چرا رزیدنت ایول ۸ در برقراری تعادل بین وحشت و اکشن موفقتر از بقیهی قسمتهاست؟
انسجام بخشیدن و شرح خط مشی افکارم درباره بازی رزیدنت ایول ویلج اندکی دشوار است. بخشی از من بازی را دوست دارد و حتی آن را یکی از بهترینهای مجموعه تلقی میکند. بخش دیگرم آن را تکرار مکررات و کلکسیونی از ایدهها میبیند که به شکلدادن هویت آن کمکی نمیکند.
خلاصه کردن هرآنچه که بازی در بردارد در چهارچوب این مقاله و موضوع آن نمیگنجد؛ اما میتوانم با اطمینان بگویم از تجربهی آن لذت بردم و قسمت مورد علاقهام دربارهی آن، تعادل بهخوبی برقرار شده بین دو جنبهی وحشت و اکشن در ویلج است؛ علیرغم وجود انتقادات مبنی بر کمبود مورد اول در بازی. به نظرم، در این رابطه ویلج حتی از نسخه چهارم بهتر عمل میکند که اغلب اوقات دریافتکننده انتقادات مشبه است؛ اما در نهایت به اعتبار و محبوبیت بازی خدشهای وارد نمیکند.
عجیبترین لحظات ویلج با ایتان وینترز تا حدی خودمانی است و بی شک به مذاق هرکسی خوش نمیآید؛ اما با این حال کمتر حس فیلم رده دومی دارند و بیشتر با منطق اغلب نامعقول بازیهای ویدئویی در بالاترین سطح رو به رو هستیم؛ برای مثال، دست کاراکتر اصلی قطع میشود؟ یک مایع جادویی روی بخش بریده شده بزن و دوباره دستت را بچسبان سر جایش. البته اکثر این رویدادها با نزدیک شدن به پایان بازی توجیه میشود.
رزیدنت ایول ۴ ترکیبی نهچندان خوب از هر دو دارد و کسی کاری به کار آن ندارد چون بازی خوبی است. این دقیقاً همان رشته تفکری است که در نهایت به خلق رزیدنت ایول ۶ منتهی شد و بگذارید در مورد این بازی بهخصوص حرفی نزنیم که گفتنیها بسیار است. ماجراجویی استادانهی لیان کندی راه را برای چنین بازیهایی هموار کرد؛ زیرا اکشن بیمعنا و بیهدف را به جای وحشت در اولویت قرار داد و در برقراری تعادل میان این دو کفهی ترازو برخلاف ویلج با شکست روبهرو شد.
بله، بعضی قسمتهای بازی تشویش برانگیز است؛ اما این ویژگی را میتوان به هر فیلم یا بازی که شخصیتهای منفی اصلی آن اشکالی ناهنجار و وحشتآور دارند تعمیم داد. رزیدنت ایول ۴ مشخصاً یک ژانر را به دیگری ترجیح داد و با اینکه نمیتوان گفت انتخاب این مسیر اشتباه بود، نبود توازن مؤثر باعث چیرگی رزیدنت ایول ویلج بر آن میشود. سکانسهایی وجود دارد که در ذهن من به عنوان نمونههای حقیقی وحشت در رزیدنت ایول ۴ دستهبندی شدهاند؛ اما این در حالی است که در ویلج قسمتهایی که حسی مشابه بازی سایلنت هیل دارند بهمراتب بیشترند.
دشمنان غولآسا بی وقفه شما را دنبال میکنند و در هر گوشه و کناری دیده میشوند. اتمسفری تنشزا در هر لوکیشن جدید برقرار است که مدام ایتان وینترز را غافلگیر میکند و او را در وضعیت آمادهباش نگه میدارد. تمامی اینها با رسیدن به کارخانه استیم پانکی پر شده از دستگاههای غول پیکر به اوج خود میرسد. سکانسی ترسناک و البته فراموش نشدنی.
در ویلج با دشمنان بیشتری نسبت به بازی بایوهزرد خواهید جنگید و حتی یک بخش کاملاً شبیه به «کال آو دیوتی» در انتهای بازی قرار داده شده است؛ اما با این وجود، کمتر پیش میآید که حس اکشن بر حس ترس و وحشت چیره شود.
شما میتوانید کل قلعه دیمیترسک را با به رگبار بستن دوشیزههای شرور به پایان برسانید؛ اما میزان محدود گلولهها، تأکید بر روی حل معماها و سکوت حکمفرما بر قلعه ترسناک بودن این لوکیشن را به خوبی حفظ میکنند. اگر بخشهای بیشتری مشابه این قلعه در این بازی وجود داشت قطعاً به بهترشدن تجربهی بازی کمک میکرد؛ اما با این حال، حفظ تعادل خیلی بهتر از آنچه که در رزیدنت ایول ۴ شاهد آن بودیم در این بازی صورت گرفته است. برای من، ویلج وارث راستین رزیدنت ایول ۴ است که بسیاری از مشکلات و کاستیهای آن را برطرف میکند.
لوکیشنی مانند عمارت بنوینتو در رزیدنت ایول ۴ فرصتی برای درخشش پیدا نمیکرد؛ زیرا وحشت خالص آن در میان اکشن پرهیاهوی بازی گم میشد. بازی چهارم بیشتر یک بازی اکشن شخص سوم در کنار عناصر وحشت بود که شما را از یک مرحله به مرحلهی دیگر هدایت میکرد تا دشمنان را بکشید و باسها را از سر راهتان بردارید تا به مکانهای جدید بروید تا بالاخره بازی را به پایان برسانید.
لحظات به یاد ماندنی رزیدنت ایول ۴، سکانسهای هیجانانگیز و پرزرقوبرق آن یا بخشهای رویداد فوری (quick time event) بودند که شما را مجبور به تعامل با بازی و نجات جان لیان میکرد. اینها همان خصیصههایی هستند که به فیلمهای لایو اکشن رزیدنت ایول راه یافتند. در عوض ویلج تمامی سازوکارهای یک رزیدنت ایول کلاسیک را دارد و به ریشههای وحشت مجموعه وفادار مانده است. این وفاداری را در بازگشت به جاهایی که پیش از این از آنها گذر کردهاید و در راههای بسته شدهی مخفی، که با پیشروی بیشتر در بازی آزاد میشوند، میتوان حس کرد.
بازی بهگونهای طراحی شده که جوی ناشی از نوستالژی نسبت به بازیهای اولیهی مجموعه را به بازیکن القاء کند؛ حتی اگر از نظر بصری شباهتهای بیشتری به بازی چهارم در این سری داشته باشد. شاید به این دلیل است که جوهرهی رزیدنت ایول ویلج، ترکیبی از بایوهزرد و رزیدنت ایول ۴ است و میتوان نتیجه گرفت همین آمیزش به نفع بازی کار کرده است. با تلفیق این دو، ویلج در جایی به موفقیت دست یافت که رزیدنت ایول ۴ در آن ناکام ماند. رزیدنت ایول ویلج نوعی از اکشن را به وجود آورد که تا پیش از این در مجموعهی رزیدنت ایول دیده نشده بود و در عین حال، ریشههای وحشتی که ما را به سوی این مجموعه کشاند در خود نگه داشته است.
منبع: TheGamer