سوسیالیسم چیست و بهترین کتابها درباره آن کدام است؟
کلمهی سوسیالیسم که به گوشتان بخورد شاید کلمات کمونیست، عدالت اجتماعی و برابری اجتماعی به دنبال آن ردیف میشود، اگر مطالعهتان بیشتر باشد کلمات کارل مارکس، نبود طبقات اجتماعی و اهمیت طبقهی کارگر هم به ذهنتان خطور خواهد کرد. اما این کلمات باهم برابر نیستند، باید بتوانیم دیدگاه روشن و دقیقتری نسبت به سوسیالیسم پیدا کنیم، باید برایمان روشن شود که مثلاً سوسیالیسم با کمونیست فرق دارد. سوسیالیسم، در کنار سرمایهداری، کمونیسم و دموکراسی از انقلابیترین نظریههای سیاسی است که تأثیر زیادی بر دنیای اطراف ما داشته و از آنجایی که عضوی از جامعه هستیم، چه از جهت جامعهای کوچک و چه جامعهی جهانی، بهتر است با سوسیالیسم آشنا باشیم.
با اینکه نیاز دارید تا چندین کتاب برای آشنایی با تفاوت اگزیستانسیالیسم، نیهیلیسم و ابزوردیسم و درک کامل آنها بخوانید اما اگر بخواهیم سوسیالیسم را در چند جملهی کوتاه خلاصه کنیم میگوییم، صورتی از حکومت است که مالکیت اکثر اشکال دارایی، که شامل منابع طبیعی و ابزار تولیدی هم میشود، تحت مالکیت یا کنترل دولت است. دلیل انتخاب این شکل مالکیت برای این است که تولیدات به حدی باشد تا نیازها و خواستههای عموم مردم را پوشش بدهد و اطمینان حاصل شود که کالاها و خدمات عادلانه و برابر توزیع شود. سوسیالیسم جامعهای را قطعهای یکدست و یکپارچه میبیند که اجزایش در هماهنگی هم کار میکنند؛ شهروندان در انزوا نیستند بلکه همراه هم زندگی میکنند، محصولی که تولید میکنند را باهم سهیم میشوند و هر عضوی حق دارد در نتیجهی نهایی، یا همان محصول، سهم داشته باشد. حکومت مالکیت را به نفع اعضایش کنترل میکند.
تقابل سوسیالیسم و کاپیتالیسم
از ریشههای فلسفه غرب تفکرات متعددی بیرون زده، رشد کرده و به شیوههایی برای زندگی و نگرشهایی برای مواجه شدن با واقعیات تبدیل شده. یکی از شاخههایی که از فلسفه غرب رشد و نمو پیدا کرد، نظام سرمایهداری یا همان کاپیتالیسم است. برای درک بهتر سوسیالیسم و معنای آن واجب است سرمایهداری را هم بفهمیم، چراکه سوسیالیسم در تقابل با این شاخه به وجود آمد (ضمن اینکه فیلم در نقد سرمایهداری هم کم نداریم که میتوانید نیمنگاهی به آنها داشته باشید). سوسیالیسم پایه و اساس سرمایهداری را ویرانهای غیرقابل استفاده در نظر گرفت و جایگزینی برای آن پیشنهاد کرد.
با این تعاریف سوسیالیسم متوجه میشویم که دقیقاً نقطهی مخالف سرمایهداری است. سرمایهداری بر مالکیت خصوصی تولیدات و محصولات بها میدهد، اجازهی انتخابهای فردی و شخصی در بازاری آزاد را میدهد و نحوهی توزیع کالاها و خدمات هم به همین منوال تعیین میشود. سوسیالیسم، که در مخالفت با سرمایهداری تقویت شده، به تمرکز نابرابر و در مواقعی ناعادلانه ثروت و قدرت اعتراض دارد. سوسیالیسم نظام سرمایهداری را بستری میداند که در آن افرادی با تقویت ثروت و قدرتشان، سلطهی خود را بر جامعه بیشتر میکنند؛ افراد ثروتمند تصمیم میگیرند و در نتیجه گزینههای افراد فقیرتر محدود میشود. از دیدگاه سوسیالیسم آزادی فردی و فرصتهای برابر برای طبقهی کارگر در جامعهی سرمایهداری بیمعنا تلقی میشوند. سوسیالیسم آزادی حقیقی را در برابری کامل و ایجاد زمینه برای رفاه تمامی شهروندان میبیند.
تفاوت سوسیالیسم و مارکسیسم
کارل مارکس و فریدریش آنگلس نظریهی مارکسیسم را برای اولین بار مطرح کردند؛ مکتبی سیاسی و فلسفی است که تحت تأثیر انقلاب صنعتی انگلیس و سوسیالیسم فرانسه، که پس از انقلاب کبیر فرانسه به وجود آمد، و همچنین آرای فلسفی هگل پایهگذاری شد.
کمونیسم مدلی از سوسیالیسم نیست اما میتوانیم یکی از محصولات و نتایج سوسیالیسم حسابش کنیم. با اینکه سوسیالیسم و کمونیسم تفاوتهایی دارد اما شباهتهایشان بیشتر است. البته تفاوتها هنگام اجرای عملی این دو نظریه بیشتر به چشم خواهند آمد. این دو نظریه فلسفههایی بر پایهی علوم اجتماعی و علوم اقتصادی دارد، سوسیالیسم تلاشی برای ایجاد سیستمهای توزیع برابر برای منابع انسانی و طبیعی است، کمونیسم این برابری را از طریق حذف مالکیت خصوصی میخواهد به انجام برساند.
کارل مارکس سوسیالیسم را قدمی ضروری برای بشر میدانسته. مارکس معتقد بوده برای گذر از سرمایهداری و رسیدن به سوسیالیسم لازم است مرحلهی گذری تعبیه شود، مرحلهای که در آن دیگر طبقات اجتماعی حذف شوند و تنها طبقهای با عنوان طبقهی کارگر باقی بماند.
خاستگاه سوسیالیسم
اگر بخواهیم به جرقههای اولیه سوسیالیسم را پیدا کنیم به انقلاب صنعتی اشاره میکنیم، هرچند ریشهی سوسیالیسم نه در تاریخ مدرن، بلکه در دوران باستان، قدیمیترین تفکرات تاریخ و حتی در یونان، در ایدههای افلاطون، پیدا میشود؛ افلاطون طبقهای با عنوان پاسداران را تعریف کرد که نگهبانان و محافظان مدینه بودند، زنان و مردانی که برابر در کنار هم زندگی میکردند و دارایی مالی اندکی داشتند. در طول تاریخ ایدههایی جهت ایجاد برابری برای رسیدن به جامعهای عادلانه همواره مطرح میشده اما سوسیالیسم به همین صورتی که امروزه هست، از انقلاب صنعتی آغاز شد و شکل گرفت.
توماس مور در «آرمانشهر»، این اثر ماندگار در فلسفه سیاست، مدینهای را به تصویر کشید که مالکیت عمومی بر آن حاکم شده. بسیاری معتقدند این اثر در شکلگیری نظریهی کمونیسم اثرگذار بوده، هرچند برخلاف نظریهی کمونیسم به مسائل دینی پرداخته و در ایجاد اجتماع آن را بهکلی نادیده نگرفته. مور با ترکیب عقاید مسیحی و ایدههای افلاطون در آرمانشهر خود مالکیت عمومی را وسیلهای کرد تا به کمک آن اعمال انسانی نادرست را کاهش دهد؛ گناههایی مانند حسادت، ظلم، ستم، فقر، تنآسایی، طمع و غرور در این اثر بهانهای شدند تا سوسیالیسم اجرا شود و این گناهها به دنبال آن ریشهکن شوند. در آرمانشهر میخوانیم جزیرهای دورافتاده و جدا از باقی جهان، شهری با نام هیچکجا، به تصویر کشیده میشود که تکتک شهروندان مدت مشخصی در مزارع مشترک کار میکنند و هر ده سال خانههای خود را عوض میکنند. زمینی متعلق به احدی نیست، مردم نمیتوانند داشتههای مادی کسب کنند. جامعهای که به اشراف و ثروتمندان فرصتی نمیدهد تا داراییهایشان را گسترش دهند. آرمانشهر مور در دو بخش تألیف شده؛ در بخش نخست جامعهی زمان خودش را نقد کرده، ایرادات آن را مطرح کرده و از ناعدالتی ابراز انزجار کرده، تا در نهایت به بخش بعدی برسد تا جامعهای آرمانی را توصیف کند، جغرافیا و نحوهی تقسیمبندی و فواصل شهر را نشان داده.
مور، که اثرش از جمهورِ افلاطون الهام گرفته، در مقدمهی این کتاب گفته:
بیشتر با افلاطون همرأی میشوم و حیرت نمیکنم که چرا او از قانونگذاری برای مردمی که نخواهند مال خود را یکسان در میان خود بخش کنند، سر باز زده است. افلاطون، که خردمندترین انسان بود، به سادگی پی برده است که تنها راه سعادت مردم برابری دارایی است. من تردید دارم که این برابری را در جایی که مالکیت خصوصی وجود دارد بتوان برقرار کرد. چه اگر قرار باشد هر کس بتواند از طریقی بیشتر برای خود جمعآوری کند، گروهی انگشتشمار همهی ثروتها را میان خود بخش خواهند کرد و آنچه برای دیگران میماند تنگدستی است و بس. بدینسان به طور کلی دو گونه مردم به وجود میآید که باید با هم سرنوشتشان را عوض کرد: گونهای مردم بیکاره، ولی آزمند و شریر، و گونهی دوم مردمی افتاده و فروتن که با کار روزانه خود بیشتر به دیگران کمک میکنند تا به خود.
اختلاف نظر در نظریهی سوسیالیسم
طرفدارهای سوسیالیسم هنگام اجرای این نظریه به صورت عملی در دو مورد اختلاف نظر دارند. اولین اختلاف نظر وقتی است که میخواهند تعیین کنند تا چه اندازه از داراییها باید تحت مالکیت عمومی باشد؛ برخی باور دارند که تمامی داراییها جز وسایل شخصی مردم، مثل لباس و وسایل خانه، باید دارایی عمومی محسوب شود. اما دیگر سوسیالیستها معتقدند برخی از زمینها، مزارع، مغازهها و حتی مشاغل کوچک میتواند تحت مالکیت خصوصی باشند.
در دومین اختلاف نظر میان سوسیالیستها به گروه مرکزگر (Centralist) و غیرمرکزگرا (Decentralist) تقسیم میشوند. این دو گروه در نحوهی کنترل و نظارت جامعه بر دارایی و دیگر منابع راههای متفاوتی را ترجیح میدهند. مرکزگراها به نظرشان باید قدرتی متمرکز، مثلاً یک حزب واحد، کنترل داراییهای جامعه را در دست بگیرند و برای آن تصمیمگیری کنند. مصداق بارز مرکزگراهای سوسیالیسم اتحاد جماهیر شوروی است. افرادی که به غیرمرکزگرایی تمایل دارند معتقدند که تصمیمات باید بر عهدهی شهروندانی باشد که تحت تأثیر همین تصمیمات زندگی میکنند. این دو راهی، این تضاد مشخص میان سوسیالیستها همواره بوده و به احتمال زیاد همیشه سوسیالیستها را مشغول نگه خواهد داشت.
مدلهای مختلف سوسیالیسم
از سوسیالیسم طی زمان شاخههای مختلفی بیرون آمد، برخی از این مدلها اجرای عملی داشتند و برخی در حد نظریه باقی ماندند.
سوسیالیسم دموکراسی ترکیب مردمسالاری با سوسیالیسم است که امروزه هم در سیاست برخی از کشورها اروپایی در قالب حزب نقش دارد. طرفداران و مجریان سوسیالیسم دموکراسی معتقدند سوسیالیسم باید با مردمسالاری همراه باشد و حتی وجود آن را بدون دموکراسی اشتباه تلقی میکنند. طرحهایی برای نظارت عموم بر قدرت اقتصادی در این شاخهی سوسیالیسم در نظر گرفته میشود تا اطمینان حاصل شود که قدرت به دست افراد و یا گروههای محدود نماند. این شاخه با سرمایهداری مخالف است اما نظارت بیشازحدی که آزادیهای عموم مردم را ازشان بگیرد را راهکار مقابله با سرمایهداری نمیدانند.
سوسیالیسم آرمانشهری یا اتوپیایی به جریان فکری و اندیشهای اشاره دارد که به صورتی آرمانگرایانه به این نظریه میپردازد. این اسم نشان از این دارد که طرفداران این جریان فکری تصویری را توصیف میکنند که اجرای آن دور از ذهن است، ایدهای خیالی و به دور از واقعیت. البته لازم به ذکر است که نظریهها تحت تأثیر نسخههای ایدهآل خودشان، تغییر و تحولاتی داشتند. این جریان فکری بعدها الهامبخش مارکس بوده تا نظریهی عملی خودش را طراحی کند.
سوسیالیسم علمی عبارتی است که فردریش انگلس در توصیف تفکرات کارل مارکس به کار برده. سوسیالیسم علمی شیوهای برای فهم پدیدههای اقتصادی و اجتماعی است و هدفش پیشبینی تحولات برای رسیدن به نتایج مطلوب است. از تصور اینکه تحولات اقتصادی و اجتماعی صرفاً طبق قوانین طبیعی ایجاد میشود فاصله میگیرد تا بتواند اثبات کند انسان میتواند در این تحولات نقش مستقیم داشته باشد.
۱ـ «دانشنامهی سیاسی» اثر «داریوش آشوری»
- سال چاپ: ۱۳۷۳
- امتیاز گودریدز: ۴ از ۵
برای فهم سوسیالیسم باید در نظر بگیریم که این نظریهی سیاسی تنها یک قطعه از پازل هزاران تکهای در اندیشهی سیاسی است. باید تصویر واضحی از کل پازل و قطعات و اجزای دیگرش داشته باشیم. هر تفکر نوظهوری در جواب به سبک و سیاق گذشتگان پدید آمده؛ نظریهها در مواردی در نقش اصلاحگر نظریهی قبلی و در موارد دیگر در نقش نابودکنندهی تفکر پیشین به روی کار آمدند. بهترین گزینه برای فهم نظریهها، فرایندها، قوانین و عبارات به کار رفته در سیاست دانشنامهی سیاسی است. این اثر درخشان فرهنگ لغت جامعی برای مخاطب ایرانی است تا در مواجه با علوم سیاسی مجهز و آماده باشد. تصویر کامل و مفید، هرچند مختصر، از قطعات سیاست ارائه میدهد.
بخش ابتدایی تعریف سوسیالیسم در دانشنامهی سیاسی بدین صورت است:
سوسیالیسم یا جامعهباوری، این اصطلاح که از واژهی «سوسیال»، به معنای اجتماعی، در زبان فرانسوی، گرفته شده است، معناهای بسیاری دارد، اما تعریفِ معمولِ این اصطلاح در واژهنامهی انگلیسی آکسفورد، چنین میتوان یافت: «سوسیالیسم تئوری یا سیاستی است که هدف آن مالکیت یا نظارت جامعه بر وسایل تولیدـسرمایه، زمین، اموال و جز آنهاـبطور کلی، و ادارهی آنها به سود همگان است.» اما چنین تعریفی اختلاف نظرها و روشهای سوسیالیستها و مدعیانِ بیشمارِ هواداری از سوسیالیسم را دربارهی مفاهیم این تعریف روشن نمیکند. بههرحال، یک تعریف بیچون و چرا از سوسیالیسم ممکن نیست، زیرا مفهوم «مالکیت و نظارت عمومی» بسیار کشدار و بر سر آن همرأییِ نهایی وجود ندارد.
مهمترین عنصر مشترکِ نظریههای سوسیالیست تکیه بر برتری جامعه و سود همگانی بر فرد و سودفردی است. از جهت تاریخی، سوسیالیسم طغیانی است بر ضد فردباوری (اندیویدوالیسم) و لیبرالیسم اقتصادی عصر جدید. سوسیالیسم نفی این نظریه است که پیگیری نفع فردی، چنانکه هوادارات سرمایهداری ادعا میکنند، خودبهخود به نفع اجتماعی میانجامد، بلکه، به عقیدهی این مکتب، دخالت اکثریت و دولت، در مقام نمایندهی اکثریت، میتواند نفع عمومی را از دستبرد افراد در امان دارد.
۲ـ «الفبای سوسیالیسم» اثر «باسکار سونکار» (The ABCs of Socialism)
- سال چاپ: ۲۰۱۶
- امتیاز گودریدز: ۴ از ۵
با اینکه مخاطب اصلی الفبای سوسیالیسم شهروند آمریکایی است، اما برای مطالعهی خوانندههای تازهوارد این حوزه یکی از بهترین کتابهای سیاسی محسوب میشود. این کتاب نوشته شده تا به کجفهمیهایی که متوجه سوسیالیسم است بپردازد. این کتاب راهنما مقدمهای جامع و کامل را با زبانی ساده و روان ارائه داده. سوسیالیسم، و به طور کلی هر اندیشهی سیاسی، باید هم تاریخ و روند پیشروی آن شرح داده شود و هم نظریهی اولیه مطرح شود، سپس در طول تاریخ روند تغییر و تحول این نظریه هم نمایش داده شود تا به راهنمای جامعی برسیم؛ الفبای سوسیالیسم در تمام این موارد موفق بوده.
همچنین بخش مهمی از کتاب به تصورات غلط پیرامون این نظریه پرداخته. از موفقیتهای سوسیالیسم صحبت میکند و بیان میکند که چه چالشهایی برای مجریان این نظریه انتظارشان را میکشد. کتابهای جدیدتری که به سوسیالیسم پرداختند در کنار وجههی تاریخی آن، به مسائل دنیای امروز هم میپردازند که درک نظریه را برای خوانندهها بیشازپیش آسانتر خواهد کرد.
ارزشهای دموکراتیک تا زمانی که طبقهای از شهروندان بر تمامی دیگران ارجحیت داشته باشد، توخالی است.
۳ـ «سوسیالیسم: ایدهی شکستخوردهای که هرگز نمیمیرد» اثر «کریستین نیمیتز» (Socialism: The Failed Idea that never Dies)
- سال چاپ: ۲۰۱۹
- امتیاز گودریدز: ۴.۱ از ۵
با نگاهی به اتحاد جماهیر شوروی تا ترویج یافتن اندیشههای مائویسم در چین و ونزوئلا، که نمونه تلاشها برای ایجاد سوسیالیسم و اجرای آن در جامعه بوده، میتوانیم به این نتیجه برسیم که این نظریه شکست خورده. با این وجود طرفداران سوسیالیسم امروزه بر این باورند که این دست تجریبات نشاندهندهی سوسیالیسم حقیقی و واقعی نبودند. کریستین نیمیتز هم در اثرش در تلاش است با بررسی مجدد ایدهی سوسیالیسم و آموزش آن به مخاطبان تازهوارد به این حوزه، به این نتیجه برسد که این نظریه هنوز شکست نخورده.
نیمیتز در ابتدای اجرای سوسیالیسم در هر کشور را در نظر میگیرد و دورانی را نشانمان میدهد، با عنوان دوران ماه عسل، که سوسیالیسم را مردم پذیرفتند، روشنفکرها هم تحسین کردند و به نظر میرسد که این روند تا مدتها به همین منوال پیش میرود اما کمکم کمبودها خودشان را نشان میدهند و آنانی که تحسین کردند به مرور متوجه شکست این ایده میشوند. البته همواره هم ادعا میکنند سوسیالیسم حقیقی آنچه نبوده که اجرا شده و این داستان تکرار میشود. نیمیتز بررسی کرده که در بریتانیای امروز هم سوسیالیسم طرفدارهای خودش را دارد اما این افراد هم همواره این کلیشه را تکرار میکنند که آنچه در اتحاد جماهیر شوروی، ویتنام، چین دوران مائویسم و کره شمالی ایجاد شد، سوسیالیسم حقیقی نبود. هرچند سوسیالیسمها به این ادعای خود معتقدند اما به نظر میرسد که نمیتوانند توضیح دهند که اگر خودشان سوسیالیسم را عملی کنند، چه کارهایی را متفاوت یا بهتر از پروژههای شکستخوردهی پیشین انجام خواهند داد.
با آمیختن نتیجهی مطلوب سیستمی درون تعریف خود آن سیستم، این ایده که سوسیالیسم واقعی هرگز اجرا نشده رد میشود. انگار که بخواهیم تعریف رقص باران، که رقصی است که باعث بارندگی میشود، را مقابل تعریف رقصی که هدف آن آوردن باران است، تعریف کنیم. بر اساس تعریف دوم، بعد از چندین تلاش ناموفق میتوان به این نتیجه رسید که رقصهای باران در واقع نمیتوانند موجب آمدن باران شود. اما طبق تعریف اول امکانپذیر نیست زیرا اگر رقص بارانی باعث آمدن باران نشود، طبق تعریف نمیتواند رقص باران حقیقی باشد. پس رقص باران واقعی هرگز اجرا نشده. کسانی که ادعا دارند رقصهای باران شکست خوردهاند، آنقدری باهوش نیستند که تفاوت میان ایدهی رقص باران و کاربرد تحریفشده را بفهمند.
۴ـ «سوسیالیسم: تخیلی و علمی» اثر «فردریک انگلس» (Socialism: Utopian and Scientific)
- سال چاپ: ۱۸۸۰
- امتیاز گودریدز: ۴.۲ از ۵
انگلس شانهبهشانهی مارکس ایدهای را خلق کرد که تا به امروز رد پای پررنگی در سیاست جهان به جا میگذارد. اگر بخواهیم فهرست جامعی برای درک سوسیالیسم در کنار هم بگذاریم و مطالعه کنیم باید انگلس هم وارد معادله کنیم.
سوسیالیسم: تخیلی و عملی برخی از ایدههای کلیدی انگلس را کنار هم قرار داده، از آرمانشهر سوسیالیسم و نسخهی علمیتر آن گفته، به صورت مختصر و خوانا اثری را به وجود آورده که یکی از بهترین و محبوبترین آثار مارکسیستی است. دلیل محبوبیتش هم همین ساده بودن متن تا جای ممکن است، چراکه با بررسی آثار مارکس و انگلس متوجه پیچیدگی نحوهی بیان آنها میشویم.
در ابتدای اثر میخوانیم که قبل از مارکسیسم، اندیشههای سوسیالیسم چگونه توسعه یافت. بعد به سراغ روشهای بنیادی در تفکر مارکسیسمی میرود و در نهایت به ماتریالیسم در طول تاریخ میپردازد. بعد از افکار مارکسیسم از این جهت که موجب تکامل بشری شد، نتایج خودش و مارکس را در متن میآورد. به همین ترتیب متنی مملو از ایدهها به خوانندهها ارائه میشود و برای علاقهمندان به درک بهتر آنچه زمانی سوسیالیسم صرف بوده، و سپس تکامل یافته، کمک خواهد کرد.
زمانی که اروپا از قرون وسطی گذر کرد و بیرون آمد، طبقهی متوسط روبهرشد شهرها عنصر انقلابی آن بودند. در دوران فئودالی قرون وسطی جایگاه رسمی را کسب کرد اما همین جایگاه، به دلیل گستردگی قدرتش، داشت آزادی عمل خود را از دست میداد. توسعه طبقهی متوسط، یا همان بورژوازی، با حفظ نظام فئودالی ناسازگار شد. در نهایت، سیستم فئودالی باید سقوط میکرد.
۵ـ «فلسفه و ناسیونال سوسیالیسم: مورد هایدگر» اثر «اتو پوگلر» (Philosophie und Nationalsozialismus)
- سال چاپ: ۱۹۸۹
- امتیاز گودریدز: ۳.۵ از ۵
یکی از پرفروشترین کتابهای جامعهشناسی، «فلسفه و ناسیونال سوسیالیسم» برای معرفی اولیه سوسیالیسم مناسب نیست بلکه مطالعهی آن برای زمانی است که خواننده درک قابل توجهی دربارهی سوسیالیسم پیدا کرده و حالا میخواهد خوانش چالشبرانگیزتری را تجربه کند.
اتو پوگلر در زمینهی هایدگر تخصص دارد و در این اثر فلسفهی هایدگر و ارتباط آن با تفکرات ناسیونال سوسیالیسم او را بررسی میکند. پوگلر جنبهی تاریکتر هایدگر و دلیل همراهی او با نازیسم را نشان میدهد و در همین حین به تاریخ آن دوره هم میپردازد. آنچه در افکار و اندیشهی هایدگر اثر گذاشت، فضای فکری و ایدئولوژی زمانش بوده. مسئولیتی که روشنفکران هر دوران در مواجهه با تحولات سیاسی زمانشان باید قبول کنند، در این اثر گوشزد شده. به همین ترتیب خواننده را به این نتیجه میرساند که شخصیتهای برجسته هم ممکن است در دام ایدئولوژیها گرفتار شوند. هایدگر شاید در دورهای نباشد که لازم شود با میراث تفکرات فلسفی خودش زندگی کند اما خوانندههای کتاب خواسته یا ناخواسته در عالمی زندگی میکنند که هایدگر یکی از تأثیرگذاران در وضعیت آن است. پوگلر هشدار میدهد که خوانندههایش پیامدهای اخلاقی فلسفهی خودشان را در دوران سیاستهای آشفته در نظر بگیرند.
تقابل میان فلسفه و سیاست همواره برخورد روشن و امیدوارکننده نبوده بلکه در بسیاری از موارد دورهای تاریک را در سیاست رقم زده و خواندن چنین کتابی میتواند شما را با پرسشهای مهمی مواجه کند که جوابشان دیر یا زود به کارتان خواهد آمد.
۶ـ «چرا سوسیالیست نیستم» اثر «رند پال، کلی اشبی پال» (The Case Against Socialism)
- سال چاپ: ۲۰۱۹
- امتیاز گودریدز: ۴.۲ از ۵
واقعیت سرمایهداری و ایراداتش وقتی نمایان شد که سوسیالیسم ظهور کرد. در واقع مخالفان سرسخت نظریه بهتر از طرفدارانش میتواند به ما واقعیت آن نظریه را نشان دهد. بحث شناخت نظریهها در مرتبهی اول است و تنها بعد از فهم عمیق از محتوا، انتخاب نظریهها در مرتبهی دوم قرار میگیرد. در نتیجه این کتاب و امثال آثاری که در مخالفت با سوسیالیسم نوشته شدند، ما را بهتر با ماهیت سوسیالیسم آشنا خواهند کرد.
رند پال نامزد پیشین ریاستجمهوری آمریکا بوده و در تلاش است در این اثر به سوسیالیسم، همچنین زوایای نادیدنی آن، بپردازد. رند پال برخلاف سوسیالیسم بر آزادیهای فردی و فواید بازار آزاد پرداخته و خاطرنشان میکند که دخالتهای دولت باید محدود باشد. پال قصد دارد سوسیالیسم را رد کند و نشان دهد اجرای آن منجر به نتایج نامطلوب خواهد شد. او تاریخ را بررسی میکند، از اتحاد جماهیر شوروی تا کشورهای سوسیالیستی امروز، تا نشان دهد حکومتها با دنبال کردن سوسیالیسم به رکود اقتصادی و نابرابریهای اجتماعی میرسند، برخلاف وعدههایی که سوسیالیسم در خودش دارد.
پال برای مخالفت با سوسیالیسم آن را موشکافانه بررسی میکند تا بتواند نواقص آن را افشا کند. خطراتی که سوسیالیسم، اگر به ایجاد ایدئولوژی خطرناک ختم شود، به دنبال خواهد داشت بخشی از واقعیت این نظریه هستند. خوانندههایی که بخواهند تمام و کمال با سوسیالیسم آشنا شوند باید از نتایج منفی این نظریه هم باخبر باشند.
بنیانگذاران ما بر این باور بودند که «دولتی مطلوب است که عدهی محدودی به آن حکومت کنند» چراکه هر قدر که دولت بزرگتر شود، برای اعمال فرامین دولت کنترل بیشتر و به صورت بالقوه خشونت بیشتر ضرورت خواهد یافت.
۷ـ «سوسیالیسم و فردگرایی» اثر «اسکار وایلد» (The Soul of Man Under Socialism)
- سال چاپ: ۱۸۹۱
- امتیاز گودریدز: ۳.۹ از ۵
تصویر دوریان گری شاهکار اسکار وایلد، نامی آشنا برای دوستداران کتاب است. شاید کمتر با مقالههای او آشنا باشند؛ سوسیالیسم و فردگرایی یکی از مقالههای درخشان اوست که نگاه روشنگر وایلد به باورهای سیاسی و شخصیاش را به نمایش میگذارد. وایلد با دیدگاهی سوسیالیستی آزادیخواهانه در تلاش است تا از نابرابریهای اقتصادی که محصول نظام سرمایهداری است صحبت کند، و نشان دهد که چنین نابرابریهایی به خیریههای بیهوده میانجامد و راهحل قطعی ارائه نمیدهد. وایلد میخواهد ساختارهایی بازنگری شوند که امکان تداوم این نابرابریها را تضمین میکنند. او بر فردگرایی تأکید دارد و آن را بر تفکر گروهی ارجح میداند. نقدی بر جوامع سرمایهداری ارائه میدهد، جوامعی که جای رفع نیازها به خیریهها رو میآورند و تأکید دارد که با مهربانی نمیتوان به مبارزه با فقر پرداخت. شفقت حقیقی و اساسی، آنچه کارساز خواهد بود، به پشتیبانی سیاست محتاج است و خواهان مسئولیتپذیری و تغییرات بنیادین است.
آنچه وایلد بررسی میکند با سوسیالیسم امروزی که با آن مواجهیم تفاوت دارد اما نقطهی اشتراک افکارش در مقابله و برخوردش با سرمایهداری مشخص میشود.
نقشهای از جهان که آرمانشهری در آن به چشم نخورد، حتی ارزش نگاه کردن هم ندارد زیرا تنها کشوری که همیشه بشریت به آن میرسد را کنار گذاشته. وقتی بشریت به آنجا میرسد، به بیرون نگاه میاندازد و با دیدن کشوری بهتر، به راه میافتد. پیشرفت موجب تحقق آرمانشهرهاست.
۸ـ «شیر و اسب تکشاخ: سوسیالیسم و نابغه انگلیسی» اثر «جورج اورول» (The Lion and the Unicorn: Socialism and the English Genius)
- سال چاپ: ۱۹۴۱
- امتیاز گودریدز: ۳.۹ از ۵
گفته شده این کتاب در پاییز سال ۱۹۴۰ نگارش شده، همزمان با حملهی هوایی آلمان به انگلیس و ریختن بمبها بر روی شهر لندن.
آثار «مزرعهی حیوانات» و «۱۹۸۴» جورج اورول در میان خوانندهها، خصوصاً مخاطبان ایرانی، شناختهشده و محبوب هستند اما بسیاری از خوانندههای دو کتاب دیگر اورول از وجود شیر و اسب تکشاخ خبر ندارند. برخلاف نام غلطاندازش این اثر داستانی نیست بلکه یکی از مقالههای اورول است، در واقع یکی از طولانیترین مقالات او محسوب میشود.
در این مقاله اورول پیشنهاد میکند تا انگلیس تمام صنایع خود را ملی کند. در واقع او معتقد بوده عملکرد ضعیف انگلیس در مواجه با نازیهای آلمان ریشه در سرمایهداری انگلیس دارد. اورول توجیه میکند که سرمایهداری کار کرده که بازرگانان و افرادی که کسبوکاری دارند، برای رسیدن به سودهای کوتاهمدت فعالیتهایی را سر میگیرند که مقاومت کل کشور را دربرابر جنگ تضعیف میکند. در مقابل به آلمان، و سیستم نازیها، نگاه میاندازد که با ملی کردن صنعت کشورشان پیشرفت کردند و قدرتمند شدند. اورول در نهایت به این نتیجه میرسد که تنها سوسیالیسم است که میتواند توان کشورش را بالا ببرد تا با توان نازیها مقابله شود.
این توصیه بعدها در دورهی کلمنت اتلی، که از سال ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۱ نخستوزیر بریتانیا بود، تا حدودی عملی شد. هرچند اینکه انجام این عمل طبق توصیهی اورول بوده یا نه، جای شک است. امروزه با مطالعه تاریخ میدانیم که صنعت نازیها در دورهی جنگ جهانی دوم بهترین گزینه نبود اما در زمانی که اورول مشغول نگارش کتاب بوده، این واقعیت هنوز اثبات نشده بود. با این وجود، مطالعهی اثر اورول خالی از لطف نیست. فاصلهای که از ایدهآل سوسیالیسم تا آنچه امکان دارد به واقعیت بپیوندد، به کمک این اثر دیده میشود.
همانطور که مشغول نوشتن هستم، انسانهای بسیار متمدن بالای سرم پرسه میزنند و در تلاشند تا من را بکشند.آنها هیچ دشمنی علیه شخص من احساس نمیکنند و من نیز علیه آنها. آنها تنها وظیفهی خود را انجام میدهند، همانطور که همیشه میگویند. شکی ندارم که اکثر آنان مردانی قانونمدار و مسئول هستند که حتی تصور هم نمیکنند که در زندگیشان مرتکب قتل شوند. از سوی دیگر، اگر یکی از آنها موفق شود من را با بمبی جاساز به تکههای کوچک منفجر کند، برایشان آب از آب تکان نمیخورد. چراکه او در حال خدمت به کشور خودش است و چنین برداشتی یعنی که وجودش از شر مبرا است.
۹ـ «ایدهی سوسیالیسم: به سوی شکل دموکراتیک زندگی» اثر «آکسل هونت» (The Idea of Socialism: Towards a Renewal)
- سال چاپ: ۲۰۱۶
- امتیاز گودریدز: ۳.۵ از ۱۰
ایدههای سیاسی در طول که به کار گرفته شدند، گاهی نتایج مطلوبی ندادند. سوسیالیسم از جمله ایدهها و نظریههایی است که اجرای آن به فاجعه ختم شده اما داستان سوسیالیسم تنها به شکست نمیرسد. آکسل هونت در اثرش ادعا میکند که سوسیالیسم به پایان نرسیده.
سوسیالیسم نزدیک دو قرن نمود خشمی است که متوجه سرمایهداری شده، درمانی است برای نظامی که مانند چرخهای بیرحم انسانها را زیر خودش میگیرد. اما با این وجود میبینیم که این ایده جذابیتهای پیشین خودش را از دست داده. همین نارضایتی موجب شده که زمان تجسم زندگی بهتر و فراتر از سرمایهداری، در استناد به سوسیالیسم و تکیه به آن تردید کنیم. این اثر به این سوال جواب میدهد که آیا توضیحی برای افول سریع و ناگهانی این نظریه، که زمانی قدرتمند بوده، وجود دارد یا نه. برای تجدید سوسیالیسم در قرن بیستویکم چه میشود کرد؟
ایدهی سوسیالیسم، به سوی شکل دموکراتیک زندگی، در قالب مقالهای نگارش شده که خاطرنشان میکند سوسیالیسم درخشش و جذابیت خود را از دست داده. زیرا فرضیههایی که پایه و اساس این نظریه بر آن استوار بوده از دوران صنعتی سرچشمه میگرفته و دیگر در جوامع فراصنعتی امروز جوابگو نیستند. باید بتوانیم مفروضات جدیدی را با تلفیقی از تاریخ و جامعهی معاصر جایگزین کنیم تا با تجربیات کنونی سازگار شوند. تنها در این صورت میتوانیم ایدهی بنیادین سوسیالیسم را احیاء کنیم؛ ایدهای ریشه در اقتصاد که آزادی را در همبستگی تعریف میکند.
منبع: دیجیکالا مگ