نقدها و نمرات انیمیشن «من نفرتانگیز ۴»؛ معمولی اما سرگرمکننده
پس از مدتها انتظار، انیمیشن «من نفرتانگیز ۴» (Despicable Me 4) سرانجام از راه رسید اما متاسفانه تا اینجا نتوانسته نظر منتقدان و طرفداران را جلب کند و نقدها و نمرات چندان مثبتی دریافت نکرده است.
این اولین ماجراجویی سینمایی گروی بزرگسال (با صداپیشگی استیو کارل) از زمان «من نفرتانگیز ۳» است که حدود هفت سال قبل روی پرده رفت. انتظارات بالا بود و با اکران موفقیتآمیز «درون و بیرون ۲»، انتظارات از انیمیشن «من نفرتانگیز ۴» حتی بالاتر هم رفت اما علیرغم آغازی خوب در گیشه، این محصول استودیوی ایلومینیشن نقدها و نمرات چندان مثبتی کسب نکرده است.
نقدها و نمرات انیمیشن من نفرتانگیز ۴؛ استودیوی ایلومینیشن علاقهای به تغییر ندارد
این انیمیشن در حال حاضر میانگین امتیاز ۵۴% را از ۹۹ نقد در سایت راتنتومیتوز بهدست آورده است. اگر تنها امتیاز «منتقدان برتر» را در نظر بگیریم، امتیاز فیلم پایینتر هم میآید و با ۲۵ نقد، به میانگین امتیاز ۴۴% درصد میرسد. امتیازات فیلم در متاکریتیک هم تعریفی ندارد و در حال حاضر با ۳۳ نقد، میانگین امتیاز آن ۵۰ است که خبر از یک اثر کاملا متوسط میدهد. امتیازات طرفداران هم در سایت آیامدیبی در حال حاضر ۶.۳ از ۱۰ است. نقدها و نمرات انیمیشن من «نفرتانگیز ۴» شاید ناامیدکننده به نظر برسند اما قسمت سوم هم تقریبا وضعیت مشابهی داشت و این امتیازات تاثیری بر عملکرد تجاری آن ندارند.
در ادامه میتوانید بخشهایی از نقدها و نمرات انیمیشن «من نفرتانگیز ۴» را مطالعه کنید.
اسکرین رنت – ریچل لابونت | ۶۰ از ۱۰۰
شاید بعضیها از دیدن دویدنهای بیپایان مینیونها خسته شده باشند اما این فیلمها همیشه مرا مجذوب کردهاند؛ البته به جز «مینیونها» (۲۰۱۵) که صبرم را لبریز کرد. «من نفرتانگیز ۴» بههیچوجه یک شکست محسوب نمیشود و لحظات بامزه و احساسی متعددی دارد. با این حال، حتی با اینکه از تماشای جدیدترین ماجراجویی گرو لذت بردم، احساس میکردم که چیزی در این فیلم کم است.
خانواده گرو از زمان اولین فیلم «من نفرتانگیز» به طور قابل توجهی بزرگتر شده است و این فیلم جدیدترین عضو آن را معرفی میکند: گرو جونیور، پسر کوچک گرو و همسرش، لوسی (کریستن ویگ). یکی از شوخیهای فیلم این است که جونیور علاقهای به پدرش ندارد، هرچند گرو تمام تلاش خود را میکند تا دل او را به دست بیاورد. با این حال، آرامش خانه به سرعت توسط ماکسیم لو مال (ویل فرل)، یکی از همکلاسیهای قدیمی گرو که از زندان فرار کرده است، مختل میشود؛ او حالا به دنبال گرو است. بنابراین قهرمان ما باید همراه با خانوادهاش به یک خانه امن نقل مکان کند، جایی که به آنها هویتهای جدیدی داده میشود.
«من نفرتانگیز ۴» برای شخصیتهایش چالشهای جالبی ایجاد میکند. برای مثال، مارگو، دختر بزرگ عینکی خانواده (میرندا کازگرو) باید در یک مدرسه راهنمایی جدید بدون هیچ دوستی شروع به تحصیل کند و اگنس (مدیسون پولان) که همیشه شیرین و دوستداشتنی است، پذیرفتن هویت جدیدش را دشوار میداند، زیرا این به معنای دروغ گفتن است. در همین حال، گرو تشویق میشود تا کمتر شبیه خودش رفتار کند؛ به این معنا که به جای اینکه با غریبهها سرد و بیتفاوت باشد، با آنها دوستانه برخورد میکند.
داستان در نهایت روی شخصیت شرور ماکسیم متمرکز میشود، به همین دلیل بقیه اعضای خانواده گرو را تا حد زیادی کنار میگذارد. این باعث میشود «من نفرتانگیز ۴» نسبت به فیلمهای قبلی احساس پوچی بیشتری داشته باشد. این مجموعه بر اساس پیوند گرو با دخترانش ساخته شده بود، اما به جز چند صحنه، دخترها به سختی فرصت درخشیدن پیدا میکنند. در واقع، گرو زمان بیشتری را با شخصیت پاپی (جوی کینگ) میگذراند. سرعت بالای فیلم در ابتدا باعث میشود تا شکافهای بین خطوط مختلف داستان به چشم نیاید، اما با دقت بیشتر، مشخص میشود که «من نفرتانگیز ۴» آنقدر دغدغههای مختلف دارد که برخی از ویژگیهای جذاب این مجموعه را فراموش کرده است.
البته قبل از اینکه این فیلم را یک اثر کاملا ناامیدکننده در نظر بگیرید، ذکر این نکته ضروری است که «من نفرتانگیز ۴» چند نکته مثبت هم دارد. شک ندارم که اگر این فیلم از نظر مالی موفق شود، شاهد حضور بیشتر گرو، خانوادهاش و مینیونها خواهیم بود. معرفی شرورهای جدید به این معنی است که برای ادامهی این مجموعه در آینده، سوژههای زیادی وجود دارد و پایان فیلم، مسیر را برای قسمتهای بعدی همواره میکند. اگر این مجموعه ادامه پیدا کند، فقط امیدوارم فراموش نکند که از کجا آمده و چه چیزی آن را خاص میکند.
گاردین – پیتر بردشاو | ۶۰ از ۱۰۰
این فرنچایز استودیوی ایلومینیشن هرگز به نبوغِ بهترین آثار رقیبشان، پیکسار، نزدیک نشده است، با وجود اینکه بهوضوح از شخصیت «سیندرم» انیمیشن «شگفتانگیزان» (۲۰۰۴) وام گرفته است. حالا که گرو و خانوادهاش باید به شهر جدیدی نقل مکان کنند و مسئولان به آنها هویتهای جدیدی -شبیه به برنامههای محافظت از شاهد- میدهند، تأثیر «شگفتانگیزان» حتی آشکارتر به نظر میرسد. اما باید گفت که مجموعه «من نفرتانگیز» استقامت ماراتنی دارد؛ این مجموعه به شخصیتپردازی و روایتگریِ جاافتادهاش تکیه میکند و تنها یک آدم خودبزرگبین میتواند توانایی این فیلم در سرگرم کردن خانوادهها را انکار کند. به هر حال، این همان مجموعهای است که با ترانهی فوقالعاده جذاب «خوشحال» اثر فارل ویلیامز دنیا را تسخیر کرد.
جدیدترین بحران در زندگی گرو با قدم گذاشتن او به جشن دورهمی همکلاسیهای سابق دبیرستان ابرشرورها آغاز میشود. گرو که مدتهاست به جبهه خیر پیوسته، با دشمن جدیدی روبهرو میشود: همکلاسی سابق و دشمن آشتیناپذیر، ماکسیم لو مال. ماکسیم اسلحهای دارد که تمام موجودات -حتی انسانها- را به سوسک تبدیل میکند. وقتی او برای حمله به گرو و همسرش لوسی، فرزندان و نوزادشان دست به کار میشود، این خانواده مجبور است با هویت جعلی به شهر جدیدی نقل مکان کند. و در همین حومه شهر بیروح است که گرو پس از دیدار با دختر همسایه، پاپی -که پیشنهادی برای او دارد- آشفته میشود. در همین حال، سیلاس رمسباتم (استیو کوگان)، رئیس خودپسند لیگ ضد شرور که شبیه به شخصیت «کی» در فیلمهای جیمز باند است، فناوری جدیدی را برای ارتقای مینیونها توسعه داده است تا در مبارزه با جرم و جنایت، عملکرد بهتری داشته باشند.
در واقعیت، مینیونها همیشه بیمزهترین و خستهکنندهترین بخش فیلمهای «من نفرتانگیز» بودهاند، اما همچنین باید گفت که آنها بدون شک بخش مهمی از فرمول موفقیت و هویت تجاری این مجموعه هستند و با سرگرمیهای دیوانهوار بدون کلام، بچههای کوچک را جذب میکنند و شانس موفقیت فیلم در مناطق غیرانگلیسیزبان را افزایش میدهند. وقتی ماکسیمِ شرور، اسلحه سوسکسازش را روی آسیبپذیرترین اعضای خانواده گرو نشانه میگیرد، شاید یک فیلم جدیتر، یا حتی طنزآمیزتر و بدبینانهتر، تأثیر آن را کمی ترسناکتر و در واقع نفرتانگیزتر به نمایش میگذاشت، اما این سبک این فیلم نیست. «من نفرتانگیز ۴» شاهکار نیست و هیچکس به قسمت پنجم آن نیاز ندارد، اما سرگرمکننده بودن -آنهم از نوع بیادعا- کار سادهای نیست.
اسلش فیلم – رافائل موتامیر | ۵۰ از ۱۰۰
نزدیک به ۱۵ سال از اکران «من نفرتانگیز» میگذرد، فیلمی که نویدبخش ظهور یک قدرت تازه در عرصه انیمیشن، یک دستگاه چاپ پول جدید و معرف تعدادی از محبوبترین شخصیتهای انیمیشنی چند دهه اخیر -یعنی مینیونها- بود. حالا بعد از هفت سال، بعد از چندین نسخهی فرعی، دوباره به سری اصلی برگشتهایم. با این حال، در این مدت چیز زیادی تغییر نکرده است. گرو هنوز یک شرورِ اصلاحشده است که هیچ وسوسهای برای بازگشت به راههای شیطانیاش ندارد. او هنوز هم عاشق خانوادهاش است و به نظر نمیرسد با ارتش مینیونهای زیردستش کار خاصی انجام دهد. تنها چیز تازه در این فیلم و دنیای گرو، اضافه شدن یک فرزند جدید است. گرو جونیور شبیه به یک گروی کوچکتر است، اما با کمی موی بیشتر. اضافه شدن یک کودک، به تنهایی سوژهی مناسبی برای یک فیلم است و اینکه چطور این موضوع، سازوکار خانواده را تغییر میدهد، رویکرد جالبی برای شروع سهگانه دوم این مجموعه به نظر میرسد.
اما مشکل این است که هیچچیز برای مینیونهای پولدوست کافی نیست. «من نفرتانگیز ۴» آنقدر خط داستانی دارد که احساس میکنید در حال تماشای یک سریال آنتولوژی ۱۰ قسمتی هستید. جای تعجب ندارد که هر کدام از این قصهها به سرعت برای مورد جدید بعدی رها میشوند. «من نفرتانگیز ۴» هرگونه تظاهر به اهمیت دادن به شخصیتها یا روایت را کنار میگذارد و به جای آن، انتخاب میکند تا جایی که میتواند با کمترین نتیجه، شوخیها، شخصیتها و داستانهای کوچک را در خود جای دهد.
با اینکه مینیونها در فرهنگ عامه به شهرت عظیمی رسیدهاند، بهتری ویژگی قسمت اول مجموعه این بود که علاوه بر شوخیهای عالی و شخصیتهای بهیادماندنی، لحظات احساسی واقعی هم داشت. به نظر میرسد «من نفرتانگیز ۴» به جای تکیه بر فیلمنامه، انتظار دارد تماشاگران خودشان شخصیتپردازی را انجام دهند. هیچکدام از شخصیتها از زمان فیلم اول تغییری نکردهاند و حتی سنشان هم بالاتر نرفته است. این باعث میشود فیلم بیشتر شبیهی یک قسمت دیگر از یک سریال تلویزیونی به نظر برسد تا شروع یک سهگانه کاملا جدید.
این مسئله ناامیدکننده است، چون شخصیتها فینفسه خوب هستند و در موقعیتهایی جالبی هم قرار میگیرند. بعد از رویارویی گرو با دشمن قدیمیاش، ماکسیم لو مال، او و خانوادهاش مجبور میشوند تحت پوشش برنامهی حمایت از شاهد قرار بگیرند. مارگو به خاطر نداشتن دوست، و مورد آزار قرار گرفتن در مدرسهی جدیدش دچار مشکل میشود. در همین حال، اگنس از اینکه در اسبابکشی مجبور شده بز خانگی محبوبش را جا بگذارد، ناراحت است. آیا گرو اهمیتی میدهد؟ آیا به بچههایش کمک میکند؟ نه، وقتی برای این کارها نیست. لوسی در یک آرایشگاه مشغول به کار میشود و به طور اتفاقی موهای یک زن ثروتمند را خراب میکند؛ آن زن قسم میخورد از او انتقام بگیرد. آیا این زن برایشان دردسری درست میکند؟ نه، باید به سراغ داستان بعدی برویم. گرو به مدرسهی قدیمیاش سر میزند، اما حالا برای لیگ ضد شرور کار میکند. آیا او با دیدن همکلاسیهای سابقش دچار احساس دوگانگی میشود؟ نمیدانیم.
آوی کلاب – لی مانسون | ۳۳ از ۱۰۰
نقد کردن «من نفرتانگیز ۴» با هر احساسی جز پوچی تقریبا غیرممکن است. به نظر میرسد استودیوی ایلومینیشن رمز موفقیت فیلمهای پرفروشهای جریان اصلی را نه با ساختن آثار فوقالعاده، بلکه با ساختن آثاری که صرفا «به اندازه کافی خوب» هستند، کشف کرده است. صادقانه بگویم، از «به اندازه کافی خوب» واقعا خسته شدهام.
داستان «من نفرتانگیز ۴» درباره ماجرای فرار گرو و خانوادهاش از دستان شروری به نام ماکسیم است. به نظر میرسد تنها دلیل شرور بودن ماکسیم این است که آنقدر سوسکها را دوست دارد که میخواهد خودش یکی از آنها شود. بخش اعظمی از زمان فیلم صرف تلاشهای خانواده برای جا افتادن در محله جدیدشان میشود، بدون اینکه خبری از شخصیتپردازی باشد یا داستان پیش برود. گرو سعی میکند در یک بازی تنیس با همسایه جدیدش، پری (استیون کلبر)، دوست شود. لوسی بلافاصله هویت جعلی خود را به عنوان آرایشگر لو میدهد که بعدا منجر به یک تعقیبوگریز در یک سوپرمارکت میشود. مارگو در مدرسه مورد آزار و اذیت قرار میگیرد (در فیلم نشان داده نمیشود). ایدیث (دانا گایر) و اگنس در یک کلاس کاراته با یک مربی احمق (برد ابلسون) شرکت میکنند. این موقعیتها، در حالی که روی کاغذ خندهدار هستند، با زمانبندی درستی عرضه نمیشوند و از دیالوگهای مناسبی هم بهره نمیبرند. بنابراین نتیجهی نهایی بدترین گناه ممکن برای یک اثر کمدی است: خستهکننده بودن.
شاید تعجب کنید که مینیونها در تمام این ماجراها کجا هستند و جواب این است که «همین دور و برها» پرسه میزنند و کار خاصی انجام نمیدهند. بازاریابی فیلم به شدت روی مگا-مینیونها تکیه کرده بود، شخصیتهایی که تقلیدهای آشکاری از ابرقهرمانان مارول هستند و یکنواختی طراحی استاندارد مینیونها را بر هم میزنند. با این حال، این شخصیتها هیچ ارتباطی با داستان اصلی ندارند و به چند صحنه محدود میشوند و آنجا هم دقیقا همان نوع شوخیهای کلیشهای کارتونی را ارائه میدهند که قبلا دیدهایم، و این سوال را مطرح میکنند که اصلا هدف چیست.
منبع: cartoonbrew
ظاهرا هرچی انیمیشن به فصل ۴ میرسه وقت خراب کردن خاطرات قبلی ما از اون انیمیشن فرا میرسه اون از پاندای کونگ فوکار ۴ و داستان اسباب بازی ۴ این هم از من نفرت انگیز ۴ البته داستان اسباب بازی ۴ پایان بندی خیلی خوبی داشت. انیمیشن بعدی که خراب می کنه ماشین ها ۴ خواهد بود .
من دیدمش خیلی هم بد نیست از من نفرت انگیز ۳ بهتره
آره قبول دارم موسیقی تیتراژ اول که گرو با ماشین بود خیلی عالی بود داستان هم بد نبود می تونست بهتر بشه این همه موجود چرا سوسک ؟
درست میگی فصل چهار کلا خراب میکنه