کابوی بیباپ چگونه به یکی از بهترین انیمه‌های تاریخ تبدیل شد؟

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۴ دقیقه
کابوی بیباپ

وسط‌های اپیزود پنجم کابوی بیباپ (Cowboy Bepop)، انیمه‌ی تحسین‌شده‌ی دهه‌ی نود درباره‌ی گروهی از جایزه‌بگیرهای یاغی که کارشان مبارزه با جرم و جنایت و سفر در فضاست، این انیمه خودش را توضیح می‌دهد. میان‌نویسی برای مدتی کوتاه روی صفحه پدیدار می‌شود و ما تبلیغ سریالی را می‌بینیم که گویا وسط تماشای آن هستیم.

روی میان‌نویس نوشته شده: «این [اثر] یک‌جور اپرای فضایی نیست.» (اپرای فضایی به سبک آثاری گفته می‌شود که محوریت آن‌ها پرواز سفینه‌های فضایی بین دنیاهای خیالی و عجیب در نقاط دوردست کهکشان است). «بلکه نوعی جاز (Jazz) فضایی است که از هوش و زندگی خیابانی لبریز است.» این میان‌نویس وجود آثار علمی‌تخیلی اکتشا‌ف‌محور پیشینی مثل جنگ ستارگان و آپولو ۱۳ را به رسمیت می‌شناسد (همراه با استفاده از استعاره‌های نامتعارف و طعنه‌آمیز)، ولی تاکید می‌کند که این داستان قرار است متفاوت باشد: «ما دنیای بصری کاملاً متفاوتی را به شما عرضه می‌کنیم.»

در سال ۱۹۹۸، صنعت انیمیشن ژاپن عصر طلایی خود را پشت‌سر می‌گذاشت و جانی دوباره به کالبد علمی‌تخیلی دمیده شده بود. در آن سال کابوی بیباپ اثری جدید به حساب نمی‌آمد؛ چه از لحاظ سبک زیباشناسانه، چه از لحاظ روایی، ولی از ویژگی‌هایی برخوردار بود که باعث شد جای خود را در دل طرفداران انیمه باز کند و به یکی از مهم‌ترین انیمه‌های تاریخ تبدیل شود. اگر طرفدار انیمه هستید و تا به‌حال کابوی بیباپ را تماشا نکرده‌اید، بدون‌شک یک سری از ویژگی‌های آن را می‌شناسید: مثل شخصیت اصلی‌اش اسپایک اسپیگل (Spike Spiegel)، جایزه‌بگیر خوش‌تیپ، موسیقی افتتاحیه‌ی مشهور انیمه و شعار تبلیغاتی‌اش: «See you, space cowboy» (تا دیداری دوباره، کابوی فضایی). از این فراتر، چه طرفدار انیمه باشید، چه نباشید، احتمالاً از تاثیر گسترده‌ی انیمه خبر دارید.

در ۱۹ نوامبر ۲۰۲۱، نت‌فلیکس ریبوت لایو اکشن کابوی بیباپ را با بازی جان چو (John Cho) در نقش اسپایک منتشر کرد. این سریال از بسیاری از آثار تاثیرگذار ژانری تاثیر پذیرفته است: فایرفلای (Firefly)، بیل را بکش (Kill Bill)،‌ محافظان کهکشان (Guardians of the Galaxy). برخی از این آثار نیز ممکن است از انیمه‌ی اوریجینال کابوی بیباپ تاثیر پذیرفته باشند، چه از لحاظ بصری و چه از لحاظ پیرنگ. ولی با این‌که بسیاری از آثار منتشرشده پس از کابوی بیباپ از آن تاثیر پذیرفتند، ولی آثار کمی هستند که کاری را که بیباپ سعی داشت انجام دهد، از این انیمه بهتر انجام داده باشند. کابوی بیباپ یکی از اولین انیمه‌های سریالی بود که نه‌تنها ثابت کرد داستان‌های انیمه‌ای بزرگسالانه مخاطب جدی دارند، بلکه توجه مخاطبان بزرگسال جریان اصلی را نیز در ایالات متحده به خود جلب کرد.

با توجه به این‌که انیمه‌ی اصلی طرفداران زیاد و متعصبی دارد، اقتباس لایو اکشن نت‌فلیکس کار سختی برای برآورده کردن انتظارات داشت. متاسفانه این اقتباس پس از انتشار بازخوردهای ولرمی دریافت کرد و نت‌فلیکس اعلام کرد که فصل ۲ برای آن نخواهد ساخت. با این‌حال، این تصمیم نت‌فلیکس اعتراض‌های شدیدی از بعضی از طرفداران سریال لایو اکشن دریافت کرد. این اعتراض نشان می‌دهد سریال شکستی کامل نبود و موفق شد رضایت اقلیت خاصی را جلب کند. با این حال، هیچ‌چیز انیمه‌ی اصلی نمی‌شود! در ادامه توضیح می‌دهیم که دلیل اهمیت کابوی بیباپ چیست و چه شد که به یکی از تحسین‌شده‌ترین انیمه‌های تاریخ تبدیل شد.

کابوی بیباپ

کابوی بیباپ در ابتدا قرار بود اثری کاملاً متفاوت باشد

ایده‌ی کابوی بیباپ برای اولین بار در ذهن کارگردان آن شینچیرو واتانابه (Shinchiro Watanabe) شکل گرفت. او انیمه‌ی سریالی را در دهه‌ی ۹۰، به سفارش شرکت اسباب‌بازی‌سازی و سرگرمی باندای (Bandai) ساخت. در آن دوران، با وجود انیمه‌های سینمایی انقلابی‌ای چون آکیرا (۱۹۸۸) و آثار استودیو جیبلی (Studio Ghibli)، انیمه همچنان رسانه‌ای برای قصه‌گویی برای کودکان به شمار آورده می‌شد و باندای می‌خواست واتانابه انیمه‌ای بسازد که به فروش بیشتر اسباب‌بازی‌های سفینه‌های فضایی کمک کند.

سریالی که واتانابه ساخت، به هیچ عنوان انیمه‌ی کودک‌پسند سفینه‌محوری که باندای انتظار ساختش را داشت نبود. البته پویانمایی انیمه جذاب و اغلب چشم‌نواز بود و شخصیت‌های آن – گروهی از جایزه‌بگیرها با گذشته‌ی مرموز به رهبری اسپایک و شریکش جت بلک (Jet Black) که در برابر خلاف‌کاری باهوش به نام ویشس (Vicious) قرار گرفته بودند – از جذابیتی جهان‌شمول برخوردار بودند. ولی داستان انیمه خشونت‌آمیز بود و از حالت کمدی به فلسفه‌ی بحران وجود تغییر مسیر می‌داد و هر شخصیت از عمقی برخوردار بود که بین انیمه‌های آن دوره کم‌سابقه بود. با این‌که انیمه ساختاری اپیزودیک را دنبال می‌کرد، خط داستانی اصلی آن تاریک بود و به درون‌مایه‌هایی درباره‌ی جنسیت و مرگ می‌پرداخت و پایانی داشت که جا برای فصل دوم باقی نمی‌گذاشت. شعبه‌ی اسبا‌ب‌بازی‌سازی باندای انیمه را رها کرد و پروژه برای چند سال در برزخ تولید قرار گرفت تا این‌که بخش انیمیشن‌سازی باندای، با نام باندای اینترتینمنت، ساخت آن را از سر گرفت. باندای اینترتینمنت به واتانابه و سانرایز (Sunrise)، استودیوی انیمیشن‌سازی سریال، اختیار عمل داد تا آن را به پایان برسانند.

نتیجه‌ی حاصل‌شده اثری بود که شباهت کمی به انیمه‌های زمان خود داشت. انیمه‌های جریان اصلی زمانه معمولاً اقتباسی از مانگاهای شونن (Shounen) محبوب بودند که شخصیت اصلی‌شان پسران نوجوان بود، مثل آثار فانتزی ماجراجویانه‌ای چون گاندام وینگ (Gundam Wing) و دراگون بال زد (Dragon Ball Z) که مخاطب‌شان کودکان و نوجوانان بود. پرطرفدارترین انیمه‌ها اپیزودیک بودند و تعداد اپیزودهایشان هم بسیار زیاد بود. اما بیباپ فقط یک فصل داشت، کل داستانش هم در آن یک فصل تعریف شد و تمرکزش روی شخصیت‌های بزرگسال، درون‌مایه‌های پیچیده و همچنین جذابیت بصری در کنار قصه‌گویی بود.

موسیقی انیمه در مرکز توجه قرار داشت. اپیزودهای انیمه جلسه (Session) نام داشتند (در اشاره به جلسه‌ی ضبط در موسیقی) و عنوان هرکدام به یکی از نمادهای موسیقی جاز و راک اشاره داشت؛ از هربی هنکاک (Herbie Hancock) گرفته تا اروسمیث (Aerosmith). یوکو کانو (Yoko Kanno)، از راه ترکیب کردن موسیقی جاز و راک با کلیشه‌های بصری اکشن، آوانمای  (Soundscape) انیمه را به وجود آورد. سبک موسیقی بیباپ که متعلق به دهه‌ی پنجاه است و بر پایه‌ی ابتکار و بداهه‌نوازی بنا شده، به‌نوعی معادل صوتی سبک زندگی زمخت و شلخته‌ی قهرمانان داستان است. بیباپ حتی به‌عنوان اسم سفینه‌ی اسپایک نیز امضای خود را در انیمه به جا می‌گذارد.

با این‌که شاید صحنه‌های مبارزه‌ی پرزرق‌وبرق و جازمانند انیمه اکنون در نظر مخاطب عادی جلوه کنند، ولی دلیلش تعداد زیاد آثاری است که از سبک مبارزه‌ی خاص انیمه تقلید کردند، چون این صحنه‌ها برای زمان خود جدید و خلاقانه بودند. لحن خودآگاه و چندسبکی انیمه نیز به‌نوبه‌ی خود تازه بود. انیمه از آثار مختلفی تاثیر پذیرفته بود: از فیلم نوآر گرفته تا وسترن ایتالیایی و فیلم‌های گرایندهاوس؛ در کنارش، در طول انیمه ارجاعات علنی به آثار دیگر فرهنگ عامه انجام می‌شد: از آثار گیک‌پسندی مثل پیشتازان فضا (Star Trek) و فلش گوردون (Flash Gordon) گرفته تا سریال بِوِرلی هیلز ۹۰۲۱۰ (Beverly Hills, 90210). توشیهیرو کاواموتو (Toshihiro Kawamoto)، طراح شخصیت انیمه، تیپ شخصیت‌های آن را از بازیگرهای نمادین فیلم‌های اکشن دهه‌ی هفتاد مثل یوساکو ماتسودا (Yusaku Matsuda) و پم گریر (Pam Grier) الگوبرداری کرده بود.

با در نظر داشتن این‌که جایزه‌بگیرهای انیمه «کابوی» نام دارند، این انیمه نمونه‌ای مدرن از «وسترن فضایی» بود. وسترن فضایی زیرگونه‌ای در سبک علمی‌تخیلی است که سبک بصری و کلیشه‌های مربوط به ماجراجویی‌های فضایی و آثار وسترن را با هم ترکیب می‌کند. اما یکی دیگر از منابع الهام انیمه هم مجموعه‌ی انیمه‌ی معروف لوپین سوم (Lupin III) بود که در آن هم گروهی از یاغیان تکرو در دنیایی زیرزمینی و فاسد معرکه راه می‌اندازند. اساساً کابوی بیباپ با ترکیب کردن یک زیرسبک با بسیاری از سبک‌های دیگر، توسل به طنز خودآگاهانه و اضافه کردن شخصیت‌سازی و قصه‌گویی عمیق به اثری تازه تبدیل شد.

در ابتدا بعید به نظر می‌رسید بیباپ مخاطب پیدا کند. همان‌طور که اشاره شد، بیشتر انیمه‌های تلویزیونی که در اواخر دهه‌ی نود در حال تولید شدن بودند، چه در ژاپن و چه در آمریکا، برای کودکان ساخته شده بودند. در ابتدا، نسخه‌ی سانسورشده و بسیار نامفهوم انیمه در شبکه‌ی پخش انیمه‌ی TV Tokyo در سال ۱۹۹۸ روی آنتن رفت و فقط ۱۲ تا از ۲۶ اپیزود آن پخش شدند. چند ماه بعد، یک کانال پخش شبانه انیمه را به‌طور کامل پخش کرد. پخش انیمه در این کانال نه‌تنها توجه طرفداران بزرگسال انیمه در ژاپن، بلکه توجه پخش‌کننده‌های انیمه در ایالات متحده را نیز جلب کرد. پس از این‌که کابوی بیباپ مخاطب خود را پیدا کرد، در لحظه‌ای حساس برای صنعت انیمه به دست مخاطبان آمریکایی خود هم رسید.

کابوی بیباپ

کابوی بیباپ سهم بزرگی در ظهور عصر جدیدی از انیمه داشت

در اوایل دهه‌ی ۲۰۰۰، به‌لطف گسترش اینترنت، محبوبیت انیمه رشد سرسام‌آوری در دنیا داشت. برای اولین بار در تاریخ، طرفداران دیگر مجبور نبودند ماه‌ها یا شاید سال‌ها صبر کنند تا مانگا و انیمه‌ی موردعلاقه‌یشان به صورت قانونی ترجمه و در خارج از ژاپن فروخته شود، آن هم در حالی‌که اغلب شدیداً دستکاری و با کیفیت بد دوبله می‌شد. طرفداران گاهی خودشان دست‌به‌کار می‌شدند و شخصاً آثار ژاپنی را ترجمه، زیرنویس و پخش می‌کردند. با این حال، با وجود جنجالی بودن مقوله‌ی پخش غیرقانونی آثار ژاپنی در گذشته و در زمان حال (محتوای پایرت‌شده همیشه برای سازندگان محتوا چالش ایجاد می‌کند)، ظهور زیرنویس ساخته‌شده به‌دست هواداران یکی از لحظات مهم در گسترش فرهنگ ژاپنی سرتاسر دنیا بود و یکی از عوامل اصلی بود که باعث شد پخش‌کننده‌های آمریکایی انیمه را جدی بگیرند. یکی از این پخش‌کننده‌ها کارتون نتورک (Cartoon Network) بود که در اواخر دهه‌ی نود با تدارک دیدن برنامه‌ی پخش روزانه‌ی تونامی (Toonami Programming Block) یکی از مشوقین اصلی برای گسترش انیمه در آمریکا بود. با ظهور قرن جدید، این شبکه تصمیم گرفت کار تازه‌ای انجام دهد.

شاید سپتامبر ۲۰۰۱ بهترین ماه تاریخ نبود تا در آن محتوای انیمه‌ای جدید مخصوص بزرگسالان منتشر کرد، ولی این کاری بود که کارتون نتورک با تدارک برنامه‌ی پخش آدولت سوییم (Adult Swim) انجام داد. کابوی بیباپ، در کنار کمدی‌های تند و تیزی مثل آکوا تین هانگر فورس (Aqua Teen Hunger Force)، جزو اولین انیمه‌های سریالی ژاپنی بود که برای این برنامه‌ی پخش در نظر گرفته شد. نسخه‌ی سانسورشده‌ای از انیمه که مخصوص نوجوانان ۱۴ سال به بالا بود، در ۲ سپتامبر ۲۰۰۱ پخش شد و بلافاصله پس از حملات یازده سپتامبر دست‌اندرکاران شبکه مجبور به سانسور آن شدند، چون انیمه حاوی صحنه‌هایی از سرقت وسایل نقلیه، مرگ شهروندان عادی و حتی سقوط یک آسمان‌خراش به‌خاطر انفجار بمب بود.

با این حال، کارتون نتورک کابوی بیباپ را به‌عنوان اثری که قرار است طرفداران بزرگسال انیمه و انیمیشن از آن خوششان بیاید انتخاب کرد و این قمار جواب داد. نه‌تنها آدولت سوییم به پدیده‌ای فرهنگی تبدیل شد – و این موفقیت برای برنامه‌ی پخش روزانه‌ای که مخاطب اصلی‌اش در تاریخ سرگرمی همیشه مورد تمسخر قرار می‌گرفت اصلاً تضمین‌شده نبود – بلکه کابوی بیباپ نیز به یکی از نمادین‌ترین عناوین آدولت سوییم تبدیل شد. در نهایت این انیمه کامل پخش شد و با این‌که فقط یک فصل بود، از سال ۲۰۰۱ تاکنون همیشه در حال پخش بوده است. انیمه‌ی اصلی اکنون در وبسایت ادولت سوییم برای استریم موجود است.

هم آدولت سوییم و هم کابوی بیباپ نقشی بزرگ در وارد کردن انیمه به جریان اصلی فرهنگ آمریکا داشتند. ارجاعات بسیار کابوی بیپاپ به فرهنگ عامه باعث شد که جایگاهش در فرهنگ گیک‌ها تثبیت شود و همچنان که گردهمایی‌های انیمه‌ای در اوایل دهه‌ی ۲۰۰۰ محبوبیت پیدا کردند، کابوی بیباپ به یکی از محبوب‌ترین انیمه‌ها در این گردهمایی‌ها تبدیل شد و کازپلی شخصیت‌های بیباپ پای ثابت این گردهمایی‌ها بود. در سال ۲۰۰۲، وقتی فایرفلای، سریال لایو اکشن جاس ودون (Joss Whedon) با محوریت گروهی جایزه‌بگیر فضایی با نام کابوی، در شبکه‌ی سای‌فای پخش شد، مردم بلافاصله آن را با بیباپ مقایسه کردند و این مقایسه نفوذ و تاثیرگذاری انیمه را هرچه بیشتر نشان داد.

بحث درباره‌ی مقایسه‌ی فایرفلای و بیباپ و این‌که آیا این دو اثر به یک سنت تعلق دارند یا شباهت‌هایشان تصادفی است باعث شد بیباپ وارد بحث بزرگ‌تری شود: این‌که آیا رسانه‌های آمریکایی بیش از حد در حال تقلید از انیمه و دیگر محصولات سرگرمی شرقی هستند یا نه. در بهترین حالت، این نفوذ (یا اسمز) فرهنگی باعث تولید چند اثر خوب شد: از آن‌ها می‌توان به رفتگان (The Departed)، بازسازی‌ای از سه‌گانه‌ی فوق‌العاده‌ی هنک‌کنگی امور جهنمی (Infernal Affairs) و تجلیل‌خاطرهای متعدد کوئنتین تارانتینو به سینمای آسیایی و انیمه اشاره کرد. ولی در بیشتر مواقع، اقتباس‌های لایو اکشن و غربی از داستان‌های آسیایی احترام کمی برای منبع اقتباس قائل‌اند و طرفداران اصلی حتی ردپایی از آنچه باعث جذابیت اثر آسیایی شد، در اقتباس غربی نمی‌بینند.

کابوی بیباپ

سابقه‌ی نه‌چندان درخشان نت‌فلیکس در اقتباس لایو اکشن از آثار انیمه‌ای

موقعی‌که خبر ساخت اقتباس لایو اکشن از کابوی بیباپ اعلام شد، تهیه‌کنندگان سریال قول دادند که این اثر قرار است تجلیل‌خاطری وفادارانه و سرشار از عشق به انیمه‌ی اصلی باشد. با این حال، از همان موقع طرفداران به این وعده‌ووعیدها بدبین بودند. آن‌ها این وعده‌ها را قبلاً در قبال اقتباس‌های لایو اکشن دیگر شنیده بودند، ولی همیشه اقتباس‌های بسیار بد از آثار انیمه‌ای به آن‌ها تحویل داده می‌شد. یکی از بدترین این اقتباس‌ها دراگون‌بال: اوولوشن (Dragon Ball: Evolution)، انتشار یافته در سال ۲۰۰۹ بود که جزو بدترین فیلم‌های تاریخ به حساب می‌آید. فیلم شبح درون پوسته (Ghost in the Shell) نیز به‌خاطر تغییر نژاد شخصیت اصلی ژاپنی انیمه برای بازی گرفتن از اسکارلت جوهانسون مورد انتقاد قرار گرفت. حتی اقتباس‌های وفادارانه مثل ریبوت بلیچ (Bleach) در سال ۲۰۱۸ نیز بی‌مزه و فراموش‌شدنی بودند.

حال می‌رسیم به اقتباس‌هایی که نت‌فلیکس ناظر آن‌ها بود، اقتباس‌هایی که درجات مختلفی از موفقیت و شکست را تجربه کردند. از بدترین این اقتباس‌ها می‌توان به دفترچه‌ی مرگ (Death Note)، انتشاریافته در سال ۲۰۱۷ اشاره کرد که از لحاظ تجاری نیز شکست خورد. این فیلم نه‌تنها یکی از شخصیت‌های اصلی را سفیدپوست کرد و استعداد لاکیث استنفیلد (LaKeith Stanfield) را در نقش شخصیت اصلی دیگر هدر داد، بلکه داستان منبع اقتباس اصلی را به باد داد و چیزی نمانده بود کارنامه‌ی کاری کارگردان معتبرش آدام وینگارد (Adam Wingard) را نابود کند.

شکست اقتباس لایو اکشن دفترچه‌ی مرگ آنقدر شدید بود که بقیه‌ی اقتباس‌های نسبتاً موفق نت‌فلیکس از انیمه زیر سایه‌ی آن قرار گرفتند. از این اقتباس‌های موفق می‌توان به اثر سامورایی‌محور شمشیرزن دوره‌گرد (Rurouni Kenshin) اشاره کرد که نت‌فلیکس در اوایل ۲۰۲۱ پخش کرد و بازخورد بسیار مثبتی هم از منتقدان و هم از طرفداران دریافت کرد. شمشیرزن دوره‌گرد، که مانگای آن در سال ۱۹۹۶ شروع شد، مثل کابوی بیباپ اثری بسیار تاثیرگذار در سبک خودش بود و اقتباس نت‌فلیکسی آن نیز از لحاظ بصری به فانتزی تاریخی اصلی وفادار است و شامل صحنه‌های مبارزه‌ی چشم‌نواز و خیره‌کننده‌ای است. در توصیف صحنه‌ّهای مبارزه می‌توان گفت: ترکیب جان ویک با عصر شوگان در ژاپن.

اقتباس بیباپ نیز با چنین رویکردی ساخته شده. این اقتباس وفادارانه پیرنگ انیمه‌ی اصلی را دنبال می‌کند و در عین حال سعی دارد دنیاسازی و شخصیت‌پردازی آن را عمیق‌تر کند و صحنه‌های اکشن مفرح و خشنی را پیش روی مخاطب قرار دهد. پیش از انتشار اقتباس طرفداران دو نگرانی متناقض داشتند: این‌که اقتباس لایو اکشن زیادی شبیه به انیمه باشد – خصوصاً با توجه به عنوان اقتباس که با انیمه یکسان است – و دیگر این‌که اقتباس لایو اکشن به‌قدر کافی شبیه به انیمه نباشد. دنیلا پینِدا (Daniella Pineda)، که نقش جایزه‌بگیر فراموش‌کار فی ولنتاین (Faye Valentine) را ایفا می‌کند، پس از نشان دادن بی‌توجهی به طرفدارانی که اعتقاد داشتند لباس او به‌اندازه‌ی لباس شخصیتش در انیمه جذاب نیست، مورد انتقاد قرار گرفت. یکی از طرفداران در توییتر، تریلر سریال را این‌گونه توصیف کرد: «شبیه فیلم هواداری‌ای می‌ماند که کسی آن را ساخته که کلیپ «بهترین لحظات انیمه» را در یوتوب دیده و بعد از یک نفر خواسته بقیه‌ی پیرنگ را به او توضیح دهد.»‌

همان‌طور که می‌بینید، انتظارات از سریال بسیار بالا بود. با این حال، نت‌فلیکس با ساختن این سریال نشان داد که از شکست‌های پیشین درس‌هایی یاد گرفته است: یکی از درس‌ها این است که دیگر شخصیت اصلی سفیدپوست نشده است و درس دیگر این است که خط داستانی سریال با انیمه فرق زیادی ندارد. سطح بازیگری سریال هم انصافاً بالاست و طراحی صحنه و رنگ‌بندی آن هم به‌اندازه‌ی انیمه چشم‌گیر هستند. حضور موسیقی جاز نیز به‌قوت خود باقی است. بسیاری از جزئیات انیمه در سریال بازسازی شده‌اند و بعضی از صحنه‌ها نیز بدون تغییر از انیمه برگرفته شده‌اند.

با این حال، منتقدان سریال را کوباندند و استدلال کردند که هر تغییری که در اقتباس صورت گرفته، در راستای بدتر شدن آن بوده است و هسته‌ی پیچده‌ی داستان لابلای مسخرگی خودآگاهانه‌ی آن گم شده است. به‌عبارتی، سریال در آن واحد هم کپی انیمه است و هم به‌قدر کافی به آن وفادار نیست.

پیدا کردن فرمول درست برای اقتباس انیمه برای نت‌فلیکس اهمیت زیادی دارد؛ نه فقط به‌خاطر کابوی بیباپ، بلکه به‌خاطر اقتباس دیگری که قرار است در آینده منتشر شود: وان‌پیس (One Piece). وان‌پیس شاید پرفروش‌ترین مانگای تاریخ باشد و فروش آن با برخی از کمیک‌های قدیمی مثل بتمن قابل‌مقایسه است. اقتباس انیمه‌ای طولانی آن نیز به‌شدت محبوب است و ممکن است پس از دو دهه روی آنتن بودن در ژاپن بالاخره به پایان برسد. در این میان، نت‌فلیکس در حال صرف سرمایه‌ی بیشتری روی بازار آسیا است و روی مخاطبان خود در ژاپن، هند و کره‌ی جنوبی حساب ویژه باز کرده است.

این مسائل باعث شده‌اند که اقتباس لایو اکشن وان‌پیس بیشترین پتانسیل سودآوری را برای نت‌فلیکس داشته باشد؛ البته اگر به طرفداران انیمه ثابت کند که به‌شکلی ماست‌مالی‌شده ساخته نشده است. از این نظر موفقیت یا شکست کابوی بیباپ می‌توانست تاثیر زیادی روی آینده‌ی وان‌پیس داشته باشد؛ هرچند با انتشار خبر لغو شدن فصل ۲ کابوی بیباپ می‌توانیم مطمئن باشیم این تاثیر می‌توانست مثبت‌تر باشد.

در نهایت سریال کابوی بیباپ به آن جایگاهی که می‌توانست به آن برسد دست پیدا نکرد، ولی نت‌فلیکس هرچه در چنته داشت برای ساخت آن رو کرد و به‌خاطر همین می‌توان مطمئن بود که جایگاه انیمه‌ی اصلی در فرهنگ عامه همچنان به قوت خود باقی است. تا دیداری دوباره، کابوی فضایی.

منبع: Vox

راهنمای تماشای سریال


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما