داستان تاریک پشت ۱۰ انیمیشن و فیلم کودکانه؛ از «گیسو کمند» تا «سیندرلا»
دیزنی ید طولایی در اقتباس از افسانههای قدیمی دارد و کارش را با «سفیدبرفی و هفت کوتوله» (White and the Seven Dwarfs) شروع کرد. در حقیقت هالیوود علاقهی زیادی به استفاده از داستانهای قدیمی و تبدیل کردنشان به آثاری جذاب و مدرن دارد. با این حال در بسیاری از این اقتباسها جنبههای تاریک داستان اصلی حذف میشود. افسانههای قدیمی به اندازهی اقتباسهای کودکانهی امروزی سرگرمکننده و خوشرنگ و لعاب نیستند. در عوض معمولا جنبههای هشداردهندهای دارند که در بسیاری لحظات به شدت تاریک، ترسناک و ناامیدکننده میشود؛ بنابراین غولهای فیلمسازی مثل دیزنی تصمیم گرفتند بسیاری از این بخشها را نادیده بگیرند و افسانههای جن و پری را به روایتهایی متناسب مخاطبان کم سن و سالشان تبدیل کنند اما گاهی این تغییرات به اندازهای بنیادین و زیاد هستند که داستان واقعی کاملا تغییر میکند. این شما و این داستان تاریک پشت ۱۰ انیمیشن و فیلم کودکانه.
* هشدار: در ادامهی این مطلب بخشی از داستان فیلمهای فهرست لو میرود.
۱۰- هانسل و گرتل و مادر بد ذاتشان
افسانهی قدیمی و بسیار معرف «هانسل و گرتل» اثر برادران گریم که در حقیقت ریشهای آلمانی دارد تا به حال منبع اقتباس آثار سینمایی زیادی بوده که از جملهی آنها میتوان به یک فیلم موزیکال محصول دههی ۸۰ میلادی، چند اقتباس ترسناک مدرن و فیلم فانتزی و ترسناک «گرتل و هانسل» (Gretel & Hansel) محصول سال ۲۰۲۰ اشاره کرد.
در حالی که همهی این اقتباسها به نوعی طبیعتی شوم و موهوم را یدک میکشند اما واقعیت این است که هیچ کدام از به اندازهی داستان واقعی برادران گریم تاریک نیستند. در این افسانهی قدیمی جادوگر تصمیم میگیرد گرتل را بپزد و نوش جان کند و بچهها برای محافظت از خودشان او را به داخل اجاق هل میدهند اما عجیبتر از همه این که مادر واقعی بچهها به شوهر هیزم شکنش اصرار میکند هانسل و گرتل را در جنگل رها کند تا از شرشان خلاص شوند و غذای بیشتری برای خوردن داشته باشند!
۹- نسخههای تاریک و غیرمعمول «شنل قرمزی»
«شنل قرمزی» یکی از شناختهشدهترین افسانههای کودکانه است که فیلمها و کتابهای زیادی در موردش وجود دارد و احتمالا در دوران کودکی بارها و بارها از پدر و مادرتان خواستید داستان این دختر معصوم و گرگ سیاه بدجنس را برایتان تعریف کنند. این افسانهی کودکانه هم نسخههای تاریکی دارد که کمتر در موردش صحبت شده است البته سال ۲۰۱۱ یک فیلم ترسناک به نام «شنل قرمزی» (Red Riding Hood) با بازی آماندا سایفرد ساخته شد که در آن گرگ سیاه بدجنس به گرگینه تبدیل شد و شنل قرمزی هم به جای یک دختر بچهی معصوم، زن جوان زیبایی بود.
با این حال اگر بخواهید به منشأ اصلی این افسانهی قدیمی نزدیک شوید با ماجراهای بسیار هولناکی مواجه میشوید که تصورشان هم برایتان دشوار است. در نسخههای تاریکتر «شنل قرمزی» آمده او اجازه میدهد گرگ مادربزرگش را ببلعد تا بتواند میراثش را از آن خودش کند!
در فیلم ترسناک «شنل قرمزی» او زن جوانی به تصویر کشیده شده است اما تصور کنید همین شخصیت به دختر بچهی شروری تبدیل شود که با همکاری جناب گرگ قصد جان مادربزرگ پیرش را میکند، احتمالا با یکی از ترسناکترین فیلمهای چند سال اخیر مواجه خواهید شد.
۸- مرگ تکاندهندهی رامپلاستیلتاسکین
افسانهی «رامپلاستیلتاسکین» تا به حال به صورت کتابها و فیلمهای کودکانهی بسیاری اقتباس شده است و همچنین در انیمیشن «شرک» (Shrek) هم شخصیت مکملی به همین نام حضور دارد. با این حال در هیچ کدام از این آثار دربارهی پایان واقعی افسانه صحبتی نمیشود؛ زیرا به اندازهای وحشتناک است که کودکان را حسابی میترساند.
شخصیت رامپلاستیلتاسکین در حقیقت یک شیطونک است که به دختر یک آسیابان کمک میکند تا با بافتن نیهای کاه و تبدیل کردنشان به طلا با پادشاه ازدواج کند و ملکهی سرزمینش شود اما در ازای این کمک از دختر قول میگیرد فرزند اولش را به او بدهد. بعد از این که بچه به دنیا میآید، ملکه به شیطونک التماس میکند فرزندش را به خود نبرد و در عوض تمام اموالش را تصاحب کند اما او قبول نمیکند و فرصتی به ملکه میدهد که بر اساس آن اگر بتواند اسم واقعیاش را درست حدس بزند دست از سر زندگیاش برمیدارد. در نهایت ملکه اسم شیطونک که همان رامپلاستیلتاسکین را درست حدس میزند و فرزندش را نجات میدهد. در همهی اقتباسها، داستان در همین جا تمام میشود اما در نسخهی اصلی آمده رامپلاستیلتاسکین بعد از شکست سنگین از ملکه به اندازهای خشمگین میشود که یک پایش را در زمین فرو میکند و پای دیگرش را چنان محکم روی زمین میکشد که به دو نیم تقسیم میشود و میمیرد!
۷- راپونزل واقعی نسبت به «گیسو کمند» آزمونهای سختتری را پشت سر میگذارد
«گیسو کمند» (Tangled) یکی از دوستداشتنیترین انیمیشنهای دیزنی است که از قضا طرفداران زیادی در سراسر دنیا دارد اما به جز موهای بلند و طلایی راپونزل بسیاری از بخشهای فیلم با داستان اصلی تفاوتهای محسوسی دارند که از تعدیل لحظات تاریک برای مخاطبان کم سن و سال سرچشمه میگیرد.
در داستان اصلی برادران گریم آمده است که جادوگر پس از این که متوجه میشود راپونزل از شاهزاده باردار است او را از برج بیرون و در جنگل به حال خودش رها میکند، سپس به شاهزادهی میگوید هیچ وقت راپونزل را نخواهد دید، پسر نگونبخت داستان هم از شدت ناراحتی خودش را از بالای برج به پایین پرتاب میکند و در اثر برخورد چشمش با خارهای روی زمین بیناییاش را از دست میدهد. البته بعدها راپونزل موفق میشود با اشکهایش چشمان شاهزاده را شفا دهد.
اگر فکر میکند خراب کردن خاطرات کودکیتان همین جا تمام میشود سخت در اشتباهید؛ زیرا یک نسخهی تاریکتر هم وجود دارد که در آن راپونزل توسط شاهزادهای که از ابتدا هم قصد نداشت با او ازدواج کند به حال خودش رها میشود!
۶- «پری دریایی کوچولو» هانس کریستیان اندرسون ترسناکتر از نسخهی دیزنی است
«پری دریایی کوچولو» (The Little Mermaid) یکی از بهترین انیمیشنهای دوران رنسانس دیزنی است که به تازگی به یک نسخهی لایو اکشن هم تبدیل شده است. در پایانِ انیمیشن دیزنی شاهزاده اریک عاشق آریل میشود پس آریل تصمیم میگیرد دیگر پری دریایی نباشد و به عنوان یک انسان تا ابد کنار معشوقش زندگی کند. البته که این پایان بسیار بحثبرانگیز بود و بعضی طرفداران معتقد بودند آریل نباید از آن چه واقعا بود به خاطر بودن با یک مرد دست میکشید اما در هر صورت دیزنی موفق شد پایان شادی را به طرفدارانش هدیه دهد که در نسخه اصلی اصلا خبری از آن نبود.
در داستان هانس کریستیان اندرسون اصلا خبری از عشق و عاشقی نیست. در پایان شاهزاده اریک عاشق آریل نمیشود و با زن دیگری ازدواج میکند. آریل هم که در ازای تحمل درد بسیاری پذیرفته تا ابد انسان باقی بماند مغموم و افسرده کنار دریا مینشیند. تا این که خواهرانش با یک خنجر نزدش میآیند و به او میگویند در صورتی که بتواند با این خنجر شاهزاده را بکشد و خونش را روی پاهایش بریزد میتواند دوباره به پری دریایی تبدیل شود. آریل افسرده حال هم این قرارداد را نمیپذیرد و در عوض خودش را در دریا غرق میکند و به پاس کار خوبش به بهشت میرود و جاودان میشود. این پایان خوشی نیست که مخاطبان از انیمیشنهای دیزنی انتظار دارند اما در هر صورت آریل واقعی میتوانست پرنسس قدرتمندتری نسبت به نسخهی دیزنی باشد.
۵- «زیبای خفته» و شاهزادهی بدذات
اقتباس دیزنی از «زیبای خفته» (Sleeping Beauty) از داستان برادران گریم چندان هم دور نیست و حداقل هر دو نسخه پایان خوشی دارند. داستان دربارهی پرنسس زیبایی است که توسط یک جادوگر بدجنس نفرین میشود تا در تولد ۱۶ سالگیاش در اثر برخورد سوزن دوک خیاطی به انگشتش به خوابی عمیق فرو برود. این طلسم فقط وقتی باطل میشود که عشق واقعی که در این جا یک شاهزادهی خوشتیپ سوار بر اسب سفید است، او را ببوسد. البته این اتفاق میافتد و آنها با خوشحال به سراغ زندگی رویاییشان میروند.
اما در داستان واقعی «زیبای خفته» بعد از این که آرورا به خواب عمیقی فرو میرود، مورد تعرض شاهزادهای بدذاتی قرار میگیرد و از او باردار میشود. بعدها بچه به دنیا میآید و وقتی اتفاقی در حال مکیدن انگشت آرورا است تکه سوزن را بیرون میآورد و باعث میشود مادرش به هوش بیاید. البته در بعضی از نسخهها شاهزاده متحول میشود و بعد از اظهار پشیمانی از اعمال ننگینش در کنار آرورا و فرزندش به خوبی و خوشی زندگی میکند.
در هر صورت حذف کردن این بخشها از انیمیشن ویژهی کودکان تصمیم بسیار درستی بود اما قهرمان سازی از شاهزاده ظلم بزرگی در حق شرور اصلی داستان بود و باعث شد ملفیسنت به تنها شرور فیلم تبدیل شود و تا ابد منفور طرفداران باقی بماند.
۴- بل در نسخهی اصلی «دیو و دلبر» دو خواهر بد ذات دارد
«دیو و دلبر» (Beauty and the Beast) یکی از دوستداشتنیترین انیمیشنهای دیزنی در همهی دوران است که به بل و مخاطبان کم سن و سالش درس بزرگی دربارهی وفاداری میدهد. سال ۲۰۱۷ لایو اکشنی با بازی ستارههایی مثل اما واتسون و دن استیونز ساخته شد که به نسبت انیمیشن اصلی فضای تاریکتری داشت.
در افسانهی اصلی خبری از لحظات جادویی و پدر دوستداشتنی بل نیست. همچنین شخصیت گستان هم توسط دیزنی خلق شده است. در عوض بل دو خواهر بد ذات دارد که باعث مرگ دیو میشوند. البته پایان افسانهی واقعی «دیو و دلبر» هم مثل انیمیشن دیزنی ختم به خیر میشود و بل و شاهزاده با خوشحالی سر خانه و زندگیشان میروند.
۳- انیمیشن «یخزده» هیچ شباهتی به داستان «ملکهی برفی» ندارد
«یخزده» (Frozen) و دنبالهی آن از جمله پرفروشترین انیمیشنهای تاریخ دیزنی لقب گرفتند. این فیلم خیلی زود مورد توجه کودکان و بزرگسالان قرار گرفت و مخاطبان ملکهی یخی السا را به دلیل عبور از کلیشههای رایج پرنسسهای دیزنی حسابی دوست داشتند. هرچند داستان این انیمیشن حسابی سرگرمکننده و قابل احترام است اما شباهت زیادی به منبع اقتباسش ندارد.
«یخزده» از «ملکهی برفی» نوشتهی هانس کریستیان اندرسون اقتباس شده است. در این داستان با پسری روبهرو میشویم که به دلیل فرو رفتن بخشی از آینهی ملکهی برفی در چشم و قلبش احساساتش را از دست میدهد و بدذات میشود؛ در نتیجه خواهرش تصمیم میگیرد برای نجات او به قصر ملکه برود.
۲- سرنوشت شوم ملکهی بدجنس در «سفیدبرفی»
«سفیدبرفی و هفت کوتوله» اولین افسانهی برادران گریم بود که توسط دیزنی اقتباس شد. در حالی که لحظات دلهرهآور زیادی در این انیمیشن وجود دارد اما به مراتب از نسخهی اصلی قابلتحملتر و صد البته ملایمتر است. در حقیقت دیزنی مجبور میشود به خاطر روحیهی مخاطبان کم سن و سالش هم که شده داستان برادران گریم را کمی تعدیل کند.
در داستان اصلی، ملکهی بدجنس با پرت شدن از کوه نمیمیرد بلکه بعدها سفیدبرفی و شاهزاده او را به جشن عروسیشان دعوت میکنند و مجبورش میکنند کفش آهنی که شش ساعت در کوره بوده را به پا کند و در سراسر مراسم برقصد، طبیعتا ملکهی نگونبخت بعد از این واقعهی شوم بدرود حیات میگوید اما ماجرا به همین جا ختم نمیشود. در بعضی نسخهها این طور آمده که هفت کوتوله در حقیقت از سفیدبرفی به عنوان برده استفاده میکردند!
۱- تقابلِ بیشتر خیر و شر در داستان اصلی «سیندرلا»
«سیندرلا» (Cinderella) یکی از محبوبترین انیمیشنهای کلاسیک دیزنی است و تقریبا نمیتوانید دختر بچهای را پیدا کنید که با داستان سیندرلا آشنا نباشد و حداقل یک بار آرزو نکرده باشد پیراهن معروف او را به تن کند. انیمیشن دیزنی با یک مراسم رقص باشکوه و صد البته ازدواج سیندرلا و شاهزاده به پایان میرسد. استثنا افسانهی اصلی هم به همین شادی تمام میشود اما نکات تاریک بسیاری دربارهی خواهران ناتنی سیندرلا وجود دارد.
ظاهرا آنها به اندازهای مشتاق ازدواج با شاهزاده بودند که تصمیم میگیرند برای این که پاهایشان در کفش بلوری سیندرلا جا شود و بتوانند خودشان را به جای او معرفی کنند، بخشی از انگشتهای پایشان را ببرند. البته که بالاخره موفق میشوند کفش را به پا کنند اما وقتی کفش بلوری خونی میشود شاهزاده به قضیه پی میبرد.
در یک نسخهی تاریکتر هم این طور آمده که پرندههای بهشتی به شاهزاده کمک میکنند و چشمان خواهران سیندرلا را از حدقه درمیآورند. در هر صورت انیمیشن دیزنی هم مثل افسانهی اصلی به ختم به خیر میشود اما بدون شک به اندازهی داستان اصلی خونبار و آزاردهنده نیست.
منبع: cbr
سلام خدا رو شکر که بالاخره یکی پیدا شد این افسانه ها رو نقد کنه ولی یه چیز جالب اینه که اصل این افسانه ها تو داستان های ایران باستان دیده میشه!
راپونزل:رودابه
سفید برفی: دختر خون برف
وخوب بقیش که اینجا جای گفتنش نیست!
یعنی در واقع اصل این داستان ها اگه اصل اصل باشه به این بدی که فرمودین نیست، اما مهم تر از اون سرقت روسیه آز افسانه های ایران باستانه.
مرتال کمبت احتمالا از روی اینا اقتباس شده
باز اسکورپین با کندن کله دشمناش اونارو میکشه این چی بود من خوندم
عالی بود
همه اینارو مدگل توضیح داده
آره خیلی هم جذابتر گفته بودشون…
عالی خیلی جالب بود
واقعیه؟
چقدر مسخره و غیر ممکن بود.
این چیزا چیه که تعریف میکنید
خیلی هم واقعیه داستان های دیزنی خیلی جو تاریکی داره
نکتش همینجاش که همه داستان های تغییر یافته رو باور میکنن
واست متاسفم که نمیتونی متوجه حقایق بشی، خیلی از داستان های اینجا رو من تو زمان کودکیم کتابشون رو خوندم مثل قصه ی رامپل استیلت اسکین. اگه منبع اصلی رو نخونده بودم شاید موافقت بودم و باور نمیکردم ولی توام الکی نباید به مردم بهتان بزنی!