۶ فیلم مهیج برتر با تعقیبوگریزهای موش و گربهای
تعقیبهای مداوم، فرارهای مکرر، نزدیک شدن به چند قدمی سوژه، نرسیدن و تکرار این چرخه چیزی است که بازیهای موش و گربه را به یکی از جذابترین ابزارهای داستانی در فیلمهای هیجانانگیز تبدیل میکند. کشمکشهای میان تعقیبکننده و سوژهی اصلی از ماجراهای ناشناختهای در سراسر فیلم حکایت دارد که به صورت قطرهچکانی برای مخاطب آشکار میشود و تا پایان تشنهی کشف حقیقت میماند.
آثار هیجانانگیز با مضمون تعقیب و گریزهای موش و گربهای به جای تمرکز بر خشونت فیزیکی و جنبههای اکشن ماجرا، بر درک ذهنیت شخصیتها متمرکز است زیرا دست بالا را کسی دارد که شناخت بهتری از طرف مقابل داشته باشد. در طول سالها بازیهای موش و گربه به داستانهای جذابی تبدیل شدهاند که با پیچشهای هوشمندانهشان، مخاطب را وادار میکنند تا محیط اطراف و سلامت شخصیتها را زیر سوال ببرد. از سوی دیگر این آثار پیچیده هستند و مرز میان خیر و شر در آنها بسیار باریک است؛ به گونهای که در لحظاتی به خودتان میآیید و حق را به شخصیت به ظاهر منفی و دیو صفت داستان میدهید.
فیلمهای هیجانانگیز با تعقیب و گریزهای موش و گربهای به اندازهای پرتنش هستند که بدون دست و پا زدن بیهوده مخاطب را تا پایان همراه خود نگه میدارند؛ به طوری که لحظهای غفلت مساوی است با از دست دادن سرنخهای مهم.
توجه: در ادامهی این مقاله خطر لو رفتن بخشی از داستان فیلمها وجود دارد.
۱– سکوت برهها (The Silence of the Lambs)
- سال انتشار: ۱۹۹۱
- کارگردان: جاناتان دمی
- بازیگران: جودی فاستر، آنتونی هاپکینز، اسکات گلن، تد لواین، آنتونی هیلد
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۶ از ۱۰
سکوت برهها تریلر روانشناختی با بازی آنتونی هاپکینز و جودی فاستر این سوال اساسی را مطرح میکند که تا چه اندازه میتوان به یک قاتل اعتماد کرد؟
کلاریس استارلینگ (جودی فاستر) یک کارآموز جوان اف بی آی به دنبال دستگیری یک قاتل سریالی به نام بیل بوفالو است که علاقهی شدیدی به کندن پوست قربانیانش دارد. کلاریس برای پیدا کردن بیل ناچار میشود دکتر هانیبال لکتر (آنتونی هاپکینز) که روانشناس و قاتل سریالی آدمخوار است و پس از دستگیری در بیمارستان روانی بالتیمور بستری شده را ملاقات کند و از او دربارهی بیل بوفالو اطلاعات بگیرد.
رابطهی جذاب میان استارلینگ و لکتر چیزی است که سکوت برهها را تا این اندازه منحصربهفرد کرده است. یکی کارآگاه جوان و دیگری یک قاتل سریالی وحشی و بیرحم است اما در نهایت هر دو به یکدیگر وابسته هستند؛ استارلینگ برای کسب اطلاعات و لکتر برای فرار از زندان (مفهوم رایج رابطهی معیوب موش و گربهای).
یکی از جذابترین بخشهای رابطهی میان آنها جایی است که لکتر در حقیقت استارلینگ را دست میاندازد و او را مجبور میکند در ازای دریافت اطلاعات دربارهی بیل بوفالو، خاطرات آسیبزای کودکیاش را تعریف کند و کارآگاه جوان هم که از همه جا ناامید است و برای دستگیری یک قاتل زنجیرهای مجبور است دست به دامن قاتل زنجیرهای دیگری شود، این معامله عجیب را قبول میکند.
با این حال میان این دو شخصیت نامتجانس درک متقابلی هم وجود دارد، هر دوی آنها مجبورند غرایز طبیعیشان را سرکوب کنند (ترس استارلینگ از دکتر لکتر در مقابل میل به خشونت در لکتر) تا نهایتا به خواستهشان برسند. به همین ترتیب آنها مطیع یکدیگر هستند، در حالی که هر دو دست بالا را دارند و یک رابطهی طراحی شده را شکل میدهند که در آن ذهن و اعمال دیگری را میخوانند.
این برداشت منحصربهفرد از رابطهی یک کارآگاه و قاتل، سکوت برهها را به یکی از بهترین و تاثیرگذارترین فیلمهای تمام دوران تبدیل کرده است. همچنین سومین و آخرین فیلمی است که تا به حال پنج جایزهی اسکار در رشتههای اصلی را از آن خود کرده است که از جملهی آنها میتوان به بهترین بازیگر نقش اول زن، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامهی اقتباسی و بهترین فیلم اشاره کرد.
۲- هفت (Seven)
- سال انتشار: ۱۹۹۵
- کارگردان: دیوید فینچر
- بازیگران: برد پیت، مورگان فریمن، کوین اسپیسی، گوئینت پالترو، رونالد لی ارمی
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۲ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۶ از ۱۰
دیوید میلز (برد پیت) و ویلیام سامرست (مورگان فریمن) ایفاگر نقش دو کارآگاه هستند که با پروندهی مرموز و دیوانهوار یک قاتل سریالی به نام دوو (کوین اسپیسی) مواجه میشوند که از هفت گناه کبیره یعنی طمع، تنبلی، خشم، غرور، شهوت و حسادت به عنوان امضای کارش استفاده میکند و قربانیانش افرادی هستند که به نوعی با یکی از این گناهان در ارتباط هستند.
در هفت هم مثل بسیاری از فیلمهای هیجانانگیز با مضمون تعقیب و گریز موش و گربهای، قاتل همیشه یک قدم از پلیس جلوتر است. او هر از چند گاهی سرنخهای مرموزی به افسران پلیس کلافه و ناامید از حل معما میدهد که به جای این که کمکشان کند بیشتر موجبات تحقیر آنها را مهیا میکند. دوو بارها و بارها از دست پلیس فرار میکند نهایتا هم چون خودش میخواهد گیر بیفتد، دستگیر میشود.
در سراسر اثر تحسینبرانگیز دیوید فینچر تمرکز روانشناختی قوی بر جنون آشکار قاتل و روان بههمریختهی افسران پلیس وجود دارد. جنایتهای هفت به هیچ عنوان پراکنده نیستند و دقیق و آگاهانه انجام میشوند، در حقیقت حرکات پیچیدهی قاتل در راستای یک هدف بزرگتر قرار دارند و همین مورد هم او را به شدت غیرقابلپیشبینی میکند؛ در نتیجه با این که کارآگاهان داستان الگوی گناهان کبیره را درک کردند اما تقریبا هیچ کار مهمی انجام نمیدهند و فقط در راستای نقشههای دوو حرکت میکنند و از درک ذهنیت او کاملا عاجز هستند.
هفتِ دیوید فینچر یکی از بهترین پایانبندیهای تاریخ سینما را دارد؛ در نهایت قاتل سریالی عجیب و باهوش داستان به خاطر حس خشم و انتقامی که با کشتن همسر کارآگاه میلز به وجود آورده توسط او کشته میشود و این سوال را در ذهن مخاطب شکل میدهد که پیروز واقعی این بازی موش و گربه چه کسی بود؟ با کشته شدن دوو پازل هفت گناه کبیره کامل میشود و خودش قربانی خشم میشود؛ بنابراین آیا پلیس موفق شده و مجرم به سزای اعمالش رسیده یا همهی این ها بخشی از نقشه بوده و دوو پیروز نهایی میدان است؟
سوالات اخلاقی که در سراسر فیلم مطرح میشوند و در پایان به اوج میرسند، هفت را به موفقیتهای تجاری و انتقادی زیادی رساند. فیلم به خاطر اجراهای بینظیر، سیر داستانی منحصربهفرد و پایان شوکه کنندهاش در کارنامهی فینچر و تاریخ سینما برای همیشه ماندگار شد.
۳- بازی (The Game)
- سال انتشار: ۱۹۹۷
- کارگردان: دیوید فینچر
- بازیگران: مایکل داگلاس، شان پن، جیمز ربهورن، پیتر دونات، دبورا کارا آنگر
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
شرایط کنترل شده به یک فرد اجازه میدهد احساس مسئولیت کند و ناامنی ناشی از ناشناختهها را از بین میبرد. بازیِ فینچر بر همین اصل ساده استوار است و نشان میدهد وقتی یک فرد قدرتش را از دست میدهد، چطور زندگیاش به سرعت به جنون کشیده میشود.
بازی یکی دیگر از آثار دیوید فینچر است که دو سال پس از هفت ساخته شده و رگههای تعقیبهای موش گربه را میتوان در این فیلم هیجانانگیز هم دید. ماجرا دربارهی یک بانکدار ثروتمند اما به شدت منزوی به نام نیکلاس ون اورتون (مایکل داگلاس) است که در تولد ۴۵ سالگیاش هدیهای عجیبی از طرف برادرش کنراد (شان پن) دریافت میکند. این هدیه در حقیقت یک بازی است که از سوی یک شرکت سرگرمی متناسب با روحیات و ویژگیهای زندگی نیکلاس، به صورت اختصاصی طراحی شده است. همه چیز در ظاهر ابعاد سرگرم کنندهای دارد و به نظر میرسد با یک بازی کاملا معمولی سروکار داریم اما ماجرا از جایی ترسناک میشود که مراحل بازی به صورت پیوسته با زندگی واقعی نیکلاس ادغام میشود و با خطرات مرگبارش او را به مرز جنون میکشاند.
تنش فزایندهای در سراسر فیلم وجود دارد که از تلاش مذبوحانهی نیکلاس برای تشخیص واقعیت از همهی چیزهایی که میخواهند او را نابود کنند، سرچشمه میگیرد. شخصیت نیکلاس تحت عذاب ذهنی قرار دارد که هیچ راه آشکاری برای متوقف کردن آن وجود ندارد؛ مردی که روزی همه چیز داشت حالا در ورطهی نابودی افتاده و مجبور به تعقیب یک مهاجم ناشناس با انگیزههای نامشخص است و به جز انجام سلسله اقدامات کورکورانه، چارهی دیگری برای نجات جانش ندارد.
اما نهایتا نتیجهی این بازی عجیب و مرگبار برای نیکلاس رضایتبخش است؛ زیرا او دیگر به داراییهای مادی اهمیتی نمیدهد و به خاطر بازگشت آرامش به زندگیاش شکرگزار است. بزرگترین ترسهای زندگی در مقابل چشمانش به وقوع پیوستند اما او زنده مانده و حالا میتواند از پوستهی تلخش بیرون بیاید و زندگی را در آغوش بگیرد.
۴- پرستیژ (The Prestige)
- سال انتشار: ۲۰۰۶
- کارگردان: کریستوفر نولان
- بازیگران: هیو جکمن، کریستین بیل، اسکارلت جوهانسون، مایکل کین، پایپر پرابو، اندی سرکیس
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۵ از ۱۰
پرستیژ یک فیلم هیجانانگیز و رازآلود است که کلمهی «رقابت» را به سطح مرگباری میرساند. فیلم رابطهی رقابتی میان دو شعبدهباز ماهر به نامهای انجییر (هیو جکمن) و بوردن (کریستین بیل) که برای خلق بهترین نمایش صحنهای را به تصویر میکشد. آنها با یکدیگر در حال کشمکش و نزاع دائم هستند؛ حتی اگر این درگیری به نتایج مرگباری ختم شود.
پرستیژ در بسیاری از لحظات تحریکآمیز و آزاردهنده است، زیرا وسواس برتری در دو شعبدهباز به قربانی شدن خانواده، دوستی و عشق منجر میشود. این دشمنی خطرناک ابتدا از سوی انجییر آغاز میشود که همکار و دوستش بوردن را در مرگ همسرش مقصر میداند و نهایتا به یک بازی موش و گربهی سمی ختم میشود که از غرور و خودخواهی نشات میگیرد و هر کدام از طرفین برای کسب عنوان شعبدهباز برتر از بیاخلاقی، فریب و بیعدالتی به وفور استفاده میکند.
در حقیقت شناخت استعداد ذاتی این مردان به اعتبار رقیبشان بستگی دارد و بدون یکدیگر هرگز نمیتوانند به عمق مهارتهایشان پی ببرند. نتیجهی این دشمنی به مرگ انجییر و به دار آویخته شدن برادر پنهانی بوردن ختم میشود، البته مخاطب هم تقریبا از همان ابتدا متوجه این موضوع شده بود که تنها مرگ میتواند به دشمنی این دو شعبدهباز پایان دهد اما این سوال مطرح میشود که آیا این نتیجه فاجعهبار ارزش این همه مکر و حیله را داشت یا نه؟
در نهایت ذکر این نکته خالی از لطف نیست که پرستیژ کریستوفر نولان با واکنشهای خوب منتقدان مواجه شد و دو جایزهی اسکار از جمله بهترین فیلمبرداری و بهترین طراحی صحنه را از آن خود کرد. همچنین دیوید بویی خواننده و ترانهسرای مشهور حضور کوتاه اما تاثیرگذاری در نقش نیکولا تسلا داشت.
۵- بدون توقف (Non-Stop)
- سال انتشار: ۲۰۱۴
- کارگردان: ژاومه کویت-سرا
- بازیگران: لیام نیسون، جولیان مور، اسکوت مکنری، میشل داکری، نیت پارکر
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۲ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۹ از ۱۰
در فیلم هیجانانگیز و اکشن بدون توقف، لیام نیسون در نقش یک نیروی امنیت پرواز ظاهر میشود که در یک پرواز بینالمللی با پیامهای یک فرد ناشناس مواجه میشود که تهدید میکند در صورتی که هر ۲۰ دقیقه ۱۵۰ میلیون دلار به حسابش واریز نشود، یکی از مسافران را خواهد کشت. نیسون در مسابقهی پیوستهی میان پولهای پرداخت شده و زمان باید تنها از طریق یک پیام کوتاه هم قاتل را پیدا کند و هم زندگی یکی از مسافران را نجات دهد. به همهی این ها فضای تنگ و محصور هواپیما را هم اضافه کنید که با ایجاد نوعی وحشت کلاستروفوبیک، تنش و اضطراب ثابتی را در سراسر فیلم ایجاد میکند. از آن جایی که نیسون هیچ چیزی از ماهیت یا انگیزهی قاتل نمیداند، به تکتک مسافران و خدمه مظنون میشود؛ در هر صورت وقتی همه گربه هستند، موش بودن کار بسیار سختی است!
با وجود پیدا کردن مجرمان، هنوز هم ابهام زیادی دربارهی این موضوع وجود دارد که آیا هواپیما به سلامت فرود میآید یا تروریستها نهایتا همهی مسافران را نابود میکنند. شلیک گلولهها و شمارش معکوس بمب ساعتی، نیسون را به یک نبرد دیگر وارد میکند که در آن باید بمب را خنثی و تروریستها را خلع سلاح کند تا بتواند همهی سرنشینان را به سلامت به زمین برساند.
بدون توقف فیلم هیجانانگیزی است که مخاطبان را تا آخرین لحظه مجذوب میکند. در حالی که این فیلم نقدهای متفاوتی دریافت کرد اما بازی جسورانه و هوشمندانهی لیام نیسون با تحسین مواجه شد.
۶- اتاق فرار (Escape Room)
- سال انتشار: ۲۰۱۹
- کارگردان: آدام روبیتل
- بازیگران: تایلر لابین، دیورا ان ول، تیلور راسل، لوگان میلر
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۵۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۴ از ۱۰
اتاقهای فرار قرار است تجربههای لذتبخش و سرگرمکنندهای باشد که مردم را دور هم جمع میکند اما این فیلم سرگرمی را با مرگ و کشتار وحشیانه جایگزین میکند. فیلم گروهی از جوانان را دنبال میکند که همگی دارای گذشتهی دردناکی هستند و به امید کسب جایزهی نقدی راهی بازی میشوند که در چند اتاق فرار جریان دارد. ابتدا به سبک و سیاق فیلمهای هیجانانگیزی از این دست، همه چیز نرمال به نظر میرسد و جنبهی سرگرمکننده دارد اما شرکتکنندگان خیلی زود متوجه میشوند در بازی بقایی گیر افتادند که سرانجام خون باری دارد.
اتاقهای فرار در دنیای واقعی معمولا دارای سطوح مختلفی از تنش هستند اما آنقدر امنیت دارند که مطمئن باشید در نهایت بدون آسیب از آنها خارج میشوید اما در این مورد خاص هیچ امنیتی وجود ندارد و در عوض عذاب و شکنجهی دائمی شرکتکننده تضمینی است!
با سختتر شدن مراحل بازی گروه شروع به متلاشی شدن میکند و فشار و وحشت بر شرکتکنندههای باقیمانده به اوج میرسد. آنها سعی میکنند از این فضای کشنده بیرون بیایند و طراح بازی که همهی آنها را مثل عروسکهای خیمهشببازی کنترل میکند را پیدا کنند. در این حالت گروه مجبور میشود به صورت غریزی عمل کند و به همین دلیل هم تعدادی از اعضا به صورت دردناکی از بین میروند اما در نهایت باقیماندهها با کسی که این حجم از عذاب و شکنجه را طراحی کرده، رو به رو میشوند.
با این حال حتی پس از پیروزی ظاهری بر مهاجم، کلمات «راه خروجی نیست» روی دیوار خودنمایی میکند که نشان میدهد این بازی وحشیانه هنوز به پایان نرسیده و این سوال نگرانکننده را مطرح میکند که پایان بازی واقعا کجاست؟ اگر طراح بازی میتواند اتاق فراری با این جزئیات را به وجود آورد پس میتواند چه کارهای وحشتناکی بازندگیشان انجام دهد؟
استقبال مخاطبان از اتاق فرار به اندازهای بود که قسمت دوم آن به نام «اتاق فرار: مسابقات قهرمانی» (Escape Room: Tournament Of Champions) سال ۲۰۲۱ اکران شد. در این قسمت هم شرکتکنندههای تازه با نجاتیافتگان فیلم اول، وارد بازی تازهای میشوند.
منبع: movieweb