۱۰ پرسش مهم که فصل دوم سریال «ماده تاریک» باید به آنها پاسخ دهد
فصل اول سریال «ماده تاریک» (Dark Matter) در اپلتیوی با نه اپیزود به پایان رسید. این مجموعهی علمی-تخیلی بینندگان را با خود به سفری در جهانهای موازی برد که با اینکه ماجراجویی هیجانانگیزی بود، اما همچنان پرسشهای اساسی باقی مانده است که فصل اول نتوانست به طور کامل به آنها پاسخ دهد.
جوئل اجرتون نقش اصلی سریال «ماده تاریک» را بازی میکند که در این فصل یکتنه بار زیادی بر دوش کشیده است. شخصیت او جیسون دسن نام دارد؛ یک استاد فیزیکدان که با همسرش دنیلا (جنیفر کانلی) و پسرش چارلی (اوکس فگلی) به خوبی و خوشی زندگی میکند؛ تا اینکه روزی مردی که ماسکی به چهرهاش زده او را ربوده، مادهای به جیسون تزریق کرده و آنطور که بعدها متوجه میشویم، در یک جهان موازی رها میکند. این آغاز سریال «ماده تاریک» است؛ اما همانطور که از جهانهای موازی توقع دارید، این تنها جیسونی نیست که در طول فصل با او مواجه خواهید شد.
سریال «ماده تاریک» اقتباسی از رمانی علمی-تخیلی به همین نام نوشتهی بلیک کراوچ است که اولین بار در سال ۲۰۱۶ میلادی منتشر شد؛ اما حتی اگر کتاب را خوانده باشید، متوجه میشوید که سریال تا حدود زیادی با آن تفاوت دارد و شاید از همه مهمتر، با پایانبندی خود نشان میدهد که هنوز داستانهای بیشتری برای روایت در دنیاهای موازی «ماده تاریک» وجود دارند.
جوئل اجرتون در طول داستان چندجهانی شگفتانگیز «ماده تاریک» نقش چندین جیسون را بازی میکند و برای همین شمای بیننده نیاز دارید که چهارچشمی پای سریال بنشینید و حتی یک صحنه را از دست ندهید. چراکه در طول برنامه مدام جیسونهای مختلفی را میبینید و ممکن است فراموش کنید کدامشان به خط اصلی دنیای کاراکتر اول تعلق دارند. اما یک چیز مشخص است و آن اینکه پایانبندی سریال نمیتواند تمام خطوط داستانی را ببندد.
یکی از مهمترین دلایل پایان تقریبا باز فصل اول به این بازمیگردد که سازندگان از قصد میخواهند زمینهی بحث بین بینندگان را باز بگذارند. برخی از سوالاتی که در طول سریال مطرح میشوند، نیاز به پاسخ دقیقی ندارند تا داستان جلو برود و برخی دیگر از این سوالات آنقدر گیجکننده هستند که از ذهن آدم بیرون نمیروند. اما به نظر میرسد پاسخی برای آنها در فصل اول سریال وجود ندارد و برای همین ساخت فصل دوم «ماده تاریک» ایدهی بدی نخواهد بود تا بتواند به این سوالات پاسخ دهد و همزمان، از دنیای عجیب و خوشساخت کراوچ برای روایت داستانهای دیگر هم استفاده کند.
هشدار؛ در ادامه داستان فصل اول سریال «ماده تاریک» لو میرود
۱۰. چرا جعبه در تمام دنیاهای موازی وجود دارد؟
در سریال «ماده تاریک» میبینیم که جیسون با انتخابهایش مسیر زندگی خود را به سمت دنیایی تغییر داده که در آن میتواند با خانوادهاش زندگی معمولی داشته باشد که فراتر از پرداخت قبضهای ماهیانه نمیرود. اما جیسون دوم، که جایش را با جیسون اصلی عوض میکند، در برههای از زندگیاش تصمیم میگیرد از دنیلا جدا شود. او مسیر دیگری را انتخاب کرده و میخواهد به جای عشق و خانواده، دنبال کار و اختراع برود و برای همین دنیلا را مجبور به سقط جنین میکند.
نتیجهی این تصمیم این است که سالها بعد جیسون دسن به عنوان معروفترین دانشمند و مخترع جهان شناخته میشود که دستگاهی به نام جعبه ساخته است. این دستگاه میتواند اتمها را از جهانی به جهانی دیگر جابهجا کرده و بالاخره، سفر بین دنیاهای موازی را محقق کند.
اما پرسش اصلی اینجاست که اگر جیسون در این دنیا موفق به ساخت جعبه شده، چرا جعبه در تمام دنیاهای دیگر نیز وجود دارد؟ این تنها دنیایی است که در آن جیسون در نتیجهی یکسری تصمیمات پیچیده توانسته تئوریاش را به منصهی ظهور بیاورد. اما چرا جعبه حتی در دنیای جیسون اصلی هم پیدا میشود؟ آن هم در صورتی که جیسون با ارجحیت دادن به دنیلا و چارلی، دیگر هیچوقت سراغ اختراع جعبه نرفت؟
جیسون و آماندا (آلیس براگا) برای آنکه بتوانند دنیای اصلی جیسون را پیدا کرده و همسر و فرزندش را از دست جیسون شرور نجات دهند، وارد جعبه میشوند و درهای زیادی را باز کرده و دنیاهای موازی متفاوتی میبینند که در تمام آنها جعبه وجود دارد. حتی در ادامهی سریال «ماده تاریک» میبینیم که جیسون شرور جعبه را به لیتون نشان میدهد و مشخصا او از این دستگاه در این دنیا پیاده شده است. اما هیچوقت مشخص نمیشود که اگر جیسون مخترع این جعبه نبوده، پس چه کسی در سایر دنیاها جعبهها را ساخته است. فصل دوم باید دربارهی منطق پشت وجود این جعبه در تمام دنیاها توضیح دهد.
۹. چه بلایی سر خلبانهای دیگر جعبه آمد؟
با اینکه اولین بار این جیسون است که سر از جعبه درمیآورد، اما لیتون (دایو اوکنی) به زودی به او نشان میدهد که پس از او افراد دیگری بودهاند که داخل جعبه فرستاده شدهاند تا دنبال جیسون گشته و از ماهیت واقعی جعبه سر در بیاورند. سریال «ماده تاریک» به این افراد به عنوان خلبانان جعبه اشاره میکند که دنبال جیسون داخل جعبه رفتند، اما هیچوقت هیچکدام از آنها سروکلهاشان دوباره پیدا نشد؛ البته به جز خود جیسون که یک سال و نیم بعد با حالتی آشفته از جعبه بیرون آمد.
نکتهی جالب این است که هیچکدام از این خلبانها در کتاب اصلی اسم ندارند و داستان آنقدرها به آنها و سرنوشتشان نمیپردازد؛ اما سریال «ماده تاریک» با عمیق شدن در کاراکترهای این خلبانها به طور ویژه آخر و عاقبت یکی از آنها را نشان میدهد. بلیر کپلن (آماندا بروگل) تنها خلبان جعبه به جز جیسون است (جیسون شروری که به زور جای خود را با دنیای اصلی عوض کرده است) که در طول داستان به اطلاعات بیشتری دربارهی او دست مییابیم؛ کاراکتری که سرنوشت او در فهم جهانهای موازی «ماده تاریک» نیز به ما کمک میکند.
بلیر، که آماندا هم او را میشناسد، در یک جهان تاریک و ویران پناه گرفته است که هیولاهای ملخمانندی در آن وجود دارند و تقریبا هر چه گیرشان بیاید از بین میبرند. بلیر پس از مدتها سرگردان چرخیدن در جهانهای موازی داخل جعبه، تصمیم گرفته بالاخره در یکی از جهانهایی که احتمال زنده ماندنش بیشتر است ساکن شود. به جز بلیر، سریال از عاقبت هیچکدام از خلبانهای دیگر حرفی نمیزند.
شاید بپرسید چرا بلیر حداقل یک جهان آرام و بدون هیولا پیدا نکرده تا در آن بماند. این پرسش در طول سریال پاسخ داده میشود. پس از مدتها چرخیدن در جهانهای موازی جعبه، جیسون و آماندا درهای زیادی را باز کرده و از دنیاهای متفاوتی سر در میآورند؛ اما همهی آنها یک وجه مشترک دارند: همهی این دنیاها رو به ویرانی بوده و در تاریکی ترسناکی فرورفتهاند؛ در برخی از آنها هیولاهایی وجود دارند و برخی دیگر به خاطر بیماری، خشکسالی و دیگر بلایای طبیعی در معرض نابودی قرار گرفتهاند.
برای جیسون و آماندا هم این سوال مطرح میشود که چرا در میان همهی این دنیاها، هیچ جهان آرام و زیبایی وجود ندارد. آنها به زودی میفهمند که جهانهای موازی ارتباط نزدیکی با احساسات کسی دارد که درون جعبه قرار گرفته است. برای همین تا زمانی که خلبان جعبه احساس ترس، خشم یا درماندگی میکند، جهانهایی نیز که به رویش باز میشوند، همه در ترس، خشم و درماندگی فروفتهاند. جیسون و آماندا یاد میگیرند که احساسات خود را متمرکز کرده و جهانهای موازی بهتری پیدا کنند.
اما بلیر احتمالا از این قانون جعبه خبر نداشته است و از این رو، هر دری که باز میکرده با یک دنیای بدتر از قبلی مواجه میشده است. پس تصمیم گرفته در یکی از آنها که به نظر قابل تحملتر میآید زندگی کند. در پایان سریال «ماده تاریک» میبینیم که بلیر عزم خود را جزم میکند تا از این دنیای منحوس بیرون بزند و خودش را نجات دهد.
اما این کار سادهای نخواهد بود. در طول سریال میبینیم که تنها کسی که توانسته به طور کامل از قابلیتهای جعبه استفاده کند، جیسون شرور (یا جیسون دوم) بوده است که در اولین فرصت جای خود را با جیسون اصلی عوض کرده و دنبال عشق دوران جوانیاش، یعنی دنیلا رفته است.
برای همین اگر بخواهیم حدسهایی دربارهی عاقبت دیگر خلبانهای جعبه بزنیم، میتوانیم بگوییم که به احتمال زیاد آنها در نتیجهی تجربهی ترسناک خود سر از دنیاهایی عجیب درآوردهاند و خلاف بلیر، نتوانستهاند خودشان را با موقعیت هماهنگ کنند. البته فصل دوم میتواند از پتانسیل این کاراکترها استفاده کرده و ماجراجویی آنها در دنیاهای موازی را به تصویر بکشد و از کجا معلوم، شاید افراد دیگری جز جیسون به قانون جعبه پی برده و از آن به نفع خود استفاده کرده و در دنیایی بهتر ماندگار شدهاند.
۸. لیتون دنیای جیسون شرور از کجا سر در میآورد؟
آخر فصل اول سریال «ماده تاریک» ما دوباره لیتون ونس را میبینیم؛ اما این بار در دنیای جیسون اصلی که با لیتون دنیای موازی فرق دارد. وقتی اولین بار جیسون اصلی با لیتون مواجه میشود، او رئیس آزمایشگاههای ولاسیتی (Velocity Laboratories) است و جیسون را به عنوان کسی دیگر اشتباه گرفته و فکر میکند او همان جیسون، دانشمند معروفی است که یک سال و نیم پیش داخل جعبه رفت و بازنگشت.
لیتون دربارهی خلبانهای دیگر جعبه به جیسون توضیح میدهد؛ اما به سرعت میفهمد که این جیسون با آن کسی که یک سال و نیم پیش او را میشناخت فرق دارد. زمانی که جیسون و آماندا برای پیدا کردن دنیای جیسون اصلی پا به درون جعبه میگذارند، لیتون هم با جعبهای از آمپولها وارد جعبه میشود تا دنبال آنها بگردد. اما در میان بینهایت دنیای موازی گم شده ناکام از پیدا کردن آنها، سر و وضع آشفتهای پیدا میکند.
فصل اول سریال اما دربارهی عاقبت این لیتون توضیحات دیگری ارائه نداده است. مگر لیتون از چه دنیاهایی بازدید کرده که به چنین وضعیتی افتاده؟ آیا لیتون میتواند پیش از تمام شدن آمپولهایش، که برای سفر در دنیاهای موازی ضرورت دارد، جیسون و آماندا را پیدا کند؟ آیا مثل بلیر مجبور میشود در یکی از دنیاهای ترسناک باقی بماند؟ شاید هم زخمهای لیتون کار او را تمام میکنند و بعدها جسدش در جعبه پیدا میشود؟ به هر حال، فرجام کار لیتون دنیای جیسون شرور بیپاسخ باقی میماند که فصل دوم سریال «ماده تاریک» باید بیشتر دربارهاش توضیح دهد.
داستان به دنیای جیسون اصلی بازمیگردد و ما نسخهی شرور او را میبینیم که لیتون را پیدا کرده و از او درخواست میکند تا پول هنگفتی در اختیارش بگذارد. لیتون در این دنیا یک هنرمند ثروتمند و بیخیال است که به خاطر ثروت بیحد و حصرش دیگر هیچ چیز نمیتواند هیجانی به زندگیاش تزریق کند. جیسون شرور اما با او معاملهای میکند؛ او راه جعبه را به لیتون نشان میدهد و در ازای هر آمپول یک میلیون دلار گرفته و او را به حال خودش میگذارد تا در جعبه گشت و گذار کرده و آن دنیای هیجان انگیزی که لیتون دنبالش میگردد را پیدا کند.
در آخر سریال «ماده تاریک» لیتون نشان داده میشود که در میان این دنیاهای موازی چرخیده و به نظر میرسد حسابی سرحال آمده و یک لبخند بزرگ هم گوشهی لبش نشسته است. فصل اول اما هیچ چیز از ماجراجویی لیتون به ما نشان نمیدهد. ما نمیدانیم واکنش او در اولین مواجههها با دنیاهای موازی چه بوده و احساساتش منجر به ورود به چه جهانهایی شده. هرچند میتوانیم حدس بزنیم که بیخیالی لیتون احتمالا به ساخت دنیاهایی انجامیده که شادی و هیجان او را تضمین کردهاند.
در لحظههای آخر اپیزود نهم، لیتون آمپول دیگری از مادهی ساخت رایان (پری اسطوخودوس) را به خود تزریق میکند که به این معنی است که او میخواهد ماجراجویی خود در دنیاهای موازی را ادامه دهد. اما این پرسش باقی میماند که وقتی لیتون دیگر آمپولهایش تمام میشود، در کدام دنیا ماندگار خواهد شد.
۷. چند کپی از جیسون وجود دارد؟
تا اواخر داستان جیسون اصلی و به تعاقب آن بیننده فکر میکنند که دو جیسون از دو دنیای متفاوت وجود دارند: یکی جیسون استاد دانشگاه و مرد خانواده، و دیگری جیسون شرور مخترع جعبه که باالجبار جیسون را از دنیای خودش به جهانی موازی منتقل میکند تا بتواند به آرزوی زندگی با زن رویاییاش، یعنی دنیلا، برسد. از اواخر فصل اول سریال «ماده تاریک» اما قضیه پیچیدهتر میشود.
جهانهای موازی بینهایت هستند و جیسون میفهمد که بینهایت جیسون مثل خودش در تمام این دنیاها وجود دارند؛ برای همین شمردن تمام جیسونها کاری عبث است. اما اشتباه جیسون اصلی اینجاست که فکر میکند دیگر نسخههای خودش در دنیاهای موازی هیچ تأثیری بر زندگیاش ندارند و ماجراجوییهای او در جعبه واقعیتها را با اختلال مواجه نکرده است. اپیزود هفتم، هشتم و نهم اما نشان میدهند که داستان به جیسون و نسخهی مخترع او خلاصه نمیشود. او میفهمد که هر اقدامی که تاکنون انجام داده منجر به ساخت بینهایت نسخه از خودش شده است.
از اواخر سریال، جیسون دسنهای دیگری شروع به تعقیب جیسون شرور کرده و برخی از آنها حتی به او حمله میکنند. جیسون دست به قتل این کپیها زده و جسدشان را مخفی میکند. اما تعدادشان آن قدر زیاد است که راه فراری از دست کپیها وجود ندارد. به نظر میرسد آنها هم تمام زندگی خود را کنار گذاشتهاند تا دنیلا و فرزندشان را پیدا کرده و زندگی خود را به آنها ادامه دهند؛ اما تصمیم همهی آنها محکوم به شکست است. کپیهای دیگری به خانهی دسن حمله کرده و میکوشند دنیلا و چارلی را به دست بیاورند؛ اما آنها از دست کپیهای جیسون فرار میکنند.
جیسون یک چتروم مخصوص جیسونها پیدا میکند و متوجه میشود که کپیها دربارهی پیدا کردن دنیلا و چارلی با هم حرف میزنند و بعضیهایشان حاضرند بین هم قرعهکشی بگذارند تا ببینند چه کسی به جای جیسون اصلی به عنوان شوهر دنیلا انتخاب شود؛ برخی دیگر حاضرند حضانت مشترک بین چند جیسون را قبول کنند و برخی دیگر از این کپیها هم کاملا رد دادهاند و حاضرند برای برگرداندن خانوادهاشان هر کاری انجام دهند.
دنیلا و چارلی با فرار کردن از دست کپیها جیسون اصلی را پیدا میکنند و دنیلا توضیح میدهد که میخواهد با او بماند؛ با وجود اینکه بقیهی کپیها هم همگی در اصل جیسون هستند و مشخص نیست دلیل دنیلا برای این انتخاب چه بوده است. کپیها البته مخفیگاه خانوادهی دسن را پیدا کرده و تلاش میکنند جیسون اصلی را بکشند. اما جیسون شرور از راه رسیده و آنها را نجات میدهد.
دسنها متوجه میشوند که این دنیا دیگر جای زندگی نیست؛ نه با تمام کپیهایی که آرام و قرار برایشان نگذاشتهاند. با فرار جیسون و خانواده به سمت جعبه، آنها تجمعی از کپیها میبینند که جلوی جعبه منتظرشان هستند؛ اما نه برای اینکه جیسون را بکشند؛ بلکه برای اینکه برای آخرین بار از دنیلا و چارلی خداحافظی کرده و آنها را به سمت دنیایی دیگر بدرقه کنند.
در این صحنه تعداد کپیهای جیسون آنقدر زیاد است که از صد نفر بالا میزند (البته در کتاب این تعداد از ۵۰ نفر بیشتر نیست) اما نکتهی نگرانکنندهتر این است که جیسونهای دیگری در راه خواهند بود که از دنیای خودشان فرار کرده و در جهانهای دیگر دنبال دنیلا و چارلی میگردند. آیا نسخههای دیگر جیسون دنیای تازهای را که خانوادهی دسن تصمیم به سکونت در آن گرفتهاند پیدا خواهند کرد؟ آیا به جیسون حمله میکنند تا بتوانند همسر و فرزندشان را به دست بیاورند؟
اما در نهایت چه چیز باعث شد کپیها تصمیم بگیرند جیسون و خانوادهاش را راحت بگذارند؟ آن هم در حالی که تا چند دقیقه قبل میخواستند سر به تن جیسون اصلی نباشد؟ با فرار کردن جیسون اصلی به دنیایی دیگر، چه بلایی سر کپیها میآید؟ آیا آنها به دنیای خودشان بازخواهند گشت؟ این کار نیازمند تعداد زیادی آمپول رایان است که باز این پرسش را مطرح میکند که این کپیها از کجا میخواهند این تعداد آمپول تهیه کنند.
چرا جیسون شرور نسخهی اصلی خودش را نجات داد؟ او که تمام زندگی خود را رها کرده و جایش را با جیسون عوض کرد تا بتواند با دنیلا بماند، چرا ناگهان از زندگی با دنیلا صرف نظر کرد؟ اگر هم خوشحالی دنیلا و چارلی برایش مهم بود، از همان اول دنیایش را تغییر نمیداد؛ پس چرا یکدفعه تصمیم گرفت آنها را از دست کپیها نجات دهد؟ اینها تنها برخی از پرسشهایی است که خط داستانی کپیهای جیسون برمیانگیزانند و فصل دوم سریال «ماده تاریک» میتواند به آنها پاسخ دهد.
۶. چه بر سر بلیر دوم میآید که جیسون شرور را پیدا کرد؟
بلیر دوست و آدم مورد اعتماد دنیلا در طول سریال بود؛ گوش شنوایی که دنیلا دربارهی تغییر رفتار جیسون پیش او درد دل میکرد. در اپیزود نهم اما بلیر به خانهی دسنها میرود و میبیند که جیسون شرور توسط یک کپی به گروگان گرفته شده و این کپی اسلحهای به سمت بلیر نشانه میگیرد و از او میخواهد تا با ردیابی ماشین دنیلا مخفیگاه او را پیدا کند. بلیر البته با تیزهوشی اسلحهی کپی را از دستش قاپیده و از جیسون شرور میخواهد برایش توضیح دهد چه اتفاقی افتاده است. با اینکه سریال نشان نمیدهد که بلیر جیسون را نجات داده، اما میتوانیم فرض را بر این بگذاریم که او دست و پای جیسون را باز کرده است. نکته اینجاست که تا آخر دیگر خبری از بلیر دوم نمیشود.
پیش از این گفتیم که جیسون شرور در لحظهی آخر جیسون اصلی و دنیلا را از دست کپیهای دیگر نجات میدهد. اما در این صحنه هم بلیر او را همراهی نمیکند. از آنجا که جیسون اصلی با دنیلا و چارلی به دنیای دیگری فرار کرد، دیگر معلوم نیست چه بر سر بلیر میآید.
یک تئوری این است که شاید کپیها برای انتقام گرفتن به بلیر حمله میکنند. شاید بلیر اصلی، که در دنیای ترسناک با هیولاها گیر افتاده بود، سر از این دنیا درآورده و با نسخهی دیگری از خودش مواجه شود. اما تمام اینها حدس و گمان است و فصل دوم میتواند فرصتی فراهم کند تا دنیلا دوباره دوست خود را ببیند یا حداقل توضیح بیشتری دربارهی کاراکتر بلیر داده شود. به ویژه که شخصیت او را در کتاب نیز پیدا نخواهید کرد و نمیتوانید برای فهمیدن عاقبت او به کتاب اصلی مراجعه کنید.
۵. چرا رایان دنبال آماندا میگشت؟
در طول سریال میفهمیم که رایان هولدر کسی است که آمپولهای مورد نیاز برای سفر بین دنیاهای موازی در جعبه را ساخته است. همچنین در آخرین لحظات اپیزود نهم میبینیم که جیسون شرور رایان را در همان دنیای موازی رها کرده که نسخهی بینقص با تکنولوژی پیشرفته شیکاگوی امروزی است؛ دقیقا همان دنیایی که آماندا لوکاس، روانشناس و دوست جیسون، تصمیم گرفت بقیهی عمرش را در آن بگذارند.
پیش از این دیدیم که آماندا با جیسون همراه شد تا به او کمک کند وارد جعبه شود و در آن جا دنیای واقعیاش را بیابد. آماندا و جیسون اما از دنیاهای ترسناکی گذشتند و وقتی بالاخره توانستند احساسات خود را کنترل کرده و یک دنیای عالی پیدا کنند، آماندا تصمیم گرفت در آن جا بماند و جیسون را تنهایی دنبال خانوادهاش بفرستد.
در قسمت نهم اما در اتفاقی غیرمنتظره رایان و آماندا با هم در دنیایی یکسان مواجه میشوند. با دیالوگ کوتاهی که بین آنها رد و بدل میشود میفهمیم که آنها همدیگر را نمیشناسند؛ اما رایان میگوید که دنبال آماندا بوده است. تمام این گفتگو پر است از پرسشهایی که فصل اول سریال «ماده تاریک» فرصت پاسخ به آنها را نمییابد.
رایان که اصلا آماندا را نمیشناخته، پس چرا دنبال آماندا بوده؟ رایان برای چه کاری به آماندا نیاز دارد؟ چگونه آنها از یک دنیای یکسان سر در آوردهاند و او از کجا میدانسته آماندا در این دنیای موازی حضور خواهد داشت؟ آیا رایان هم مثل جیسون شرور دقیقا میداند چگونه باید از جعبه در راستای اهدافش استفاده کند؟ آیا نقش رایان هولدر پررنگتر از آن چیزی است که در فصل اول دیدیم؟
دقایقی پیش از صحنهی مواجههی رایان و آماندا، رایان نشان داده میشود که روی فرمول آمپول خود کار میکند؛ فرمولی که احتمالا سفرهای بین دنیایی در جعبه را سهولت میبخشد و به او اجازه میدهد تا به دنیای اصلی خود بازگردد. اگر این فرضیه درست باشد، آماندا که دانشمند نیست و نمیتواند در این زمینه کمکی به رایان بکند تا فرمول آمپول خود را بهبود دهد؛ برای همین نیاز رایان به آماندا منطقی به نظر نمیرسد. تنها در یک حالت میتوان مواجههی آنها را توضیح داد.
در ابتدای فصل میبینیم که آماندا کسی است که به خلبانهای جعبه آموزش داده و به آنها کمک میکند. آماندا همچنین روانشناس است و شاید دربارهی قانون جعبه و تأثیر احساسات بر آن چیزهای بیشتری میداند که به جیسون نگفته است و در این حالت میتواند به درد رایان بخورد. اما همچنان این پرسش باقی میماند که رایان اطلاعاتش دربارهی آماندا را از کجا آورده است.
شاید یک آماندای دیگر در دنیای رایان بوده که سراغش آمده و دربارهی نسخههای دیگرش در دنیاهای موازی به او گفته است. بلیک کراوچ این موضوع را مطرح کرده است که رایان اصلا آماندای دنیای خودش را نمیشناسد. او به خاطر این دنبال آماندا میگردد، چون آماندا درست پس از رایان از جعبه خارج شد. به هر حال، فصل دوم میتواند بیشتر روی این مواجههی عجیب بین رایان و آماندا مانور بدهد.
۴. آیا دنیلا نسخهی اصلی جیسون را در سریال «ماده تاریک» انتخاب کرد؟
دنیلا در پایان سریال «ماده تاریک» با تصمیمی مواجه میشود که میتواند تا آخر یک معضل حلنشدنی باقی بماند. در تمام طول سریال قهرمان داستان جیسون است، مشخصا جیسونی که استاد دانشگاه است و زندگی معمولی دارد و یک روز به دست مردی نقابپوش دزدیده میشود. با اینکه دنیلا این نسخه از جیسون را به عنوان جیسون خود انتخاب میکند، اما اینکه جیسون بگوید «من جیسون اصلی هستم» نمیتواند دلیل کافی برای پذیرفتن او باشد. تقریبا هیچ تفاوتی بین کپیهای جیسون وجود ندارد و تنها جیسون شرور به عنوان آدمبد داستان معرفی میشود که تازه او هم در آخر داستان برای نجات دنیلا و جیسون از راه میرسد.
اما این دنیا تنها دنیایی نیست که دنیلا در آن با جیسون ازدواج میکند؛ بلکه بینهایت دنیای دیگر وجود دارند که جیسون آنها هم به همان اندازه اصالت دارند که قهرمان سریال. برای همین این سوال مطرح میشود که دنیلا چگونه بین همهی این نسخهها تشخیص داده که یکی از آنها جیسون خودش است؟
تا زمانی که جیسون دسن با آماندا پایش را داخل جعبهی آزمایشگاههای ولاسیتی نگذاشته بود، همهی جیسونها یکی بودند. تنها از این نقطه است که هر تصمیم و اقدام جیسون طی یک اثر پروانهای، کپیهای دیگری ساخته که در قسمتهای پایانی به دنیای اصلی هجوم آوردند.
فصل دوم سریال «ماده تاریک» میتواند از این پتانسیل استفاده کرده و همزمان با با ذهن بینندگان و دنیلا بازی کند؛ یعنی مشخص شود جیسونی که دنیلا برگزیده اصلا آن نسخهای نیست که از دنیای خودش دزدیده شد. هرچند تمام این نسخهها از نظر ماهیتی جیسون هستند و نسخهی اشتباهی وجود ندارد.
۳. چه سرنوشتی در انتظار جیسون شرور سریال «ماده تاریک» است؟
در کتاب بلیک کراوچ، جیسون اصلی نسخهی شرور خود را میکشد؛ اما خلاف کتاب کراوچ، دیدیم که جیسون شرور در آخر بالاسر جیسون و دنیلا ظاهر شده و آنها را از دست کپیها نجات میدهد و آدمبد سریال «ماده تاریک» زنده میماند.
این یک تغییر بزرگ نسبت به کتاب به حساب میآید و بدین معنی است که جیسون شرور حالا میتواند به زندگی خود، در هر دنیایی که خودش دوست دارد، ادامه دهد. اما مشخص نیست آیا او میتواند در شیکاگویی باقی بماند که پر است از کپیهایی دقیقا شبیه خودش.
گفتیم که جیسون شرور آمپولهای زیادی را با قیمت گزاف به لیتون داد؛ برای همین نمیدانیم آیا او هنوز آمپولی در بند و بساطش دارد که بتواند با استفاده از آنها به دنیاهای دیگر سفر کرده و از شر کپیهایش رها شود. اگر رایان آمپولهای بیشتری در اختیارش بگذارد، او میتواند به دنیای خودش بازگردد، یا مثل آماندا دنیای بهتری برای زندگی پیدا کند.
به هر حال، سریال حرف زیادی دربارهی سرنوشت جیسون شرور نمیزند و از آنجا که پایانبندی داستان عوض شده است فهم آن از کتاب نیز ممکن نیست. فصل دوم سریال «ماده تاریک» میتواند دربارهی تصمیم جیسون شرور توضیحاتی ارائه دهد؛ چراکه پایانبندی فصل اول تقریبا هر احتمالی را ممکن میکند.
در آخر جیسون شرور هیچ برنامهای برای آینده ندارد. با اینکه هر بلایی که سرش آمده همه نتایج تصمیمات خودش هستند، او میفهمد که با از دست دادن دنیلا و چارلی دیگر واقعا هیچ چیز در زندگی برایش باقی نمانده است. در قسمت نهم میبینید که نسخهای که جیسون شرور را در خانه زندانی کرده بود به او میگوید که آماندای دنیای او به طرز فجیعی مرده است. این آماندا تنها انگیزهای است که شاید جیسون را ترغیب میکرد بخواهد به دنیای سابقاش بازگردد. حالا او دو بار دنیلا را از دست داده، نسخههای دیگرش شهر را پر کردهاند و آینده بسیار ناامیدکننده به نظر میرسد.
۲. چه دنیایی پشت دری بود که چارلی باز کرد؟
پس از فرار کردن از دست کپیهای خشمگین و خداحافظی با کپیهای دیگر در انبار، جیسون اصلی، دنیلا و چارلی وارد جعبه میشوند تا دنیایی پیدا کنند که بتوانند فارغ از تمام کپیها در آرامش در آن ماندگار شوند. چارلی و دنیلا اما تا به حال در جعبه نبودهاند و اولین مواجهات با دنیاهای موازی، به خاطر ترس از ناشناخته، همیشه مسافران جعبه را به دنیاهای ترسناکی میکشاند. برای همین هیچ تضمینی وجود ندارد که دنیایی که خانوادهی دسن پیدا میکنند، همان دنیای رویایی باشد که آرزویش را دارند.
در تمام طول سریال جیسون، گاه با آماندا و گاه تنها، در جعبه سفر کرده و برای همین، به خوبی میداند باید برای رسیدن به مقصد چه احساساتی را به کار ببندد. او توانست به خودش یاد دهد که چگونه احساساتش را متمرکز کرده و دنیای اصلی خودش را دوباره پیدا کند. به همین دلیل، منطقیتر میبود اگر کنترل جعبه به جیسون واگذار میشد که تجربهی بیشتری در هدایت آن دارد.
در آخرین لحظهی سریال «ماده تاریک» اما میبینیم که چارلی در جعبه را رو به دنیایی نورانی باز میکند. این حداقل تئوری گیر افتادن در دنیای تاریک هیولایی را کنار میگذارد. در عین حال، نمیتوان از واکنش این سه نفر به جهان تازه چیز زیادی فهمید. آیا این دنیای موازی همان دنیای آینده است که آماندا و رایان هم در آن حضور دارند یا یک جهان دیگر؟ فصل دوم سریال «ماده تاریک» نمیتواند پرسشها دربارهی دنیای تازه را بیپاسخ بگذارد.
در کتاب کراوچ آنقدرها به این شیکاگوی آینده پرداخته نشده است. در کتاب، آخرین باری که این دنیا را میبینیم، زمانی است که آماندا تصمیم به سکونت در آن میگیرد و جیسون از او جدا میشود تا دوباره به جعبه برگشته و خانوادهی اصلیاش را پیدا کند. برای همین پرسشهای زیادی دربارهی این دنیا باقی میماند؛ به ویژه که رایان هم حالا سروکلهاش در آن پیدا شده است.
۱. جیسون واقعی سریال «ماده تاریک» کیست؟
زیبایی «ماده تاریک» این است که داستان آن، چه کتاب و چه سریال اپلتیوی، مبتنی بر مفهوم چندجهانی و دنیاهای موازی ساخته شده است. به همین خاطر، بینهایت واقعیت وجود دارد که هر کدام بینهایت بار شاخههای مختلفی پیدا میکنند؛ چراکه هر عمل کوچک فرد میتواند مسیر زندگی را تغییر دهد. در قلب این ماجراجویی در دنیاهای موازی جیسون دسن است که از این جهانهای متناوب عبور میکند تا به جهان خودش بازگردد. اما یک نکته باقی میماند. جیسون دسن واقعی کیست؟ آیا اصلا مفهوم خود واقعی یا دروغین در سیستم چندجهانی معنا میدهد؟ چگونه میتوان تفاوت بین جیسونها را تشخیص داد؟
اقتباس اپلتیوی از کتاب کراوچ تفاوتهای زیادی با داستان اصلی دارد؛ یعنی کتاب و سریال دو نسخهی متفاوت از زندگی جیسون را نشان میدهند. با این ایده چالش اصلی «ماده تاریک» از کتاب به سریال نیز جریان پیدا میکند؛ یعنی سریال میتواند در یک دنیای موازی با جیسون دیگری (متفاوت از کتاب) اتفاق افتاده باشد. برای همین این پرسش باقی میماند که بالاخره جیسون اصلی کیست.
در اولین اپیزود «ماده تاریک» زمانی که رایان و جیسون با هم گفتگو میکنند، رایان از جیسون میپرسد که آیا از زندگیاش رضایت دارد. این جملهای است که هیچوقت در کتاب بیان نمیشود. یعنی این جملهی رایان میتواند اولین جرقه برای تغییر دنیای سریال «ماده تاریک» از کتاب آن را زده باشد و از اینجا به بعد با یک جیسون کاملا متفاوت سر و کار داشته باشیم.
نکتهی قابل توجه این است که اپلتیوی «ماده تاریک» را در قالب یک مینیسریال تبلیغ کرده که معمولا به این معنی است که فصل دیگری برای آن ساخته نخواهد شد. اما پایانبندی «ماده تاریک» و تغییراتی که در داستان آن به نسبت کتاب بلیک کراوچ ایجاد شده، زمینه را برای روایتهای دیگر در این دنیا باز میگذارد.
تا آخر سریال دیدیم که شرور داستان هنوز زنده است و البته امید چندانی برای بازگشت به دنیای خودش ندارد. با توجه به این موضوع، هرگز نمیتوان با قطعیت گفت جیسونی که دست خانوادهاش را گرفته و داخل جعبه برد، دقیقا کدام یکی از جیسونهاست. مگر اینکه فصل بعدی مشخصا اعلام کند این جیسون، همان جیسونی است که سریال با او شروع میشود.
از طرفی، آماندا و رایان از دنیاهای متفاوت با هم مواجه شدهاند و با اینکه هیچ کدام دیگری را نمیشناسد، اما رایان برای آمپولهای خود به کمک آماندا نیاز دارد. خانوادهی دسن هم معلوم نیست از کدام یکی از این جهانهای موازی سر در آوردهاند، اما احتمال قوی وجود دارد که این دنیا همان شیکاگویی باشد که آماندا و رایان هم در آن هستند. علاوه بر آنها، نسخهی ثروتمند و بیخیال لیتون هم در جهانهای موازی میچرخد و نمیدانیم آیا دوباره با جیسون مواجه خواهد شد یا نه و اگر او را ملاقات کند، این کدام نسخه از جیسون خواهد بود.
البته اگر از طرفداران پایانبندیهای باز باشید، شاید بپذیرید که داستان جیسون و خانوادهاش همینجا و در تعلیقی تا بینهایت به پایان برسد. اما خطوط داستانی زیادی در طول سریال «ماده تاریک» باز میمانند که نیازمند پاسخ هستند؛ خطوط داستانی که نشان میدهند اپیتیوی حداقل ایدههایی برای بازگرداندن این مجموعه برای فصلی دیگر دارد.
منبع: screenrant
نوشتید جیسون های کپی شاید تصمیم بگیرن به جهان اصلی شون برگردن!
اون ها همشون مال همون جهان جیسون اصلی هستن، چون تازه توی جعبه تکثیر شدن و تا قبل ورود به جعبه دقیقا خود جیسون اصلی بودن نه نسخه موازیش و همون لحظه پایانی فیلم تو جهان خودشون هستن.
سوآل اینجاس که چرا جیسون شرور با اینکه مدتی توی جعبه بوده از نسخه های کپیش خبری نیست!