مروری بر سهگانه دد اسپیس؛ علمی-تخیلی فراموش شدهی الکترونیک آرتز
چند وقت پیش شرکت الکترونیک آرتز با معرفی بازسازی اولین بازی Dead Space در فضای مجازی سر و صدای زیادی به پا کرد، اما اگر شما هم از آن دسته مخاطبانی هستید که نمیدانید چرا عده زیادی از بازیکنان به طور ناگهانی انقدر برای این ریمیک هیجانزده شدهاند، پس با این مطلب از مرور مجموعه بازیهای «فضای مرده» همراه شوید.
ماجرا از آن جایی شروع شد که استودیوی Redwood Shores متعلق به شرکت الکترونیک آرتز که امروزه با نام Visceral Games شناخته میشود تصمیم گرفت که بجای اقتباس فیلمهای سینمایی مثل بازی «ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه» (The Lord of the Rings: The Return of the King) سال ۲۰۰۳ به سراغ یک اثر کاملا جدید برود. البته در آن زمان هلدینگ مخالف انجام این کار بود که برای EA و سیاستهای جنجالی و مسخره آن اصلا چیز غافلگیرکنندهای نیست. اما خوشبختانه «ردوود» در نهایت توانست پروژه دنباله بازی System Shock را با تغییر به فضای ترسناک Dead Space نزدیک کند. موفقیت خارقالعادهی Resident Evil 4 یکی از عوامل کلیدی موافقت الکترونیک آرتز برای توسعه این بازی بود.
تهیه کننده اصلی بازی گلن اسکوفیلد (Glen Schofield) در آن زمان کارهای نسبتا موفقی در کارنامه خود داشت، اما بیشتر شهرتش را – که در ادامه باعث شد به عنوان کارگردان و تهیهکننده بازیهای Call of Duty انتخاب شود – به بازی Dead Space و موفقیت عجیب و غریب آن مدیون است.
در آن زمان هدف اسکوفیلد و دیگر اعضای تیم «ردوود» ساخت ترسناکترین بازی ممکن بود و این افراد مستعد برای محقق کردن این بینش از المان مجموعههایی مثل Silent Hill و Resident Evil الهام گرفتند. مایکل کاندری (Michael Condrey) که در کنار اسکوفیلد این بازی را کارگردانی کرد، میگوید که تیم «ردوود» در آن زمان به دنبال خلق یک اثر موفق یا تحسینشده نبود، اما همه اعضای تیم به عنوان نیروهای تازه کار صنعت بازیهای ویدیویی به دنبال این بودند تا استعداد و تواناییهای خود را ثابت کنند.
از بسیاری جهات، Dead Space حقیقتا حس تجربه بازیهای Resident Evil را دارد، با این تفاوت که دنیای ساخته شده توسط ویسرال در یک فضای علمی-تخیلی به وقوع میپیوندد. اگر سالها قبل شخصی از من میخواست که «دد اسپیس» را در یک جمله خلاصه کنم، شاید به او میگفتم: Star Wars با چاشنی Resident Evil!
برای اسکوفیلد، از همه چیز مهمتر تعلیق ناباوری بازیکنان و ساخت یک دنیایی بود که به راحتی میتوانید در آن غرق شوید. حتی طراحی HUD بازی به صورتی انجام شد که وجود آن در قالب روایت توضیحی برای مخاطبان داشته باشد. از طرفی با توجه به اینکه ژانر بازی ترسناک بود، سازندگان منابع موجود در بازی را محدود کردند تا بازیکن دائما در تقلا باشد. سیستم مبارزات بازی حول محور تیراندازی سوم شخص طراحی شد اما هدف ایجاد یک تعادل بین بازیهای تیراندازی پرسرعت و مدل بسیار آرامتر بازیهای ترسناک بود.
شاید ویسرال به طور ناخودآگاه از استودیوی «بایوور» هم درسهایی گرفته باشد، چرا که طراحی دنیای Dead Space و روایتی که این جهان را برروی دوشش حمل میکند با ظرافت هرچه بیشتر انجام شده و تک تک عناصر آن در خدمت این هستند که این محیط علمی-تخیلی را برای همه گیمرها باورپذیر کنند. از قوانین مستعمرات فضایی انسانها گرفته تا دلیل پوشیدن یونیفرمهای فضایی خاص، درست مانند سهگانه Mass Effect بازی تقریبا در مورد هر موضوع ریز و درشتی به شما توضیحی جالب ارائه میدهد.
اما برعکس بسیاری از آثار علمی-تخیلی، الهام اصلی «دد اسپیس» در روایتش باز هم معطوف به مسائل ماوراءالطبیعی است. اسکوفیلد داستان بازی را با توجه به فیلم Escape from New York در نظر گرفت، البته در ابعاد کهکشانی با زندانی در قالب یک سیاره بزرگ. تقریبا ۵ ماه بعد از شروع توسعه بازی، اسکوفیلد به این نتیجه رسید که مفهوم کلی بازی یک چیزی کم دارد. این به خلق Unitology منتهی شد؛ گروهی مذهبی و افراطی که برای اتحادیهی کره زمین دردسر ایجاد میکنند و در سراسر دنیا طرفداران زیادی دارند. فیلم بسیار محبوب و تاثیرگذار Event Horizon از پاول اندرسون هم – که تا حد زیادی از قدرت تکنیک قصهگویی بصری بهره میبرد – از منابع الهام دیگر بازی Dead Space بود. حتی نام قهرمان بازی، آیزک کلارک (Isaac Clarke) از ترکیب نام دو نویسنده افسانهای ژانر علمی-تخیلی یعنی آیزک ازیموو (Isaac Azimov) و آرتور سی. کلارک (Arthur C. Clarke) گرفته شده است.
همانطور که تا الان باید متوجه شده باشید، «دد اسپیس» صرفا یک پروژه آزمایشی نبود و مراحل ساخت آن را هم نمیتوان به تلاشی برای تکرار موفقیت Resident Evil 4 متهم کرد. ویسرال از همان ابتدا با جدیت هرچه تمامتر در جهت خلق یک اثر علمی-تخیلی تکرارنشدنی و منحصربهفرد به جلو آمد و از بزرگان این ژانر گمانهزن برای چیدن آجرها و بلوکهای خود استفاده کرد. در نهایت این بازی جدید در سال ۲۰۰۸ منتشر و به یکی از بزرگترین آثار جاودانه صنعت تبدیل شد. موفقیت «دد اسپیس» در حدی بود که ساخت دو دنبالهی دیگر را برای الکترونیک آرتز توجیه کرد و از همین جهت Dead Space 2 و Dead Space 3 به ترتیب در سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۱۳ به بازار عرضه شدند. با اینکه دو بازی آخر سهگانه نتوانستند از نظر کیفی موفقیت بازی اول را تکرار کنند، اما به دلیل جا افتادن این نام جدید در فرهنگ عام فروش فروش قابلتوجهی داشتند.
حال بعد از گذر ۱۳ سال از عرضه بازی اول و ۹ سال از انتشار آخرین بازی مجموعه، الکترونیک آرتز میخواهد در قالب بازسازی نسخه اول جانی دوباره به رگهای Dead Space تزریق کند. با توجه به شناختی که از این مجموعه و پتانسیل آن داریم، میتوان امیدوار بود که این تکاپو ثمربخش باشد، اما قبل از اینکه بتوانیم شانس این بازسازی را در بازار امروز بسنجیم، باید ببینیم که اصلا «دد اسپیس» به چه چیزهایی میپردازد و اصطلاحا حرف حسابش چیست.
آیندهای تاریک برای بشر
مجموعه Dead Space در آیندهای نه چندان نزدیک به وقوع میپیوندد، زمانی که انسانیت توانسته به فضا سفر کند و برای زندگی به دیگر سیارهها برود. تا پایان قرن بیست و سوم، انسانها بیشتر منابع زمین را استفاده کردهاند و برای بقا از سفینههای عظیمالجثهای به نام Planetcracker بهره میبرند که منابع سیارههای دیگر را استخراج میکند. در این میان، دانشمندان در همین برهه یک شیء مرموز فضایی کشف میکنند که به آن Marker میگویند. «مارکر» یک ساختار دوپیچه در هم تنیده است که بدون نیاز به منبع انرژی از خود میدان الکترومغناطیسی ساطع میکند. دانشمندان با تصور اینکه میتوانند از این «مارکر»ها به عنوان یک منبع انرژی پایانناپذیر بهره ببرند، با مهندسی معکوس دست به خلق یک نسخه تقلیدی میزنند.
اما عنصر کلیدی این شیء عجیب و مرموز یک ماده فضایی ناشناخته است، پس دانشمندان مجبور میشوند که از یک عنصر شناخته شده یا بیسموت برای کامل کردن پروژه خود استفاده کنند که باعث میشود «مارکر»های انسانها بجای رنگ طبیعی سیاهشان، قرمز باشند. طولی نمیکشد که این دانشمندان متوجه میشوند که میدانهای الکترومغناطیسی «مارکر» منجر به بوجود آمدن پارانویا و توهم در انسانها میشود و مردگان را به شکل موجودات زامبیمانند به اسم Necromorph زنده میکند. یکی از محققان اصلی یعنی مایکل آلتمن (Michael Altman) وجود این پروژه فوق سری را به جهان افشا میکند و دولت سیاره زمین هم آلتمن را به قتل میرساند تا پوشش رسانهای از بین برود.
اما برعکس آنچه که تصورش میرفت، اکثر مردم دنیا آلتمن را یک قهرمان میبینند و همین منجر به شکلگیری یک مذهب کالتی جدید تحت عنوان Unitology میشود. پیروان این کیش معتقدند که باید «مارکر»ها را بپرستند، چرا که با این کار میتوان از راز خلقت انسان پرده برداشت. همچنین فکر میکنند که «مارکر»ها روزی باعث اتحاد انسانها میشوند و به آنها زندگی جاودانه میدهند. به همین خاطر، دولت سریعا همه سرنخهای این پروژه را میپوشاند تا دست این کالت افراطی به هیچ کدام از آنها نرسد.
صدها سال بعد، در قرن ۲۶، یک سفینه Planetcracker برای استخراج منابع به سیاره Aegis VII فرستاده میشود اما یکی از این مارکرهای قرمز را در یکی از مستعمرات انسانی آنجا پیدا میکند. ناخدای این سفینه که از پیروان دین یونیتولوژی است به خدمه خود دستور میدهد که مارکر مورد نظر را به درون سفینه بیاورند اما آثار میدان الکترومغناطیسی این وسیله باعث بوجود اومدن پارانویا بین افراد گروه و جنگ و دعوا میان آنها میشود. در نهایت آلودگی نکرومورفها (زندهشدگان) همه سفینه را در بر میگیرد. در این میان، یکی از افسرهای پزشک به اسم نیکول برنان (Nicole Brennan) پیامی مرموز به شریک زندگی خود و مهندسی به اسم آیزک کلارک (Isaac Clarke) میفرستد و از او میخواهد که به کمک سفینه بیاید. داستان اصلی Dead Space با رسیدن آیزک کلارک به سیاره Aegis VII آغاز میشود.
شخصیتهای دد اسپیس
آیزک کلارک (Isaac Clarke)
آیزک، قهرمان اصلی بازیهای دد اسپیس و یک مهندس سیستمهای سفینههای فضایی است. وقتی پیام نیکول زندگی او را از این رو به آن رو میکند، آیزک باید از همه اطلاعات و مهارتهای خود برای زنده ماندن استفاده کند و از مخمصهی نکرومورفها جان سالم به در ببرد. پسزمینه علمی آیزک کلارک به ویسرال این قابلیت را داد که پازلهای متعددی برای بازی طراحی کند تا تجربهی Dead Space صرفا به حرکت از این راهرو به آن راهرو و شلیک کردن به زامبیها محدود نشود. آیزک در بازی اول یک پروتاگونیست صامت است اما در بازی دوم و سوم توسط گانر رایت (Gunner Wright) صداگذاری میشود.
نیکول برنان (Nicole Brennan)
نیکول افسر ارشد پزشکان در سفینه متروکه USG Ishimura و شخصی است که آن پیغام رمزگذاری شده را برای آیزک فرستاد و او را به Aegis VII کشاند. نیکول در مواقع دشوار بازی به شما کمک میکند، اما در پس گذشتهای که با آیزک داشته، به نظر میرسد که چیزهایی را از شریک زندگی خود مخفی میکند؛ اسراری که بازیکنان آرام آرام و با حرکت در گیمپلی Dead Space به آن پی میبرند.
نولان استروس (Nolan Stross)
نولان یکی از شخصیتهای بازی Dead Space 2 و از همراهان آیزک است. او همچنین در انیمیشن Dead Space: Aftermath حضور دارد. قبل از اینکه یکی از مارکرهای قرمز نولان را به جنون بکشاند، او از دانشمندان مطرح جهان بود. پس از زوال مغزی، او را در یک کلینیک روانی زندانی میکنند اما در بازی دوم باید با همکاری آیزک در برابر تهدید مارکر قرمز بجنگد، اما سرانجام داستان او برای کمتر کسی قابل پیشبینی خواهد بود. درست مثل آیزک، نام نولان استروس از دو نویسنده علمی-تخیلی بزرگ یعنی ویلیام اف. نولان (William F. Nolan) و چارلز استروس (Charles Stross) گرفته شده است.
الی لنگفورد (Ellie Langford)
الی لنگفورد از مهمترین شخصیتهای دو دنبالهی بازی «دد اسپیس» یعنی نسخه دوم و سوم است. در «دد اسپیس ۲» الی و آیزک با همکاری یکدیگر از The Titan Sprawl – یک ایستگاه انسانی در فضا – فرار میکنند. در بین این دو بازی، الی تبدیل به معشوقهی آیزک میشود، اما بخاطر عدم رغبت آیزک برای جنگ علیه مارکرها، الی از او فاصله میگیرد تا اینکه در بازی سوم، پس از پیدا کردن سیارهی مادر همه مارکرها، الی باری دیگر از آیزک میخواهد تا به او برای از بین بردن این موجودات فضایی عجیب و غریب کمک کند.
جان کارور (John Carver)
کارور یکی از شخصیتهای Dead Space 3 و قهرمان اصلی رمان Dead Space: Liberation است. او در گذشته از سربازان وفادار دولت سیاره زمین بود اما بعد از اینکه زن و بچه او توسط شخصیت شرور بازی سوم یعنی جیکوب دنیک (Jacob Danik) کشته میشوند، کارور به الی میپیوندد تا جلوی این کرکتر پلید را بگیرد. بااینکه کارور به صورت عادی یک شخصیت غیر قابل بازی است و فقط به آیزک در انجام ماموریتهایش کمک میکند، اگر به صورت کوآپ (Co-op) به تجربه این اثر بپردازید، جان کارور آن شخصیت دومیست که به آیزک میپیوندد. در واقع اگر به صورت کوآپ بازی سوم را تجربه کنید، حتی چند مرحله شخصی برای جان کارور باز میشود که شما را با پیشینه او آشنا میکند.
گیمپلی دد اسپیس
شاید با همه این تعریفها فراموش کنید که بازی «دد اسپیس» از پایه و اساس با استفاده از المانهای ژانر ترسناک طراحی شده است. بنابراین نمیتوان این سهگانه را به طور کلی یک تیراندازی سوم شخص در نظر گرفت. بله، دوربین تقریبا در همه نواحی بازی از پشت آیزک یا دیگر شخصیتهای قابل بازی را دنبال میکند، اما تمامی اجزای رابط کاربری در خدمت تکنولوژی خود دنیای بازی هستند و نه کمک به بازیکن برای جلو رفتن در مراحل. مثلا یکی از قابلیتهای لباس ویژه آیزک این است که وقتی پا به محیط بیرون از سفینه میگذارید، مقدار اکسیژن باقیمانده را به شما نشان میدهد، درست شبیه مکانیزمی که در بازیهای «مترو» شاهد آن بودیم. در این سکانسها برای شبیهسازی فضای واقعی بدون اتمسفر، هیچ افکت صدایی پخش نمیشود.
یکی دیگر از نکات قابل توجه در مورد مبارزات بازی Dead Space به ماهیت خود نکرومورفها بازمیگردد. همانطور که در بخش داستانی گفته شد، این موجودات مردگانی هستند که به واسطه قدرت مارکرها به زندگی برمیگردند، اما هیچ کدام از ارگانهای حیاتی از جمله قلب و مغز آنها در حقیقت کار نمیکند. پس مثل بسیاری دیگر از بازیهای تیراندازی، اولویت شما نباید هدشات کردن این زامبیها باشد، بلکه باید به صورت استراتژیک نقاطی از بدن آنها را مورد هدف قرار دهید که جلوی تحرکشان را بگیرد. مثلا با نشانه گرفتن دست و پای بسیاری از نکرومورفها میتوانید آنها را شکست دهید، حال آنکه شلیک به سر و سینه آنها کاری از پیش نمیبرد.
«ردوود» برای طراحی مراحل بازی الگوریتمی طراحی کرد که دشمنان را به صورت تصادفی و بینظم در مقابل شما قرار دهد. به این صورت، دیگر نمیتوانید با پیشبینی مراحل برای آنچه که در انتظارتان هست آماده باشید. به عبارتی، هر بار که از یک مرحله عبور میکنید، دشمنانی که سر راه شما قرار دارند در نقاط مختلفی خود را نشان میدهند. ترکیب این المان با کمبود منابع و مهمات نه تنها به ترسناک بودن «دد اسپیس» کمک میکند، بلکه برای بسیاری از بازیکنان چالشی بسیار جذاب و مهیج بوجود میآورد. حتی اسلحههایی که در سهگانه در اختیار دارید لزوما اسلحه نیستند. آیزک به عنوان یک مهندس از هرگونه ابزاری که در محیط قرار دارد در راستای یک سلاح برای دفاع از شخص خودش استفاده میکند. این موضوع به سازندگان اجازه داده که در مورد ابزار و اسلحههای شخصیت اصلی نوآوری و ابتکاری مثالزدنی به خرج دهند.
وقتی اولین بازی Dead Space در سال ۲۰۰۸ عرضه شد، منتقد گیماینفرمر آن را مهمترین دستاورد ژانر ترسناک پس از بازی Resident Evil 4 خواند. تقریبا همه منتقدان مطرح صنعت بازیهای ویدیویی ابعاد مختلف بازی «فضای مرده» را – از جمله اتمسفر خارقالعاده و موسیقی دلهرهآور و گیمپلی نوآورانه و به شدت جذاب – مورد ستایش و تحسین قرار دادند. حال بعد از گذر سالها، اولین بازی این مجموعه معمولا در لیست بهترین بازیهای تاریخ قرار میگیرد. شاید در نگاه کلی Dead Space میراث قدرتمندی مثل بسیاری دیگر از مجموعههای همرده خود به جا نگذاشته باشد، اما ایده آن و پتانسیلی که در پس این دنیای علمی-تخیلی قرار دارد نباید به این سادگیها رها شود.
اگر نسخه بازسازی شده Dead Space بتواند موفقیتهای اولین بازی را به همه یادآور شود و نقصهای فنی آن را هم برطرف کند، بعید نیست که در آینده نه چندان دور شرکت الکترونیک آرتز به توسعه چهارمین بازی یا حتی یک ریبوت اساسی فکر کند.