خانواده زیرا اکنون بیگانگانی محسوب میشوند که مجبورند در حاشیه قلمرو سیمبا و با آب و غذای کمتری زندگی کنند. او با پرورش دادن کوچکترین پسرش، کوو (جیسون مارسدن) نقشهای مادامالعمر برای انتقام میکشد تا غاصب تاج و تخت شود و بتواند با ایستادن بر روی جسد سیمبا، بر قلمرو وی حکومت کند. زیرا در میان مادرسالاران شرور دیزنی، بیرحمترین است و بذر انتقام را در تولههای جوان خود میکارد تا مطابق با خواستههای او رشد کنند.
زیرا در یک صحنه حذفشده از اوج فیلم و زمانی که به او فرصت رستگاری و نجات از مرگ حتمی داده میشود، تصمیم میگیرد از صخره و در تندباد به پایین سقوط کند و ترجیح میدهد به جای این که یاد بگیرد ببخشد و فراموش کند، جان خود را از دست بدهد. گذشته زیرا نشان دهنده تاریکی و خشمی است که با غم و اندوه فقدان یکی از عزیزان به وجود میآید و سیمبا در فیلم اصلی توانست بر آن غلبه کند.
منبع: collider