چرا هند و چین می‌خواهند فیلم‌های «تاپ‌گان» خودشان را بسازند؟

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۰ دقیقه
بازسازی چینی و هندی از فیلم تاپ‌گان

تکنولوژی‌های پیشرفته، سکانس‌های اکشن هیجان‌انگیز، قهرمان‌های جوان و پرطرفدار. شاید آن‌قدرها هم جای تعجب نداشته باشد که ابرقدرت‌های تازه‌ی سینمایی در جهان بخواهند فیلم‌های پرفروش خودشان را بسازند که از روی دست فیلم «تاپ‌گان» نگاه می‌کند. اما آیا این فیلم‌ها هرگز می‌توانند چیزی فراتر از پروپاگاندای نظامی آن کشور باشند؟

در عصری که هر روز تنش‌ها و زدوخوردهای سیاسی تشدید می‌شود، چند چیز اصلی وجود دارند که به نمادی از قدرت تبدیل شده‌اند و این ابرقدرت‌ها هم نمی‌توانند بدون آن‌ها دوام بیاورند. سلاح‌های هسته‌ای یکی از آن‌هاست، شاید بتوان دیگری را یک برنامه‌ی بلندمدت فضایی دانست؛ اما به نظر می‌رسد تازه‌ترین دستاورد ژئوپلیتیکی که به یکی از واجبات کشورهای مقتدر تبدیل شده یک فیلم پرفروش و پرهزینه درباره‌ی نیروی هوایی است که در بطن آن ملی‌گرایی موج می‌زند. مگر اینکه دیروز از غار بیرون آمده باشید، هیچ شانسی وجود ندارد که صدای گذشتن جت‌های فیلم بلاک‌باستر تام کروز، یعنی «تاپ‌گان» را نشنیده باشید که در می ۲۰۲۲ تحت عنوان «تاپ‌گان: ماوریک» به سینماها آمد. این را مد نظر داشته باشید؛ حالا نگاهی به چین می‌اندازیم که فیلم همتای «تاپ‌گان» خودش را درست یک سال بعد عرضه کرد، یعنی «زاده شده برای پرواز» (Born to Fly). هند هم نخواست از قائله عقب بماند و در ژانویه‌ی ۲۰۲۴ فیلم «جنگنده» (Fighter) با بازی ستاره‌ی تازه و محبوب این روزهای سینمای بالیوود، ریتیک روشن به سینماها آمد.

ماگ طرح تام کروز Tom Cruise مدل NM1820

حالا دیگر فقط روسیه مانده است که یکی از این فیلم‌ها بسازد، اما در یکی از تاریک‌ترین روزهای انحطاط سیاسی و نظامی این کشور، چنین چیزی امری بعید به نظر می‌رسد. چین و هند اما از فرصت استفاده‌ی تمام را بردند و می‌خواهند گوی سبقت را بربایند. ایالات متحده در دهه‌ی هشتاد میلادی با یک جنبش میهن‌پرستانه‌ی سفت و سخت در فیلم‌های هالیوودی مواجه شد که تقریبا همه‌ی آن‌ها به عنوان بهترین و موفق‌ترین فیلم‌های نظامی شناخته می‌شوند. فیلم اصلی «تاپ‌گان»، فیلم دوم و سوم «رمبو»، «کماندو»، «سپیده‌دم سرخ» (Red Dawn) و بسیاری دیگر. چین در حال حاضر یک دهه است که با فیلم‌های اکشن و فرنچایزهای سینمایی می‌خواهد دست خود را در عالم صنعت فیلم‌سازی جهانی امتحان کند؛ به ویژه با فرنچایزهایی مثل «گرگ مبارز» (Wolf Warrior) و «عملیات دریای سرخ» (Operation Red Sea).

تازه نباید مجموعه‌ی پرباری از فیلم‌های تاریخی را هم فراموش کرد که مضامین میهن‌پرستانه در همه جایشان دیده می‌شود. هند البته تحت رهبری نارندرا مودی کمتر توانسته در این زمینه عرض اندام کند؛ اما همچنان در کارنامه‌ی این کشور فیلم‌های جنگی مثل «باقی ۲» و « اوری: حمله جراحی» (Uri: The Surgical Strike) وجود دارند که تنش‌ها با پاکستان را قلقلک می‌دهند. فیلم «جنگجو» درست در هفتادوپنجمین سالگرد روز جمهوری در این کشور منتشر شد و در همان اولین صحنه‌هایش روشن را نشان می‌دهد که از هلیکوپتری پایین می‌آید و پرچم سه‌رنگ هند را به اهتزاز درمی‌آورد. شاید این نشانه‌ای باشد که از فشارهای عموم برای ساخت چنین فیلم‌هایی خبر می‌دهد.

تام کروز در فیلم تاپ‌گان ماوریک

هنوز که هنوز است نتوانسته‌اند روی دست فیلم «تاپ‌گان» بلند شوند؛ بهترین فیلمبرداری، بهترین جلوه‌های ویژه، عینک‌های ری‌بن براق و هیکل‌های جذاب که در نوع خود ابرقهرمانی محسوب می‌شوند. با این موارد، شاید درک آن سخت نباشد که بفهمیم چرا چین و هند هم خواهان ساخت فیلم «تاپ‌گان» خودشان هستند. زمانی که نسخه‌ی اصلی این فیلم در سال ۱۹۸۶ میلادی به پرده‌ی سینماها آمد، تام کروز را یک شبه به یکی از قهرمان‌های ملی امریکایی و نماد این کشور تبدیل کرد. این فیلم همچنین با سیستم روایی خاص خود، باعث شد عده‌ی زیادی به سرعت برای نیروی هوایی ایالات متحده داوطلب شوند.

تونی اسکات، کارگردان «تاپ‌گان» ۱۹۸۶، توانست با آن قاب‌های مسحورکننده‌اش فیلمش را به تبلیغات پرزرق و برق ارتش امریکا تبدیل کند که در کنار موسیقی پس‌زمینه، یک میدان جنگی را به صحنه‌ای جذاب تبدیل کرد؛ و باید گفت این کار کاملا عامدانه بود. فیلمنامه‌ی «تاپ‌گان» از سوی وزارت دفاع ایالات متحده تأیید شد تا در ازای آن اسکات بتواند از تجهیزات نظامی و لوکیشن‌هایی که معمولا در اختیار فیلمسازان قرار نمی‌گیرد، استفاده کند. در آن زمان تنها یک جنگنده‌ی اف۱۴، که ماوریک سوار آن می‌شود، ۳۸ میلیون دلار ارزش داشت که بیش از دو برابر کل بودجه‌ی فیلم بود. خلاصه‌اش را بگوییم: فیلم «تاپ‌گان» از سر تا پایش پروپاگاندا است.

زاده شده برای پرواز

با «زاده شده برای پرواز»‌ چین متوجه شد که نمی‌تواند به سادگی همان حقه‌ای را پیاده کند که ایالات متحده کرد. مثل «تاپ‌گان» این فیلم هم تمرکز داستان خود را بر گروهی از خلبانان کارآموز قرار می‌دهد. هدف مأموریت مقابله با قدرت‌های خارجی است که مشخص نیست که به کدام کشور تعلق دارند اما گاه و بی‌گاه به حریم هوایی چین وارد می‌شوند. این فیلم به طرز زیرکانه‌ای جنگنده‌ی رادارگریز چین یعنی جی۲۰ را هم در ویترین‌اش قرار می‌دهد تا یک موقع یادتان نرود با چه نیروی نظامی قدرتمندی طرف هستید. کارگردان آن، لیو شیائومی (Liu Xiaoshi)‌ یک کارمند بود که ۱۵ سالی می‌شد داشت برای شرکت صنعت هوانوردی چین فیلم‌های تبلیغاتی و چیزهای دیگری از این دست می‌ساخت.

اما به نظر می‌رسد که پس از فروش ۱.۵ میلیارد دلاری فیلم «تاپ‌گان: ماوریک» (که هیچ وقت به اکران آزاد در چین دست پیدا نکرد) پکن از رقابت با دشمن پا پس کشید. فیلم «زاده شده برای پرواز» که قرار بود سال ۲۰۲۲ اکران شود، درست یک روز قبل از روز ملی این کشور در یک اکتبر، به بهانه‌ی اصلاح و بازسازی بخش‌هایی از جلوه‌های ویژه‌ی گرافیکی از اکران کنار گذاشته شد. این فیلم سال گذشته با تأخیر اکران شد و به فروش ۱۱۷ میلیون دلاری رسید. البته این میزان فروش در برابر درآمدهای عظیم فیلم «گرگ مبارز» هیچ است.

اما مهم‌ترین ضعف فیلم‌های چینی در برابر «تاپ‌گان» در کابین خلبان آن‌ها می‌گذرد. با مقایسه‌ی عنصر انسانی این فیلم‌ها با «تاپ‌گان: ماوریک» متوجه می‌شوید که شخصیت‌های چینی تا چه اندازه توخالی و بی‌خاصیت به تصویر کشیده شده‌اند. در حالی که در «تاپ‌گان» با قهرمانی مواجه هستیم که هرموقع بخواهد به سیاست‌ها و قوانین پشت کرده و کار خودش را می‌کند، وانگ ییبو (Wang Yibo)، نقش اصلی فیلم «زاده شده برای پرواز» که با اغماض می‌توان واژه‌ی قهرمان را برایش به کار برد، در یک کلمه ناامیدکننده است. این خواننده‌ی گروه پسرانه اساسا یک کاراکتر خنثی است که سرنوشت‌اش برای بیننده اهمیتی ندارد.

مهم‌ترین علت این موضوع، به جز توانایی‌های بازیگری وانگ، به فیلمنامه‌ی «زاده شده برای پرواز» برمی‌گردد. درست است که برای آنکه «تاپ‌گان» کلید بخورد، باید فیلمنامه‌ی آن از سوی مقام‌های بالاتر تأیید می‌شد، اما این مسئله باعث نشد اسکات از ایده‌ی خود برای صحنه‌ها  عقب بکشد و لحظاتی در فیلم نگنجاند که کمی پرسش‌برانگیزند. کارگردانان چینی ولی همه مشمول نوعی اجبار هستند و همه‌ی فیلمنامه‌ها در این کشور بررسی شده و سانسورهای لازم بر آن‌ها اعمال می‌شود. شاید از همین روست که تنها چیزی که از «زاده شده برای پرواز» باقی مانده، یک تصویر خنثی‌شده است که هیچ احساسی در مخاطب خود برنمی‌انگیزاند. بین کارآموزان هیچ رفاقتی وجود ندارد (چه رسد به آن نوع رفاقتی که کوئنتین تارانتینو در «تاپ‌گان» دیده بود)  و تنها اتفاق هیجان‌انگیزی که ممکن است بین کاراکترها بیفتد، شام خوردن‌های گهگاهی با مافوق و یک وسواس عجیب برای چتربازی است و فراموش نکنیم، یک فلسفه‌ی عجیب با تأکید بر فداکاری و رنج بیشتر برای سیدن به نفع جمعی، فلسفه‌ای که در تمام فیلم‌های جنگی حمایت‌شده از سمت دولت چین دیده می‌شود.

فیلم زاده شده برای پرواز

حداقل فیلم «جنگنده» سرگرم‌کننده‌تر است و توقع دیگری هم از یک بلاک‌باستر هالیوودی ساخته‌ی سیدهارت آناد نداریم که فیلم‌های اکشن پرفروشی چون «جنگ» (۲۰۱۹) و «پاتان» (۲۰۲۳) را در کارنامه‌ی خود دارد. در چند سال گذشته سیدهارت آناد کارگردان تعدادی از بزرگ‌ترین بلاک باسترهای سینمای هند بوده و فیلم‌هایش مثل «پاتان» حتی رکوردهای فروش را شکستند. همکاری قبلی آناد با ریتیک روشن در فیلم محصول سال ۲۰۱۴ میلادی به نام «بنگ بنگ» بود که از فیلم «شوالیه و روز» (Knight And Day) با بازی تام کروز بازسازی شده بود! البته فیلم اکشن «جنگ» را نیز نمی‌توان فراموش کرد که تحسین منتقدان و موفقیت گیشه را به همراه داشت.

روی کاغذ، «جنگنده» تلاشی واضح برای سواری روی موج موفقیت فیلم «تاپ‌گان: ماوریک» است؛ یک همکاری دوباره بین سیدهارت آناد و روشن که پای تام کروز را هم وسط می‌کشد. تفاوت این دو فیلم اما در سیاست‌های آن‌هاست؛ درحالی که «تاپ‌گان: ماوریک» کوشید تا جای ممکن مخاطبان گسترده‌ای را به خود جلب کند، فیلم «جنگنده» از نشان دادن آشکار پروپاگاندای خود هیچ واهمه ندارد و آن‌ها را مثل مدال افتخار به سینه‌اش زده است. داستان «جنگنده» ساده است: یک گروه تروریستی شرور که رهبرشان چشم قرمز دارد، می‌کوشد در کشمیر دردسر و آشوب ایجاد کند و ارتش پاکستان را برای اهداف خود به کار بگیرد. حالا در برابر نیروهای مسلح شرور تنها خلبانان شجاع هندی ایستادگی می‌کنند که فداکاری و عشق آن‌ها به میهن رمز پیروزی‌اشان خواهد بود.

تا همینجا متوجه شدید که «جنگنده» به هیچ وجه زیرکانه عمل نمی‌کند. حتی هالیوود هم به ندرت صحنه‌هایی تا اندازه میهن‌پرستانه به تصویر می‌کشد که در آن قهرمان داستان پرچم کشور را بلند می‌کند. چنین ناسیونالیسم آشکاری بدون شک برای مخاطبان غیرهندی آزاردهنده خواهد بود و برخی را شاید از دیدن فیلم منصرف کند. این جایی است که «تاپ‌گان: ماوریک» اشتباه نکرده است و تا جای ممکن داستان را مبهم نگه می‌دارد تا هر مخاطبی بتواند با آن ارتباط بگیرد.

جای تعجب نیست که فیلم «جنگنده» هم با همکاری نیروهای مسلح هند ساخته و بخشی از آن در آکادمی نیروی هوایی شهر داندیگال در جنوب هند فیلمبرداری شده است؛ البته بودجه‌ی ساخت این فیلم بسیار پایین‌تر از همتای امریکایی‌اش بوده که می‌خواسته بیشتر حس واقعی بودن صحنه‌ها را القا کند، اما «جنگنده» به سبک فیلم‌های بالیوود و به طور خاص آناد، فراتر از تصوراتتان می‌رود.

از همکاری این فیلم هندی با نیروی نظامی این کشور گفتیم، بنابراین مشخص است که با «جنگنده» نمی‌توانید منتظر فیلمی باشید که در آن قهرمان داستان به افشاگری علیه ارتش و نیروی نظامی کشور خودش می‌پردازد و از فسادهای پشت پرده حرف می‌زند. مخصوصا که ریتیک روشن هنوز در حد و اندازه‌های شاهرخ خان نیست و آن مصونیت فوق ستاره‌ای لازم را ندارد که به این بازیگر اجازه داده در فیلم‌هایش علیه ناسیونالیسم هندی اظهاراتی داشته باشد. همین فیلم آخری که شاهرخ خان در آن بازی کرده، یعنی «پاتان»، کلمه‌ای در عنوان خود استفاده می‌کند که به گروه قومی پشتو افغان در هند اشاره دارد و پیشینه‌ی شخصیت او را نیز نشان می‌دهد. این خود یک چرخش کاملا متفاوت در برابر شعارهای میهن‌پرستانه‌ای است که در هند طرفدار پیدا کرده است.

تابلو شاسی طرح ریتیک روشن کد PTS635

ریتیک روشن در جنگنده

حتی اگر «جنگنده» با قصد و نیت خاصی سراغ ایده‌های ناسیونالیستی نرود، همچنان درس خود را به خوبی از فیلم «تاپ‌گان» دهه‌ی هشتاد یاد گرفته است: پروپاگاندا را باید در قالب سرگرمی ارائه کرد. این مزیت تاکتیکی بزرگی است که سال‌هاست ابرقدرت‌هایی مثل ایالات متحده در جنگ نرم خود به کار گرفته‌اند. هر چقدر هم که از تبلیغات زیرپوستی «تاپ‌گان» حرف بزنیم، باز نمی‌توانیم انکار کنیم که این فیلم و دنباله‌ی آن هردو بسیار سرگرم کننده هستند. مشخصا «تاپ‌گان: ماوریک» با استفاده از عنصر نوستالژی و بازگرداندن ماوریک جسور، داستانی تأثیرگذار و امروزی از کاهش نفوذ ارتش ایالات متحده روایت می‌کند.

هر دو فیلم «تاپ‌گان:‌ ماوریک» و «جنگنده» از تکنیک بی‌طرفی حساب‌شده‌ای استفاده می‌کنند تا هیچ کس پس از دیدن فیلم آزرده‌خاطر سالن سینما را ترک نکند. داستان هر دو فیلم عمدتا در آکادمی‌های آموزشی اتفاق می‌افتد و رویارویی‌ها در میدان مبارزه به طرز مبهمی در آب‌های بین‌المللی و یک کشور خاورمیانه‌ای بی‌نام و نشان اتفاق می‌افتند. هالیوود با اهدافی مشخص و به عمد از دنیای واقعی فاصله می‌گیرد تا جذابیت خود در باکس آفیس جهانی را به حداکثر برساند. اما نباید فراموش کرد که در پس همه‌ی این‌ها اهداف تبلیغاتی مشخصی نهفته است که دست‌های پشت پرده آن‌ها را هدایت می‌کنند.

اسمش را هرچه دوست دارید بگذارید؛ پروپاگاندا یا تبلیغات مخفیانه فرقی نمی‌کند. وقتی تماشاچی‌ها سیاست‌های پنهانی را که به خوردشان داده می‌شود درسته قورت می‌دهند و چیزی نمی‌گویند، یا حداقل کمتر از حد معمول به آن اعتراض می‌کنند، نشان می‌دهد که فیلم موفق شده است. چین و هند هم به همین نتیجه رسیده‌اند، اما باید در نظر داشته باشند که اگر می‌خواهند فیلم‌هایشان به فروشی شبیه فیلم «تاپ‌گان» در گیشه برسد، باید یاد بگیرند چگونه آب زیر کاه باشند.

تابلو شاسی طرح تام کروز

منبع: The Guardian



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X