دارکساید در مقابل تانوس؛ تبهکاران لیگ عدالت و انتقام جویان چه تفاوتی دارند؟
دارکساید شرور بزرگ لیگ عدالت زک اسنایدر در دنیای سینمایی دیسی است، در حالی که تانوس شروری سرسخت در مارول بود. این دو شخصیت چقدر به هم شبیه هستند؟
دارکساید در لیگ عدالت به کارگردانی زک اسنایدر و تانوس در مارول، شرورهای بزرگ فرنچایز ابرقهرمانانهی خود هستند؛ اما این دو خبیث بیشتر از اینکه شبیه هم باشند، با هم فرق دارند. با آغاز فیلم انتقامجویان ۲۰۱۲ (The Avengers)، استودیوی مارول بهتدریج تانوس را تبدیل به تهدیدی اساسی کرد و با بازی جاش برولین این موجود بزرگ بنفش را به گونهای به نمایش درآورد که تا حد زیادی در انتقامجویان: جنگ ابدیت (Avengers: Infinity War) و انتقامجویان: پایان بازی (Avengers: Endgame) تأثیر بسزایی دارد.
در دنیای کمپانی DC (دقیقا از منظر فیلم) دارکساید معادل تانوس است. DCEU پایههای ورود او به فیلم را از طریق سرنخهای هوشمندانه و هشدارهای شوم بنا نهاد، اما وقتی جاس ویدون مسؤولیت زک اسنایدر را به عهده گرفت، دارکساید به طور رسمی از لیگ عدالت کنار گذاشته شد.
- ۷ چیز هیجانانگیز که خدایان در دنیای دیسی خلق کردند
- از فیلم جدید مجموعه انتقامجویان چه میدانیم؟
- ۱۰ شخصیت برتر سینما که با گرافیک کامپیوتری (CG) ساخته شدهاند
بازسازی بسیار عالی دارکساید (با صدای ری پورتر) یکی از پیشرفتهای بسیاری است که در لیگ عدالت زک اسنایدر انجام گرفته است. اگر چه استپنولف همچنان اصلیترین قهرمان ماراتن ۴ ساعته ابرقهرمانان HBO Max است، اما حضور دارکساید در تمام مدت بسیار پررنگ است و در ادامه جنگ آینده را در حالی علیه سوپرمن و دوستانش ترتیب میدهد که اکنون به نظر میرسد رخ نخواهد داد. با این وجود، دارکساید نشان خود را در این اقدام (و همچنین بر سر بریده شده استپنولف) بر جای میگذارد؛ و تمام ویژگیهای یک ابرشرور فیلم کمیک کلاسیک را دارد.
با توجه به اینکه تانوس و دارکساید نقشهای تقریبا یکسانی را در دو دنیای کمپانی رقیب دارند، مقایسهی آنها طبیعی است. اما اگرچه شباهتهای زیادی بین این دو شخصیت فاسد و نفرتانگیز وجود دارد، نقاط مشترک دارکساید و تانوس کمتر از حدی است که تصور میشود.
شباهتها و تفاوتهای دارکساید و تانوس در کمیکها
دارکساید که قسمتی از خدایان جدید جک کربی است، اولین بار در سال ۱۹۷۱ وارد دیسی شد. مانند اکثر شخصیتهای کمیک، روند ماجرای دارکساید در طول سالها تغییر یافت و کامل شد، اما منشا اولیه این شخصیت شرور از آپوکالیپس در دنیای چهارم و به دور از دیگر برنامههای چندگانه آغاز میشود. دارکساید که با نام آکسس متولد شد، پسر کوچک فرمانده آپوکالیپس است.
آکسس که میخواهد کنترل سیاره مادری خود را به دست بگیرد، با از بین بردن شانس خود برای تاج و تخت، قدرت امگا را به دست میآورد و نام خود را به دارکساید تغییر میدهد و به دیکتاتور مستبدی تبدیل میشود که قصد تسخیر سرتاسری چندین جهان را دارد. دارکساید با فرماندهی ارتش وفادار و سیارات مسلط خود از طریق نیروی عظیم، به دنبال معادله ضدزندگی است که میتواند ارادههای آزاد را از بین ببرد و سرانجام همهی جهان را تحت تأثیر خود قرار دهد. کمپانی DC با ساخت دنبالهای با عنوان نیو ۵۲ آکسس را کشاورزی ساده معرفی میکند که خدایان قدیمی را با نیرنگ از بین میبرد، سپس جای آنها را گرفته و از خاکستر سیاره مادری خود آپوکالیپس را به وجود میآورد. اما دارکساید اینجا هم هدف پلیدانهی تسلیم کردن تمام دنیا مقابل خود را در سر دارد. طبیعتا، دارکساید در مسیر ویرانگری خود تقابل زیادی با قهرمانان دنیای DC خواهد داشت.
طراحی بصری تانوس برای اولین بار در سال ۱۹۷۳ انجام گرفت که الهامبخش دارکساید در DC بود. تانوس که یادآور زندگی خدایان جدید دارکساید است، موجودی ابدی تصور شد؛ به این معنی که هر دو شخصیت به طور طبیعی قدرتی غیر طبیعی را به ارث برده و کم و بیش نامیرا میشوند. جایگاه خداگونه تانوس موجب احساس برتری نسبت به شکلهای پایینتر زندگی میشود و حتی بدون دانش روانشناسی، متوجه خواهید شد دارکساید دارای ذهنیتی مشابه با خود-جذبی است.
تانوس در بزرگسالی تایتان را تسخیر میکند و خود را فرمانروای سیاره مادری خود میداند که بار دیگر، مانند آینهای دارکساید و آپوکالیپس را نشان میدهد. با این حال، تانوس دچار ژن ابتلا به انحراف ابدیتها است که او را محکوم به طرد شدن از میان مردمان تایتان کرده است. تانوس تنها پس از جمعآوری ارتش سربازان بیگانه در هنگام تبعید، برای هدایت سیاره خود میآید که از این لحاظ با میراث سلطنتی دارکساید متفاوت است. تانوس در مشهورترین داستان کمیک خود، قدرت ارواح (که اکنون با نام سنگهای ابدیت شناخته میشود) را شکار میکند و شباهت اجتنابناپذیری به جستوجوی بیوقفه دارکساید برای معادله ضد زندگی دارد.
با وجود ویژگیهای مشترک مختلف، خلاقیت مارول در انگیزههای متفاوت تانوس، از نسخهی کپی شدهی آن بسیار بیشتر است. تانوس به جای اینکه مانند همتای خود در دنیای DC بیامان به دنبال تسخیر و کنترل باشد، از طریق یک رابطهی عاشقانه با بانوی مرگ به سوی بدی سوق داده شد و اغلب کارهای خبیثانهی خود را به نام او انجام میداد. تانوس وقتی به دنبال برقراری ارتباط با گریم ریپر نبود، گاهی اوقات برای منافع مشترک حتی در کنار قهرمانانی مانند آدام وارلاک و نیمور ساب-مارینر میجنگد؛ این، دیگر تفاوت اصلی او با دارکساید همیشه پلید است.
داستان و مسیر تانوس در فیلمهای انتقامجویان
MCU به طور گستردهای برای سنگهای روح از کتاب کمیک تانوس اقتباس میکند، اما رابطه عاشقانه او با بانوی مرگ را از فیلمنامه حذف کرده و انگیزه فلسفی بیشتری را به آن اضافه میکند. شخصیت جاش برولین ویران شدن دنیای مادری خود تایتان را در گردبادی از جمعیت و قحطی میدید، اما نه قبل از تبعید، چرا که مسیر این سیاره میتواند با از بین رفتن نیمی از ساکنانش معکوس شود.
تانوس بهعنوان یک ناجی آگاه میآید، تنها فردی که مایل به انجام کاری است که باید انجام شود، تا برنامهی نادیده گرفته شدهی خود برای تایتان را در سطح جهانی اجرا کند. تانوس قصد دارد نیمی از حیات را از بین ببرد تا مصرف سریع منابع را متوقف کرده و آیندهای روشنتر برای ۵۰ درصد خوش شانس باقی مانده تضمین کند. برای رسیدن به چنین نابودی عظیمی، تانوس سنگهای مختلف ابدیت را از سراسر جهان جمع کرده و از قدرت گستردهی آنها استفاده میکند تا بهراحتی نیمی از حیات را از بین ببرد.
داستان تانوس در مارول بیشتر جزئیات به دست آورن سنگهای ابدیت و مسیر رسیدن به موفقیت توسط او را بازگو میکند. در انتقامجویان، لشکری از سربازان چیتاری برای بازیابی سنگ قفل شده در تسراکت به لوکی داده میشود، اما گروه تازه تشکیل شدهی انتقامجویان حملهی او را با موفقیت دفع کرده از سنگ محافظت میکنند. در فیلم نگهبانان کهکشان، رونن برای جمعآوری سنگ قدرت اعزام میشود، اما با تصمیم احمقانهای، به متحد بنفش خود خیانت میکند و سنگ قیمتی را برای خود نگه میدارد. تانوس که از کمبود رنگ زیر سطح بدن خود بیمار شده است، تصمیم میگیرد دستکش خود را شخصا با سنگها پر کند. او سرانجام در انتقامجویان: جنگ ابدیت به زمین میآید، دست به نسل کشی میزند و سپس به یک سیاره دور افتاده میرود و بقیه روزهای زندگی خود را به تنهایی در آنجا سپری میکند. انتقام جویان مجددا خیلی زودی او را پیدا میکنند اما دیگر خیلی دیر شده چراکه تانوس قبلا به هدف خود رسیده است.
داستان و مسیر دارکساید زک سایندر در کمپانی دنیای دیسی تا چه اندازه با داستان تانوس متفاوت است
اگرچه دارکساید به صورت پراکنده در لیگ عدالت زک اسنایدر ظاهر میشود، اما داستان این شرور اقتباسی دقیقی از منبع انتخابی DC است. فرماندهی آپوکالیپس از یک دنیای دیگر، دنیاها را نظارت، سیارات را نابود و جمعیت آنها را به خاطر قدرت تحت سلطه خود درمیآورد.
دارکساید در جنگ خونین خود (که سرانجام صدهزار جهان را در بر می گیرد) به دنبال معادلهی ضدزندگی بوده است که قدرت بیشتری برای او به همراه خواهد داشت. این فرمانده مستبد و ستمگر تا زمانی که همه موجودات به او تعظیم نکنند، متوقف نخواهد شد.
جدای از شرارت، تانوس و دارکساید همیشه دلایل متضادی برای ماجراهای کتاب کمیک خود داشتند. در جاییکه شرور DC به دنبال سلطه بر دنیاهای جدید بود، تانوس به دلیل علاقهی ذاتیاش به مرگ و کشتن به جنگ کشیده شد. اگرچه زندگی پس از مرگ در MCU وجود ندارد، اما انگیزههای تانوس و دارکساید هنوز هم در فیلمها کاملا مختلف است.
با الهام از کمیکها، هدف اصلی دارکساید در لیگ عدالت زاک اسنایدر حمله، تسخیر جهانها و بازسازی آنها در قالب آتشین آپوکالیپس است. این دشمن پوست سنگی میتواند نیروهای خود را متقاعد کند که ارادهی آزاد نفرینی است که باید از حذف آن خوشحال باشند، اما او تلاشی برای قهرمان شدن نمیکند.
از طرف دیگر، تانوس با خیالی آسوده تصور میکند که انسان خوبی است. حتی این تایتان دیوانه تا آخرین نفسهایش اظهار داشت که نابودی جهان، برای حفظ تعادل لازم بود و واقعا تصور میکند که نسلهای بعدی بهعنوان ناجی به او احترام خواهند گذاشت. پس از اتمام مأموریت تانوس، او اعمال وحشیانه خود را ادامه نمیدهد و ارتشها را با محصولات کشاورزی و کشتی جنگی را با کلبهای محقر عوض میکند. اساسا تانوس فاقد طمع قدرت (ویژگی اصلی دارکساید) است، اما درک او از واقعیت بسیار کمتر است.
نحوهی برخورد دارکساید با زیردستان خود هم در مقایسه با تانوس کاملا متفاوت است. هنگامی که سیارهای تحت تأثیر دارکساید قرار میگیرد، شهروندان در ارتش بزرگ او به پارادیمونها تبدیل میشوند. هیولاهای عالیرتبه در ارتش دارکساید (دیساد، استپنولف و گرنی گودنس) شکل خود را حفظ میکنند، اما باید فرمانده خود را بهعنوان خدا عبادت کنند. وفاداری بیدریغ دیساد و استیصال استپنولف برای جبران خسارت، نمونههای اصلی از وفاداری شدیدی است که دارکساید به آن احتیاج دارد. هنگامی که لشکر دارکساید موفق به تشکیل اتحاد نشدند، دارکساید با له کردن سر استپنولف در زیر پا رفتار تحقیر آمیز خود را نشان میدهد.
تانوس مانند دارکساید، در سیارات فتح شده جنگجویان جدیدی را مییابد و بدینگونه گامورا، نبولا و فرقهی سیاه را به خدمت میگیرد. تانوس همچنین مانند دارکساید به خدمتگزاران خود اجازه میدهد کارهای پلیدی را انجام دهند، اما در حالی که شرور DC خواستار وفاداری است، تانوس نزدیکترین پیروان خود را فرزندان خود میداند. خشم تانوس چیزی نیست که دربارهی آن تردید شود، اما او به مراتب بخشندهتر از دارکساید است. پس از کشتن گامورا او غمگین است و با وجود شکست لوکی را تنبیه نمیکند. اما دارکساید دنیای دیسی چنین ابهامات اخلاقی ندارد.
نقطه تقابل واقعی بین دارکساید و تانوس در مقایسه نقشههای آنها دیده میشود. هر دو شرور در حال جمعآوری اشیایی باستانی هستند که با هم ترکیب شده و سلاحی بینظیر را تشکیل دهند. این آثار دربارهی تانوس سنگهای ابدیت است و دربارهی دارکساید، مادرباکس (که او در آخرین سفر خود با بیدقتی روی زمین جا گذاشت) و معادله ضدزندگی هستند. علاوه بر این، لیگ عدالت زک اسنایدر، دارکساید را در حالی نشسته و بیکار نشان میدهد که استپنولف در حال جمعآوری اشیای محبوب او است. سپس بعد از اینکه یک تیم از ابرقهرمانان بساط سرگرمی و فعالیتهای او را ویران میکنند، تصمیم جدیدی میگیرد. مقایسهای ساده نشان میدهد که دقیقا همان اتفاق در مارول بین تانوس و انتقامجویان و انتقامجویان: جنگ ابدیت اتفاق افتاد.
در ترکیب با داستانهای کمیک مشابه و طراحیهای قابل قیاس آنها، بهراحتی میتوان فهمید که چرا شخصیتها اغلب در مقابل یکدیگر قرار میگیرند. اما در صحبت از سبک، گرچه دارکساید و تانوس مقایسه میشوند، اما با اطمینان از اینکه شرورهای بزرگ دیسی و مارول در نوع خود موجودات منحصربهفردی هستند، دلایل آنها برای انجام شرارت نمیتواند متفاوت باشد.
منبع: Screenrant
کسایی که میگن دارک ساید هدفی نداشت در واقع هدف دارک ساید گرفتن سیارات و گرفتن منابعی که دارند هست مثلا به زمین حمله کرد چون میخواست از زمین مواد مذاب و ماگما بگیره اگر دارک ساید رو خوب بشناسید میدونید چی میگم پس الکی نگید دارک ساید هدف نداشته
شخصیت تانوس داستان شکل گیری واقع
گرایانه ترس رو نصبت به دارکساید داره
چون تانوس یه هدف اصلی داشت ولی
دارکساید هیچ هدفی نداشت و فقط
الکی میخواست لیگ عدالت رو بکشه
و به نظر من دیسی تو هیچ زمینه ای
به جز گیم و سریال پیشرفت نکرده
و مارول بارها و بارها ثابت کرده که بهتره
فیلم سینمایی لیگ عدالت زک اسنایدر خدا بود تا الان ۶بار دیدمش
خداروشکر دیسی تو فیلم ضعیف تر است ولی تو
گیم وسریال و انیمشین خداست البته اینم بگم تو عرصههای فیلم فوقالعاده پیشرفت داشته
وبازم سوپرایز مون میکنه
ممنون از مقاله خوبتون
تانوس از کمبود رنگ زیر سطح بدن خود بیمار شده؟؟یعنی چی؟
انقدر به این فیلما علاقه دارم از اول تا اخرشو خوندم واقعا حال کردم با متنی که گذاشته بودین و مهمتر از اون در مورد شخصیت ها خیلی خوب تجزیه تحلیل شده بود.
اما من با اونجرز بیشتر حال کردم و این طبیعیه چون داستان های قشنگ تری براش تونستن بسازن و شخصیت های منفی که بازی میکنن با هدف و قصد جدی و زیباتری جلو میان
شخصیت تانوس و کلا داستانی که پیرامونش گفته میشه (در فیلم) خیلی منطقیتره. یه هدف مشخص داره که برای اون تلاش میکنه و بهش دست پیدا میکنه. اما دارک ساید دیسی فقط انگار یه دشمنی پوچه. فقط چون شخصیت بده باید شخصیت خوب رو از بین ببره. معلوم نیست چرا، که چی؟ که کل جهان تیره و تاریک بشه؟ بعدش چی؟ شخصیت تانوس عمق بیشتری داره، اگرچه روش انتخابیش خشن و نامعقوله، اما هدفش زندگی بهتر برای همه است.
البته اونی که بی هدفاست و فقط به دنبال نابودی دنیاست دومزدیه که مثل ماشین کشتار فقط می کشه ونابود می کنه دارک ساید هدف داره و هدفش نابودی قهرمان ها وشرور هاست تا این که بعضی قهرمانان و بعضی شرور ها رو به سلطه خودش در بیاره تا در دنیای تاریک نظمی رو به وجود بیاره که به بقیه موجودات حکومت کنه همین
دارکساید بهتره