۱۰ حقیقت جالب و ۱۸+ درباره انیمیشن‌های دیزنی

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۸ دقیقه
حقایق تاریک انیمیشن‌های دیزنی

دیزنی از ابتدای فعالیتش تا کنون یک برند قابل اعتماد در تولید فیلم‌های خانواده‌پسند و مناسب تمام سنین بوده است. از داستان‌های اورجینال تا افسانه‌های کلاسیک، بسیاری از انیمیشن‌های دیزنی سال‌ها محبوبیت خود را حفظ می‌کنند و مدت‌ها مورد استقبال قرار می‌گیرند. در بیشتر انیمیشن‌های دیزنی موجودات جادویی و حیوانات دوست‌داشتنی وجود دارند که از شدت حقایق تاریک و پنهانی بیشتر داستان‌های این کمپانی می‌کاهند.

در واقع بسیاری از انیمیشن‌های کلاسیک دیزنی تاریک‌تر از آن چیزی هستند که طرفداران متوجه شده‌اند. تصویری که از عشق در بسیاری از انیمیشن‌های دیزنی می‌بینیم با واقعیت آنچه که هستند فاصله‌ی زیادی دارند. از «سفیدبرفی» (Snow white) به‌عنوان اولین انیمیشن بلند دیزنی تا «موانا ۲» (Moana 2) که جدیدترین محصول این کمپانی است، چیزی که در ظاهر یک سفر جادویی در مورد توانمندسازی و ماجراجویی به نظرمی‌رسد، ممکن است جزئیات بسیار نگران‌کننده‌ای در لایه‌های خود پنهان کرده باشد.

حقایق تاریک انیمیشن‌های دیزنی

۱۰. عشق در یک نگاه

حقایق تاریک انیمیشن‌های دیزنی

دیزنی عاشق داستان‌هایی است که در آن‌ها عشق در یک نگاه اتفاق می‌افتد. از سفید برفی تا سیندرلا، عشق ناگهانی به یک سبک برای آثار دیزنی تبدیل شده است. چگونگی ارتباط دو شخصیت به ندرت در فیلم‌های دیزنی توضیح داده می‌شود، چون شاهزاده‌ها/ قهرمانان داستان همیشه در نهایت به پرنسس‌ها می‌رسند. یاسمین در «علاالدین» (Aladdin) عاشق اولین کسی شد که در اولین سفرش به بازار با او برخورد کرد. عشق در یک نگاه از این سریع‌تر نداریم! با وجود اینکه آن‌ها در ابتدا تنها یک ملاقات کوتاه با هم داشتند، یاسمین تا آخر فیلم عاشق و شیفته‌ی علاالدین باقی ماند.

وقتی تمام داستان‌های عاشقانه انیمیشن‌های دیزنی از یک فرمول پیروی می‌کنند، این مساله با گذشت زمان بدتر هم می‌شود. مدت زمانی که طول می‌کشد تا شاهزاده عاشق سیندرلا شود به اندازه یک رقص کوتاه دونفره است. سفیدبرفی حتی لازم نیست برای رسیدن به این عشق بیدار باشد. این را هم بگوییم که انیمیشن «یخ‌زده» (Frozen) در نهایت این ماجرای تکراری را با تمسخر صحنه‌ی خواستگاری شاهزاده هان از آنا تایید کرد. با این حال در ادامه فیلم می‌بینیم که کریستوف تقریبا به همین شکل عاشق آنا می‌شود.

۹. گذشته تاریک مائویی

حقایق تاریک انیمیشن‌های دیزنی

دیزنی علاوه بر موضوع عشق در یک نگاه عاشق داستان‌های پس‌زمینه غم‌انگیز است. ممکن است انیمیشن «موآنا» بیش از حد به گذشته‌ی مائویی پرداخته باشد. اما چگونگی تبدیل شدن مائویی به یک نیمه‌خدا به سرعت در فیلم نادیده گرفته می‌شود، اما حقیقت این است که مائوئی توسط والدینش رها شد. آن‌ها نه تنها تصمیم گرفتند که او را بزرگ نکنند، بلکه مائوئی را در اقیانوس رها کردند. مائویی در کودکی غرق، به این ترتیب او با خدایان آشنا و در نهایت به لطف آن‌ها به یک نیمه‌خدا تبدیل شد.

در حالی که اولین فیلم «موآنا» در مورد قسمت غرق شدن مائویی توضیح بیشتری نمی‌دهد، اما «موآنا ۲» به خوبی روندی که مائویی برای تبدیل شدن به یک نیمه‌خدا طی کرد را نشان می‌دهد. با نگاهی به گذشته، داستان غم‌انگیز مائویی برای کودکان بسیار تاریک است. این تقریبا خارق‌العاده است که چگونه دیزنی موفق می‌شود والدین شیطانی را که فرزندشان را کشته‌اند در یکی از محبوب‌ترین انیمیشن‌های خانوادگی نشان دهد.

آیا سفیدبرفی واقعا اولین پرنسس دیزنی است؟

۸. مرگ موآنا

حقایق تاریک انیمیشن‌های دیزنی

در انیمیشن «موآنا ۲» دیدیم که موآنا خطرناک‌ترین سفر عمر خود را در تلاش برای از بین بردن نفرینی که تمام بشریت را تهدید می‌کند آغاز کرد. موآنا با مائویی متحد شد تا جزیره موتوفتو را پیدا کند. در پایان فیلم، پس از اینکه مائویی نتوانست جزیره را از بالای دریا بلند کند، موآنا شنا کرد تا جزیره را لمس کند و نفرین را بشکند. با این حال، صاعقه به او اصابت کرد.

موآنا از فیلم دوم جان سالم به در نبرد. مرگ او در صحنه‌ای احساسی و ملاقات با اجداد و مادربزرگ مرحومش به طرز ماهرانه‌ای پنهان می‌شود. در حالی که دیزنی این لحظه را صمیمانه و دوست‌داشتنی به تصویر می‌کشد، اما هنوز این واقعیت که قهرمان داستان مرده است را تغییر نمی‌دهد. این جزئیات کوچک همچنین با آشکار کردن چگونگی تبدیل شدن مائویی به یک نیمه‌خدا، گذشته او را بسیار تاریک‌تر می‌کند.

۷. مرگ والدین در انیمیشن‌های دیزنی یکی از حقایق تاریک تکرارشونده است

حقایق تاریک انیمیشن‌های دیزنی

 

افسانه‌های کلاسیک ریشه‌های تاریکی دارند. دیزنی با ساختن قلمرو جادویی‌اش بر اساس داستان‌های سراسر جهان، از فقدان والدین در بسیاری از داستان‌هایش استفاده می‌کند. در فیلم «گوژپشت نوتردام» (The Hunchback of Notre Dame)، حتی مرگ یکی از والدین در ابتدای فیلم نشان داده می‌شود. کوازیمودو نه تنها در برج یک ناقوس بزرگ شده بود، بلکه تنها سرپرستش فریبکار و آزاردهنده بود. بگذریم از اینکه کلود فرولو کسی بود که مادر کوازیمودو را کشت.

یک مثال دیگر مرگ موفاسا در ابتدای فیلم «شیرشاه» (The Lion King) است که در واقع ماجرای سیمبا از همینجا کلید می‌خورد. یا مثلا سفیدبرفی هم قبل از وقایعی که تمام داستان را شکل می‌دهد مادرش را از دست داده است. این پرنسس نه تنها با پدری غافل و نامادری بدجنس بزرگ شد، بلکه بعدا در فیلم پدرش را نیز از دست داد. در نهایت هم نامادری شرور نقشه‌ای برای از بین بردن او کشید. حتی فیلم «یخ‌زده» هم به نظر از این روند مستثنی نیست، چون در همان ابتدا می‌بینیم که والدین السا و آنا در طوفانی دریایی جان باختند.

چرا انیمیشن «شیرشاه» ماندگارترین اثر دیزنی است؟

۶. در تمام انیمیشن‌های دیزنی قهرمان‌ها به دلدارشان می‌رسند به جز کوازیمودو

حقایق تاریک انیمیشن‌های دیزنی

اینکه کوازیمودو در انیمیشن «گوژپشت نوتردام» عشق زندگی خود را به یک کاپیتان خوش‌تیپ می‌بازد مساله مهمی است. برای برندی که اینقدر بر اهمیت آنچه در درون یک فرد می‌گذرد بیش از ظاهر او تاکید می‌کند، خلق شخصیت کوازیمودو به‌عنوان تنها قهرمانی که به دختر رویاهایش نمی‌رسد یک مساله غیر قابل چشم‌پوشی است.

دیزنی مشکلی در نشان دادن مهربانی و پذیرش شخصیت‌ها و افراد طردشده و منفور ندارد. با این حال، در روایت یک داستان عاشقانه موفق با آن‌ها مشکل دارد. حتی هیولای انیمیشن «دیو و دلبر» (The Beauty and the Beast) در پایان معلوم شد که یک شاهزاده است، فقط برای اینکه یک همسر مناسب برای بل باشد. علاالدین، علی‌رغم اینکه در یک خانواده سلطنتی متولد نشده، خوش‌تیپ است و فرش جادویی دارد. برندی که اینقدر تلاش می‌کند تا ایده برابری برای همه را تبلیغ کند، فرصت خوبی را با کوازیمودو از دست داد.

۵. انیمیشن «علاالدین» بیش از حد متفاوت از فرهنگ واقعی به تصویر کشیده شده است

انیمیشن «علاالدین»

انیمیشن «علاالدین» علی‌رغم اینکه در خاورمیانه می‌گذرد، پر از نادرستی‌های جدی و بازنمایی‌های اشتباه از فرهنگ است. این را هم باید اضافه کنیم که «علاالدین» اولین تلاش دیزنی برای بیان یک داستان غیر غربی است. این فیلم به خاطر نقدهایی که دریافت کرد منجر به بازنمایی و قدردانی مناسب فرهنگی در بازسازی‌ها و دیگر انیمیشن‌های دیزنی شد.

«علاالدین» در نشان دادن تصویر واقعی از فرهنگ مردم خاورمیانه ناتوان است. «علاالدین» تنها یک تصور هالیوودی از جهان شرق است که از طریق یک لنز غربی به تصویر کشیده می‌شود. اکثر بازیگران سفیدپوست هستند. علاوه بر این نه تنها تصویری که از شخصیت‌ها دیده می‌شود مملو از کلیشه‌های شرقی است، بلکه نژادپرستانه و بسیار توهین‌آمیز است.

۴. وجود حیوانات و مجسمه‌های سخن‌گو در انیمیشن‌های دیزنی می‌تواند نشانه‌ی تنهایی شخصیت‌های اصلی باشد

انیمیشن سیندرلا

حیوانات سخنگو و مجسمه‌های جادویی در انیمشن‌های دیزنی رایج هستند. با این حال، آن‌ها تقریبا همیشه در داستان‌هایی ظاهر می‌شوند که قهرمانانشان در کودکی مورد غفلت یا آزار قرار گرفته‌اند. سیندرلا در خانه خودش به‌عنوان یک خدمتکار بزرگ شد. او هیچ دوستی برای هم‌صحبتی نداشت به جز حیوانات. در حالی که دیزنی به حیوانات دوست‌داشتنی تصویر انسانی‌تری می‌دهد، به نظر می‌رسد که آن‌ها نشانه‌های تنهایی و درون‌گرایی هستند؛ مساله‌ای که داستان انیمیشن «سیندرلا» را از آنچه که هست غم‌انگیزتر می‌کند.

علاوه بر این وجود یک پری مادرخوانده که فقط سیندرلا می‌توانست آن را ببیند و کفشی که در پای هیچ‌کس دیگری نمی‌رفت، بینندگان انیمیشن «سیندرلا» را به این فکر می‌اندازد که شاید سیندرلا تمام این‌ها را در رویای خود دیده باشد. به همین ترتیب، سفیدبرفی هم در هنگام صحبت با حیوانات و کوتوله‌ها در شرایط خوبی نیست. یا از آن بدتر کوازیمودو در حالی که در برج ناقوس کلیسا بود با مجسمه‌های سنگی صحبت می‌کرد.

۱۰ نکته عجیب درباره انیمیشن‌‌های قدیمی دیزنی که احتمالا نمی‌دانید

۳. پرنس چارمینگ در انیمیشن «سفیدبرفی و هفت‌ کوتوله» یک دختر بی‌هوش را بوسید

انیمیشن «سفیدبرفی و هفت‌ کوتوله»

پایان «انیمیشن سفیدبرفی و هفت کوتوله» خوش است اما بوسه پرنس چارمینگ بحث‌های زیادی را برمی‌انگیزد. سفیدبرفی پس از خوردن سیب مسموم به خواب عمیقی فرو می‌رود. پرنس چارمینگ او را در حالت بیهوش پیدا می‌کند. شاهزاده که محو زیبایی او شده است، شاه‌دخت را می‌بوسد آن هم در حالی که خود پرنسس نمی‌توانست رضایت یا نارضایتی‌اش را ابراز کند.

بوسه آن‌ها چندان عاشقانه نیست اما بسیار آزاردهنده است. همچنین باعث می‌شود شاهزاده کم‌تر شخصیتی جذاب به نظر برسد و بیشتر غریبه‌ای باشد که در خواب زنی را مورد تجاوز قرار می‌دهد. بدتر این است که سفیدبرفی از خواب بیدار و عاشق پرنس چارمینگ می‌شود. انیمیشن عاشقانه‌ از این آزاردهنده‌تر وجود ندارد!

۲. اسکار توسط موفاسا نام‌گذاری شده است

فیلم لایو اکشن «موفاسا: شیرشاه»

فیلم لایو اکشن «موفاسا: شیرشاه» (Mufasa: The Lion King) به داستان منشا موفاسا و اسکار می‌پردازد. درست است که موفاسا در نهایت پادشاه شد، اما اسکار شیری بود که خون سلطنتی در رگ‌هایش جریان داشت. اسکار شاهزاده‌ای به نام تاکا بود که موفاسا را ​​از دست تمساح‌ها نجات داد. به نظر می‌رسید تاکا با وجود تعلیمات پدرش قلب مهربانی داشت. همه مرتکب اشتباه می‌شوند و تاکا پس از اینکه شیر ماده‌ی رویاهای خود را به موفاسا می‌بازد، با هدایت دشمنان به سرزمین رویاییشان تصمیم وحشتناکی می‌گیرد.

تاکا به‌عنوان شیری که بارها جان موفاسا را ​​نجات داد و خانه دومی به او تقدیم کرد، سزاوار فرصتی دوباره بود. با این حال، موفاسا تاکا را از شر نام خود خلاص کرد و او را اسکار نامید. در انیمیشن خاطره‌انگیز «شیرشاه»، اسکار در نهایت تبدیل به یک شرور واقعی شد که تصمیم گرفت برای آخرین بار موفاسا را ​​نجات ندهد.

۱. بل عاشق دیوی شد که او را اسیر کرده بود

انیمیشن دیو و دلبر

احساسات عاشقانه بل نسبت به یک دیو واقعا نگران‌کننده است. به نظر می‌رسد که دیزنی به طور تصادفی با نمایش یک انسان که عاشق یک دیو می‌شود، وحشیگری را در یک فیلم خانوادگی به موضوعی اساسی تبدیل کرده است. ناگفته نماند که بل زمانی که زندانی دیو بود عاشق او شد.

ایده دوست داشتن یک اسیر ممکن است در یک داستان رمانتیک به نظر برسد. اما در واقع رابطه آن‌ها بیش از هر چیز دیگری توهین‌آمیز است. به نظر می‌رسد که انیمیشن کلاسیک «دیو و دلبر» آزاردهنده‌تر از آن چیزی است که بسیاری دوست دارند اعتراف کنند. تقریبا هیچ تصویر مثبتی از یک رابطه عاشقانه سالم از این انیمیشن در فرهنگ عامه وجود ندارد و دیزنی، به ویژه در به تصویر کشیدن عاشقانه‌های سالم با مشکل مواجه است.

منبع: cbr



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X