روایتی تازه و دقیق از آتشسوزی سینما رکس آبادان در کتاب سینما جهنم
سینما رکس آبادان در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ و در حین نمایش فیلم گوزنها اثر مسعود کیمیایی دچار آتشسوزی شد و چند صد نفر در این آتشسوزی که شواهد حاکی از عمدی بودن این فاجعه داشت، کشته شدند. دربارهی فاجعهی سینما رکس، مقالهها و روایتهای مختلفی منتشر شده است، اما میتوان گفت آخرین کتابی که دربارهی این موضوع دردناک به چاپ رسیده کتاب سینما جهنم: شش گزارش دربارهی آدمسوزی در سینما رکس، اثر کریم نیکونظر است.
آنچه این کتاب را به یک اثر متفاوت با روایتی محکم تبدیل کرده شیوهی روایت و روبهرو شدن کریم نیکونظر به عنوان یک پژوهشگری حرفهای با فاجعهی آدمسوزی در آبادان است؛ البته این نکته که خود نویسنده آبادانی است و از قضا سالها با حسین تکبعلیزاده، متهم ردیف اول این ماجرا هم محلهای بوده روایت او را جذابتر میکند. نیکونظر برخلاف روایتهای دیگر از این فاجعه به سراغ ابعاد تازهای از این ماجرا رفته است و به آنچه تاکنون از این فاجعه در اسناد نقل شده اکتفا نکرده است. گفتنی است همزمانی این رویداد با اعتراضات انقلاب ۱۳۵۷ و طولانی شدن رسیدگی به آن در سالهای پس از انقلاب، گمانههای مختلفی را پیرامون عاملان این حادثه ایجاد کرد.
فاجعهی آتشسوزی سینما رکس آبادان چگونه اتفاق افتاد؟
قبل از این که به معرفی این کتاب بپردازیم بد نیست بدانیم که، در حدود ساعت ۲۱:۴۵ شب ۲۸ مرداد طبق آمار دقیق ۶۳۰ نفر از کسانی که به تماشای فیلم گوزنها در آخرین سانس به سینما رفته بودند در آتش سوختند. تعداد کشتهشدگان بعدا به بیش از ۶۷۷ نفر افزایش یافت. انتشار این خبر و نمایش فیلمها و عکسهای این فاجعه، افکار عمومی را به شدت جریحهدار ساخت. رژیم شاه با متهم کردن نیروهای انقلابی در این حادثهی ضد انسانی، قصد داشت تا انقلابیون مسلمان را افرادی متحجر و مخالف هنر نشان دهد اما اکثر مردم و انقلابیون و همچنین نحوهی عملیات، ساواک را متهم میکرد. امام خمینی(ره) که آن زمان در تبعید بهسر میبردند در پیامی خطاب به مردم آبادان دربارهی توطئهی سینما رکس فرمودند:
خدمت عموم اهالى محترم آبادان ایّدهم اللَّه تعالى دریافت خبر بسیار فجیع به آتش کشیدن چند صد نفر هموطنان ما با آن وضع حساب شده موجب تأثر و تأسف شدید گردید. من گمان نمىکنم هیچ مسلمانى بلکه انسانى دست به چنین فاجعه وحشیانهاى بزند جز آنان که به نظایر آن عادت نمودهاند و خوى درندگى و وحشیگرى، آنان را از انسانیت بیرون برده باشد. من تاکنون اطلاع کافى ندارم؛ لکن آنچه مسلّم است این عمل غیر انسانى و مخالف با قوانین اسلامى از مخالفین شاه که خود را براى حفظ مصالح اسلام و ایران و جان و مال مردم به خطر مرگ انداختهاند و با فداکارى از هممیهنان خود دفاع مىکنند. به هر مسلکى باشند نخواهد بود و قراین نیز شهادت مىدهد که دست جنایتکار دستگاه ظلم در کار باشد.
فردای روز حادثه هزاران نفر از مردم آبادان و بستگان قربانیان که در مراسم تشییع جمع شده بودند، ساواک را مسئول این حادثه دانسته و شعارهای تندی علیه رژیم شاه سر دادند. با وجود اینکه یکی از مسببان اصلی این حادثه توسط انقلابیون افراطی به سرکردگی حسین تکبعلیزاده انجام شد که بعد از انقلاب توسط قاضی موسوی با چند نفر دیگر به اعدام محکوم شد.
حسین تکبعلیزاده، متهم ردیف اول فاجعهی آتشسوزی سینما رکس که بود؟
حسین تکبعلیزاده متهم ردیف اول این آتشسوزی بود. او در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ و در حین نمایش فیلم به همراه سه نفر دیگر، دو تن از هم محلههایش یداالله (ملقب به زاغی) و فلاح و شخصی به نام فرج بذرکار، در سینما رکس حاضر شده و با پاشیدن تینر به قسمتهایی از دیوار راهروی خروجی سینما، آنجا را به آتش کشیدند. از بین این چهار نفر، فقط حسین زنده ماند و بقیه، در آتشی که خود، آن را ایجاد کرده بودند کشته شدند. تکبعلیزاده قبل از پیروزی انقلاب به همین اتهام دستگیر شد، اما در سال ۱۳۵۹ محاکمه شد.
دربارهی حسین تکبعلیزاده و اینکه انگیزهی اصلیاش از آتش زدن سینما چه بود جز اعترافاتی که خودش در دادگاه انقلاب به ریاست سید حسین موسوی تبریزی برگزار شد و گفتوگوهایی که با روزنامهها و مجلات آن زمان داشت، تقریبا اطلاعات بیشتری وجود ندارد. نکتهای که در مورد او هیچ کسی تردید نداشت این بود که او اعتیاد به مواد مخدر داشت و سابقهدار و خلافکار بود.
تکبعلیزاده در دادگاهی که چهارم شهریور ماه ۱۳۵۹ در سالن سینما نفت برای مجازات عاملین آتشسوزی سینما رکس برگزار شد خودش را چنین معرفی کرد:
من معتاد به هرویین و حشیش و کارگر جوشکار بودم و دوا فروشی میکردم. در محله ما با اصغر نوروزی آشنا شدم و توسط وی کمکم به جلسات درس قرآن که در مجلس تشکیل میشد راه پیدا کردم.(روزنامهی اطلاعات، ۶ شهریور ۵۹)
تکبعلیزاده در بازجوییهای خود در دادگاهی که به ریاست سید حسین موسوی تبریزی در ۵۰ ساعت محاکمه در ۲۰ جلسه، و طی مدت ۳ روز، برگزار شده بود، اقرار کرد که عامل جنایت او و دو تن از دوستانش بودهاند. سرانجام او در دادگاه، محکوم، و در تاریخ پنجشنبه ۱۳ شهریور ماه ۱۳۵۹ به دار مجازات آویخته شد.
سینما جهنم، شش گزارش درباره آدمسوزی در سینما رکس آبادان
کتاب را نشر چشمه در سال ۱۳۹۹ و ۲۵۳ صفحه به بازار عرضه کرده است. نیکونظر نویسندهی کتاب سینما جهنم، برای اولینبار با شناخت کامل و در عین حال با استفاده از جزئیترین اطلاعاتی که به غنای روایت کمک کرده، درام پرکششی ساخته است؛ و مهمتر از همه توانسته با کنار هم قرار دادن آنچه شواهد و حتی شایعهها مطرح کردهاند روایت تازه همراه با ابعاد تازهای برای مخاطب بسازد. اینکه چه کسانی و از چه طیفی از این موضوع آگاه بودهاند و چه اقداماتی منجر به این فاجعه شده است.
نیکونظر در مصاحبهای که با وبسایت شهرآرا نیوز دربارهی شیوهی نگارش این اثر داشته گفته است:
«من خودم موقع نگارش اصلا به جنبه داستان یا ناداستانش فکر نمیکردم؛ بیشتر دنبال فرمی بودم که سالهاست گزارشنویسهای آمریکایی و اروپایی برمبنای تجربه روایتگری آن را رعایت میکنند؛ یعنی روایت یک ماجرای واقعی با تکیه به قواعد قصهگویی، دراماتیزه کردن اثر تا حد ممکن و مخدوش نکردن واقعیت و در عین حال تأثیرگذارکردنش با محور قرار دادن یک شخصیت. این روش اکنون در مطبوعات جهان مرسوم است و حتی در گزارشهای تلویزیونی هم دیده میشود. این طور متنها بسیار متکی است به ادبیات، چه داستان چه ناداستان و در عین حال روشی است برای شکستن قالب سفت و سخت گزارشنویسی معمول و کلاسیک روزنامهها و مجلات.»
کریم نیکو نظر متولد سال ۱۳۶۰ و همانطور که گفته شد بزرگ شدهی آبادان است. او فیلمنامهنویس و روزنامهنگار و منتقد سینمایی است که سالها دربارهی این اتفاق تکاندهندهی زادگاهش تحقیقهای کتابخانهای و میدانی انجام داده و در نهایت، این روایت نو و پر از اطلاعات تازه را، نوشته است. روایتی که بعد از گذشت بیش از چهل سال از وقوع آن همچنان در هالهای از ابهام باقی مانده است.
نیکونظر در پاسخ به این پرسش که آیا واقعا هنوز اسنادی از این فاجعه هست که منتشر نشده باشد میگوید:
این را باید کسانی بگویند که بهطور طبیعی اسناد مربوط به دوران انقلاب را نگهداری میکنند. واقعا نمیدانم؛ اما راستش امیدوارم آدمهای درگیر در این قصه شروع کنند به گفتن دیدههایشان؛ هم کسانی که آن شب از سینما فرار کردند و از ترس اینکه متهم به جنایت شوند لام تا کام حرفی نزدند، هم کسانی که پرونده را سرسختانه پیگیری میکردند. کتاب من نقطه شروع است نه پایان؛ من فقط سؤالها و ابهامها را طرح کردم.
گفتنی است بقایای سینما رکس در سال ۱۳۸۴ تخریب و به مجتمع تجاری تبدیل شد. کشتهشدگان سینما شهید محسوب شدند و همچنان برای بزرگداشت آنان مراسم گلباران بر مزارشان برگزار میشود.
کتابی که در بخش مسائل مرتبط با خحسین تکبعلی زاده و به اصطلاح ارتباطاتش با انقلابیون هیچ سند و مدرکی را ارائه نمیدهد و تنها به یک داستان پردازی و هدایت فکر خواننده بسمت افراد خاص و مطرح اقدام نموده و در بخش تارخی که با استناد به متون کتابه های تاریخ اقدام کرده یک سری بدیهیات را بعنوان سرنخ ارتباطات انقلابیون با حسین تکبعلی دکر کرده …یعنی به هر شکلی و بدون اینکه بتواند سندی ارائه دهد تخیلات ذهنی خود را بعنوان یک مدرک به خواننده القا میکند