آیا دیزنی انیمیشنهای اشتباهی را برای بازسازی انتخاب میکند؟
دیزنی به خاطر بازسازیهای انیمیشنهایش با انتقادهایی مواجه شده است. آخرین موج انتقادات به عنوان مثال به «پری دریایی کوچک» (The Little Mermaid) وارد شد. حقیقت این است که دیزنی در بازسازی بسیاری از انیمیشنهای کلاسیک خود به موفقیت مالی زیادی دست پیدا کرده است. «شیرشاه» (Lion King)، «دیو و دلبر» (Beauty and the Beast)، «سیندرلا» (Cinderella) و «کریستوفر رابین» (Christopher Robin) تنها چند نمونه از تولیدات کمپانی بزرگ دیزنی است که شخصیتهای کارتونی خود را در قالبی سینمایی قرار داده است. اگرچه این فیلمها با نقدهای متفاوت منتقدان مواجه شدند اما به موفقیت مالی دست یافتند. با این اوصاف طبیعی است تا زمانی که سودآوری این تولیدات همچنان خوب باشد، دیزنی با خوشحالی به مسیر خود ادامه خواهد داد. در عین حال این موفقیتها فرصتهایی را برای اسپینآفهای بیشتر هم فراهم میکنند.
همافزایی برند و نوستالژی، دو عامل کلیدی این جاهطلبیهای دیزنی هستند، اما واکنش انتقادی و واکنشهای طرفداران باعث ایجاد گفتمان منفی درباره پروژههای آینده این کمپانی میشود. در حال حاضر، دیزنی احتمالاً به این طرح پایبند خواهد ماند، اما اگر نظر منقدان و مخاطبان در درازمدت بر اعداد باکس آفیس تأثیر بگذارد، دیزنی باید استراتژیهای خود را تغییر دهد. این کمپانی انیمیشنهای متفاوت دیگری دارد که میتواند آنها را به لایو اکشن تبدیل کند و با انتقادات تند و تیز مخاطبان و کارشناسان هم مواجه نشود.
بازسازی انیمیشنهای دیزنی با انتقادات مواجه شده است
انتقادات واردشده به بازسازی سینمایی انیمیشنهای دیزنی از زمانی که این مسیر را آغاز کرده، تقریباً کاملاً ثابت و مداوم بوده است. به عنوان مثال اولین پرسشی که بارها و بارها مطرح شده این است که از اساس این بازسازیهای سینمایی برای چه کسانی تولید میشوند؛ مخاطبانشان قرار است چه کسانی باشند؟ طرفداران قبلاً عاشق آثار کلاسیک اصلی شدهاند، و شاید بهتر باشد که دیزنی تلاش کند فرنچایزهای لایو اکشن جدیدی بسازد تا بتوانند به اوجی که با مجموعه «دزدان دریایی کارائیب» (Pirates of the Caribbean) رسید برسد. با این حال، این نقد همیشه در برابر اعداد باکس آفیس خفه میشود. همچنین انتقاداتی در خصوص امتناع دیزنی از تغییر و گفتمان پیرامون هرگونه تفاوت بین فیلمهای اصلی و بازسازیهای جدید وجود دارد.
برای بعضی تولیدات، مثلاً در «شیر شاه»، تغییرات اندکی اعمال شد که مخاطبان از آنها ناراضی بودند، چرا که هیچ چیز جدیدی به داستان اضافه نشد. اما حالا «سفیدبرفی» (Snow White) که قرار است سال ۲۰۲۴ اکران میشود و کاملاً با نسخه اصلیاش فرق دارد و اساساً قرار است داستان جدیدی را روایت کند، بحثهای زیادی را پیرامون برنامههای دیزنی به همراه داشته است. گاهی اوقات، یک ترانه در نسخه لایو اکشن بهتر به نظر میرسد یا فیلمهایی مانند «کتاب جنگل» (The Jungle Book) توانستهاند تعادل مناسبی را در نظر به وضعیت موجود و رفتن فراتر از آن پیدا کنند. اما صرفنظر از این رویکرد، این انتقادات همچنان گفتوگوهایی را ایجاد خواهند کرد، چرا که از اساس دیزنی دارد برای بازسازی انیمیشنهایش دست روی گزینههای اشتباهی میگذارد.
دیزنی همیشه در تلاش برای بازسازی آثار کلاسیک است
یکی از موانع کلیدی که دیزنی در این مسیر دارد با آن روبهرو می شود، ارتباط عمیق طرفداران با فیلمهای اصلی است. تولیداتی مثل «سفید برفی و هفت کوتوله» در فرهنگ این شرکت جا افتادهاند. در واقع، بدون این کلاسیک احتمالاً انیمیشن اصلاً وجود نمیداشت. مخاطبان جوانتر اغلب از طریق سرویس پخش آنلاین دیزنی + با دیزنی آشنا میشوند و شخصیتهایی مثل سیندرلا را از طریق انتشار انیمیشنهای قدیمی میشناسند. برای طرفداران قدیمیتر، احساس نوستالژی زیادی را نسبت به نسخههای قبلی دارند.
تقریباً همه بچهها، حتی بچههای طبقه متوسط جامعه ما در این سوی دنیا، نسخه ویاچاس این انیمیشنها را در خانههایشان داشتهاند. و اکثر این بچهها یک شخصیت محبوب دیزنی برای خود داشتند، و فکر اینکه این خاطره عالی را میتوان به نوعی تغییر داد، عبث به نظر میرسد. با توجه به اینکه انیمیشنهایی مثل «کمپانی هیولاها» (Monsters, Inc) و «داستان اسباببازی» (Toy Story) تولیدات بی نقصی هستند، اگر ناگهان شروع به ساخت اقتباسهای لایو اکشن پیکسار کنیم، تقریباً جرم است. و با این حال، ناگهان، مخاطبان به این ایده عادت کردهاند که نسخههای اخیر دیزنی مثل نسخههای محبوب قدیمی این استودیو مورد توجه قرار گیرند. «موانا» (Moana) و «گیسوکمند» (Tangled) بسیار مدرنتر از آن هستند که ناگهان نیاز به بازسازی داشته باشند، با این حال، شایعه شده است که ستارههای بزرگی مثل فلورانس پیو برای پروژههای لایو اکشن اعلام آمادگی کردهاند. دیزنی میتواند همه این انتقادات را از خود دور کند، اگر پروژههایی را بپذیرد که شایسته بازسازی هستند و جایی برای توسعه دارند.
دیزنی انبوهی از جواهرات پنهان دارد که باید دوباره نگاهی به آنها بیندازد
دیزنی چنان کارنامهای غنی، پر از داستانهای الهامبخش دارد که بسیاری از مردم حتی آن را تجربه نکردهاند. این کمپانی دارد از بازسازیهایی مثل «مولان» (Mulan) و «پیتر پن» (Peter Pan) سود میبرد، اما واقعاً چه کسی واقعاً خوانش دیگری از نورلند یا ناکجاآباد پیتر پن میخواهد؟ اما دیزنی به جز «علاءالدین»ها پروژههای پنهان دیگری دارد که هنوز کمی طرفداران کالت دارند، اما هرگز به اندازه آن فیلمهای بزرگ مورد توجه قرار نمیگیرند. بعضی از این فیلمها تا حدودی نقصهایی دارند، اما جذابیتی در آنها وجود دارد که نمیتوان آن را انکار کرد. این پروژههای انیمیشن پتانسیل زیادی دارند و یک بازسازی سینمایی یا لایو اکشن واقعاً میتواند به آنها اجازه دهد تا از آنچه جلو دیده شدنشان را گرفته بگذرند و با طیف وسیعتری از مردم ارتباط برقرار کنند، به گونهای که در زمان اکران هرگز آن را تجربه و دریافت نکردند. مطمئناً، بعضی طرفداران نسبت به این انیمیشنها احساس نوستالژی دارند، اما نه به اندازه انیمیشنهای جریان اصلی. این پروژههای فرعیتر در واقع فراموششده در نظر گرفته میشوند.
انیمیشنهایی مثل «آتلانتیس» (Atlantis)، «سیاره گنج» (Treasure Planet)، «هرکول» (Hercules) و «لباس جدید امپراتور» (The Emperor’s New Groove) همگی عناوینی هستند که به اندازهای بزرگ هستند که مخاطبان آنها را به خاطر داشته باشند. اما با فیلمهایی که دیزنی تا به حال نسخه لایو اکشن آنها را بازسازی کرده است، قابل مقایسه نیستند. بعضی از آنها، مثل «گوژپشت نوتردام» (The Chungback Of Notre Dame) در حال حاضر بی آنکه کسی به فکر بازسازیشان بیفتد، گوشهای بلاتکلیفاند. در حالی که بازسازی این داستانهای کمتر شناختهشده میتوانند سود و نتایج مثبتی با خود به همراه داشته باشند.
همه اینها دوباره به صفحه نمایش بزرگ تعلق دارند و فضای واقعی برای بهبود نسخههای اصلی و به کارگیری رویکردهای جدید و جذاب برایشان وجود دارد. به علاوه، متریالشان هنوز اشباع نشده است، چون میلیونها کپی و خوانش دیگر از داستانشان وجود ندارد. کپیهای زیادی از «سیندرلا»، «سفید برفی» و «دیو و دلبر» وجود دارند، اما هیچکس تلاش نکرده مثلاً انیمیشنی مثل «تیزپا» (Bolt) را بازسازی کند. و اگر دیزنی به دنبال نسخههایی است که فقط برای دیزنی + منتشر میشود، پس این فرصت وجود دارد که حتی عمیقتر شود و ریسکهای خلاقانهای را بپذیرد که علاقه مخاطب را برانگیزد. برای مثال «ملاقات با رابینسونها» (Meet The Robinsons) ممکن است برای دیزنی شکست بخورد، اما این ماجراجویی علمی تخیلی با ایدههای بزرگی همراه است که واقعاً میتوانند در لایو اکشن ظاهر شوند. «دیگ سیاه» (The Black Cauldron) ظاهراً از افسانههای دیزنی پاک شده است، اما تمام ساخت و سازهای یک فیلم فانتزی عظیم را دارد. دیزنی قرار نیست سرعت بازسازیهای لایو اکشن خود را کاهش دهد، اما اگر بخواهد تاکتیکها را تغییر دهد و این فیلمهای بلند از دسترفته را احیا کند، میتواند با سهولت بیشتری پیش برود.
منبع: cbr