اگر ۱۵ پرنسس مشهور دیزنی به دنیای واقعی بیایند چطور زندگی میکنند؟
در حالی که پرنسسها فقط در ۱۴ انیمیشن از مجموع ۶۱ انیمیشن دیزنی و فقط در یکی از ۲۲ انیمیشن پیکسار حضور دارند، برچسب پرنسس دیزنی به یک پدیده بازاریابی در سراسر جهان تبدیل شده است و حضور پرنسسها اغلب پررنگتر از پیامهای اخلاقی و فرهنگی انیمیشنهای دیزنی است. این مساله معمولاً مورد انتقاد قرار میگیرد. در تاریخ صد سالهی دیزنی، پرنسسها عموما برای همه چیز از استانداردهای غیر واقعی بدنشان گرفته تا طراحی غیرخلاقانه و نداشتن استقلال و قدرت مورد تمسخر قرار گرفتهاند. همهی این مسائل این سوال را در ذهن ما شکل میدهند: پرنسسهای دیزنی اگر در دنیای واقعی باشند، چقدر زنده خواهند ماند؟
در ۴۰ سال گذشته فیلمهای دیزنی، پرنسسهایش را از دختران درماندهای که در انتظار شاهزادهای هستند که آنها را نجات دهد، به قهرمانهای بیشاهزادهای تبدیل کرده است که با مسائل خودشان مبارزه میکنند، اما آیا این بدان معناست که این پرنسسها میتوانند در جامعه معاصر و دنیای واقعی هم زندگی کنند؟ به عنوان یک جواب کلی باید گفت بعضی از پرنسسهای دیزنی ممکن است بلافاصله به تجار نجیبزادهی موفق تبدیل شوند، در حالی که برخی دیگر در بدو ورود به دنیای واقعی خواهند مرد. بنابراین بدون هیچ مقدمهای، بیایید ببینیم که اگر هر شاهزاده خانم دیزنی وارد دنیای ما شود، چگونه زنده میماند.
(به طور رسمی، ۱۳ شخصیت در فرنچایز پرنسس دیزنی وجود دارد. اما ما نمیتوانیم آنا و السا را که هر دو مربوط به انیمیشن «یخزده» هستند، ندیده بگیریم)
۱۵) آئورا
در بین همه پرنسسهای دیزنی، ما کمتر از همه با شخصیت آئورای زیبای خفته آشنا شدهایم، هیچ شاهزادهای از دیزنی نسبت به او زمان کمتری روی صفحه نمایش نبوده. به علاوه او دیالوگهای سادهای در فیلم دارد که باعث میشود ما دقیقاً ندانیم او چه تواناییهایی دارد. بیشترین چیزی که دربارهی او میدانیم این است که او به راحتی تحت تاثیر قرار میگیرد و واقعاً در خوابیدن خوب است. این رزومهی درخشانی نیست و اگر شاهزاده فیلیپ و مهمتر از آن، قهرمان واقعی فیلم، مادرخواندههای پری، نبود، شاید آئورا برای همیشه میخوابید. تنها مسیر شغلی امیدوارکنندهای که میتوانم برای او متصور شویم، نوشتن زندگینامهی خودش با عنوان «سال استراحت و آرامش من» است.
۱۴) آریل
ببینید همهی ما عاشق پری دریایی کوچولو هستم. حتی در مواقعی مشکلات روحی آزاردهنده او هم میتواند دوستداشتنی باشد. (این بخشی از جذابیت اوست.) اما وقتی نوبت به زنده ماندن در دنیای واقعی میرسد، شانسی ندارد. این بیچاره هیچ نظری ندارد که چنگال چیست! در دنیای واقعی، هیچ جادو یا خرچنگ سخنگویی وجود نخواهد داشت که او را از دردسرهای حتمی نجات دهد. درست است که او در ابتدای فیلم سرسخت به نظر میرسد، اما به سختی میتوان برای کسی که تقریباً ۰.۲ ثانیه برای متقاعد کردنش کافی است تا از صدایش برای مردی که برای مدتی حتی کمتر میشناسد، بگذرد شانس زنده بودن قائل شد. اگر او میتوانست بخواند یا بنویسد ممکن بود بتواند به طریقی دوام بیاورد، اما او این کارها را هم نمیتواند انجام دهد.
۱۳) آنا
و اما آنا. ستاره پرانرژی «یخزده» که در همان لحظهای که از خواهرش میپرسد «آیا میخواهد آدم برفی بسازد»، همه را عاشق خودش کرد. آنا در ماجراجوییهای خود کارهای زیادی انجام داد، اما دور بودن از دنیا در بیشتر طول زندگیاش هیچ لطفی برای او نداشته است. بزرگترین عیب او در فیلم زودباوری وحشتناک اوست: هرچیزی به او بگویید او آن را باور خواهد کرد. همین مساله هم تقریباً خواهرش و کل پادشاهی او را نابود کرد. خیلی راحت میتوان آنا را به عنوان یک ملکه واقعی تصور کرد که ناخواسته پادشاهی خود را میفروشد و خود را به کشتن میدهد.
اگر فیلم دوم نبود که به نظر میرسد در آن آنا بالاخره میفهمد که چگونه میتواند مستقلتر باشد و امور را به دست خود بگیرد، در انتهای این فهرست قرار میگرفت. اما این فیلم نشان میدهد که آنا از آنچه به نظر میرسد، تواناتر است و توانایی بیشتری برای مقابله با چالشها دارد.
۱۲) سفید برفی
به نظر میرسد سفید برفی آنقدر در زندگی قایم شده است که نمیتواند در دنیای واقعی خوب عمل کند، به خصوص اگر کسی به زیبایی او حسادت کند و سعی کند او را از بین ببرد. اینکه او در مجاب کردن مردم (و حیوانات) به خواستههایش بسیار خوب است، یک امتیاز مثبت است، اما بیشتر این توانایی از زیبایی و معصومیت او ناشی میشود که هر دوی آنها با گذشت زمان محو میشوند. میتوان سفید برفی را تصور کرد که یک تجارت موفق در زمینه نظافت منازل را مدیریت میکند، اما وسواس او برای پیدا کردن یک شاهزاده به این معنی است که او همه چیز را برای کوچکترین شانسی برای رسیدن به عشق دور میاندازد. اما حداقل او در زمینهای شانس موفقیت در دنیای واقعی دارد که بیش از آن چیزی است که میتوانیم برای بیشتر پرنسسهای دیزنی بگویم.
۱۱) یاسمین
مطمئناً، نگرش «من نمیخواهم شاهزاده خانم باشم» یاسمین نشانهی امیدوارکنندهای از عصیانگری او است، اما به نظر میرسد هیچ کنترلی روی احساساتش ندارد. وقتی سعی میکند به مردمش نزدیک شود، نمیداند پول چگونه کار میکند و فقط هر چیزی را که میخواهد برمیدارد. این عدم علاقهی او به ثروت احتمالاً به او در تلاشش برای کسب قدرت کمک کرده، اما به هرحال او در مبارزهاش علیه ظلم توانایی رسیدن به اوج که هیچ، حتی به میانه را هم ندارد. یاسمین خودش هم اعتراف میکند که هرگز به تنهایی کاری انجام نداده است و بدون علاءالدین، در همان چند دقیقه ابتدایی فیلم دستش را به خاطر دزدی از دست میداد.
۱۰) السا
ممکن است به نظر برسد که السا در دنیای واقعی هیچ مشکلی نخواهد داشت اما او بدون قدرت یخی و اسب های آبکی خود کیست؟ با این حال، در انیمیشن اینطور به نظر میرسد که او در زمان حکومت به عنوان ملکهی آرندل، به لطف متانت و استعدادش در دیپلماسی بین مردم محبوب است و این بدان معناست که او احتمالاً بهتر از بسیاری از دوستان سلطنتی خود خواهد بود. او در فیلم دوم «یخزده» حتی بیشتر به خودش اهمیت میدهد، یاد میگیرد که تمام بخشهای خودش را در قبول کند و ترس از قدرتهایش را پشت سر بگذارد. با این اوصاف، به نظر میرسد که رهبری برای السا حرفهی مناسبی است، بنابراین میتوان امیدوار بود حتی در دنیای واقعی هم او بتواند بر تاج و تخت بنشیند یا حداقل رهبری سازمانی را بر عهده بگیرد.
۹) بل
بل در دوران پرنسسهای دیزنی که آرزوی استقلال داشتند، متولد شد اما نقطه مقابل آنها بود. شکی نیست که بل این مهارت را دارد که بتواند نویسندهای موفق و برنده جایزه یا بازاریابی حرفهای باشد، اما او یک ایراد مهلک دارد: مهربانیاش. درست است که مهربان بودن فضیلتی زیبا است، اما بل دیگر زیادی مهربان بود و در انیمیشن کاملاً مایل بود جان خود را فدای زندگی پدرش کند. در دنیای بیرحم و سرمایهداری واقعی، این نگرش او تهدیدی بزرگ برایش محسوب میشود. موضوع سندروم استکهلم و «عاشق زندانبان خود شدن» هم مسالهی دیگریست که باعث میشود نتوانیم آیندهی درخشانی در دنیای واقعی برای او متصور شویم.
۸) سیندرلا
قطعاً سیندرلا قدرنادیدهترین شاهزاده خانم دیزنی است. او اغلب بهعنوان یک فردی الهامبخش در نظر گرفته میشود، اما چیزهای بیشتری از آن چه دربارهاش گفته میشود در شخصیت او وجود دارد. درست است، او ممکن است هرگز بدون مادرخوانده پری خود از زندگی بردهوارش رها نمیشد، اما سیندرلا حتی به عنوان یک کارگر که کارهایی طاقتفرسا انجام میداد، مهارتهای چشمگیری داشت. او می تواند به خوبی و در آن واحد آشپزی، تمیزکاری و خیاطی کند. به علاوه او به قدری جذاب و دلربا است که حیوانات حاضرند برای کمک به او تمام تلاش خود را انجام دهند. درست است که در دنیای واقعی، کمک حیوانات چندان مفید نخواهد بود، اما سیندرلا همچنان جذابیت، مهارتها و جاه طلبیش برای رسیدن به زندگی بهتر را خواهد داشت. او حتی در تحت نظر لیدی ترمین و خواهران ناتنی بیرحمش توانسته زندگی کند و معتقد بود «آنها نمیتوانند به من دستور دهند که رویاپردازی نکنم.» پس قطعاً میتواند در دنیای بیرحم هم گلیم خود از آب بیرون بکشد.
۷) پوکاهانتس
در ظاهر، پوکاهانتس همه چیزهای لازم برای زندگی خودکفا و عضوی سخت کوش از جامعه مدرن بودن را دارد. تدبیر و درک او از طبیعت میتواند باعث پیشرفت او به عنوان یک دانشمند محیط زیست شود. او را تحت فشار هم نمیتوان قرار داد و وقتی جامعهاش تحت فشار قرار میگیرد، به اعتقاداتش پایبند میماند که نشانهی امیدوارکنندهای برای موفقیت است. یکی از عیبهای وحشتناک او اما تمرکز بر اصلاح مردان نالایق است. برخی از این انتخابهای او را میتوان اشتباه صادقانه دانست، اما میزان تلاشی که او برای جان اسمیت زبان نفهم انجام میدهد، قضاوت درمورد آیندهی این شاهزادهخانم در دنیای واقعی را سخت میکند.
۶) راپونزل
هرکسی که بتواند یک وسیله آشپزخانه را به یک سلاح واقعی تبدیل کند، فردی با پتانسیل بیحد و حصر است. راپونزل از شر مادری که ثبات روانی نداشت، آزارگر روانی و کنترلگر بود جان سالم به در برد و به زنی با اعتماد به نفس و بسیار ماهر تبدیل شد. اگرچه راپونزل ممکن است کمی بیش از حد ساده لوح باشد، اما با استعدادی شگفتانگیز از برجی که زندانش بود بیرون آمد. آمادگی او برای امتحان کردن چیزهای جدید و رویارو شدن با ترسهایش با ذوق و شوق فوقالعاده کاملاً امیدوارکننده است. گیسوکمند حتی به ما نشان داد که زندگی راپونزل بدون موهای جادویی او چگونه خواهد بود و دیدن آن هم بسیار تاثیرگذار بود. اگر او توانسته از پس خودش در یک میخانهی چرک بربیاید، شکی نیست که در دنیای واقعی هم همه چیز خوب پیش خواهد رفت.
۵) مریدا
مریدا به دلایل متعددی متمایز از سایر شاهزاده خانومهاست. او نه تنها تنها شخصیت پیکسار در بین پرنسسهای دیزنی است، بلکه کاملاً واضح است که هیچ علاقهای به داستانهای عاشقانه ندارد. خوشبختانه، شغلی تحت عنوان کماندار المپیکی وجود دارد که کاملاً برازندهی مریداست. او از این که متوجه شود بزرگترین استعداد او هنوز در جامعه معاصر (البته به شیوهای دیگر) کارآمد است، بسیار هیجانزده خواهد شد و میتواند زندگی خود را صرف آموزش چیزی کند که بیشتر از همه دوست دارد. بدون فشار والدینی که بخواهد او را مجبور به ازدواج کنند، چه کسی میداند که او میتواند به چه جایگاهی برسد؟ مریدا قطعاً طلای المپیک را برای کشورش به دست خواهد آورد، حتی اگر هیچکس نتواند حرفهای او را بفهمد.
۴) موآنا
مانند بسیاری از ما، موآنا با شیاطین وجودی خود مبارزه کرده است، اما قدرت و اراده او بیش از این حرفها است. او قلباً یک ماجراجو است، قادر به انجام کارهایی است که هیچ کس در دهکدهاش جرات انجام آن را نداشت و جزیرهی زادگاه خود را در جستجوی هدفی بزرگ ترک کرد. این نگرش باعث خواهد شد موآنا در هر جامعهای موفق باشد. او مجبور نیست برای دنبال کردن رویای خود هیچ بخشی از شخصیت خود را قربانی کند. موآنا که از تبار مسافرین است، پیوند عمیقی با اقیانوسها دارد، دریانوردی فوقالعاده توانا است و میتواند دریانورد و کاوشگری شجاع باشد. در صورت عدم موفقیت در این موقعیت، باز هم او ورزشکار زاده شده است و میتواند در بازیهای المپیک به مریدا، احتمالاً به عنوان یک شناگر، بپیوندد.
۳) رایا
ستاره انیمیشن «رایا و آخرین اژدها» قطعاً بیش از سنش میفهمد. او برای انجام کاری تقریباً غیرممکن سرسخت و مصمم است: پیدا کردن آخرین اژدهای افسانهای برای بازگرداندن پدرش از مرگ و ایجاد هماهنگی در سرزمین کوماندرا. در دنیای واقعی، رایا از کمک یک اژدهای قدرتمند برخوردار نخواهد بود، اما اگر منصف باشیم، احتمالاً مجبور نیست با دروون که بر سرزمینش غلبه کرده است هم مقابله کند.
رایا قادر به کنار هم جمع کردن و رهبری گروهی از افراد بسیار متفاوت با روشهای مختلف زندگی است و آنها را برای رسیدن به هدفی بزرگ دور هم جمع میکند. او همچنین مبارزی توانا است. به راحتی میتوان رایا را در میدان مسابقات بوکس آزاد تصور کرد اما استعدادهای مدیریتی و کار گروهیاش هم میتواند او را در موقعیتهایی با قدرت چشمگیر قرار دهد. اگر رایا می تواند یک پادشاهی را متحد کند، چرا نتواند رئیس یک اتاق هیئت مدیره باشد؟
۲) مولان
مولان فوق العاده قدرتمند است. او در ارتش نفوذ کرد، خود را به شکل یک مرد درآورد، رهبر هونها را از بین برد و به همین دلیل ستایش خود امپراتور چین را به دست آورد. او زنی با شجاعت بینظیر است که یک ملت تحسینش میکنند، این مقام را هم نه با ازدواج با یک شاهزاده، بلکه با پشتکار بسیار به دست آورده است. به علاوه، کمکهای قابل توجهی هم از سمت دستیار مولان به او نمیرسد، او مجبور بود خودش یک اژدهای آتشین نفس را مجبور کند تا یک توپ را مشتعل کند. چیزی که او را برای دنیای واقعی آماده کرده است این حقیقت است که مولان حاضر است برای به فعل رساندن تمام موهبتها و تواناییهایش هر کاری کند. مولان مانند میخ سخت است، یک استراتژیست تاثیرگذار است و قوانین اخلاقی قویای دارد. مهارتهای تغییر چهره، پنهانکاری و رهبری او، او را به شخصیتی مناسب برای مدیر سیا تبدیل کرده است.
۱) تیانا
مرز جاهطلبی های تیانا تنها آسمان است. مسلماً او یک مزیت نسبت به پرنسسهای دیگر این لیست دارد و آن اینکه زندگی او در انیمیشن «شاهزادهخانم و قورباغه» از هر انیمیشن دیگر دیزنی به دنیای واقعی نزدیکتر است. تیانا تجسم نهایی رویای آمریکایی است، این طرز فکر که با تلاش کافی، سخت کوشی و اراده میتوانید بر هر شرایطی در مسیر موفقیت غلبه کنید.
بیشتر پرنسسها امیدها و رویاهای خود را در یک ترانه میخوانند، اما آهنگ «چیزی نمونده» (Almost There) تیانا در یک کلاس متفاوت است: این آهنگ فقط یک آرزو نیست که هدفش ابرقدرتی عجیب باشد یا تجلی دست نیافتنی برای آینده او، بلکه تضمینی است بر اینکه او به هرچیزی که میخواهد خواهد رسید. وقتی تیانا میخواند «حالا هیچ چیز مانع من نمیشود»، ما کاملاً او را باور میکنم و اتفاقً شاهد موفقیت او در «شاهزاده خانم و قورباغه» بودهایم که رستوران رویاهایش را باز میکند. پس از چیره شدن بر طلسم تبدیل شدن به قورباغه، حتی نمیتوان جایگاهی که او میتواند در دنیایی واقعی بدست آورد را تصور کرد.
منبع: Polygon