رده‌بندی شخصیت‌های شرور جیمز باند از کم‌خطرترین تا مرگبارترین

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۱ دقیقه
شخصیت‌های شرور جیمز باند

جیمز باند ابر جاسوس MI6، شخصیتی منحصربه‌فرد و شکست‌ناپذیر است که هم هوش زیادی دارد هم مهارت بالا و مثال‌زدنی، برای همین ضدقهرمان‌هایی که سراغش می‌آیند باید به همان اندازه نیرومند و مهم و تأثیرگذار باشند. شخصیت‌های شرور زیادی طی این سالیان دراز با جیمز باند دست‌وپنجه نرم کرده‌اند و هر کدام ویژگی‌های خاص خودش را داشته.

فیلم‌ها و کتاب‌های جیمز باند تعدادی از بهترین و به‌یادماندنی‌ترین شخصیت‌های شرور را به ما معرفی کرده‌اند. از دیکتاتورهای فاسد گرفته تا مردان تشنه‌ی قدرتی که به دنبال سلاح هسته‌ای هستند.

شخصیت‌های شرور فیلم‌های جیمز باند انگیزه‌های متفاوتی دارند و هر کدام شیوه‌های خاص خودش را برای مقابله با مأمور ۰۰۷ به کار می‌بندد. برای همین رتبه‌بندی تک‌تک آن‌ها کار ساده‌ای نیست. با چه معیاری باید جایگاه هر کدام را تعیین کنیم؟ برای همین تصمیم گرفتیم تمام شخصیت‌های شرور جیمز باند را در چند دسته‌ی گوناگون تقسیم کنیم و آن‌هایی که ویژگی‌ها و انگیزه‌های نسبتا مشابهی داشته‌اند را در یک دسته بگنجانیم،‌ تا بررسی همه راحت‌تر شود.

دسته‌ی اول؛ شخصیت‌های شرور نه‌چندان خطرناک

به ترتیب از راست: دکتر نو (جوزف وایزمن)، مستر بیگ (یافت کوتو)، فرانسیسکو اسکارامانگا (کریستوفر لی)

بعضی شخصیت‌های منفی جیمز باند نسبت به سایرین خطر و تهدید کمتری ایجاد می‌کردند و قدرت زیادی نداشتند. مثلا دکتر جولیوس نو را در نظر بگیرید. شخصیت شرور اولین فیلم جیمز باند (که عنوان فیلم هم به نام اوست) از اعضای سابق یک سازمان جنایتکار چینی است که چون در معرض تشعشعات رادیواکتیو قرار گرفته، دست‌هایش آسیب دیده.

دکتر نو که حالا پنجه‌های مصنوعی دارد و به عضویت سازمان مخوف اسپکتر در آمده، از تمام منابع و امکانات عظیمش استفاده می‌کند تا در پرتاب یک سفینه‌ی فضایی اختلال ایجاد کند. بله درست است، این اقدام او ممکن بود منجر به جنگ جهانی سوم شود، ولی وقتی به کلیت آن فکر می‌کنیم، کار چندان بزرگ و خطرناکی به نظر نمی‌رسد.

همین قضیه درباره‌ی مستر بیگ، شخصیت شرور فیلم «زندگی کن و بگذار بمیرند» (Live and Let Die) هم صدق می‌کند. او را در ابتدا به‌عنوان یک گانگستر بی‌رحم و قاچاقچی بزرگ مواد مخدر می‌شناسیم تا اینکه در پرده‌ی دوم فیلم افشا می‌شود که او در واقع دکتر کاناگا، نخست وزیر فاسد کارائیبی است.

این ماجرا می‌توانست یک غافلگیری بزرگ باشد، ولی در نهایت می‌فهمیم که نقشه‌ی بزرگ و پلیدش دوباره حول مواد مخدر می‌چرخد؛ او می‌خواهد دو تن هروئین را مجانی بین مردم پخش کند تا تعداد مصرف‌کنندگان و معتادها بالا برود و بعد وقتی همه گرفتارش شدند، قیمت را حسابی زیاد کند. ما از شخصیت‌های شرور جیمز باند انتظار داریم نقشه‌های عظیم برای فتح کل دنیا بکشند، نه اینکه مثل یک دلال مواد رفتار کنند.

حالا نوبت به فرانسیسکو اسکارامانگا می‌رسد. این شخصیت با بازی کریستوفر لی در فیلم «مردی با اسلحه‌ی طلایی» (The Man with the Golden Gun) ظاهر می‌شود و آدم‌کشی حرفه‌ای است که دشمنی قدرتمند و درجه‌یک برای باند به حساب می‌آید. اما نقشه‌اش که ابزاری از یک نیروگاه خورشیدی استفاده کند تا سلاح خورشیدی ویژه‌ی خودش را با یک انرژی مهارنشدنی شارژ کند، مضحک به نظر می‌رسد. اما جزیره‌ی استوایی و بزرگی دارد که بین فیلم‌های باند حسابی به چشم می‌آید.

دسته‌ی دوم؛ شخصیت‌های شروری که به دنبال انتقام شخصی بودند

به ترتیب از راست: الک ترولیان (شان بین)، فرانز سانچز (رابرت داوی)، رائول سیلوا (خاویر باردم)

همه می‌دانیم که بهتر است با جیمز باند در نیفتیم. این مرد یک آدم‌کش تعلیم‌دیده‌ است و وقتی کسی سر راهش قرار بگیرد یا به او از پشت خنجر بزند، عاقب خوشی نخواهد داشت. شخصیت شرور فیلم «گلدن‌آی» (Goldeneye) هم خیلی خوب این را می‌داند چون خودش قبلا مأمور انگلیس بوده و حالا فکر می‌کند دولت به او خیانت کرده. الک ترولیان (با بازی شان بین) از یک سلاح ماهواره‌ای استفاده می‌کند تا میلیون‌ها پوند پول بدزدد، یک رکود اقتصادی عظیم راه بیندازد و اقتصاد بریتانیا را ورشکسته کند. شاید جذاب‌ترین نقشه بین شخصیت‌های شرور جیمز باند را نداشته باشد، ولی حداقل صحنه‌ی مرگش به‌یادماندنی از آب در آمده.

اگر با جیمز باند در بیفتید زندگی برایتان سیاه می‌شود، ولی خدا نکند اگر سر به سر دوستان و نزدیکانش بگذارد، آن وقت است که خشم واقعی او را تجربه خواهد کرد. فرانز سانچز شخصیت شرور فیلم «جواز قتل» (Licence to Kill) یک قاچاقچی بزرگ مواد مخدر است که همسر مأمور CIA فلیکس لیتر را به قتل می‌رساند و خود فلیکس را هم با کمک یک کوسه ببری دست‌آموز ناقص می‌کند. در نهایت باند فرانز سانچز را در حالی گیر می‌اندازد که مشغول جابه‌جایی چهار تانکر کک نفتی است و این مرد پلید و شرور را زنده زنده می‌سوزاند.

شخصیت شروری که حسابی روی اعصاب باند رفت و ضربات جبران‌ناپذیری به او زد، رائول سیلوا (خاویر باردم) در فیلم «اسکای‌فال» (Skyfall) بود. این مرد می‌خواست از از اِم (جودی دنچ)‌ انتقام بگیرد چون او را در یک مأموریت رها کرده بود. رائول سیلوا هم به آبرو و اعتبار اِم حمله می‌کند و هم می‌خواهد او را بکشد. ولی حواسش نیست که رابطه‌ی باند و اِم عمیق‌تر از کارفرما و مأمور است و جیمز باند او را به‌عنوان مادر خودش می‌بیند، مادری که هیچ‌وقت نداشته. برای همین وقتی این مأمور سابق و حالا یاغی و خودسر، زخمی کاری و کشنده به اِم وارد می‌آورد، باند با ضربه‌ی چاقویی به پشت او ضربه می‌زند و به زندگیش پایان می‌دهد.

سیلوا یکی از پیچیده‌ترین و تأثیرگذارترین شخصیت‌های شرور باند است که حقش بود جایگاه بهتری داشته باشد، منتهی نقشه‌ی عظیم و پلیدش آن‌چنان عظیم نبود.

دسته‌ی سوم؛ شخصیت‌های شروری که دنبال پول بودند

به ترتیب از راست: آریک گلدفینگر (گرت فروبه)، لا شیفره (مدس میکلسن)، مکس زورین (کریستوفر والکن)

کل دنیا و زندگی ما با پول می‌چرخد، ولی این ابزار قدرتمند و هیولایی توانایی به هم زدن و توقف دنیا را هم دارد. یکی از اصلی‌ترین انگیزه‌های شخصیت‌های شرور جیمز باند کسب پول و ثروت‌اندوزی است (انگیزه‌ای که بعد از کسب قدرت قرار می‌گیرد) و این کاغذهای سبزرنگ خیلی‌ از ضدقهرمان‌های جیمز باند را به قهقرا کشانده.

برای مثال آریک گلدفینگر (گرت فروبه) در فیلم «پنجه طلایی» (Goldfinger‎)، روان‌پریشی ثروتمند است که شیفتگی جنون‌آمیزی نسبت به طلا دارد. نقشه‌اش چیست؟ اینکه بمبی در فورت‌ ناکس منفجر کند تا طلا برای ۵۸ سال از اعتبار بیفتد و خزانه‌ی خودش به ارزشی مافوق تصور برسد و اقتصاد جهان دچار هرج‌ومرجی اساسی شود. نقشه‌ی بزرگ و خیلی خوبی بود، ولی ویژگی‌های دراماتیکی را که ما در فیلم‌های جیمز باند به دنبالش هستیم نداشت.

لا شیفره (مدس میکلسن) شخصیت شرور فیلم «کازینو رویال» (Casino Royale) به شکل مستقیم در جرم و جنایت‌های بزرگ نقش ندارد و به خاطر همین در جایگاه پایین‌تری قرار گرفته. او بانکداری است که با بدترین و خون‌خوارترین تروریست‌های دنیا رابطه دارد و پول‌هایشان را مدیریت و سرمایه‌گذاری می‌کند، ولی شخصا در جنایت‌ها سهیم نیست. البته لا شیفره ویژگی‌های جذاب و ماندگاری دارد که باعث شده در ذهن همه بماند. همین که مدس میکلسن نقشش را بازی کرده یک نکته‌ی مثبت بزرگ به حساب می‌آید و تازه جای اشک خون از چشمانش می‌چکد. آن صحنه‌ی شکنجه‌ی جیمز باند هم که همه خاطرمان هست. جوری بود که به سختی می‌توانیم فراموشش کنیم.

ولی در نهایت همه چیز به پول و سود بیشتر برمی‌گردد. شخصیت‌های شرور این دسته شاید آدم بکشند و جرم‌های کثیفی مرتکب شوند، ولی هرگز برای تفریح یا لذت بردن از صرف خشونت و جنایت دست به این کارها نمی‌زنند. مکس زورین با بازی کریستوفر والکن در فیلم «نمایی به یک قتل» (A View to a Kill) محصول یکی از آزمایش‌های ژنتیکی شکست‌خورده‌ی نازی‌ها است، ولی نقشه‌ای که می‌کشد برای کسب ثروت است؛ او می‌خواهد سیلیکون ولی را نابود کند تا انحصار تولید میکروچیپ‌ را به دست آورد.

دسته‌ی چهارم؛ ژنرال‌ها

شخصیت‌های شرور جیمز باند

به ترتیب از راست: ژنرال اورلوف (استیون برکوف)، ژنرال مدرانو(خواکین کوسیو)، جورجی کاسکوف (یرون کرابه)

در فرنچایز جیمز باند با ژنرال‌های رده‌بالایی مواجه شده‌ایم که کارهای خبیثانه‌ای انجام می‌دهند و به نظر می‌رسد سازندگان فیلم‌های جیمز باند علاقه‌ی خاصی به نمایش دادن نظامی‌های شرور دارند. این ژنرال‌ها همیشه رازی مخوف را پنهان می‌کنند و هر بار می‌بینید با لباس درجه‌دارشان وارد صحنه می‌شوند، بهتر است حواستان را جمع کنید و سلاحتان آماده باشد.

حتی وقتی در نقش شخصیت‌های شرور فرعی هم ظاهر می‌شوند خطرناک هستند. مثلا کلنل آرکادی اوروموف در فیلم گلدن‌آی یا کلنل تان سون مون در فیلم «روزی دیگر بمیر» (Die Another Day). ولی نظامی‌هایی که واقعا با جیمز باند مشکل دارند، ژنرال‌ها هستند.

ژنرال اورلوف در فیلم «اخطاپوسی» (Octopussy) شخصیت شرور اصلی داستان است که به شاهزاده کامالا خان کمک می‌کند تا غرب اروپا را خلع سلاح کنند. در فیلم «روشنایی‌هایی پایدار روز» (The Living Daylights) جورجی کاسکوف، ژنرال خودسر اتحاد جماهیر شوروی است که هر خلافی فکرش را بکنید ازش بر می‌آید. از مواد مخدر و دسیسه‌چینی برای ترور گرفته تا اختلاس پول‌های دولتی.

ولی احتمالا پلیدترین و مرموزترین ژنرال در تمام فیلم‌های جیمز باند، ژنرال مدرانو است. مدرانو پلیدترین و خطرناک‌ترین شخصیت فیلم «ذره‌ای آرامش» (Quantum of Solace) به حساب می‌آید. ژنرال تبعیدی اهل بولیوی که هر وقت دلش بخواهد آدم می‌کشد، کل اعضای خانواده‌ی کمیل مونته را از هستی ساقط کرده و اساسا موجود وحشتناکی است.

از این دسته‌بندی به بعد، با شخصیت‌های شروری از دنیای جیمز باند آشنا می‌شویم که بدترینِ بدترین‌ها هستند و خطری توقف‌ناپذیر برای جهانیان به حساب می‌آیند. مقامات بلندپایه‌ای که برای به دست آوردن قدرت هر کاری می‌کنند و می‌توانند بدون ذره‌ای تأمل، میلیون‌ها نفر را به کشتن بدهند.

دسته‌بندی پنجم؛ شخصیت‌های شرور با قدرت هسته‌ای

به ترتیب از راست: الکترا کینگ (سوفی مارسو)، آریس کریستاتوس(جولین گلاور)، امیلیو لارجو (آدولفو چلی)

کم‌کم داریم به شخصیت‌های شرور اصل کاری می‌رسیم. اگر یک شخصیت شرور جیمز باند حیوان دست‌آموز خطرناک و پناهگاه غیرمعقول و ویژگی ظاهری خاص نداشته باشد، حتما انگیزه‌هایی مرگبار و توفانی برایش نوشته‌اند که تمام این‌ها را جبران کند. بمب و موشک هسته‌ای همیشه ابزاری بوده تا با آن تهدید شخصیت‌های پلید و شرور را واقعی‌تر و تکان‌دهنده‌تر به نمایش بکشد و شخصیت‌های شرور جیمز باند هم از این قاعده مستثنی نیستند.

الکترا کینگ (سوفی مارسو) شخصیت شرور فیلم «دنیا کافی نیست» (The World Is Not Enough) یک زن اغواگر خطرناک است که می‌خواهد قیمت نفت را بالا ببرد. او برای اینکه به هدفش برسد، آب‌های استانبول را با تشعشعات هسته‌ای آلوده می‌کند.

آریس کریستاتوس (جولین گلاور)، شخصیت شرور فیلم «فقط به خاطر چشمان تو» (For Your Eyes Only) سابقا قهرمان جنگی بوده ولی حالا به قاچاق رو آورده. او قصد دارد دستگاهی را که از وزارت دفاع بریتانیا دزدیده، به شوروی بفروشد. دستگاهی که موشک‌های بالستیک انگلستان را کنترل می‌کرد.

امیلیو لارجو هم در فیلم «گلوله آتشین» (Thunderball) از همین حربه استفاده می‌کرد. مرد شماره‌ی دو سازمان اسپکتر تمام جنبه‌های گوناگون یک شرور جیمز باندی را دارد. چشم‌بند می‌بندد، حوضچه‌ای پر از کوسه دارد، طرح و دسیسه‌ای چیده که مختص فیلم‌های جیمز باند است (دو بمب اتم ناتو را بدزدد و الماس‌هایی به ارزش ۱۰۰ میلیون دلار باج بخواهد). ولی با تمام این ویژگی‌ها، او یک قدم از شرارت محض فاصله دارد. مثلا می‌توانست بیخیال الماس‌ها شود و صرف نظر از سود مالی، بمب‌ها را منفجر کند.

دسته‌ی ششم؛ شخصیت‌های شروری که به دنبال پایان دنیا بودند

جیمز باند

به ترتیب از راست: کارل استرومبرگ (کورد یورگنس)، الیوت کارور (جاناتان پرایس)، هوگو درکس (مایکل لونزدل)

این شخصیت‌های شرور، اصل جنس هستند. ضدقهرمان‌هایی که به معنای واقعی کلمه دلشان می‌خواهد نابودی دنیا را ببینند و از به آتش کشیدن نظم جهانی لذت می‌برند. چرا؟ چون ذاتا پلید و بدخواه هستند.

کارل استرومبرگ، شخصیت شرور فیلم «جاسوسی که دوستم داشت» (The Spy Who Loved Me) مردی تشنه‌ی قدرت است که ایده‌‌ی به‌غایت دیوانه‌واری دارد. او می‌خواهد مسکو و نیویورک را هم‌زمان نابود کند، جنگی هسته‌ای به راه بیندازد و دنیایی که می‌شناسیم را به ویرانی بکشاند. قدم بعدی برنامه‌اش این است که با استفاده از مقر مضحک و عجیب‌وغریبی که زیر آب ساخته، تمدنی زیر دریا احداث کند. استرومبرگ تفکراتی جنجالی داشت و کمتر شخصیت پلیدی به پای او می‌رسید.

دو سال بعد از آن فیلم، «مون‌ریکر» (Moonraker) آمد و ایده‌های عظیم و جنون‌آمیز بیشتری معرفی کرد. هوگو درکس شخصیت شرور این فیلم مردی بود که جنون غریبی داشت. او می‌خواست تمام ساکنین زمین را مسموم کند و تمدنی تازه در فضا به وجود آورد.

البته شخصیت‌های شرور دیگری هم در فیلم‌های جیمز باند داشتیم که با شیوه‌هایی منطقی‌تر و واقع‌گرایانه‌تر برای نابودی دنیا تلاش می‌کردند و الیوت کارور از فیلم «فردا هرگز نمی‌میرد» (Tomorrow Never Dies) از همان‌هاست. او یک غول رسانه‌ای است که می‌خواهد پخش انحصاری در سراسر چین را به دست بگیرد و برای رسیدن به هدفش حتی حاضر است جنگ جهانی سوم به راه بیندازد. یک آدم روانی خطرناک که هیچ چیز جلودارش نیست و برای اهداف شومش همه را فدا می‌کند.

دسته‌ی هفتم؛ ارنست استاورو بلوفلد

به ترتیب از راست: دونالد پلیزنس، کریستوف والتس، چارلز گری در نقش بلوفلد

انتظار داشتید چه کسی بالاترین مقام را داشته باشد؟ بلوفلد هیولایی است که روی دنیای جیمز باند سایه انداخته و بازیگرهای متعددی نقشش را بازی کرده‌اند. برای همین یک دسته‌ی مجزا کاملا به او اختصاص داده شده.

بلوفلد مرد پشت پرده‌ی تمام بداقبالی‌های جیمز باند است. او شخصیت شرور اصلی در فیلم‌های «از روسیه با عشق» (From Russia With Love)، «تنها دوبار زندگی می‌کنی» (You Only Live Twice)، «در خدمت سرویس شخصی ملکه» (On Her Majesty’s Secret Service)، الماس‌ها همیشگی‌اند و اسپکتر است. در کازینو رویال و ذره‌ای آرامش و گلوله آتش هم سررشته‌ی اتفاقات را در دست دارد و بعدا می‌فهمیم همه چیز را تحت کنترل داشته‌.

اگر می‌خواهید درباره‌ی اقدام‌های پلید و مخربش بدانید نفسی عمیق بکشید، چون فهرستی بلندبالا از فعالیت‌های پر از شرارت او وجود دارد. بلوفلد مأموریتی طراحی کرد تا یک کپسول فضایی آمریکایی را به وسیله‌ی یک سفینه‌ی فضایی روسی بدزدند تا جنگی جهانی به نفع چین در بگیرد. مقدار زیادی الماس قاچاق کرد تا سلاحی لیزری بسازد و واشنگتن را نابود کند، مردم دنیا را تهدید کرد که تمام زمین‌ها را از حاصلخیزی در خواهد آورد و حیوانات را عقیم خواهد کرد تا کسی غذایی برای خوردن نداشته باشد، تلاش کرد یک سیستم استراق سمع و نظارت جهانی راه بیندازد تا فعالیت‌های جنایتکارانه‌ی تمام دنیا را رصد کند و بارها همه را به حمله‌ی هسته ای تهدید کرد.

بلوفلد آن‌قدر معروف است که مثل جیمز باند در طول سالیان گوناگون دوام آورده و بازیگرهای متعددی نقش او را بازی کرده‌اند. بارها بازآفرینی‌اش کرده‌اند و نسخه‌های هجو ازش ساختند و هنوز که هنوز است به‌عنوان دشمن قسم‌خورده‌ی مأمور ۰۰۷ شناخته می‌شود.

منبع: the gentleman’s journal



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما