چرا کریستوفر نولان در فیلمهایش انقدر با زمان بازی میکند؟
تقریبا تمام کارگردانان صاحب سبک، دارای یک موضوع اختصاصی یا زیرژانر خاصی هستند که با آن به شهرت رسیدهاند. برای مثال، مارتین اسکورسیزی را با گانگسترها، آلفرد هیچکاک را با مفهوم تعلیق و جیمز کامرون را با فیلمهای پردرآمد میشناسیم. کریستوفر نولان هم به کرات در فیلمهای خود از مفهوم زمان استفاده کرده است. او زمان را پیچ میدهد، معکوس کند، تخریب مینماید و هر کاری که بتواند با آن انجام میدهد و طرح داستانهای او همیشه تفکربرانگیز هستند.
این موضوع از فیلم یادگاری در سال ۲۰۰۰ شروع شد که در آن سکانسهای رنگی (برعکس) با صحنههای سیاه و سفید ترکیب میشوند و به بیننده این احساس القا میشود که زمان تحریف شده است؛ همهی اینها به این دلیل است که شخصیت اصلی فیلم (گای پیرس) نمیتواند چیزی را بیش از ۱۵ دقیقه در ذهن خود حفظ کند.
- ۱۵ بازیگر بزرگ که در فیلمهای کریستوفر نولان درخشیدند
- ۵ دلیل که نولان باید جیمز باند بسازد (و ۵ دلیل که نباید بسازد)
- اولین واکنشهای خبرنگاران به «انگاشته» جدیدترین فیلم کریستوفر نولان
فیلم تلقین بیشتر مربوط به دنیای رویاهاست اما شامل یک عنصر تغییردهنده زمان است و در آن، هر چیزی در لایههای رویا، سریعتر از واقعیت اتفاق میافتد. فیلم میانستارهای هم مفهوم انبساط زمان در کرمچالهها و سفرهای فضایی را بررسی میکند و فیلم دانکرک از زمان برای چارچوب بندی هر سه فصل خود استفاده مینماید. در فیلم انگاشته، اینبار نولان واقعا با مفهوم زمان بازی میکند و مکانیزم وارونگی را مطرح میکند که در آن آنتروپی یک شخص یا جسم در طی سفر در زمان معکوس میشود.
کریستوفر نولان زمان را موضوعی جذاب برای طرح یک فیلم میداند و در مصاحبهای در سال ۲۰۲۰ بیان کرد که زمان برای او سینماییترین موضوع ممکن است. در طول گفتوگو بیان کرد که رسانه سینما تنها روش برای ما انسانها است تا زمان را به صورتی متفاوت تجربه کنیم. در زندگی روزمره، زمان به جلو پیش میرود و هیچکس نمیتواند با دانش علمی فعلی ما، تغییری در آن ایجاد کند. به گفتهی نولان، دنیای سینما به مخاطبان این امکان را میدهد که زمان را به عقب ببرند یا سرعت آن را کاهش و افزایش دهند. این صحبتها به نوعی تکمیلکنندهی مصاحبههای قبلی این کارگردان در این زمینه است. او گفت که تماشاگران برای دیدن یک فیلم به مدت ۲ ساعت به سینما میروند و روی صندلی مینشینند و رویدادهای فیلم را در طی ساعات، روزها یا سالها تجربه میکنند و این پدیدهای خلاقانه است که دست کم گرفته شده است.
وسواس کریستوفر نولان دربارهی استفاده از زمان، به این دلیل است که سینما یک نوع هنر ماندگار است. بهترین تجربه یک بیننده از فیلم زمانی حاصل میشود که او بتواند با آن ارتباط برقرار نماید (و به معنای واقعی کلمه همه میتوانند با زمان ارتباط برقرار کنند) و داستانهایی فراتر از واقعیت را لمس کند، خواه یک داستان جنایی با حضور یک مأمور مخفی باشد یا یک بیگانه. بازی نولان با زمان، جهانیترین موضوعات را به تصویر میکشد و آن را به روشی عجیب و غیرممکن به نمایش میگذارد. او زمان را به عقب میبرد، افراد را پیر میکند یا تجربه چندین دهه زندگی را برای کاراکترها رقم میزند، در حالی که فقط چند دقیقه از زمان در زندگی عادی گذشته است. نولان ثابت کرده است که زمان و سینما، دو عنصر جداییناپذیر رویا و خواب هستند.
کریستوفر نولان با تجربه بیش از ۲۰ سال فیلمسازی، در هر یک از فیلمهای غالبا پرهزینه خود، سبکهای متفاوتی دارد و در برخی از آنها، مفهوم را به طرز ظریفی گنجانده است و در برخی دیگر، مضمون فیلم، عمدا آشکار است. فیلم تعقیب یک اثر هیجانانگیز و پرجنبوجوش است که از پرش زمانی برای بازی با ناخودآگاه مخاطب استفاده میکند، در حالی که دانکرک شامل یک عنصر شمارنده معکوس است که حس اظطرار برای بیننده ایجاد میکند. میتوانیم هر دو فیلم را بدون اینکه بفهمیم نولان چگونه با زمان بازی میکند، تماشا کنیم. تلقین و میانستارهای، اتفاقاتی شخصی را نشان میدهند و در آنها، دو فرد مختلف با سرعتهای مختلف در طول زمان حرکت میکنند، به ویژه مل در میانستارهای که به دلیل تجربیاتی سخت، بسیار تغییر میکند و نمیتواند خود را با واقعیت وفق دهد.
کریستوفر نولان در انگاشته، سرانجام پارادوکس زمانی خود را از طریق حرکت موقت پینسر، به نتیجه منطقی مد نظر خود میرساند. کل سکانس پایانی انگاشته، به نوعی همان فیلم یادگاری به صورت تقویتشده است و در آن، گروهی از سربازان را میبینیم که در حال فرستاده شدن به یک ماموریت هستند و در همان حین، همان گروه در حال بازگشت از ماموریت است. ۲ ساعت، به هیچ وجه زمانی کافی برای موشکافی چنین مضمونی نیست اما نولان بهخوبی در هر سکانس، ذهن مخاطبان را قلقلک میدهد و زمان را، هم تهدیدی برای بشریت و هم عنصر کمککننده او نشان میدهد. کریستوفر نولان میخواهد در فیلمهایش تجربه بینظیری از زمان را برای تماشاگران به ارمغان بیاورد و این هدفی است که او مدتهاست به آن رسیده و بارها و بارها این کار را انجام داده است.
منبع: screenrant
چرا حرف مفت میزنی؟ وقتی از چیزی سر در نمیاری دُرافشانی نکن
منم عاشق مفاهیم پیچیده هستم وبعد از دیدن همچین فیلمهایی ساعتها در موردشان فکر میکنم ودوست با مفاهیم پیچیده فصا زمان درگیر شوم
در جواب آقای solid snake
مطلبی که نوشتی نقد و نظر به حساب نمیاد.بیشتر خصومت شخصی از درک نکردن آثار این کارگردان هستش.و چون یکی و از کارگردانان بزرگ محسوب میشه و تو نمیتونی درکش کنی رنج میبری.و بیشتر نوشتت بیشتر طعم حرص خوردن میده عزیزم.
خیلی ساده است پاسخ به این سوال.
برخلاف چیزهایی که خودش گفته، مشخصا وقتی قصه به اندازه تمام فیلم هاش پرت و پلا باشه، باید توی فیلم نامه به شکلی این معضل رو حل کرد. یکی از راه حل ها پیچیده کردن الکی فیلم نامه برای تعریف قصه ای بسیار دم دستی است.
قصه نوشته شده را تکه تکه میکنیم و در فیلم نامه پخش. البته با مهارت و استادی بسیار بالا. در نتیجه به خوبی و به شکلی حرفه ای بیننده را سرکار میگذاریم.
فیلم نامه هاش بسیار خوب هستند.
ولی داستان ها و دنیاهایی که نشان میدهد ذره ای منطق ندارد و پایان هر فیلم شونصد سوال بی پاسخ باقی می ماند که هرگز هم جواب داده نمیشوند، چون جوابی برای ارایه ندارد.
یه عده هم فکر میکنند که فیلم های او خیلی عمیق هستند و الکی دنبال جواب میگردند.
فیلمای کریستوفر نولان منو به حدی از عرفان رسونده که کلا همه فیلما رو با فیلمای کریستوفر نولان میسنجم وااای من دیوونه فیلماشم، وقتی پای فیلمش پا میشم حس میکنم یه غذای خوشمزه خوردم که بهم چسبیده
لطفا فارسی نکنین اسم فیلم ها رو… نفهمیدیم کدوم، کدوم بود!
عالی
کریستوفر نولان یکی از بهترین کارگردان هاست واقعا
فیلمهاش عالین مثل شوالیه تاریکی به نظرم کارگردان مثل اون واقعا کم پیداست