مخلوقات یک روز؛ کتابی که داستان مواجههی انسان با مرگ را تعریف میکند
در مجموعه داستان حیرتانگیز «مخلوقات یک روز»، اروین دی یالوم، روانپزشک مشهور، جنگ و جدال بیماران خود و همچنین تلاشهای خود را برای کنار آمدن با دو چالش وجودی بزرگ توصیف میکند؛ چگونه میتوان یک زندگی معنادار و با هدف داشت و در عین حال پایان اجتنابناپذیر زندگی را هم از یاد نبرد و با آن کنار آمد.
در این اثر ما با یک پرستار ملاقات میکنیم که باید درد از دست دادن پسرش را از یاد ببرد تا بتواند درد بیمارانش تسکین دهد. یک روانشناس تازه کار که مطالعاتش بر روی طبیعت انسانی باعث خدشهدار شدن خاطرات ارزشمندش از یکی از دوستان فقیدش میشود و مردی که با به چالش کشاندن تحقیقات روانشناختی حتی اعتماد به نفس خود یالوم را به چالش میکشاند.
مخلوقات یک روز، بیانی کاملا صادقانه از دشواریهای زندگی انسان است و همچنین ارج نهادن به برخی از بهترین عطایا و مواهب آن مانند عشق، خانواده و دوستی. در این کتاب یالوم، ما با روشها و ابزارهایی آشنا میشویم که به وسیله آنها میتوانیم زندگی خود را نه تنها قابل تحمل، بلکه سرشار از معنی و شادی کنیم.
یالوم، روانپزشک و داستاننویس صاحب سبک، ۱۰ داستان از مراجعین و جلسات درمانی خود را در قالب کتاب مخلوقات یک روز برای ما روایت میکند. داستانهایی که فواید و موهبتهای رواندرمانی را برای ما بیش از پیش روشن میکنند به همراه دروس آموزنده و الهامبخشی که در ارتباط با سالمندی و مرگ میتوان از آنها کسب کرد.
او از طرح داستانهای معماگونه و رفتارهای غریب و نامأنوس انسانهایی که در آثار مشابه همانند کتاب «زندگی معاینه شده» اثر استفان گروز بیان شده، اجتناب میورزد و در عوض بر روی بیمارانش و واکنشهای خودش نسبت به آنها متمرکز میماند.
نامگذاری کتاب مخلوقات یک روز
مارکوس آئورلیوس امپراتور بزرگ روم که یک فیلسوف رواقی مشهور هم بوده است، نقل قولی دارد با این مضمون که «همه ما مخلوقات یک روز هستیم». نقل قولی که یالوم عنوان کتاب خود را از آن به عاریت گرفته است. عنوان برگرفته شده از نقل قول مارکوس آئورلیوس، اشارهای غیر مستقیم به موضوع اصلی کتاب دارد، یعنی مرگ و مردن. الی یکی از شخصیتهای این داستان که با سرطان پیشرفته دست و پنجه نرم میکند، میخواهد در زمینه پذیرش مرگ فردی پیشگام و مترقی باشد. ریک، یک تاجر موفق که یک زندگی مجلل دارد و از بازنشستگی خود لذت میبرد، اما در جامعهای زندگی میکند که از همه جهات نزدیکی مرگ را به او خاطر نشان میکند.
با وجود این تمرکز بر مرگ، یالوم همچنین مفاهیمی الهامبخش و واقعی را دربارهی اهمیت و ارزش رواندرمانی با ما در میان میگذارد، مانند این مفهوم که «اگر من بتوانم یک محیط حمایتگرانه واقعی را برای مراجعینم ایجاد کنم، اغلب، آنها به شیوهای شگفتانگیز قادر خواهند بود تا کمکی را که به آن نیاز دارند، در خلال فرایند درمان پیدا کنند. داستانهایی که یالوم از شکستها و پیروزیهای بیمارانش ارائه میدهد، غالبا تکاندهنده است و خواننده را به همدلی و همذاتپنداری فرا میخواند.
دکتر اروین دی یالوم
ایروین یالوم در ۴۰ سال گذشته به یک استاد شناخته شده و صاحب سبک در زمینه هنر قصهگویی روانشناختی تبدیل شده است. دکتر یالوم در آخرین مجموعه داستانهای روانشناختی خود، مخلوقات یک روز، نه تنها بیان صمیمی و خردمند همیشگی خود را به ارمغان آورده است، بلکه در این کتاب ما را با بعد دیگری از فرایند رواندرمانی آشنا میکند؛ فوریت.
او که بیشتر عمر حرفهای خود را صرف ترغیب بیماران و خوانندگانش به تفکر دربارهی مواجهه با مرگ کرده، اکنون بهعنوان فردی دست به قلم میبرد که باید با مرگ خودش مواجه شود. در واقع، نه تنها مرگ مضمون صریح بسیاری از داستانهای اوست، بلکه دکتر یالوم با آگاهی و توجه دقیق به این مسأله که در زندگی زمان محدودی نصیب ما شده است، اقدام به درمان و نگارش میکند. نتیجهی حاصله از این اثر، مجموعهای از وصیتنامههای خوشساخت و الهامبخش است که توجه ما را معطوف به کوتاهی زندگی و ضرورت وجودی خوب زیستن میکند.
سرفصلهای کتاب مخلوقات یک روز
دکتر یالوم خوانندگان را سخاوتمندانه به اتاق مشاوره خود راه میدهد، تا به ما نشان میدهد که حتی یک جلسه درمانی کوتاه مدت، میتواند ما را عمیقا تحت تأثیر خود قرار دهد. یک بیمار سالخورده اصرار دارد که فقط یک جلسه مشاوره برای او برگزار شود و در پایان جلسه با شنیدن نظر دکتر یالوم دربارهی مهمترین رابطه زندگیاش، آزردهخاطر میشود.
بیمار بعدی که او هم فردی مسن است، به خاطر احساس علاقه شدید و غیر قابل کنترل خود نسبت شوهر سابقش که ۴۰ سال است یکدیگر را ندیده به دکتر مراجعه کرده و همینطور احساسی عجیب دال بر وجود یک عایق یا حائل بین خودش و تجربیات روزمره زندگیاش. در پایان جلسه دوم او شروع میکند به رها کردن گذشته خود و حضور پررنگتر در زمان حال و در نهایت این واقعیت اجتنابناپذیر را میپذیرد که زندگی همه ما در انتها به مرگ ختم میشود.
مراجع بعدی با پرواز جورجیا آمده و تقاضای تنها یک جلسه درمانی دارد تا به او کمک کند که خود را با سازماندهی سختگیرانه و منظم فعالیتهای گروهی در خانه سالمندان وفق بدهد. در پایان جلسه مشاوره، بیمار با برنامه غیر قابل مذاکره زندگی فانی همه ما روبرو میشود. یعنی این واقعیت که زندگی همه ما قرار است به مرگ ختم شوند.
با وجود این حقیقت که رویکرد و تمرکز دکتر یالوم بر روی مفهوم مرگ، بسیار قاطع و جدی است، اما بهعکس در قبال بیمارانش برخوردی ملایم، همدلانه و اصیل دارد. او به طور مداوم نسبت به آنها ابراز همدلی و شفقت میکند و از بیماران خود میخواهد که همین رویکرد و نگرش ارتباطی را نسبت به خود اتخاذ کنند.
بیمار بعدی یک متخصص فیزیک است که روزها به کار تخصصیاش مشغول است و شبها با خیال راحت به نوشتن اشعار و داستانهایش مشغول میشود و در پایان همه نوشتههایش را در کمدش پنهان میکند. دکتر یالوم وقتی متوجه این مطلب میشود که او در دوران نوجوانی تمام شعرهای خود را سوزانده است، ملتمسانه از او میخواهد که نرمتر و با شفق بیشتری به خودش نگاه کند. سپس او فریاد می زند که چطور با چنین خشونتی نسبت به خودت رفتار میکنی؟ به من بگو… آیا با آن دختر نوجوان چهارده ساله هیچ احساس همدردی داری؟
مراجع بعدی یک پرستار مسن و سرشار از تلخرویی و احساس خود سرزنشی است. دکتر یالوم از او میخواهد تا تصور کند تعدادی از افرادی که او به آنها کمک کرده است در اتاق مشاوره و فضای اطراف حضور دارند و از او تشکر و قدردانی میکنند.
نکتهی پایانی
این کتاب به خاطر تشریح و آشکارسازی دقیق فرایند درمان برای دانشجویان رشتههای روانشناسی و روانپزشکی کتابی با ارزش محسوب میشود. کتاب مخلوقات یک روز که هیچ شباهتی با یک کتاب درسی خشک ندارد، از دانشجویان نمیخواهد که نسبت به بیمار آرام و صبور باشد، با او ارتباط معناداری و اصیلی برقرار کنند یا اینکه بر مفهوم اینجا و اکنون تأکید داشته باشند، همچنین یالوم در هیچ جای کتاب از تأثیرات رویارویی با مرگ برای بهبود زندگی بیمار نمیگوید، بلکه او در تکتک صفحات و کلمات کتاب این مفاهیم را به ما «نشان» میدهد.
در پایان باید گفت که این کتاب، کتابی منحصر به درمانگران و دانشجویان روانشناسی نیست یا حتی کتابی مختص افراد مسن. در واقع مخاطب این یک کتاب همه ما هستیم. زیرا همه ما با عجله و بدون تفکر و تأمل کافی زندگی خود را پشت سر میگذاریم. همهی ما باید وظیفه خوب زندگی کردن را در این زندگی کوتاه و سریع بر عهده بگیریم و همانطور که مارکوس آئورلیوس گفته بود، همه ما «مخلوقات یک روز» هستیم.