نقدها و نمرات فیلم «مصائب دودان بوفان»؛ آشپزخانه عمارت با چاشنی عشق (جشنواره کن ۲۰۲۳)
«مصائب دودان بوفان» با نام دیگر «دیگ روی آتش» (The Pot-Au-Feu or La Passion de Dodin Bouffant) جدیدترین فیلم ترن ان هونگ کارگردان ویتنامی فرانسوی است. هونگ پیش از این دو بار و با فیلمهای «بوی خوش پاپایای سبز» و «شعاع عمودی آفتاب» در بخش نوعی نگاه جشنوارهی کن حضور داشته است که برای فیلم نخست، برندهی جایزهی دوربین طلایی و برای فیلم دوم نامزد دریافت جایزهی ویژهی بخش نوعی نگاه شده است. این برای اولینبار است که هونگ جواز حضور در بخش رقابتی کن را دریافت میکند.
هونگ سراغ دو بازیگر نامآشنای کشور فرانسه یعنی ژولیت بینوش و بنوا ماژیمل رفته است تا در فیلم او دربارهی دنیای آشپزی و غذاها نقشآفرینی کنند. این فیلم از رمان «زندگی و مصایب دودان بوفان» نوشتهی نویسنده و غذاباز مارسل روف منتشرشده در سال ۱۹۲۴ اقتباس شده است. ماجرای فیلم دربارهی یک آشپز خبرهی غذاهای ویژه به نام دودان (با بازی ماژیمل) و وردست او یوژنی (با بازی بینوش) است که به اندازهی سرآشپز در کار خود استاد است. درست مثل دودان، او هم احترام خاصی برای مزه، بافت، ترکیب مواد مختلف و بوی غذا قائل است و از پس هر چیزی که دودان از او طلب میکند، به راحتی برمیآید. این دو آدم دلباختهی غذا، به یکدیگر نیز دلباختهاند و دودان در تلاش است تا از یوژنی خواستگاری کند اما یوژنی به وضعیت فعلی راضی است و تمایلی به این کار ندارد. اینجاست که ورای طعمها و خوراکیهای رنگارنگ، ما به دنیای پیدا و پنهان دو عاشق سفر میکنیم که خود را فدای جهان عطر و طعم کردهاند.
جدول ارزیابی منتقدان نشان میدهد که فیلم جدید هونگ نمرهی ۲/۸ از ۴ را از منتقدان دریافت کرده است و با وجود نامهای پرافتخاری مثل بینوش و ماژیمل در نقشهای اصلی و شیمی مناسبی که مابین این دو بازیگر برقرار شده و داستان عاشقانهی دیدنی را به تصویر میکشد، منتقدان بر این باور هستند که فیلم غذایی هونگ، خوراکی نیست که با ذائقهی همهی افراد جور باشد و افرادی نسبت به آن روی خوش نشان خواهند داد که به ارتباط غذاها با پیوندهای مابین انسانها علاقهمند هستند و غذا و عشق نسبت به درستکردن آن را، به منزلهی یک چاشنی برای برقراری ارتباطی ناگسستنی میدانند.
ورایتی – گای لاج
زیر نور قرمز و خاکستری طلوع آفتاب، ژولیت بینوش پا به باغ خانگی سرسبزی میگذارد و کلاهی حصیری بر سرش گذاشته که مثل موج دریا، ناهموار و عریض است. او یک کرفس کوهی بزرگ و باعظمت و پیچخورده را از خاک در میآورد و چنان عمیق و از روی عشق و علاقه آن را بو میکند که انگار مائدهای بهشتی را بو کرده است و آن را با خودش به خانه میبرد. این گونه است که فیلم جدید ترن ان هونگ یعنی «مصائب دودان بوفان» شروع میشود؛ با اشاره به ستایش احساسات و در بند یکی از سبزیجات کمتر زیبای جهان از میان خیل عظیم نعمات طبیعی. افرادی که من منتقد را هم شامل میشود، این سکانس را تماشا خواهند کرد و بلافاصله بعد از تماشای آن، حس خواهند کرد که این فیلم آشکارا برای سلیقهی آنها ساخته شده است و از سویی بقیهی افراد هم هستند. «مصائب دودان بوفان» برای بقیه مناسب نیست و این کاملا عادی است.
غذا در اینجا موضوع اصلی، مقصود نهایی ماجرا و موتور محرک این فیلم با پیرنگی نحیف اما با داستان عاشقانهی کاملا جذابی است که تقریبا به کلی در محدودهی عمارت یک آشپز فرانسوی غذاهای ویژه در اواخر قرن نوزدهم میگذرد. برای اینکه مفهوم داستان عاشقانه را به طور واضح بیان کنیم، باید بگوییم که دو نقش اصلی فیلم، عاشق همدیگر هستند اما شاید کمی بیشتر از داشتن حس دوستداشتن نسبت به یکدیگر، دلباختهی غذا هستند و دست کم در تلاش هستند تا این دو را از هم تفکیک کنند.
درگیری و نزاع در کمترین حد خود قرار دارد و هیچ شگفتی و حیرتی در کار نیست. به جای همهی اینها، «مصائب دودان بوفان» با نام دیگر «دیگ روی آتش» (Pot Aue Fue) که نام یک غذای سنتی روستایی فرانسوی با گوشت آبپزشده و سبزیجات است و اهمیت روایت تدریجی در این نمایش باشکوه از این سفر خیالی را نمایندگی میکند، مخاطب را تماما در لذتی که از زیبایی میبرد، نگه میدارد؛ خوشگذرانی و تجربهکردن و رفتهرفته نشاندادن ذات اهمیتدادن انسانها به خوراکهای فاخری که همهشان دهان آدم را آب میاندازد اما بر خلاف انتظارمان چندان تکاندهنده و تاثیرگذار نیست.
کارگردان در پرمحتوابودن تصاویر و اتمسفر فیلم افراط میکند اما فیلم هیچ وقت حسی از پرچاشنیبودن یا زیادیبودن نمیدهد. نورپردازی جاناتان ریکبورگ با دقت فراوان و به شکلی درخشان و جذاب اجرا شده است و رنگهای فراوانی را حتی به تاریکترین نقاط آشپزخانه میآورد و طراحی صحنه توما باکنی با توجه زیاد به هر یک از تخته سنگهای لرزان کف فضا و سطح کار شیاردار چوبی انجام شده است.
گاردین – پیتر بردشاو
اینجا با فیلمی با تصویربرداری زیبا از کارگردانی قابل احترام طرفیم اما از ژانری است که من نسبت به آن علاقه یا موضع خاصی ندارم، فیلمی با رگههای غذایی که در آن ما باید نسبت به همهی جزیئات وابسته به غذا و پخت و پز و غذاهایی که دهانمان را آب میاندازند، مدهوش شویم و فیلمی که در آن غذاها به نوعی با تسامح، به شکل استعارهای برای تسهیم به تصویر کشیده میشوند؛ تسهیم برای اعضای خانواده و یا برای رفاقت.
نوعی ظرافت و افسون در این فیلم وجود دارد و ماژیمل و بینوش نقشآفرینی بیعیب و نقصی دارند گرچه من کاملا مطمئن نیستم آنها به عنوان دو جزء اصلی یک داستان عاشقانه با هم کاملا جور باشند. به عنوان یک فیلم غذایی چیزهای زیادی برای ارائهکردن دارد و من آن را فیلمی جذاب میبینم.
اسکرین دیلی – تیم گریرسون
در هفتمین فیلم بلند ترن ان هونگ، اشتیاق و علاقهی شدید نسبت به غذا، به مجرایی برای بررسی گرامیداشت زیبایی و معمای وجودداشتن تبدیل میشود و در کنار آن شاهد روایت داستان عاشقانهای خوشساخت و پیچیده نیز هستیم. این فیلم به یمن رابطهی دوستانه و توام با مهربانی بین ژولیت بینوش و بنوا ماژیمال، به نقطهی اوج خود نزدیک میشود که به ترتیب در نقش آشپز و سرآشپز ظاهر شدهاند که فداکاریشان برای چیزی که ارائه میکنند، با تحسین و ستایش یکدیگر جفت و جور است. غذاهایی که آنها آماده میکنند، با لطافت طبع تصویربرداری شده است اما درام بیریای هونگ ما را دعوت میکند تا ورای خوراکیهای رنگارنگ و خوشمزه را ببینیم تا لذتهای روزمره را که خطر نادیدهگرفتن آنها وجود دارد، درک کنیم و جدی بگیریم.
شاید از روی نگاهی سرسری «مصائب دودان بوفان» فیلمی باشد که به آن برچسب اثری میخورد که به غذاها با نگاهی زیباییشناسانه نگاه میکند آن هم به خاطر دوربین جاناتان ریکبورگ که روی چیزهایی یوژنی درست میکند، به آهستگی حرکت میکند اما هونگ بیشتر علاقه دارد نشان دهد که او و دودان چگونه با جدیت کار خود را انجام میدهند، به جای آن که صرفا روی زیبایی غذاها تمرکز کند. زبان عشق آنها از طریق مباحثهی عمیق دربارهی هنرهای آشپزی بیان میشود و بینوش و ماژیمل به راحتی و خیلی بیدردسر زوجی را به تصویر میکشند که هم با تبادل ذهنی و هم با ارتباط فیزیکی با یکدیگر، به شوق میآیند و برانگیخته میشوند.
ایندیوایر – سوفی مانکس کافمن
مهارت اصلی ترن آن هونگ مثل یک وردست آشپز در این است که میداند چگونه مقداری زیادی از مواد را اضافه کند و بعد آن را جوری کم یا زیاد کند تا به یک مزهی غنی و مطلوب خود برسد و طعم غذا را چنان متحول کند که دیگر یک خوراک ساده نباشد. افسونکنندهترین سکانسها آنهایی هستند که هیچ دیالوگی در آن تبادل نمیشود و فقط صداهای بلند و با جزئیات کارکردن با مواد غذایی و آمادهسازی خوراک را میشنویم مثل صدای قاشقها، صدای بخار قابلمههای برنزی و صدای ریختهشدن نوشیدنی و صدای به هم خوردن ظروف سفالی و در کنار همهی اینها ماژیمل و بینوش تعهدی عمیق و همراه با ملاحظه و تفکر نسبت به کارهایی که انجام میدهند دارند.
این فیلم متعلق به آن دسته از آثار سینمایی است که از سنت زیبای سرخوشکردن با غذا بهره میبرند، مثل «ضیافت بابت»، «جولی و جولیا» و «مثل آب برای شکلات» اما «مصائب دودان بوفان» اندیشهی پیوند از طریق غذاها را یک قدم دیگر جلو میبرد. در خود فیلم هم این جمله را میشنویم: «غذاهای خاص جوری توسط خالقانشان تهیه و ثبت میشوند که انگار روی حافظه حک شدهاند. حسی خاص که مزهی آن بعد از غذا هم زیر زبان آدم میماند».