۱۰ کلیشه که در تمام فیلم‌های کریستوفر نولان به چشم می‌خورند

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۷ دقیقه

در فیلم‌های تمام فیلم‌سازانی که فیلم‌های متعددی ساخته‌اند، می‌توان شاهد تکرار برخی عناصر بود. در حالی که برخی از این عناصر به کلیشه تبدیل می‌شوند برخی دیگر لزوما عناصر بدی نیستند.

هدف از بررسی برخی از کلیشه‌های رایج فیلم‌های نولان، مسخره کردن او نیست، بلکه ما با این کار می‌خواهیم او را بهتر درک کنیم و ببینیم باید از فیلم‌های آینده‌اش مانند «اوپنهایمر» چه انتظاری داشته باشیم.

۱۰. زمان

کریستوفر نولان

زمان یکی از شناخته ‌شده‌ترین کلیشه‌های فیلم‌های کریستوفر نولان است. چرا که شخصیت‌های او دائما به این فکر می‌کنند که چگونه می‌توانند بر زمان تاثیر بگذارند، از آن بیشترین استفاده را ببرند یا زمان را معکوس نمایند. در فیلم «تلقین» بازیگران از این واقعیت که زمان در رویا کندتر می‌شود به نفع خود استفاده نمودند. یا در فیلم «میان ستاره‌ای»، زمان به اندازه اکسیژن یا سوخت ارزشمند بود. یا زمان در فیلم «یادگاری» مفهومی تراژیک‌تر به خود می‌گیرد، چرا که در این فیلم، لئونارد تقریبا هیچ درکی از زمان ندارد. بنابراین زمان یا در فیلم‌های نولان (مثلا سه‌گانه «شوالیه تاریکی») اصلا مهم نیست، یا وقتی در یکی از فیلم‌های او نقش داشته باشد، نقش پرچم‌داری را بر عهده دارد. روش منحصربه‌فردی که نولان برای به تصویر کشیدن زمان از آن استفاده می‌کند، عمق خاصی به فیلم‌هایش بخشیده و می‌توان گفت که او دیگر در استفاده از این مفهوم خبره شده و لذا می‌توان انتظار داشت که در فیلم‌های بعدی، بیشتر از این مفهوم استفاده کند.

۹. ساختار غیرخطی

کریستوفر نولان

گرچه نولان به هیچ وجه دوست ندارد از زمان در فیلم‌هایش استفاده کند، اما دوست دارد زمان را به صورت یک ساختار غیرخطی در نظر بگیرد. بنابراین ساختار غیرخطی زمان به یکی از عناصر جدانشدنی از تمام فیلم‌های نولان تبدیل شده است و در واقع می‌توان گفت که نولان در همه‌ی فیلم‌هایش از این تکنیک استفاده می‌کند. از ساختار دوگانه رو به جلو و عقب تا فلش بک‌های مداوم در «پرستیژ» تا سه خط زمانی مختلف در فیلم «دانکرک»، به نظر می‌رسد نولان همواره نگران دستکاری زمان است. حتی در فیلم‌های ساده‌تر دیگری مانند «شوالیه تاریکی برمی‌خیزد»، نیز زمان مدام دست‌کاری می‌شود. اگرچه ممکن است برخی از طرفداران فیلم‌های معمولی، این تکنیک را آزاردهنده یا گیج‌کننده بدانند، برخی دیگر از مخاطبان می‌گویند این تکنیک، فیلم‌ها را جذاب‌تر می‌کند و استفاده از چنین تکنیک‌هایی است که باعث می‌شوند فیلم‌های نولان مخاطب‌پسندتر شوند.

۸. موسیقی و آهنگ‌های پر سر و صدا

کریستوفر نولان

یکی از کلیشه‌هایی که معمولا سبب می‌شود اکثر مردم به سرعت فیلم‌های نولان را تشخیص دهند موسیقی پر سر و صداست. گاهی اوقات آهنگ‌های پر سروصدا یکی از عناصر اصلی فیلم‌های نولان به حساب می‌آیند، مانند فیلم «تلقین» که در آن موسیقی پرسروصدای متن فیلم همان آهنگ «بله افسوس هیچ چیز را نمی‌خورم» ادیت پیاف است. اما گاهی اوقات این موسیقی به آهنگ کر کننده «دانکرک» تبدیل می‌شود و گاهی اوقات نیز همانند فیلم «انگاشته» متاسفانه این صداها آن‌قدر بلند هستند که بسیاری از دیالوگ‌ها را نمی‌توان به درستی تشخیص داد. اگرچه هنوز مشخص نیست که فیلم «اوپنهایمر» فیلمی در سبک جنگی است یا هیجان‌انگیز یا درام، اما در هر سبکی که باشد قطعا پر از سر و صداهای بلند خواهد بود.

۷. جلوه‌های قدیمی

کریستوفر نولان

یکی دیگر از عناصر اصلی فیلم‌های نولان که به کرات در فیلم‌های او قابل مشاهده است، استفاده از تکنیک‌های قدیمی و از مد افتاده است. او در برخی فیلم‌هایش به هیچ وجه از جلوه‌های دیجیتالی استفاده نکرده و به جای آن از جلوه‌های ویژه کاربردی استفاده نموده است. (البته به استثنای «بین ستاره‌ای»). او در سه‌گانه «شوالیه تاریکی» نیز به کرات از وسایل مینیاتوری برای به تصویر کشیدن وسایل نقلیه و محیط اطراف استفاده کرد و در «دانکرک» از برش‌های مقوایی برای خلق ارتش بریتانیا استفاده نمود. در فیلم «انگاشته» او از یک هواپیمای واقعی که به سمت آشیانه سقوط می‌کرد برای خلق سکانس مورد نظر استفاده نمود. البته فناوری خلق تصاویر با استفاده از کامپیوتر در چند سال اخیر به شدت پیشرفت کرده اما از آنجایی که معمولا می‌توان استفاده از این فناوری را در بسیاری از فیلم‌ها مشاهده نمود، قطعا مشاهده جلوه‌های ویژه قدیمی برای مخاطب لذت‌بخش‌تر خواهد بود، بنابراین اکثر مردم اعتقاد دارند که استفاده از این نوع افکت‌های قدیمی توسط نولان، خیلی هم خوب است.

۶. استفاده از زبان بصری به جای داستانی

کریستوفر نولان

اگرچه نولان قطعا نویسنده‌ای بااستعداد است (او دو بار برای کسب جایزه بهترین فیلم‌نامه اصلی، نامزد جایزه اسکار شده است)، اما معمولا ترجیح می‌دهد از جنبه بصری سینما به جای جنبه داستان‌نویسی استفاده کند. بنابراین مخاطب ممکن است احساس کند اگر فیلم‌های او صامت بودند نیز باز هم می‌توانست به محتوای آن‌ها پی ببرد. به عنوان مثال، سکانس‌هایی در فیلم «بین ستارهای» وجود دارد که به زیبایی هرچه تمام‌تر فضای بیرون را به تصویر می‌کشد و تنها چیزی که در این سکانس‌ها به گوش مخاطب می‌رسد، موسیقی قدرتمند و تاثیرگذار هانس زیمر است. یا فیلم «دانکرک» که نولان در ابتدا می‌خواست بدون استفاده از فیلم‌نامه و یا دیالوگی، آن را فیلم‌برداری کند. یا فیلم «انگاشته» که در آن وضوح بصری کاملا مشهود است. از آنجا که سینما و تلویزیون یک رسانه بصری محسوب می‌شوند پرداختن به این بعد قطعا یکی از ویژگی‌های برجسته نولان به حساب می‌آید. به‌علاوه گهگاه فیلم‌های نولان، پیچیده و گاهی هم گیج‌کننده هستند، بنابراین برای اینکه مخاطب، کاملا بتواند این فیلم‌ها را درک کند بهتر است به جای شنیدن یک توضیح کلامی ساده، آن‌ها را به چشم ببیند تا با تمام جوانب موضوع آشنا شود.

۵. داستان‌هایی با پایان مبهم

کریستوفر نولان

یکی دیگر از ویژگی‌های نولان این است که همواره تمایل دارد فیلم‌هایش را همانند یک داستان باز با پایانی نه چندان مشخص به اتمام برساند. تحولات داستان «پرستیژ» سبب می‌شود که فیلم، پایانی تلخ و ترسناک داشته باشد. «شوالیه تاریکی» نیز به گونه‌ای به پایان می‌رسد که بیننده نمی‌داند احساس پیروزی کند یا ناامیدی. اما هیچ کدام از صحنه‌های پایانی فیلم‌های نولان به اندازه صحنه پایانی فیلم «تلقین» بحث‌برانگیز نبوده است. اینکه فرفره بالاخره می‌افتد یا نه. چراکه همین موضوع به ظاهر کوچک تمام رویدادهای فیلم را زیر سوال می‌برد و لذا نولان مخاطب را در عذابی تمام نشدنی رها می‌کند چرا که در نهایت به او نمی‌گوید همه چیز خواب و رویا بوده یا واقعیت. در حالی که دیگر فیلم‌سازان بیشتر به خاطر پایان‌های منحصربه‌فردشان (به عنوان مثال ام. نایت شامالان) شناخته شده‌اند، تقریبا تمامی فیلم‌های نولان با شک و ابهام به پایان می‌رسند. گاهی اوقات یک یا دو سوال کوچک در ذهن مخاطبان باقی می‌ماند و گاهی نیز آن‌ها به کل سردرگم می‌شوند.

۴. والدین

کریستوفر نولان

والدین یکی از عناصر کلیدی است که در اکثر آثار نولان به وضوح به چشم می‌خورد. تمایل کاب برای بازگشت به خانه نزد دو فرزندش انگیزه اصلی موجود در سرتاسر فیلم «تلقین» است. به همین ترتیب، رابطه عمیق بین کوپر و مورف که فراتر از مکان و زمان است، قلب و روح فیلم «بین ستارهای» را شکل می‌دهد و در سرتاسر سه‌گانه «شوالیه تاریکی» شاهد آن هستیم که بروس در رویاهایش از توماس وین یاد می‌گیرد که چگونه در برابر سختی‌ها مقاوم باشد. پرداختن به والدین موضوعی است که می‌تواند اکثر افراد را به سمت یک فیلم جذب کند، زیرا اکثر ما خاطره‌هایی از والدین خود داریم. بنابراین از آنجا که موضوع والدین به شدت توسط نولان مورد استفاده قرار می‌گیرد قطعا این امر برای او جنبه شخصی دارد.

۳. مایکل کین

کریستوفر نولان

یکی از کلیشه‌های خوب نولان، استفاده مداوم او از مایکل کین در گروه بازیگرانش است. این بازیگر افسانه‌ای بریتانیایی که برنده جایزه اسکار هم شده در هشت فیلم اخیر نولان (از «بتمن آغاز می‌کند» تا «تلقین») حضور داشته است. یعنی او در تمام فیلم‌های نولان به جز سه تا از آن‌ها به ایفای نقش پرداخته است. کین همواره از نولان به عنوان یک فرد حرفه‌ای تجلیل می‌کند. نقش‌هایی که کین در فیلم‌های نولان بازی کرده است، عبارت‌اند از آلفرد در سه‌گانه «شوالیه تاریکی» (که حتی شایسته بود نولان یک فیلم اختصاصی را برای همین کاراکتر ساخته و پرداخته کند) تا صداپیشگی در «دانکرک»؛ بنابراین فیلم‌های نولان هر چقدر هم که قابل پیش‌بینی باشند باز هم یک چیز در مورد آن‌ها کاملا مشخص است و آن این است که مایکل کین در آن‌ها حضور خواهد داشت.

۲. مردان غمگین و در فکر فرورفته

کریستوفر نولان

شخصیت‌های اصلی فیلم‌های نولان همگی مرد هستند و معمولا هم مردانی هستند که مرگ یک یا چند نفر از عزیزانشان را به چشم دیده‌اند و همین امر هم آن‌ها را به انسان‌هایی غمگین تبدیل نموده است. بروس وین عزادار والدینش و ریچل داوز است، در حالی که قهرمانان فیلم‌های «یادگاری»، «پرستیژ»، «تلقین» و «بین ستارهای» همگی مردانی هستند که زنانشان را از دست داده‌اند. این موضوع واقعا تکان دهنده است چرا که در بین یازده فیلم نولان، قهرمان هیچ‌کدام از داستان‌هایش یک زن نیست. بنابراین می‌توان کاملا مطمئن بود که در فیلم بعدی او تحت عنوان «اپنهایمر»، شخصیت کیلیان مورفی، یعنی جی. رابرت اوپنهایمر، کاراکتر اصلی است و در کانون توجه قرار دارد (اگرچه ممکن است همسرش کاترین با نقش‌آفرینی امیلی بلانت نیز نقش مهمی را بر عهده داشته باشد).

۱. استفاده از زنان به عنوان پشتیبان

کریستوفر نولان

کاراکترهای زن فیلم‌های نولان به ندرت به اندازه کاراکترهای مرد، مهم و چشمگیر هستند. متاسفانه در فیلم‌های نولان، اکثر زنان صرفا ابزارهایی هستند که به شکل‌گیری شخصیت مردان اصلی فیلم کمک می‌کنند. (مثال: سارا، اولیویا و جولیا در فیلم «پرستیژ» و مال و آریادنه در «تلقین»). البته چند استثنا نیز وجود دارد مانند سلینا کایل در «شوالیه تاریکی برمی‌خیزد» و کت در فیلم «انگاشته» که هر دو شخصیت‌های جالب و منحصربه‌فردی بودند. بنابراین ما امیدواریم که شخصیت‌های امیلی بلانت و فلورانس پیو در «اوپنهایمر» بتوانند نقش‌های جالب‌تر و منحصربه‌فردتری را بر عهده داشته باشند.

منبع: screenrant



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

۹ دیدگاه
  1. Ali

    اتفاقا پایان اینسپشن باعث میشه این فیلم همیشه در موردش صحبت و بحث بشه و هیچوقت قدیمی نمیشه و همیشه سر زبون هاست
    افتادن و یا نیوفتادن فرفره چیزیه که خودمون میتونیم از کل فیلم برداشت کنیم که آیا رویا بود یا واقعیت و مسئله آزار دهنده ای به هیج عنوان نیست
    به نظرم پایان بندی اینسپشن یکی از بهترین پایان بندی ها بین تمامی فیلم سینماس

  2. BAT

    نولان اونقدراهم که فکر میکنن ملت بزرگ نیست، اون فقط یه سری افکار نامتقارن و کمی علمی رو امده و با یه سری نظریات بی اساس ترکیب کرده تا شابد بتونه فیلمای خاص بسازه، در خراب کردن کاراکترایی مثل بتمن همین بس که نولان اون چیزی نیست که مردم فکر میکنن،
    بتمن شخصیتیه که نباید ابزارش کرد تا ازش پول درآورد برای اهداف ساخت فیلمای دیگه، بتمن انقدر پتانسیل داره که بشه ازش بارها و بارها فیلم و سریال ازش ساخت بدون اینکه تکراری بشه میتونید اینو از کامیک ها و بازیای این شخصیت ببینید
    اما نولان این شخصیت رو خراب کرد…
    امیدوارم فیلم جدید بتمن چیز خوبی باشه

    1. محمود

      یه چرتی گفتی که یه دوست دیگه هم درجوابت گفت چرت نگو معلومه هیچ از فیلم نمیفهمی و کاملا بر اساس سلیقه شخصیت نظر دادی و اصلا نظر اکثریت منتقدان و طرفداران سینما رو لحاظ نکردی بتمن شوالیه تاریکی از نگاه مخاطبین جزو ۴ فیلم برتر تاریخه اونوقت تو میگی بتمن رو خراب کرده؟ اقلا بهتر بود میگفتی بر چه اساس این حرف رو میزنی و دلیل قانع کننده میاوردی نه اینکه صرفا بگی خراب کرده اگه اینقدر کارت درسته خوب بشین یه فیلم نامه خفن تر با بتمن مورد علاقه خودت که بهتر از شوالیه تاریکی است بنویس و بفروش ضمن اینکه نولان با فیلم هاش ثابت کرده جزو بهترین هاست حالا یکی مثل شما ازش خوشش نمیاد دلیل نمیشه که حرفت حساب باشه لطفا یاد بگیریم یا با دلیل و منطق حرف بزنیم یا حرف نزنیم مثل مسعود فراستی نباشیم که فکر میکنه خودش فقط میفهمه و بقیه همه نفهمن

    2. Arya

      با اینکه بتمن پتانسیل خیلی بالایی برای فیلم سازی داره موافقم،از نظر تنوع و قدیمی بودن تقریبا هیچ شخصیتی به پاش نمیرسه.ولی ازون طرف موافق نیستم که از روی کمیک‌ها فیلم ساخته بشه
      اگر سه گانه‌ی بتمن از روی یک کمیک ساخته شده بود و تو آخرشو میدونستی بازم برات هیجان انگیز می‌بود؟

  3. .

    چرت نگو

  4. سپهر

    متشکر از متن زیباتون

  5. امیر

    کلیشه شاید کلمه خوبی برای عنوان نبود چون معمولا کلیشه خسته کننده و اعصاب خورد کن است اما این ها ویژگی های فیلم های نولان است که او را از بقیه کارگردان ها متمایز و جز ۵تا از برترین کارگردان ها می آوردش.
    ممنون بابت مطلب خوب و جالب

  6. برسام

    عدم علاقه به استفاده از جلوه های ویژه کامپیوتری هم از کلیشه های تکراری کریستوفر نولانه !
    البته خدا بخیر کنه چون فیلم بعدیش درمورد بمب اتمه !
    راستی توی سومین قسمت بتمن، زمان خیلی مهم بود چون باید سریع محل بمب رو پیدا میکردن

  7. علی رنگچی

    باید مایکل کین رو میزاشتی اول لیست

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما