نگاهی به برنامه «کنسرتینو»؛ خوب اما کافی نه!
شبکه نمایش خانگی حالا با نظارت مستقیم صدا و سیما به چیزی تبدیل شده است که خود تلویزیون باید میبود و به دلایلی پیدا و نهان نمیتواند یا نمیخواهد باشد. البته این همه آنچه یک تلویزیون خوب لازم دارد، نیست (سیستم تلویزیونی ما یکی از عجیبترینها در جهان است). اما خود تلویزیون ملی ما همین هم نیست. اگر روزی روزگاری فضای بازتری نسبت به امروز داشت، (طبعاً نه باز و آزاد به معنای واقعی کلمه) امروز دیگر معلوم نیست هدفش چیست و جامعه مخاطبش کیست. اما شبکه نمایش خانگی این اجازه را دارد که به نسخهای، تا آنجا که ممکن است، بهروزتر از تلویزیون تبدیل شود. اینجا دیگر سریالها و برنامهسازی با محدودیتهای متداول پدیدهای که در دورترین و کورترین نقاط ایران هم در دسترس مردم قرار میگیرد، مواجه نیستند. هنوز محدودیت و خط قرمز دارد، اما شبکه نمایش خانگی ایرانی همچون شبکههای نمایش خانگی جهانی (سرویسهای استریمینگ) تلویزیونِ دنیای امروز است. با این تفاوت که شبکه نمایش خانگی جهانی لزوماً تفاوتی با شبکههای تلویزیونی جهانی ندارد. اگر در گذشته رویکرد شبکهها (مثلاُ در آمریکا) از هم متفاوت بود و برای هر دیدگاهی باید شبکههای جداگانه وجود میداشت، امروز پلتفرمهای پخش آنلاین مثل نتفلیکس تمام دیدگاهها را یکجا دربر میگیرند و پول هم درمیآورند، مثل یک فروشگاه بزرگ کرایه و فروش فیلم. البته در آمریکا مردم برای شبکههای تلویزیونی هم باید پول بدهند. ما اینجا یک تلویزیون رایگان برای مردم داریم با بودجه فراوان. ظاهراً شبکه نمایش خانگیمان هم همین است. با وجود کانالهای تلگرامی که بیاغراق، تمام محتواهای تولیدی و در حال پخش یا اکران مهم و محبوب تمام پلتفرمهای پخش آنلاین ایرانی را بهسرعت همزمان با پخش از منبع اصلی منتشر میکنند، معلوم است که کسی چندان روی درآمد این پلتفرم حساب نمیکند. نمیشود این همه پروژه پرستاره کار کرد و انتظار داشت فقط درآمد حاصل از خرید اکانت شخصی یا پرداخت پول بلیت اکرانهای آنلاین سود یا حتی بازگشت سرمایه داشته باشد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که شبکه نمایش خانگی حالا به عنوان تلویزیون جدید قرار است پروتکلهای جدید برنامهسازی و فرهنگسازی را نشانمان دهد. این را به وضوح میتوان در برنامه جدید «کنسرتینو» دید.
شبکه نمایش خانگی تا به حال در حوزه موسیقی چند برنامه مسابقه تولید کرده است. مجموعه «کنسرتینو» با اجرای علیرضا عصار (عصار پیش از این در یک برنامه مسابقه موسیقی شبکه نمایش خانگی به عنوان داور حضور داشت) نه مسابقه است نه بازی. همانطور که از اسمش پیداست به کنسرت و اجرا مربوط است. یعنی قرار است یک سری خواننده مرد و گروه در این برنامه کارشان را به صورت زنده اجرا کنند. این اجرای زنده نکته مهم برنامه عصار است. او در قسمت اول برنامه ضمن تأکید بر زنده بودن اجراهای خوانندهها و گروهها گفت که این برنامه مسابقه استعدادیابی نیست. از یک سری فعال در عرصه موسیقی در حوزههای پاپ، تلفیقی، راک، جز و بلوز دعوت کردهاند که بیایند روی استیجهای مختلف برنامه موسیقیشان را به صورت زنده اجرا کنند. یک استیج متعلق به موسیقی پاپ و تلفیقی است، یک استیج با پیانوی علیرضا عصار متعلق به خود میزبان است و یک استیج دیگر برای موسیقی راک، جز و بلوز طراحی شده است. در قسمت اول آرمان گرشاسبی خواننده گروه چارتار که امروز ظاهراً دیگر با اسم خودش فعالیت میکند، در استیج پاپ و تلفیقی چند کارش را با گروه نسبتاً بزرگ خودش اجرا کرد. در استیج تلفیقی، گروه راک اوهام که یکی از گروههای زیرزمینی ایران در دهه هفتاد بود و از پیشگامان و نوآوران موسیقی راک فارسی است، به رهبری و خوانندگی شهرام شعرباف روی صحنه رفتند. اوهام چند قطعه از کارهای نوستالژیک گروه را اجرا کردند و از کارهای جدیدشان هم غافل نماندند. گروه اوهام بر خلاف گروه آرمان گرشاسبی خلوت بود. درامز، یک بیس، دو گیتار الکتریک، همانچه یک گروه راک نیاز دارد.
نوازندههای هر دو گروه حرفهای و باسابقه بودند. بر استیج تلفیقی، دارا دارایی نوازنده گیتار بیس بود که از قدیمیهای مارکت موسیقی است و از ابتدای مسیر با گروه چارتار بوده. بر استیج راک، بابک ریاحیپور بود که او هم از بیسیستهای قدیمی و حرفهای است. بابک آخوندی هم نوازنده باسابقه و ماهری است. هر دو از ابتدای مسیر با گروه اوهام و شهرام شعرباف بودند. گروه اوهام دهه هفتاد با استفاده از اشعار حافظ موسیقی راک تولید کرد و خیلی سریع با جوانان نسل هزاره ارتباط برقرار کرد. جنس موسیقی و استفاده هوشمندانه از اشعار حافظ از دلایل این استقبال بود. کار گروه اوهام نو و خلاقانه بود و به همین خاطر با نسل جوان ارتباط برقرار کرد. طبعاً به مذاق بسیاری از اساتید موسیقی و به طور ویژه، مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خوش نیامد. اوهام برآمده از دوران اصلاحات بود. زمانی که مجله چلچراغ هم به گونهای با نزدیک شدن به نسل جوان اخبار گروههای مثل همین اوهام را پوشش میداد. اوهام به ظاهر ممنوعه بود اما کار تولید میکرد و با نشریات مصاحبه میکرد.
اوهام بعدها از ایران رفت. دوباره برگشت. آلبوم تولید کرد. چند اجرای پراکنده هم گذاشت اما هرگز نتوانست به عرصه عمومی برسد. چند اجرای این گروه در این سالها لغو شده است و اصلاً طبیعی هم هست که نتواند مخاطب گسترده را به خود جذب کند. این گروه و بسیاری از گروههای دیگر موسیقی بستر لازم برای رشد و پرورش را نداشتهاند که بخواهند مخاطب تربیت و جذب کنند و خودشان هم در مسیر پیشرفت کنند. اما حضور اوهام در برنامه «کنسرتینو» یک سورپرایز است. اوهام در تمام این سالها هر وقت توانسته اجرا گذاشته، اجراهای محدود و جمع و جور. اما حتی همین اجراها هم چند بار لغو شده. بنابراین، به نظر میآید که این گروه اجازه فعالیت ندارد. با این حال، سر از یک برنامه موسیقایی شبکه نمایش خانگی درمیآورد؛ که آن را به فال نیک میگیریم. آرمان گرشاسبی با چنین موانعی بر سر راه فعالیت موسیقاییاش مواجه نبوده است. او با چارتار یک آلبوم داد بیرون. بهسرعت موفق شد. در کل کشور و حتی بیرون کشور اجرا گذاشت. بعد دو یا سه آلبوم چارتار به فعالیتهایش خاتمه داد و آرمان گرشاسبی خودش با نام خودش به فعالیتش ادامه داد. او آنقدر از هر گونه گزندی مصون است که حتی چهرهاش در کنار چهره غلیرضا عصار روی پوستر برنامه میآید. در حالی که خبری از تصویر گروه اوهام و دیگر مهمانان برنامه نیست. با توجه به جدا کردن استیج دو سبک میتوان بهوضوح متوجه مرزی که بین پاپ و تلفیقی و راک و بلوز وجود دارد شد. البته شهرام شعرباف با گروه اوهام زمانی تحت عنوان گروه تلفیقی هم احتمالاً در عرصهای رسمی کار کرده است. به دلیل استفاده از اشعار حافظ. اما امروز ما دیگر این اجازه را داریم که ظاهراً به موسیقی راک در کلاممان به طور مستقیم اشاره کنیم.
اینها همه نشانههای خوبی است. قطرهچکانی و دیر است اما خوب است. همینطور کیفیت برنامه «کنسرتینو». در انتخاب دستاندرکاران برنامه چون دقت به کار رفته، برنامه با کیفیت بهتری ساخته شده است. هدفش چنانچه عصار هم در صحبتهای اولیهاش در ابتدای برنامه گفت، نزدیک شدن به برنامههای موسیقیمحور با استاندارد جهانی مثل برنامههای اجرای موسیقی زنده بیبیسی است. که هدف بزرگ و خوبی است. اینکه میزبان و مجری برنامه هم علیرضا عصار است و نه لزوماً یک مجری، این است که علیرضا عصار چهره محترمی در عرصه موسیقی است. موسیقی را بلد است. خودش نوازنده پیانو است. او هم ارتباط خوبی با دیگر موزیسینهای ساکن تهران دارد، هم با تجربه داوری در برنامههای دیگر سابقه برقراری ارتباط با نسل جوان موسیقی را هم دارد. فقط شاید در اجرا آن پویایی لازم را که برای یک برنامه موسیقی لازم است، ندارد که میتواند بهمرور زمان به او اضافه شود. البته این برنامهها از پیش ضبطشده است اما اگر ادامه داشته باشد، امید است که بهتر شود. به طور ویژه ارتباط خوب او با اهالی موسیقی باعث گردهمایی یک گروه خوب اهل فن برای ساخت «کنسرتینو» شده است. یکی از مشکلات عمده ما در اجرای موسیقی مسئله صداست. مشکل صدا در سالهای کنسرت کشور تقریباً همیشگی است و استاندارد لازم را ندارد. صدابرداری موسیقی در سالن دربسته هم کار بسیار سختی است. هم تجهیزات باید خوب و کافی باشد هم اوپراتور بسیار حرفهای. هم سالن باید آکوستیک خوبی داشته باشد. برنامه «کنسرتینو» ظاهراً همه این امکانات را دارد. صدابردار برنامه یکی از فعالان قدیمی عرصه موسیقی است. همه اینها باعث شده کیفیت صدای برنامه قابل قبول باشد. اشکالی اگر بود، به طور عمده در اجرای خوانندگان بود.
به جز دو صحنه پاپ و تلفیقی و راک و سایرین، «کنسرتینو» یک بخش دیگر هم داشت که ظاهراً بخش معرفی استعدادهاست و غافلگیرکنندهترین بخش برنامه است. حضور اوهام و اجرا در یک برنامه رسمی به اندازه کافی غافلگیرکننده و البته خوشحالکننده بود، اما اینکه در بخش معرفی استعدادها یک دختر نوجوان به عنوان خواننده حضور پیدا کند، از غافلگیری عبور میکند. البته جای این دختر و دختران دیگر قاعدتاً فقط در این بخش نباید باشد. اما خب همه میدانیم که چرا هست. مشخصاً کسی فکر نمیکند در این سالها در کشور هیچ دختری استعداد خواندن نداشته و حالا به یکباره استعدادی شکوفا شده است. آنچه میتوان استنباط کرد این است که قرار است در کیسه کمی شلتر شود. همین است که دختر جوان کنار علیرضا عصار پشت میکروفن میایستد و همراه او میخواند. تمام ترانه را نمیخواند. بعضی جاها را زیر صدای او میخواند. تا پیش از این میدانستیم که باید سه زن کنار هم باشند تا بتوانند در کنار یک مرد اجرا کند. اما حالا از سه به یک رسیدهایم اما خواننده مرد هنوز هست. همان یکِ بزرگی که بود. «کنسرتینو» برنامه خوبی است. محدودیتهایی که دارد از کنترل خودش خارج است. اینکه مشخصاً میخواهد فقط جریان اصلی را بازتاب ندهد و سراغ کمترشنیدهها و دیدهها برود، خبر خوبی است. کافی نیست و نباید برایش ذوقزده شد اما میتوان آن را به رسمیت شناخت. باید دید در آینده مسیر را چگونه ادامه خواهد یا اصلاً موجی ایجاد خواهد کرد یا نه. در انتهای برنامه یک بخش رنگارنگ هم تعبیه کردهاند که دقیقاً معلوم نیست قرار است چه کارکردی داشته باشد. از اسم و حتی موسیقی یک برنامه نوستالژیک استفاده کرده است اما هیچ ارتباطی با منبع اصلی ندارد.
منبع: دیجیکالا مگ