۱۱ عامل اصلی زمینهساز فقر در سراسر جهان که باید رفع شوند
فقر یک وضعیت اجتماعی است که با فقدان منابع لازم برای بقای اولیه یا دستیابی به سطح معینی از استانداردهای زندگی برای مکانی که فرد در آن زندگی میکند تعریف میشود. سطح درآمدی که فقر را تعیین میکند از مکانی به مکان دیگر متغیر است، بنابراین دانشمندان علوم اجتماعی عموماً بر این باورند که این پدیده بهواسطهی شرایطی مانند عدم دسترسی به غذا، پوشاک و سرپناه تعریف میشود.
افراد فقیر معمولاً گرسنگی یا گرسنگی مداوم، عدم آموزش و مراقبتهای بهداشتی ناکافی را تجربه میکنند و معمولاً با جریان اصلی جامعه بیگانه هستند.
فقر پیامد توزیع نابرابر منابع مادی و ثروت در مقیاس جهانی و در درون کشورهاست. جامعه شناسان این پدیده را همچنین جزو اثرات استثمارگرانهی نظام سرمایهداری جهانی نیز میدانند.
متداولترین تعریف موجود از مفهوم فقر بر مشکلات اقتصادی تمرکز دارد. این تعریف، فقر را با مقدار پولی که یک فرد به دست میآورد، اندازهگیری میکند و نرخ فقر را برای جوامع و کشورهای مختلف بر اساس نابرابری سطح درآمد و خطوط فقر ترسیم شده در نظام اقتصادی آن کشور، تعیین میکند.
به این ترتیب فقر مفهومی نسبی است. به عنوان مثال آستانه فقر برای یک خانواده چهارنفره در ایالات متحده مبلغی حدود ۲۶۵۰۰ دلار در سال است و همین مبلغ برای یک خانوادهی مشابه در اتیوپی، یک سیوششم این مبلغ است.
بسیاری از خانوادههایی که در کشورهای فقیر جهان زندگی میکنند باید نیازهای اولیهی خود را با درآمد زیر ۱/۹ دلار در روز برآورده کنند. نزدیک به ۱۰ درصد از جمعیت جهان در چنین شرایط فقر شدیدی زندگی میکنند.
تعریف درستتر فقر از منظر سازمان ملل متحد به ابعاد متفاوت فقر در زندگی انسانها اشاره میکند و چنین اذعان میدارد که فقر عبارت است از گرسنگی و نداشتن سرپناه، بیسوادی و دسترسی نداشتن به مدرسه و آموزش، بیمار جسمی و روحی و ناتوانی در مراجعه به پزشک، ترس از آینده و وجود عواملی خارج از کنترل فرد که بر زندگی او تأثیر میگذارند.
علت پیدایش فقر در هر کشور و منطقهی جغرافیایی معمولاً نتیجهی عوامل متفاوتی است. با این حال، بین همهی این علتها، عوامل مشترکی نیز وجود دارد.
نظریههای رفتاری، ساختاری و سیاسی زیادی نیز در مورد علل فقر وجود دارد: «نظریههای رفتاری عموماً بر رفتارهای فردیای تمرکز دارند که توسط انگیزههای شخصی و فرهنگ حاکم هدایت میشود. نظریههای ساختاری بر بافت جمعیتی و بازار کار تاکید میکنند که هم رفتار افراد را شکل میدهد و هم عامل ایجاد فقر است.
نظریههای سیاسی نیز بر این باورند که نهادهای قدرت با اتخاذ برخی سیاستگذاریهای غلط باعث بروز فقر میشوند و اعتقاد چندانی به رابطهی بین رفتار فرد و بروز فقر ندارند.
با این حال فقر یک مسأله پیچیده و چندجانبه است. این پدیده ابعاد زیادی دارد و عوامل زمینهساز آن هم بسیارند. در ادامهی این مقاله از دیجیکالا مگ، به تشریح علل و عوامل ایجاد و گسترش فقر در سطح جهانی میپردازیم و تبعات آن را بر زندگی انسانها، بررسی میکنیم. با ما همراه باشید.
عوامل و علتهای زمینهساز فقر در جامعه
در این بخش ۱۱ عامل اصلی که در سطح جهانی و در تمام جوامع بشری منجر به تولید فقر میشوند را باهم بررسی میکنیم.
۱. نابرابری و به حاشیه رانده شدن
«نابرابری» یک اصطلاح به ظاهر ساده اما کمی گمراهکننده است که برای توصیف موانع سیستمی خاصی بهکار میرود که منجر میشوند گروههایی از مردم در جامعه بدون تریبون باقی بمانند یا نمایندهای برای بیان خود و خواستههای خودشان نداشته باشند.
برای رهایی یک جمعیت از فقر، همهی گروهها باید در فرآیند تصمیمگیریهای عمومی مشارکت داشته باشند، بهویژه زمانی که صحبت از اظهارنظر در مورد چیزهایی باشد که جایگاه افراد را در جامعه تعیین میکند. برخی از این موارد ممکن است واضح باشند، اما در برخی موقعیتهای دیگر، تشخیص اینگونه تبعیضها میتواند دشوار باشد.
نابرابری جنسیتی، نظامهای طبقاتی، به حاشیه رانده شدن بر اساس نژاد یا رنگ پوست، همگی جزو نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی هستند که معنای یکسانی دارند: دسترسی اندک به منابع مورد نیاز برای داشتن یک زندگی کامل و مولد. هنگامی که این موارد با آسیبپذیریها و مخاطرات فردی دیگر ترکیب میشود، فرد به حاشیه راندهشده ممکن است در برابر چرخهی فقر آسیبپذیرتر شود.
۲. تعارض و جنگ
امروزه جنگ یکی از رایجترین عوامل خطرساز برای ایجاد فقر در جوامع مختلف است. خشونت در مقیاس وسیع و طولانی که در مناطقی مانند سوریه شاهد آن هستیم، میتواند جامعه را از هم متلاشی کند، زیرساختها را از بین ببرد و باعث مهاجرت اجباری مردم از آن کشور بشود (مهاجرانی که تنها دارایی آنها لباسهایشان است). بعد از گذشت یک دهه از جنگ در این کشور، طبقهی متوسط سوریه کاملاً نابود شده است و بیش از ۸۰ درصد جمعیت اکنون زیر خط فقر زندگی میکنند.
اما حتی درگیریها و تعارضات کوچک نیز میتواند تأثیرات عظیمی بر جوامعی داشته باشد که با بحرانهای اقتصادی و اجتماعی دست و پنجه نرم میکنند. برای مثال، اگر کشاورزان نگران دزدیده شدن محصولات خود باشند، در صنعت کشاورزی و کشت محصولات غذایی مورد نیاز جامعه سرمایهگذاری نخواهند کرد.
زنان نیز نسبت به وجود چنین تعارضاتی در جامعه بسیار آسیبپذیرند و لایهای از نابرابری را در تمام ابعاد زندگی خودشان تحمل میکنند؛ به عنوان مثال در جوامع جنگزده یا درگیر جنگ، زنان سرپرست خانوار تبدیل به پدیدهای بسیار رایج میشوند و از آنجایی که زنان اغلب در پیدا کردن کار با درآمد مناسب با مشکلاتی مواجه هستند و معمولاً از فرایندهای تصمیمگیری در جامعه حذف میشوند، خانوادههای آنها به طور خاص بیشتر در خطر ابتلای به فقر است.
۳. گرسنگی، سوءتغذیه و مشکلات مربوط به رشد
ممکن است فکر کنید که فقر باعث گرسنگی میشود (که البته درست فکر میکنید!)، اما گرسنگی نیز جزو عوامل اصلی فقر و حافظ این شرایط است. اگر فردی غذای کافی دریافت نکند، قدرت و انرژی لازم برای کار را نخواهد داشت (یا سیستم ایمنی بدنش در اثر سوءتغذیه ضعیف میشود و بیشتر مستعد ابتلا به بیماریهایی میشود که او را از کار کردن باز میدارند).
۱۰۰۰ روز اول زندگی کودک (از درون رحم تا بعد از تولد) کلید تضمین سلامت آینده و کاهش احتمال دور ماندن فرد از فقر است. اگر مادری در دوران بارداری دچار سوءتغذیه باشد، این سوءتغذیه میتواند به فرزندانش نیز منتقل شود و منجر به لاغری (وزن کم نسبت به قد) یا کوتاهی قد (قد کم نسبت به سن) شود.
کوتاهی قد کودکان، هم از نظر جسمی و هم از نظر شناختی، میتواند منجر به اثراتی بلندمدت در کل زندگی فرد شود. بزرگسالانی که در دوران کودکی کوتاهقد بودهاند، بهطور میانگین ۲۲ درصد کمتر از افرادی که رشد مناسبی داشتهاند، درآمد دارند. در اتیوپی، کوتاهی قد به میزان ۱۶ درصد از تولید ناخالص داخلی این کشور، میکاهد.
بزرگسالانی که در دوران کودکی با رشد کوتاهی مواجه بودند، به طور متوسط ۲۲ درصد کمتر از افرادی که رشد کوتاهی نداشتند، درآمد دارند. در اتیوپی، رکود به زیان تولید ناخالص داخلی تا ۱۶ درصد کمک میکند.
۴. سیستم بهداشتی ضعیف؛ به ویژه برای مادران و کودکان
فقر شدید و سلامت ضعیف اغلب همراه هم بروز پیدا میکنند. در کشورهایی که سیستم بهداشتی ضعیفی دارند، بیماریهایی مانند مالاریا، اسهال و عفونتهای تنفسیای که بهراحتی قابل پیشگیری و درمان هستند، میتوانند کشنده باشند، بهویژه برای کودکان خردسال.
زمانی هم که افراد در چنین جوامعی مجبور میشوند مسافتهای دور را تا مراکز درمانی بپیمایند یا هزینه دارو را بپردازند، خانوادههای آسیبپذیر معمولاً به خاطر پرداخت هزینههای زیاد و عدم پوشش بیمه با مشکلات مالی مواجه شده و وضعیت یک خانواده ممکن است از فقر به فقر شدید تبدیل شود.
برای برخی از زنان، بارداری و زایمان میتواند حکم اعدام را داشته باشد. در بسیاری از کشورهایی که دسترسی به مراقبتهای بهداشتی برای مادران و نوزادان ضعیف است، هر بارداری با ریسک مرگ مادر یا نوزاد همراه است.
در چنین جوامعی مادران باردار و شیرده هنگام نیاز به مراقبتهای پزشکی با موانع متعددی روبرو هستند، از عدم اجازه برای رفتن به کلینیک بدون همراه مرد گرفته تا دریافت مراقبت ضعیف یا حتی بدرفتاری پزشک. این امر به ویژه در مورد دخترانی که زیر سن ۱۸ سال ازدواج میکنند و باردار میشوند صادق است و مادران آینده و فرزندانشان را در معرض خطر بیماری و مرگ قرار میدهد.
۵. عدم دسترسی به آب آشامیدنی، سرویس بهداشتی و نظافت
در حال حاضر، بیش از ۲ میلیارد نفر در خانههای خود به آب تمیز دسترسی ندارند. این بدان معناست که افراد (یعنی زنان و دختران) در مجموع حدود ۲۰۰ میلیون ساعت در روز را در سطح جهان صرف پیادهروی در مسافتهای طولانی برای آوردن آب میکنند. این مقدار وقت، زمان گرانبهایی است که میتوان از آن برای کار کردن یا تحصیل استفاده کرد.
آب آلوده همچنین میتواند به انتقال مجموعهای از بیماریهای عفونی مختلف منجر شود. زیرساختهای ضعیف آب شرب، مانند سیستم فاضلاب و تصفیه آب، میتواند این امر را تشدید کند یا موانع دیگری را برای بروز فقر ایجاد کند، مانند عدم مراجعهی دختران به مدرسه در دوران قاعدگی.
۶. تغییرات آب و هوایی
تغییرات آب و هوایی، چه در قالب کمآبی (خشکسالی) و چه در قالب بارش بیش از حد (سیل) به طرق مختلف باعث ایجاد فقر و گرسنگی میشود و اثرات آن از جمله تأثیر نامتناسب بر زندگی زنان، ایجاد خیل عظیم پناهندگان و حتی تأثیرگذاری بر درگیری و نزاعها، به چرخهی نامطلوب فقر کمک میکند. بانک جهانی تخمین میزند که تغییرات آب و هوایی این قدرت را دارد که بیش از ۱۰۰ میلیون نفر را در دههی آینده به سمت فقر بکشاند.
قسمت عمدهای از فقیرترین جوامع جهان برای تغذیه و کسب درآمد خود به کشاورزی یا شکار و جمعآوری متکی هستند. برای مثال، اقتصاد کشور مالاوی ۸۰ درصد مبتنی بر کشاورزی است.
آنها اغلب فقط به اندازه کافی غذا و دارایی برای بقا در فصل بعد دارند و ذخایر کافی برای احیای زندگی خود را در صورت برداشت ضعیف محصول ندارند. بنابراین وقتی تغییرات آب و هوایی یا بلایای طبیعی (از جمله خشکسالیهای گسترده ناشی از آل نینو) میلیونها نفر را بدون آب و غذا میگذارند، آنها را بیشتر به سمت فقر سوق میدهد.
۷. فقدان تحصیلات
تمام افراد بیسواد در فقر شدید زندگی نمیکنند. اما بیشتر افراد فقیر تحصیلاتی ندارند. موانع زیادی بر سر راه آموزش در سراسر جهان وجود دارد، از جمله مشکلات مالی برای تهیهی لباس و کتاب یا سوگیری علیه تحصیل دختران و بسیاری موارد دیگر.
اغلب از آموزش به عنوان یک عامل بزرگ ایجاد تساوی در سطح جهان یاد میشود، زیرا میتواند درهای زیادی را به روی مشاغل و سایر منابع و مهارتهایی که یک خانواده نه تنها برای زنده ماندن، بلکه برای پیشرفت به آنها نیاز دارد، باز کند.
یونسکو تخمین میزند که ۱۷۱ میلیون نفر در صورت فراگیری مهارتهای اولیهی مربوط به خواندن و نوشتن میتوانند از فقر شدید نجات پیدا کنند. فقر آموزش را تهدید میکند، اما آموزش میتواند به پایان دادن به فقر کمک کند.
۸. خدمات عمومی ضعیف و زیرساختهای ناکافی
تصور کنید که باید به سر کار بروید، اما هیچ جادهای وجود ندارد که شما را به آنجا برساند. یا باران شدید مسیر شما را زیر آب غرق کرده و رفت و آمد را برایتان غیرممکن کرده است.
کمبود زیرساختهای اساسی از جادهها، پلها، و چاهها گرفته تا دسترسی به برق، تلفنهای همراه و اینترنت، میتواند جوامع ساکن در مناطق روستایی را منزوی کند. زندگی در انزوا هم اغلب به معنای زندگی بدون توانایی رفتن به مدرسه، کار یا دسترسی به بازار برای خرید و فروش کالا است. رفت و آمد در مسافتهای طولانیتر برای دسترسی به خدمات اولیه نه تنها زمان میبرد، بلکه هزینهی بیشتری نیز در بر دارد و خانوادهها را در فقر نگه میدارد.
انزوا فرصت افراد جامعه را محدود میکند. بدون فرصت، بسیاری برای فرار از فقر شدید، اگر نگوییم غیرممکن، بسیار دشوار است.
۹. عدم حمایت دولت
بسیاری از افرادی که در ایالات متحده زندگی میکنند با برنامههای رفاه اجتماعی آشنا هستند که به واسطهی آنها افراد در صورت نیاز به مراقبتهای بهداشتی یا کمکهای غذایی میتوانند به کمکهای رایگان دولتی دسترسی داشته باشند.
اما هر دولتی نمیتواند این نوع کمک را به شهروندان خود ارائه دهد و بدون چنین خدماتی، هیچ چیزی نمیتواند مانع از حرکت خانوادههای آسیبپذیر به سمت فقر شدید شود.
دولتهای ناکارآمد همچنین در مورد بسیاری از علل دیگر فقر که در بالا ذکر شده، نقش دارند، زیرا نمیتوانند زیرساختها یا مراقبتهای بهداشتی لازم را برای تمام افراد جامعه فراهم کنند و امنیت شهروندان خود را در صورت بروز جنگ و درگیری تضمین کنند.
۱۰. فقدان شغل و منبع کسب درآمد
این مسأله خیلی بدیهی به نظر میرسد: بدون شغل یا راهی برای امرارمعاش، مردم با فقر روبرو خواهند شد. کاهش دسترسی به زمینهای مولد (اغلب به دلیل درگیری و جنگ، افزایش جمعیت یا تغییرات آب و هوایی) و بهرهبرداری بیش از حد از منابع آبی یا مواد معدنی، فشار فزایندهای را بر معیشت جوامع سنتی وارد میکند.
به عنوان مثال، در جمهوری دموکراتیک کنگو، بیشتر جمعیت در قالب جوامع روستایی زندگی میکنند و منابع طبیعی کشور آنها در طی چندین قرن حکومت استعماری توسط بیگانگان غارت شده است. اکنون بیش از نیمی از جمعیت این کشور در فقر شدید به سر میبرند.
۱۱. کمبود ذخایر
تمام عوامل خطرساز فوق، از درگیری و جنگ گرفته تا تغییرات آب و هوایی یا حتی یک بیماری فراگیر، در صورتی که خانواده یا جامعه ذخایر کافی را در اختیار داشته باشد، میتوانند به خوبی مهار شوند. پسانداز شخصی و وامهای دولتی میتواند بیکاری ناشی از جنگ یا بیماری را جبران کند. اگر خشکسالی یا بلایای طبیعی محصولات کشاورزی را خراب میکند، سیستمهای مناسب ذخیرهسازی مواد غذایی میتوانند به رفع این مشکل کمک کنند.
افرادی که در فقر شدید زندگی میکنند معمولاً این وسایل را در دسترس ندارند. این بدان معناست که وقتی خطری به فاجعه تبدیل میشود، آنها به مکانیسمهای مقابلهای منفی روی میآورند، از جمله بیرون کشیدن کودکان از مدرسه برای کار کردن (یا حتی ازدواج) و فروش داراییهای اساسی برای خرید غذا.
این کار میتواند به یک خانواده کمک کند تا یک فصل بد را پشت سر بگذارد، اما در بلند مدت این روش هیچ تأثیری ندارد. برای جوامعی که دائماً با شرایط آب و هوایی نامساعد یا درگیریهای نظامی طولانیمدت مواجه هستند، شوکهای مکرر اقتصادی میتواند یک خانواده را در فقر شدید فرو ببرد و از بهبودی آنها جلوگیری کند.
منابع: Reliefweb, Richmond Vale, Compassion International, Concern Worldwide
عالی بود ممنون