بازسازی وفادارانه بازی در مقابل بازسازی اساسی؛ کدام بهتر است؟
بازسازیها در حال حاضر در صنعت بازی حسابی سروصدا به پا کردهاند. در واقع چند سالی است که بیشتر از آنها میبینیم و بدیهی است که برای سالهای آینده نیز این روند ادامه خواهد داشت. با این حال همانطور که در مورد هر اثری این قضیه صدق میکند، توسعهی یک بازسازی فرآیند مشخص و دقیقی ندارد. توسعهدهندگان مختلف بر اساس نوع پروژهای که در دست دارند، رویکردهای متفاوتی را در این باره اتخاذ میکنند. برخی تصمیم میگیرند که پروژهای محبوب را با وفاداری به المانهای اصلی آن بازسازی کنند و برخی دیگر میخواهند که همه چیز را تغییر داده و اثری متفاوت بسازند.
البته هر دو رویکرد، موفقیتها و شکستهای قابل توجهی داشتهاند و بدیهی است که هر دو مزایا و معایب خاص خود را دارند، اما کدام یک از این دو ارزشمندتر است؟ کدام یک از این دو نیاز به توجهی بیشتری دارد؟ از طرفی طرفداران کدام یک از این دو را میخواهند؟ ما نمونههای مناسبی از هر دو نوع رویکرد بازسازی را در این اواخر تجربه کردهایم و با این حال، پاسخ به این سؤال هنوز نامشخص است. البته اگر پاسخ درستی وجود داشته باشد. حال طی این مقاله به این دو رویکرد پرداخته و در عین حال به چند نمونهی موفق و شکست خورده از هر کدام خواهیم پرداخت.
بازسازی وفادارانه
وقتی نوبت به بازسازی محافظهکارانه و وفادار به اثر اصلی میرسد، مزیت آن فورا آشکار میشود. به زبان ساده، پروژهای که بیشتر به منبع خود تکیه میکند، ریسک زیادی انجام نمیدهد. در این رویکرد، بازسازی پایهای بسیار قوی و محکم دارد که از قبل ایجاد شده است. در واقع سیستمها و مکانیکهای بازی مشخص هستند، داستان نوشته شده و آمادهی روایت است و تیم توسعه میتواند به جای اینکه ایدههای جدید را پیادهسازی کند، روی بهبود ایدههای موجود تمرکز کند. البته این بدان معنا نیست که این نوع بازسازیها به راحتی قابل توسعه هستند، اما با یک چارچوب از پیش تعیینشده برای ارجاع به آن، آنها قطعا ریسک کمتری را متحمل میشوند.
از طرفی در این نوع بازسازی، وقتی صحبت از استقبال منتقدان و بازیکنان به میان میآید، خطر بسیار کمتری بازی را تهدید میکند. اگر یک نسخهی بازسازی شده، اثری محبوب را کم و بیش بازسازی میکند، فرض بر این است که داستان یا گیمپلی آن هنوز به اندازهی کافی خوب هستند که لذت بردن از آن میسر است. البته بازسازی در این حالت کاملا به کیفیت بازی اصلی بستگی دارد. به عنوان مثال نسخهی بازسازی !Destroy All Humans علیرغم سرگرمکننده بودن، نوعی قدیمی بودن را در طراحی آن میتوان مشاهده کرد.
در چند سال گذشته، ما شاهد بازسازیهایی بودهایم که عمدتا به بازی اصلی پایبند بوده و از موفقیتهای هنری و تجاری زیادی بهرهمند شدهاند. بازسازی بازیهایی نظیر دیمونز سولز، Shadow of the Colossus و The Legend of Zelda: Link’s Awakening همگی به طور کامل جلوههای بصری نسخههای اصلی خود را بهبود بخشیده و ظاهری درخشان به آنها دادند، اما در بخش گیمپلی، تغییرات بسیار کم بودند. هرچند این تغییرات کم در بخش ذکر شده به ضرر آنها تمام نشد.
بازسازی اساسی با تغییرات زیاد
با این حال امروزه، بازسازیهایی که تصمیم میگیرند تا خیلی از منبع خود دور نشوند، به سادگی به این دلیل که دیگر جذابیت زیادی ندارند، مورد انتقاد قرار میگیرند. ما گیمرها همیشه به عنوان مصرفکنندگان بازیهای ویدیویی بهدنبال تجربههای جدید و هیجانانگیزی هستیم، بنابراین حتی اگر در حال اجرای بازسازی یک اثر کلاسیک شناخته شده باشیم، اگر بدانیم که تغییر زیادی پیدا نکرده، لذت زیادی از آن نخواهیم برد. بازسازی لست آو آس ۱ نیز با چنین شرایطی مواجه شده است. در حالی که بسیاری از انتقادات به قیمت بازی وارد شده، با این حال بسیاری به عدم تغییرات آن اشاره کردهاند.
از طرفی بازسازیهایی که تغییرات زیادی نسبت به نسخهی اصلی خود البته با حفظ المانهای اساسی دارند، اگرچه ممکن است که خطر بیشتری برای کمپانیهای سازنده داشته باشند اما اگر به خوبی توسعه یابند، موفقیت عظیمتری نسبت به بازسازیهایی که در بالاتر ذکر شد، خواهند داشت. بازسازی رزیدنت اویل ۲ کاملترین و واضحترین مثال در این مورد است. کپکام تصمیم گرفت که به جای یک بهروزرسانی ساده از بازی اصلی، آن را کاملا تغییر دهد تا جایی که تقریبا یک بازی کاملا جدید ساخته شود و این خطری بود که در نهایت نتیجه داد.
اسکوئر انیکس نیز به طور مشابه، حتی ریسک بزرگتری را با فاینال فانتزی ۷ پذیرفت. میلیونها میلیون طرفدار بازی تنها با یک بازسازی معمولی که ظاهر و گیمپلی آن را بهبود میداد و در عین حال همان داستان را بازگو میکرد، خوشحال میشدند. با این حال این کمپانی تصمیم گرفت تا اثری را تولید کند که تمام چیزهایی که در مورد نسخهی اصلی میشناختیم را تغییر داد.
البته در این نوع بازسازی نیز مسائل مهمی دخیل هستند. به عنوان مثال، تصمیمگیری برای اینکه چه چیزی باید تغییر کند، حذف شده یا به بازی اضافه شود، به هیچ وجه آسان نیست و همانطور که در بازسازی رزیدنت اویل ۳ در سال ۲۰۲۰ دیدیم، اگر در این باره تصمیمات درستی اتخاذ نشود، ممکن است باعث شکست بزرگی برای بازی شود. همچنین ایجاد تغییرات مختلف نیاز به کار و منابع بیشتری در فرآیند توسعهی بازی دارد و ایدههای زیادی باید بررسی و آزمایش شوند.
جمعبندی
در آینده بازسازیهای زیادی نظیر بازسازی مکس پین ۱ و ۲، رزیدنت اویل ۴، Dead Space و غیره منتشر خواهند شد. بگذریم که با وجود سودآوری بازسازیها شایعات زیادی مانند بازسازی متال گیر سالید ۳ و دیگر بازیها به گوش میرسد و به نظر میرسد که در چند سال پیش رو قرار است که بیشتر از هر زمان دیگری شاهد آنها باشیم. در هر صورت کمپانیها هر دو رویکرد ذکر شده را پیش خواهند گرفت و احتمالا شاهد موفقیتها و شکستهای زیادی باشیم.
بنابراین واضح است که در مورد اینکه کدام سبک بازسازی بهتر است، هیچ پاسخ مشخصی وجود ندارد، زیرا در نهایت، همه چیز به نحوهی اجرای پروژه بستگی دارد. اما آیا ایجاد تغییرات اساسی و اضافه کردن المانهای جدید هیجانانگیزتر است؟ بدون شک همینطور است، به خصوص زمانی که توسط یک توسعهدهندهی کاربلد پیادهسازی شود. با این حال دلیلی برای محکوم کردن بازسازی وفادارانه نیز وجود ندارد.
منبع: GamingBolt