پرویز شاپور؛ پدر جاوید کاریکلماتور و شوهر بیدوام فروغ فرخزاد
خیلی از ما نام پرویز شاپور را همراه با اسم فروغ فرخزاد شنیدهایم. پرویز و فروغ در سال ۱۳۲۹ با یکدیگر ازدواج کردند که این ازدواج سرانجام به جدایی انجامید. شاپور هیچگاه زیر سایهی نام فروغ زندگی نکرد. او فردی تحصیلکرده و توانمند بود و دستی بر قلم داشت و نوشتههایش در مجلهی توفیق به سردبیری احمد شاملو به چاپ میرسید. شاملو نخستینبار نوشتههای او را تحت عنوان کاریکلماتور به چاپ رساند. او این نام را از کاریکاتور گرفته بود که ترکیبی از کاری + کلمات + ور بود. به این معنی که همان کاری که یک کاریکاتوریست در عالم نقاشی میکند، شاپور در حوزهی زبان انجام میدهد. بنابراین تولد اولین کاریکلماتور در ۲۱ خرداد ۱۳۴۶ در نشریهی خوشه به سردبیری احمد شاملو بود. شاپور پدر کاریکلماتور در ایران بود و در طنزپردازی و تصویرسازی پیشرو و خلاق بود.
پرویز شاپور در سال ۱۳۰۲ در شهر قم متولد شد. دوران ابتدایی را در مدرسهی دقیقی تهران و دیپلم را از دبیرستان دارایی گرفت. پس از دیپلم به دانشگاه تهران وارد شد و موفق به کسب لیسانس اقتصاد شد. شاپور در سال ۱۳۲۹ با فروغ فرخزاد نوهی خالهی مادرش که یازده سال از او کوچکتر بود، ازدواج کرد. حاصل این ازدواج پسری به نام کامیار بود. اما ازدواج آنها دوامی نداشت و در سال ۱۳۳۴ به جدایی کشید. پس از این جدایی او هرگز به پسرش اجازهی ملاقات با فروغ را نداد و خود هم دوباره ازدواج نکرد و تا آخر عمر همراه با کامیار و برادرش دکتر خسرو شاپور در یک خانهی قدیمی زندگی میکرد.
شاپور در سال ۱۳۳۰ زمانی که تازه با فروغ ازدواج کرده بود به اهواز منتقل شد و تا سال ۱۳۳۴ در دارایی اهواز مشغول به کار بود. در همین دوران برای روزنامههای محلی اهواز مطلب مینوشت. او پس از بازگشت به تهران همکاری خود را با مجلهی توفیق آغاز کرد و مطالب خود را با نامهای مستعار کامیار و مهدخت به چاپ میرساند. پس از آغاز همکاری با مجلهی خوشه، احمد شاملو که سردبیری مجله را به عهده داشت نوشتههای او را تحت عنوان کاریکلماتور به چاپ رساند. شاپور بعدها ستونی ثابت در ماهنامهی گلآقا داشت.
از ویژگیهای قلم شاپور میتوان به طنزی قوی و چند لایهای اشاره کرد که در بسیاری از کاریکلماتورهای او دیده میشود. از دلایلِ دلنشینی طنز موجود در آثار این هنرمند، ایجازِ جملههایی است که او به کار گرفته است زیرا در طنزهای کوتاه، مانند مثلها یا لطیفهها، هرچه جملهها کوتاهتر باشد، عنصر غافلگیری در طنز بهتر میتواند مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد.
اولین کتاب کاریکلماتور شامل طرحها و نوشتههای پرویز شاپور در سال ۱۳۵۰ توسط انتشارات نمونه به چاپ رسید. از پرویز شاپور به جز مجموعهی هشت جلدی کاریکلماتور که در ۱۳۸۶ خورشیدی در کتابی به نام، قلبم را با قلبت میزان میکنم به چاپ رسید. کتابهای دیگری مانند فانتزی سنجاق قفلی، تفریحنامه و کتاب موش و گربه عبید زاکانی با طرحهای پرویز شاپور برجای مانده است. همچنین مجموعهای از نامههای فروغ فرخزاد به پرویز شاپور و یادداشتهای شاپور بر حاشیهی تعدادی از این نامهها با عنوان اولین تپشهای عاشقانه قلبم (نامههای فروغ فرخزاد به همسرش)، به کوشش عمران صلاحی و کامیار شاپور منتشر شده است.
اگرچه نوشتهها و کاریکلماتورهای او دیده و خوانده شدند اما هیچگاه کاریکاتورها و تصویرسازیهای بکر و خاصش آنطور که باید و شاید دیده نشدند با اینکه مورد تأیید بزرگانی همچون اردشیر محصص بودند. شاپور در جایی در پاسخ به این پرسش که چه شد برای اولینبار طرح کشیدید؟ گفته بود:
من در اینباره خودم را مدیون آقای اردشیر محصص میدانم. ایشان استاد مناند. منزل ایشان نزدیک منزل ما بود. ما با ایشان میرفتیم؛ مینشستیم. ایشان یک کتابخانه داشتند تماما از کاریکاتورها و طراحها. اینها را میآوردند و با حوصله نشان من میدادند و ما میدیدیم. کمکم ما را تشویق کردند. ما هم خانوادهی گربه دوستی هستیم، ما این گربهها را نگاه میکردیم، کمکم ایشان به ما جرأت دادند و ما هم شروع کردیم به طراحی گربه و موش و سنجاق قفلی.
شاپور در نمایشگاههای متعددی شرکت کرد مانند نمایشگاه انفرادی در گالری زروان در سال ۱۳۵۴ و نمایشگاه انفرادی در گالری آریا در سال ۱۳۷۴ و نمایشگاه گروهی در نگارخانهی تخت جمشید با بیژن اسدی پور و عمران صلاحی در سال ۱۳۵۶.
این هنرمند صاحب سبک، پس از ۷۶ سال زندگی و طی یک دوره بیماری در ۶ تیر ۱۳۷۸ در بیمارستان عیوضزاده تهران بستری شد و سرانجام در ساعت ۶ صبح ۱۵ مرداد درگذشت. آرامگاه پرویز شاپور در قطعهی هنرمندان بهشتزهرای تهران است.
نمونهای از کاریکلماتور و کاریکاتورهای او را میبینیم.
قلبم را با قلبت میزان میکنم
مجموعهی کاریکلماتورهای پرویز شاپور در کتابی با عنوان قلبم را با قلبت میزان میکنم در ۶۱۲ صفحه از سوی انتشارات مروارید به چاپ رسیده است. کتاب با این جمله آغاز میشود:
«از تولدم فقط موهای سفید را به یاد دارم که رنگش به مرور زمان به فلفل نمکی گرایید و حالیه که این سطور را رقم میزنم یکدست سیاه شده است.»
مخاطب در این کتاب با مجموعهای از کاریکلماتورها و کاریکاتورهای شاپور روبهرو است که بکر بودن این تصاویر و جملهها همراه با آموزنده بودنشان ساعتها میتواند باعث لذت از خواندن شود. کاریکلماتور، دنیای جدیدی است، در قالب جملات کوتاه و بیتکلف و ساده و شما در این اثر، با صدها کاریکلماتور، روبهرو هستید.
پرویز شاپور همانطور مینویسد که میکشد و در طرحهای بکرش همان ماهیت نوشتههای طنزآمیزش را میبینم.
چند نمونه از کاریکلماتورهایی که در این کتاب آمده را در زیر میخوانیم:
موجود بدبین با خورشید آدمبرفی میسازد.
اگر بخواهم پرنده را محبوس کنم، قفسی به بزرگی آسمان میسازم.
کرم ابریشم مزهی محبوس شدن را چشیده است.
افرادی که فکرشان سیاه است، مویشان زودتر سپید میشود.
در قفس، پرنده محبوس را هوایی میکند.
بهار پشت در باغ از سرما سیاه شده بود.
خودنویسم را از آفتاب پر میکنم
کتاب خودنویسم را از آفتاب پر میکنم که گردآوری و تنظیم آنرا فرناز تبریزی و کامیار شاپور انجام دادهاند در واقع، نامههای شاپور به فرزندش کامیار است. این کتاب در ۱۹۶ صفحه توسط انتشارات مروارید به چاپ رسیده است.
این کتاب حکایت نامههای هشت سال دوری پرویز شاپور از فرزندش کامیار است که برای ادامه تحصیل به تشویق خود او راهی کشور انگلستان شده بود. مثلا در بخشی از کتاب؛ شاپور خطاب به کامی میگوید: «کامی جانم درست را مانند تهران فعالانه بخوان تو هنوز جوانی و تفریح و گردش زیاد میتوانی در آینده بکنی. ۳\۱۱\۱۳۴۹»
حرفهای ماندگار و صمیمانهی پدری که قصد دارد در زندگی پسرش حضور داشته باشد و نمیگذارد دوری راه بینشان فاصله ایجاد کند. در پس این نامهها میتوان به دغدغهها، احساسات، اندیشهها، دلتنگیها، حسرتها و آرزوهای نگارنده پی برد و گاه جملاتی بزرگ و تأثیرگذار را از دل آنها به یادگار برداشت. این نامههای شیرین و پر از طنز و شوخی، از نظر تاریخ معاصر و روند زندگی برخی از هنرمندان آن دوره نیز دارای اهمیت است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
کامی جان من خیلی خیلی دلم میخواست با تو دوست باشم ولی عملا برای این موضوع فعالیتی نداشتم و شاید هم زیاد تقصیر نداشتم چرا که آن موقع ممکن بود تجربهی شما به این حد نرسیده بود که بهترین دوست خودت، مرا انتخاب کنی در هرصورت من فکر تو را تقدیس میکنم و قلبا دوست بودن با تو را خواهانم. کامی جان نامهات بیداد بود به طوری که من میخواهم آن را فتوکپی کنم و یک سند را برایت بفرستم که همیشه آن را نگه داری چون نامهای است که در روابط من و تو تغییر اساسی به وجود آورد و جای آن را دارد که من و تو همیشه آن را بهعنوان یک میثاق مقدس بین پدر و پسر که به موجب آن روابط آنها را به دو رفیق شفیق و یک دل مبدل کرد همیشه حفظ نماییم و به چشم احترام به آن بنگریم. سایر موضوعات از قبیل ولخرجی زیاد مهم نیست چون تو جوان هستی و کافیست تصمیم بگیری مرتب شوی و کم خرج کنی.
پایین آمدن درخت از گربه
از پرویز شاپور، هشت کتاب کاریکلماتور به چاپ رسیده است که اولین آن در سال ۱۳۵۰ و آخرین آن همین کتاب، پایین آمدن درخت از گربه است که توسط انتشارات مروارید به چاپ رسیده است.
شاپور دنیا را گاهی وارونه میبیند. نحوهی نگاه او با دیگران فرق میکند. مثلا به جای اینکه بگوید: «گربه از درخت بالا رفت» میگوید: «درخت از گربه پایین آمد». او بیشک یکی از چهرههای تأثیرگذار ادبیات معاصر است که اسمش تا سالها باقی خواهد ماند. نیما یوشیج که معلم او بوده، دربارهی ویژگیهای او گفته است: «شاپور رودخانهای است که از هر جایش میتوان آب برداشت. رودخانهای عمیق و زلال.»
برخی شاعران و نویسندگان ناراضی از وضعیت موجود، تلاش میکنند در آثار خود دنیایی متفاوت خلق کنند که کم و بیش نشانههایی از آرمان شهر ذهنی خودشان را هم در بردارد. مانند کاری که شاپور با اعجاب کلمات در آثارش انجام میداد.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
گربه، بیش از دیگران، در فکر آزادی پرندهی محبوس است.
با سرعتی که گربه از درخت بالا میرود، درخت از گربه پایین میآید.
سلام! در اوایل مقاله تان نوشته اید. شاپور با مجله توفیق به سردبیری احمد شاملو همکاری داشته است. احتمالا منظورتان مجله خوشه بوده است.
داغمو تازه کردید،کسی کتاب شاپور که چاپ قبل از انقلاب بود رو ، از من گرفت و سالهاست که می دوم و بهش نمی رسم.
.????????
تشکر که کمی هم به فکر فرهنگ و اندیشه در مخاطب هستید.
مرسی
خیلی چرت بود