نقد انیمیشن «من نفرتانگیز ۴»؛ مینیونها اینجا، مینیونها همه جا!
هفت سال از آخرین فیلم «من نفرتانگیز» (Despicable Me) میگذرد و تنها چیزی که در دنیای این ابرشرور مهربان تغییر کرده، اضافه شدن یک کودک دیگر به نام گرو جونیور است؛ پسربچهای که با بینی نوکتیز، چشمهای شیطانی، سر گرد و فقط کمی موی بیشتر کپی برابر اصل پدرش است. اضافه شدن یک پسر بیولوژیکی به خانوادهای با سه دخترخوانده (و یک گروه از مینیونهای غیرقابل کنترل) میتوانست به اندازه کافی برای «من نفرت انگیز ۴» داستان بسازد، اما هرگونه درام احتمالی که این بچه جدید ممکن بود ایجاد کند، در این دنبالهی پر از شخصیتهای اضافی کمرنگ شده است. چهارمین قسمت از این انیمیشن محبوب بعضی وقتها بیشتر شبیه مجموعهای از کارتونهای کوتاه لونی تونز به نظر میرسد تا یک فیلم بلند. نقد انیمیشن «من نفرتانگیز ۴» را اینجا بخوانید.
هشدار: در نقد انیمیشن «من نفرتانگیز ۴» خطر لو رفتن داستان وجود دارد.
کارگردان کریس رناد یک شرور جدید، یک نوجوان، چندین بازدید از مدرسه شبانهروزی قدیمی گرو، یک سرقت (برای دزدیدن یک موجود وحشی) و یک تلاش عجولانه برای قرار دادن خانواده در برنامه حفاظت از شاهدان را در انیمیشن «من نفرتانگیز ۴» جای داده است. این تقریبا هیچ فضایی برای هسته عاطفی که سلاح مخفی این فرنچایز از زمان قسمت اول در سال ۲۰۱۰ بود باقی نمیگذارد. در مقایسه با فرنچایز «داستان اسباببازی» (Toy Story) که در آن اندی همراه با مخاطب بزرگ میشد، گرو (با صدای استیو کارل) و همراهانش از جمله همسرش لوسی (کریستن ویگ) و دخترانشان (میراندا کازگرو، دانا گایر و مدیسون اسکی پولان) با هر فیلم بزرگتر، پیرتر یا جذابتر نمیشوند.
یک سوال مطرح میشود که «من نفرتانگیز ۴» چه چیزی به داستان و شخصیتهای همیشگی اضافه میکند؟ چیزی که اضافه میکند، افراد بیشتری به گروه در حال رشد این برند است که برخی از آنها، مانند پاپی پرسکات (جوی کینگ) که یک ابرشرور آیندهدار است، میتوانند به طور بالقوه بعدا فیلمهای خودشان را داشته باشند.
در همین حال، فیلمنامهنویسان کن داوریو و مایک وایت تقریبا مجبورند به مینیونها بیشتر توجه کنند، که البته اتفاق بدی هم نیست! این دستیاران گنگزبان تا کنون محبوبترین شخصیتهایی هستند که ایلومینیشن ساخته است و با وجود داشتن دو اسپینآف بسیار موفق، دوباره این فیلم را از آن خود میکنند (صداپیشگی خندهدار آنها همچنان توسط پیر کافین انجام میشود).
در ابتدای فیلم، سیلاس رامزباتم (استیو کوگان)، رئیس اتحادیه ضدشرور، به گرو اطلاع میدهد که یکی از رقبای قدیمیاش از دوران مدرسه به دنبال انتقام است. ماکسیم لو مال (ویل فرل) با بهره از قدرت سوسکها برای اهداف شوم خود، قول میدهد که بچهی گرو را بدزدد و شستشوی مغزی بدهد. در نتیجه کل خانواده مجبور میشوند مخفی شوند، در حالی که اتحادیه ضدشرور تمام مینیونها به جز سه تای آنها را تحت کنترل خود میگیرد.
پس از اینکه سیلاس پنج تا از این موجودات زرد را با نوعی اشعهی عجیب بمباران میکند، آنها با توانایی کشش و خرد کردن (تیم و دیو)، جویدن و پرواز کردن (جری و گاس) ظاهر میشوند. یک مینیون تکچشم به نام مل از طرف دیگر با یک عینک مانند سیکلوپ بیرون میآید که میتواند لیزری را تا آن سوی زمین شلیک کند.
اینها مگا مینیونهایی هستند که در طول فیلم بخشهای کوچک خندهدار و سرگرمکنندهای را ارائه میدهند. ما اکنون از قلمرو سهگانه گذشتهایم و میتوانیم انتظار فیلمهای بسیار بیشتری را در سالهای آینده داشته باشیم. در مورد مینیونهای جهشیافته، آیا گرفتارشان شدهایم؟ یک پیرزن وقتی مگا مینیونهای دستوپاچلفتی و مغزخرگوشی تقریبا شهر را نابود میکنند، فریاد میزند «من از ابرقهرمانها خسته شدهام!» (میدانید چه توانایی فوقالعادهای میتواند برای یک مینیون خندهدار باشد؟ هوش!)
پیچیدگی داستان اینجاست که این پنج مگا مینیون با تواناییهای تقویتشده خود به اندازه بقیه ناتوان هستند و چندین مثال هوشمندانه از این موضوع به تمسخر کل ژانر ابرقهرمانی میپردازد. اما مخاطبان میتوانستند به همان راحتی فریاد بزنند «من از مینیونها خسته شدهام!» این هیولاهای تجاری چشمدرشت این روزها به نظر میرسد همه جا هستند و با انتظار هفت سال برای این دنباله، ایلومینیشن اکنون در حال جذب مخاطبانی است که حتی در زمان اکران «من نفرت انگیز ۳» به دنیا نیامده بودند.
طنز همهجانبهی این انیمیشن شامل گروههای سنی مختلف میشود و به تمام شرورهایی که این فرنچایز قبلا دیده است، اشاره میکند که در واقع میتواند پیشنمایشی زیرکانه برای گروه سنی نوجوانان باشد و با استفاده از نوستالژی آنها را به برندی که از آن دور شدهاند بازگرداند.
واقعا حیف است که تیم داستان فیلم سعی نکرد سه دختر گرو یعنی مارگو، ادیث و آگنس را بزرگ کند. نه تنها دیدن اینکه گرو و لوسی چگونه با بزرگ شدن دخترانشان کنار میآیند جالب بود، بلکه این میتوانست راه دیگری برای حفظ طرفدارانی باشد که شخصیتهای خودشان در حال تغییر و بلوغ است. البته، فرنچایز «من نفرتانگیز» هرگز خود را خیلی جدی نگرفته است، بنابراین فیلم چهارم به سختی جای مناسبی برای شروع است. اما دلیل واضحی برای ساخته شدن آن وجود ندارد (به جز دلیل واضح مالی).
البته ارزش سرگرمکنندگی خالص فیلم باید در نظر گرفته شود. در حالی که سایر استودیوهای پیشرو در انیمیشن کامپیوتری برای یک واکنش احساسی تلاش میکنند، ایلومینیشن خود را با کمدی راضی میکند و در «من نفرتانگیز ۴» لحظات خندهدار زیادی وجود دارد. فرل در نقش ماکسیم، لهجه کاذب فرانسویای را ابداع میکند که تقریبا به اندازه لهجه اسلاوی گرو غلیظ است. فقط صبر کنید تا صدای آنها را با هم بشنوید. سوفیا ورگارا در نقش والنتینا، دوست دختر لببزرگ ماکسیم، یکی از بهترین صداپیشگیهای فیلم را ارائه میدهد. استیون کولت و کلویی فینمن نیز به عنوان همسایههای جدید گرو سرگرمکننده هستند.
در نهایت، اتفاقات زیادی در حال رخ دادن است که نمیتوان تمام آنها را به خاطر سپرد. برای مثال، چه فایدهای داشت که ماکسیم یک لشکر از سوسکها را برای خود جمع کند اگر قرار نیست حشرات واقعا به کمک او بیایند؟ در حالی که گرو از دردسر نگهداری از موجودات دستآموز خودش خلاص میشود، مشخص نیست که او چه تاثیری میخواهد روی پسرش بگذارد. یک چیز کاملا واضح است؛ این آخرین باری نیست که این شخصیتها را میبینیم، حتی اگر ترجیح دهیم که برخی از آنها در دنباله بعدی حضور نداشته باشند، مثل مگا مینیونها که به آن اندازه که به نظر میرسد بامزه نیستند.
شناسنامه انیمیشن «من نفرتانگیز ۴» (Despicable Me 4)
- کارگردان: کریس رناد
- نویسنده: مایک وایت، کن داوریو
- صداپیشههای اصلی: استیو کارل، کریستن ویگ، پییر کافین
- محصول: ۲۰۲۴، آمریکا
- امتیاز سایت راتن تومیتوز به فیلم: ۵۶ از ۱۰۰
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۵۶ از ۱۰۰
- خلاصه داستان: ماکسیم لو مال و دوستدخترش والنتینا پس از فرار از زندان، برای انتقام از گرو و خانوادهاش، از جمله پسر نوزادش گرو جونیور دست به کار میشوند و آنها هم را برای محافظت از خود به جای دیگری نقل مکان میکنند، جایی که با همسایههای جدیدشان، پرسکاتها، و دخترشان پاپی آشنا میشوند. پاپی برای باجگیری و حفظ هویت اصلی گرو، او و مینیونهایش را مجبور میکند تا چیزی که دوست دارد را برایش بدزددند…
منبع: variety