چرا همشهری کین همچنان برترین فیلم تاریخ سینماست؟
شاید راتن تومیتوز با این موضوع موافق نباشد ولی چند دلیل قانعکننده وجود دارد که نخستین تجربهی کارگردانی اورسن ولز یعنی فیلم «همشهری کین» را تبدیل به بهترین فیلم تاریخ سینما میکند.
اگر به فهرستهای مختلف نگاه کنیم، از فیلم «همشهری کین» معمولا بهعنوان بهترین فیلمی یاد میشود که تا به این لحظه ساخته شده است، اما دقیقا چه چیزی باعث میشود که این فیلم بیش از «پدینگتون۲» لایق این جایگاه باشد؟ بهتازگی این فیلم خانوادگی توانسته است رتبهی شمارهی یک در ردهبندی بهترین فیلمهای تاریخ سینما از نگاه وبسایت راتن تومیتوز را از چنگ فیلم همشهری کین درآورد و صاحبنظران را به میز بحث و مناظره کشانده است تا بار دیگر به این سؤال مهم پاسخ دهند که به راستی چه فیلمی سزاوار عنوان برترین فیلم تمامی دورانهاست؟
این پرسش که چه فیلمی لایق این عنوان است، زوایای پنهان زیادی دارد و باید تعداد بیشماری از عناصر مؤثر فیلمسازی گرد هم جمع شوند تا بتوان جواب محکمهپسندی به این سؤال داد. از دستاوردهای زیباشناختی فیلم و تأثیر ماندگار آن تا دیگر جنبههایی که یک فیلم را از سایر آثار بزرگ سینمایی متمایز میکند. دو فیلم «پدر خوانده» و اقتباس سینمایی از رمان استیون کینگ یعنی «رستگاری در شاوشنک»، معمولا در فهرست برترین فیلمهای تاریخ جای میگیرند که دربارهی فیلم اول، به دلیل تأثیر سبکی شگرف آن بر سالهای بعدی سینماست و دربارهی فیلم دوم، به دلیل داستان پرطرفدار و در عین حال تکاندهندهای است که پس از گذشت سالها همچنان پرمخاطب است.
از همهی اینها که بگذریم، فیلمی وجود دارد که بیش از هر فیلم دیگری از آن بهعنوان برترین فیلم سینما یاد میشود. اما طرفداران متحیر سینما، نمیتوانند بفهمند که چرا این فیلم شایستگی کسب این عنوان را دارد. فیلمی که ۸۰ سال پیش در سال ۱۹۴۱ عرضه شد. اورسن ولز که علاوه بر کارگردانی این فیلم، بهعنوان نویسندهی همراه و تهیهکننده هم در این فیلم حضور دارد، در نقش سرمایهدار معروفی ظاهر میشود که تصویری تلخ از زندگی واقعی این افراد را به نمایش درمیآورد. این فیلم، با صحنهی مرگ این سرمایهدار آغاز میشود که به کنج عزلت رفته است و روایتگر زندگی شخصیت چارلز فاستر کین از چشم دوستان و همسران سابق و همکاران تلخکام اوست که سعی میکند تا ابعاد واقعی زندگی او را کشف کند اما هیچگاه موفق نمیشود تا قضاوت روشنی از این شخصیت خطاکار ارائه دهد. اما به عقیدهی صاحبنظران و فیلمسازان، چه دلایلی باعث میشود تا این فیلم بهعنوان شاهکار بیتکرار تاریخ سینما شناخته شود؟
۱. داستانسرایی خلاقانهی همشهری کین
شروع فیلم با تصاویر اخباری است که کل زندگی ضدقهرمان صاحبمقام با جزئیات به تصویر کشیده میشود و به نظر میرسد که فیلم با به کارگیری این روش، هرگونه تنش را خنثی میکند. این تکنیک از نمایشنامههای شکسپیر به عاریت گرفته شده است و فورا مخاطبان را غافلگیر میکند به این دلیل که تا قبل از عرضهی این فیلم، دیگر آثار سینمایی از شروع فیلم تا نقطهی اوج پایانی آن به شکل خطی پیش میرفتند اما برخلاف روش معمول، داستان همشهری کین بین راویان مختلف دست به دست میشود و اینگونه به نظر میرسد که گزارشگری قطعات مختلف داستان زندگی شخصیت کین را به هم پیوند میزند و دیدگاههای ذهنی مختلف با هم ترکیب میشوند تا در پایان نشان دهند که هیچ روایتی به تنهایی نمیتواند زندگی یک شخص و تأثیرات آن را در بر بگیرد.
وقتی که این فیلم به پایان میرسد، مخاطب قهرمان یا ضد قهرمان اصلی داستان را نمیشناسد، اما فیلم تصریح میکند که عملا هیچ کس نمیتوانست این کار را انجام دهد و فیلم بدون نتیجهگیری خاصی پایان مییابد. پیچشی که مشابهش را تا آن زمان ندیده بودیم.
۲. همشهری کین: یک راوی غیر قابل اعتماد
فیلم همشهری کین زمانی عرضه شد که فیلمها تا آن زمان از دوربین بهعنوان ناظر عینی استفاده میکردند، اما این فیلم با حرکات ناگهانی بین روایتهای متناقض از زندگی چارلز کین، راوی غیر قابل اعتماد را جلوی دوربین میآورد. این اقدام باعث میشود که تماشاگران با داستان مبهمی از شخصیت اصلی فیلم مواجه شوند و روشی است که حتی فیلمسازان امروزی هم از آن دوری میکنند. در قیاس با این فیلم، حتی فیلم «منک» ساختهی دیوید فینچر هم تصویری به مراتب واضحتر از ولز را ارائه داده بود. معرفی دید ذهنی به دنیای سینما تحول بزرگی را آفرید. به این دلیل که کاراکترهای فیلم از لحاظ اخلاقی پیچیدهتر از قبل می شدند و همه چیز به نگاه شما از آن فرد وابسته بود. مثال بارز آن، چارلز فاستر کینی است که ولز از این سرمایهدار بزرگ هیولایی بیعاطفه ساخت اما از سوی دیگر، وقتی مفهوم عبارت دلخراش «گل سرخ» آشکار میشود، داستان این فیلم شکلی عمیقا انسانی به خود میگیرد.
۳. همشهری کین وامدار بهترینهای سینما بود
بسیاری از تکنیکهای تدوین که در این فیلم توسط رابرت وایز به کار گرفته شده است و تکنیک فوکوس عمیق که گرگ تولند از آن به کرات در فیلم استفاده کرده است، پیش از ساخت فیلم همشهری کین، توسط دی دبلیو گریفیث و جورج ملییس در فیلمهای اکپرسیونیستی آلمانی به کار گرفته شده بود. با این حال، همشهری کین اولین فیلم جریان اصلی سینما بود که به شکلی گسترده و متنوع، تکنیکهای مختلف را با یکدیگر ترکیب کرده و در خدمت داستان به کار گرفته است. این رویکرد باعث شده است تا مجموعهی منسجمی از سبکهای مختلف شکل گیرد که به نوبهی خود کار نوآورانهای در آن زمان بود.
۴. تدوین فیلم همشهری کین، ظرفیت حقیقی سینما را به تصویر کشید
یکی از اتفاقاتی که در این فیلم رقم میخورد، به تصویر کشیدن زندگی زناشویی شخصیت اصلی فیلم است که پس از ۱۶ سال شکست میخورد اما روند سپریشدن این بخش از زندگی کین، تنها در یک وعدهی صبحانهی دو دقیقهای به نمایش درمیآید. این روش تدوین و مونتاژ فیلم، یکی دیگر از ایدههای بلندپروازانهی ولز است که به کارگردانان نسلهای بعدی این آزادی عمل را داد تا داستانهای طولانی و پیچیده را به رشته تصاویر کوچکی که قابل فهم هستند، تقسیم کنند. امروزه استفاده از این تکنیک به قدری متداول شده است که بهسختی میتواند توجهی را به خود جلب کند. بدون زندگی زناشویی ۲ دقیقهای کین، شاید هرگز تماشاگران نمیتوانستند صحنههای ابتدایی دلخراش انیمیشن «بالا» را ببینند یا حتی صحنههای فراموشنشدنی فیلم «۲۰۰۱: ادیسهی فضایی».
۵. داستان تکاندهندهی همشهری کین
در نهایت داستان مردی که بیش از هر چیز دیگری، به ثروت و قدرت ارزش میدهد و زندگی خود را پای این دو میگذارد و در نهایت به تنهایی در عمارت خود میمیرد. داستان همشهری کین منبع الهام فیلمهای کلاسیک زیادی است که پس از آن ساخته شدهاند. داستان این فیلم، غول دنیای سیاست و تجارت یعنی چارلز راندولف هرست را به شکلی بیرحمانه محکوم میکند. کسی که به ولز رشوه داد تا از ساخت این فیلم صرف نظر کند. انتقادی تمامعیار که ظهور و به قدرترسیدن فاشیسم در آمریکا و اروپا را گوشزد میکند. از سوی دیگر این فیلم درام انسانی باورپذیری را ارائه میدهد. این داستان غمانگیز و پرمایه از یک ضد قهرمان اطمینان حاصل میکند که وجوه فنی و تجربی فیلم حواس مخاطبان را از ایدهی اصلی داستان و جنبههای فکری دیگر پرت نمیکند. چشماندازهایی که ولز قصد داشت تا با آنها مخاطبان بتوانند با کاراکتر اصلی همذاتپنداری کنند. شخصیتی که همتای او در دنیای واقعی آنچنان بیرحم بود که حتی قبل از عرضهی فیلم، قصد داشت تا آبروی کارگردان فیلم را از بین ببرد و زندگی او را نابود کند.
همهی اینها را گفتیم. آیا به راستی همشهری کین، برترین فیلم تاریخ سینماست؟
علت اصلی که بحث دربارهی این عنوان بزرگ و ادعای شگفتانگیز همشهری کین را سخت میکند، این حقیقت انکارناپذیر است که فیلمهایی که پس از آن ساخته شدند و رویای تکیهزدن بر این جایگاه را در سر خود پرورش میدادند، وامدار تکنیکهای استفادهشده در این فیلم هستند. ولز اذعان میکند که بسیاری از نوآوریهای فنی او در ساخت فیلم حاصل از کمبود تجربهی او در این عرصه بوده است و اینکه او دقیقا نمیدانست دارد چه میکند یا چه قانونی را زیر پا میگذارد و رویکرد مبتکرانهی او و همکاران بینظیرش، ماحصل نبود تجربه است که باعث شد تا قوانین بصری سینما برای همیشه تغییر یابد. بسیار راحت است فیلمهایی را نام ببریم که از نظر بصری شگفتانگیزتر یا تکاندهندهتر هستند یا سرگرمکنندهتر، غمگینتر یا حتی متنوعتر از همشهری کین. با این حال تقریبا تمامی فیلمهایی که بر سر عنوان برترین فیلم تاریخ سینما جنگ و دعوا دارند، از تکنیکها و نوآوریهایی که نخستین بار در شاهکار بیتکرار ولز به کار گرفته شدهاند، بهره گرفتهاند. از فوکوس عمیق در فیلمبرداری و تکنیک مونتاژ متأثر از سرگی آیزنشتاین روسی بگیرید تا داستانسرایی نامنظم این فیلم. نخستین تجربهی ولز، زبان سینمایی قرن را تعریف کرد به گونهای که هر فیلمی که بعد از آن ساخته شد، امضا و اثری از تدوین، داستانسرایی و سبک بصری همشهری کین را با خود به همراه داشت. برای بسیاری از منتقدان و طرفداران سینما، این فیلم بهراحتی میتواند بر این مقام تکیه بزند چرا که این فیلم حتی بر شماره یک وبسایت راتن تومیتوز یعنی «پدینگتون ۲» هم تأثیر گذاشته است.
منبع: Screen Rant