نگاهی به آثار اولیه کورمک مک‌کارتی؛ نویسنده کتاب محبوب «جایی برای پیرمردها نیست»

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۵ دقیقه
کتاب‌های کورمک مک‌کارتی

نویسنده برنده جایزه پولیتزر، کورمک مک‌کارتی، در تاریخ ۱۳ ژوئن سال ۲۰۲۳ و در سن ۸۹ سالگی فوت کرد. از رمان تاریک ویران‌شهری «جاده» (The Road) تا رمان ضدوسترن «نصف‌النهار خون» (Blood Meridian) و کتاب پرآوازه «جایی برای پیرمردها نیست» (No Country for Old Men)، کتاب‌های کورمک مک‌کارتی شجاعانه و سازش‌ناپذیر در دنیای ادبیات ظاهر شد. اما این‌ها رمان‌هایی هستند که اغلب از آن‌ها شنیده‌ایم و هر گاه نام مک‌کارتی را می‌بریم، این چند عنوان به ذهن‌مان خطور می‌کند. این در حالی است که این نویسنده فقید و اکنون مشهور آمریکایی داستان‌های بیشتری نوشته که کمتر به آن‌ها توجه شده است.

چهره ادبی کورمک مک‌کارتی

کورمک مک‌کارتی یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان آمریکا به شمار می‌آید که تقریباً شصت سال سابقه نویسندگی داشت. او یک نویسنده چیره‌دست با نثر روان و مجلل بود که پی‌گیرانه و بی‌باک از تاریک‌ترین جنبه‌های گذشته، حال و حتی آینده بالقوه کشور خود وقایع‌نگاری می‌کرد.

مک‌کارتی نویسنده‌ای بود که همیشه در آثار خود با مسائل بزرگ دست‌وپنجه نرم می‌کرد. او از طریق رمان‌های خود پرسش‌های جدی درباره زندگی و مرگ، ماهیت شر، انتخاب‌های اخلاقی، جذابیت خشونت، مرگ سنت‌ها و  آینده کره زمین مطرح کرده است. مک‌کارتی افراد ناهنجار و جامعه‌گریز و افراد بیگانه و مطرود را با نگاهی انسانی در رمان‌های خود به تصویر کشیده. کتاب‌های ‌او که با شخصیت‌های قاچاقچی، ساقی‌های مواد مخدر، کلاهبرداران، قاتلان کودکان، شکارچیان پوست‌سر، قاتلان دسته‌جمعی و مرده‌گرایان گره خورده است، برخی از تاریک‌ترین اعمالی که از دست انسان برمی‌آید را بررسی کرده‌اند. اما مک‌کارتی نویسنده‌ای بود که حاضر نشد دنیا را به صورت دوگانه‌های ساده (مثلاً خیر و شر) ترسیم کند. رمان‌های او اغلب مملو از اتفاقات بدی است که برای افراد به ظاهر خوب اتفاق می‌افتد. و آدم‌های بد، دیوانه و خطرناکی که در داستان‌های او می‌بینیم، درنهایت خوب به نظر می‌رسند.

کورمک مک‌کارتی

رمان‌های اولیه مک‌کارتی در مقام وارث سنت بزرگ گوتیک جنوبی در نامه‌های آمریکایی و مخترع وسترن رادیکال، با غول‌های ادبی مانند ویلیام فاکنر و فلانری اوکانر برابری می‌کردند. اما مک‌کارتی از همان ابتدا نویسنده‌ای با صدا و دیدگاهی منحصر به فرد و مصممی بود که کاملاً براساس شرایط خاص و دلخواه خود توانسته بود به این موفقیت بزرگ دست پیدا کند.

مک‌کارتی نزدیک‌ترین چیز به یک قانون‌شکن ادبی بود که از همان ابتدا از تله‌های شهرت و دنیای کتاب دوری می‌کرد. او تقریباً از هرگونه مصاحبه، تدریس یا ارائه هرگونه سخنرانی عمومی یا خواندن رمان‌هایش در مراسم‌های مختلف امتناع می‌کرد. او سال‌های سال بدون آنکه هیچ تثوی از خود به مخاطبان ارائه دهد، با ایمان به توانایی‌های خود و باور به قدرت داستان‌هایش برای دست یافتن به تعداد قابل توجه‌ای مخاطب تلاش کرد. این ایمان و تعهد مستمر او به حرفه‌اش حتی در طول دوره‌های سخت زندگی‌اش، به خصوص از نظر مالی، به خوبی نتیجه داد. تا حدی چیزی که مک‌کارتی را امروز به نویسنده‌ای جذاب برای مخاطبان تبدیل می‌کند، فقدان مصالحه و سازش است. امری که در خروجی‌های گسترده‌اش نیز تجسم یافته؛ از رمان‌ها گرفته تا نمایشنامه‌ها و فیلم‌نامه‌ها، جهان‌بینی منحصر به فرد او در همه آثار او قابل مشاهده است، به خصوص که مک‌کارتی داستان‌هایش را در فرم و درباره موضوعاتی می‌نوشت که جهان‌بینی‌اش را تقویت می‌کردند.

نگاهی به آثار اولیه کورمک مک‌کارتی

پیش از آنکه کورمک مک‌کارتی رمان‌های مشهور خود را به تحریر دربیاورد و شناخته بشود، در مجله ادبی فینیکس (Phoenix) داستان‌هایی را می‌نوشت و منتشر می‌کرد. او داستان‌ «حضور سوزان» (Wake for Susan) را در نسخه پاییز ۱۹۵۹ و «یک حادثه غرق‌ شدن» (A Drowning Incident) را در نسخه بهار ۱۹۶۰ منتشر کرد. با این همه داستان‌های کوتاه مک‌کارتی هرگز به اندازه رمان‌های او خوانده و برجسته نشدند.

۱- رمان «نگهبان باغ» (The Orchard Keeper)

نگهبان باغ

«نگهبان باغ» از کتاب‌های کورمک مک‌کارتی که برنده جایزه بنیاد فاکنر برای بهترین رمان اول شد. این کتاب اولین داستان بلند مک‌کارتی بود، اثری که نشان‌دهنده ورود یک نثر با سبک و سیاق منحصر به فرد و غنی به دنیای ادبیات بود. «نگهبان باغ» از کتاب‌های کورمک مک‌کارتی داستانی تقریباً انجیلی درباره یک قتل است؛ داستان یک ویرانی طبیعی و دست به دست شدن مون‌شاین (نام عامیانه نوشیدنی‌های الکلی در زمان ممنوعیت آن در آمریکا) میان مردم یک روستا در کوهستان ناکسویل، واقع در شرق ایالت تنسی، دهه ۱۹۲۰ میلادی. جامعه‌ای که جان وسلی راونز، قهرمان جوان و آرمان‌گرای رمان، به شیوه‌های زندگی سرکشانه و ضداستبدادی آن پی می‌برد و درمی‌یابد که در آستانه نابودی به دست نیروهای به اصطلاح پیشرفت و چوب‌بران غارتگر قرار دارد.

کتاب نصف النهار خون یا سری غروب در غرب اثر کارمک مک‌کارتی نشر چشمه

۲- رمان «فرزند خدا» (Child of God)

فرزند خدا

رمان «فرزند خدا» سومین رمان از کتاب‌های کورمک مک‌کارتی به شمار می‌آید که درباره زندگی کوتاه و پردردسر لستر بالارد است؛ مردی از کوهستان‌های ایالت تنسی که از اجتماع طرد شده و به شدت آشفته به نظر می‌رسد. لستر تمایل زیادی به قتل و دزدیدن جنازه زنان جوان جذاب دارد. این کتاب با الگوبرداری از پرونده‌های جنایت‌های واقعی جیمز بلوینز و اد جین نوشته شده است؛ کتابی که به هیچ وجه برای افراد با روحیه ضعیف مناسب نیست. «فرزند خدا» یک کاوش و بررسی عمیق و بی‌نظیر از شنیع‌ترین کارهایی است که یک انسان می‌تواند انجام دهد.

۳- رمان «ساتری» (Suttree)

ساتری

به عقیده بسیاری از مخاطبان کورمک مک‌کارتی، رمان «ساتری» را می‌توان یک خودزندگی‌نامه دانست. «ساتری» از آخرین آثار کورمک مک‌کارتی با فضای (کوهستان) آپالاچی است و طی ۲۰ سال نوشته شده است. شخصیت اصلی داستان کورنلیوس ساتری است که در ناز و نعمت به دنیا آمد، اما در بزرگسالی از پدر اشرافی خود جدا شد و به زندگی وظیفه‌شناسانه‌ای که به طبقه متوسط جامعه پساجنگ تعلق داشت، پشت کرد. او با رها کردن همسر و فرزندش، انتخاب کرد درون یک خانه قایقی فرسوده و پوسیده در بخش پرآشوب رودخانه تنسی زندگی کند. او روزهای خود را با دزدان مختلف، مست‌ها و دیگر افراد پست و ترحم‌برانگیز می‌گذراند. او به دوستی خود با این افراد لقب «رفاقت به‌فنارفتگان» می‌دهد. «ساتری» یک رمان معرکه آمریکایی به سنت هرمان میویل است؛ رمانی غنی، کنایه‌آمیز، مستهجن، تراژیک و یک حماسه شاعرانه که ارزش وقت مخاطبان را دارد.

کتاب جایی برای پیرمردها نیست اثر کارمک مک کارتی نشر چشمه

۴- نمایش‌نامه «سنگ ماسون» (The Stone Mason)

سنگ ماسون

مک‌کارتی در اوایل دهه ۱۹۷۰ هنگام بازسازی یک انبار سابق در شهر لوئیزویل واقع در ایالت تنسی، سنگ‌تراشی آموخت. شیفتگی کورمک مک‌کارتی به زوال صنعت سنگ‌تراشی پس از ورود سیمان هیدرولیک، آن هم صنعتی که از آن به عنوان «قدیمی‌ترین تجارت در جهان» یاد می‌کرد، در نمایش‌نامه «سنگ ماسون»، یکی از بهترین آثار او، تجسم دراماتیک و داستانی پیدا کرده است. این نمایش‌نامه پنج پرده‌ای شرح زجر کشیدن چهار نسل از یک خانواده آفریقایی – آمریکایی در لوئیزویل و در دهه ۱۹۷۰ است که از نسل بردگان بوده‌اند و اکنون در اثر خودکشی و مصرف بیش از حد هروئین بنیان‌های خانواده‌شان به لرزه در آمده است. این داستان از زاویه دید بن تلفایر، یک جوان سی و دو ساله روایت می‌شود که تصمیم گرفته به جای وارد شدن به کار ساخت و ساز پدر ولخرج خود، یا وارد شدن به حرفه معلمی، راه پدربزرگ محترم خود، پاپاو، را دنبال کند و سنگ‌تراش شود.

منبع: literary hub

راهنمای خرید کتاب


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X