نقدها و نمرات فیلم «برگهای افتاده»؛ محبوب منتقدان و مدعی نخل طلا (جشنواره کن ۲۰۲۳)
آکی کائوریسماکی که در ایران با نام آکی کوریسماکی هم شناخته میشود، کارگردان صاحب نام فنلاندی با فیلم «برگهای افتاده» (Fallen leaves) به کن هفتاد و ششم آمده است. کسی که فیلمهای پرافتخاری مثل «مرد بدون گذشته» و «ابرهای متحرک» را در کارنامهی خود دارد و یکی از فیلمسازانی است که همواره حضور پررنگی در جشنوارهی کن داشته است.
- نقدها و نمرات فیلم «ربودهشده»؛ یک بیعدالتی تاریخی (جشنواره کن ۲۰۲۳)
- نقدها و نمرات فیلم «باشگاه صفر»؛ یک فرقه خطرناک در مدرسه (جشنواره کن ۲۰۲۳)
«برگهای افتاده» دربارهی دو آدم تنها، ملاقات اتفاقیشان و رابطهی بدشگون و ناموفق آنها است. آنسا (با بازی آلما پویستی) زن میانسال مجردی است که از بنبستی به سمت بنبستی دیگر میرود. او در سوپرمارکت کار میکند و وقتی داشت غذای تاریخ گذشته را از فروشگاه به خانه میبرد، گیر میافتد و از کار اخراج میشود. در سوی دیگر هولاپا (با بازی یوسی واتانن) را میبینیم. او کارگر ساختمانی است و وقتی او هم در حال نوشیدن دیده میشود، از سر کار اخراج میشود اما او نمیتواند جلوی خودش را بگیرد و به این کار اعتیاد دارد. این دو آدم مستاصل همدیگر را به شکلی اتفاقی ملاقات میکنند و رابطهای صمیمی بین این دو شکل میگیرد و با هم در سینما قرار میگذارند. این آغاز ماجراهای فیلم است که در آن دو نفر به هم دل میبازند اما اتفاقات مختلف دائما مثل یک مانع بر سر راه آنها قرار میگیرد و این دو آدم بیکس را از هم دور میکند.
جدول ارزیابی منتقدان نشان میدهد که «برگهای افتاده» با نمایش خود از دو فیلم دیگر مدعی نخل طلا یعنی «آناتومی یک سقوط» و «می دسامبر» گوی سبقت را ربوده است و امکان دارد که اولین نخل کائوریسماکی را برای او به ارمغان آورد. منتقدان امتیاز ۳/۲ از ۴ را به این فیلم دادهاند و معتقد هستند که کارگردان فنلاندی با انتخاب بازیگرانی ایدهآل برای نقشهای اصلی فیلم خود، اثری انسانی را ساخته است که ورای موضوعاتی از قبیل زندگی و عشق، به موضوعاتی جدی از قبیل جنگ اوکراین در اروپا و سایهای که بر سر کشور فنلاند افکنده است، میپردازد و کمدی عاشقانهی تراژیکی را در بستر این پدیدهی مخوف روایت میکند.
اسکرین دیلی – جاناتان رامنی
انتظار چیز بیسابقهای از فیلم «برگهای افتاده» نداشته باشید؛ جدیدترین فیلم از آکی کائوریسماکی همیشه غمگین که مثل همیشه باز هم سراغ چنین فیلمهایی رفته است. برای سالها، فیلمهای کائوریسماکی دربارهی موضوعاتی مشابه با ساختی موشکافانه و ملایم سخن گفتهاند و این فیلم گرچه شاید محصول درجه یکی نیست، هر کسی که مالیخولیای لذتبخش و متناقض او را دوست دارد که باید در اینجا بگوییم خود سینما است و از درون خوشحال است، این فیلم را جدی خواهد گرفت. در حالی که «برگهای افتاده» روی موج جدید طرفداران تاثیری نخواهد داشت، دورنمای بینالمللی آن برای فیلمسازی که در دنیای مولفان یکی از پایبندترین هواداران را دارد، مثل همیشه یکدست خواهد بود و مشتاقان خود را خواهد داشت.
کائوریسماکی اعلام کرده که این فیلم چهارمین قسمت از مجموعهای است که تا به امروز از آن به عنوان سهگانهی طبقهی کارگر یاد میشد. در حقیقت از حیث موضوعی و سبک فیلمسازی، وجوه مشترک بسیاری با تمامی آثاری که او از سال ۱۹۹۶ و با ساختن فیلم «ابرهای متحرک» ارائه کرده است، وجود دارد و همانطور که شاید عنوان فیلم حاکی از آن است، این اثر عاشقانهی زمانهای سخت او بسیار شبیه به چیزی است که تکهای از آن فیلم را با خود به همراه دارد.
قلبا فیلمهای کائوریسماکی همیشه شبیه ترانههای وسترن و کانتری بودهاند که اندکی دراماتیزه شدهاند؛ افرادی انعظافپذیر از طبقهی کارگر که دائما در رویارویی با انسانها، سرسخت شدهاند و مشتاق عشق هستند در حالی که با خوردن نوشیدنی اشک میریزند. اما کائوریسماکی در فیلمهای اخیر خود تمایل داشته است تا جدیت وجدان سیاسی و اجتماعی را نشان دهد که در اینجا با برنامههای رادیوییای که از جنگ اوکراین صحبت میکنند، عملی شده است.
«برگهای افتاده» فیلمی با بازیهای زیباست. آلما پویستی در نقش آنسا، همیشه لطافت سرگرمکنندهای دارد که معمولا در فیلمهایی با بازی او سوسو میزند و با وقار جا پای بازیگر زن اصلی سابقا محبوب کائوریسماکی یعنی کاتی اوتینن میگذارد و مثل یک قهرمان زن کاملا شکوفا به نظر میرسد آن هم با وجود بارانی ناخوشایند و کسلکنندهای که در بیشتر طول فیلم میپوشد. «برگهای افتاده» مثل یک مونتاژ پاییزی دوستداشتنی به نظر میرسد اما پوسترهای قدیمی فیلم هم در سرتاسر آن پراکنده شدهاند و کائوریسماکی به نامهای بزرگی از قبیل یاسوجیرو اوزو، روبر برسون و چارلی چاپلین و کارگردان محبوب خود جیم جارموش ادای احترام میکند.
گاردین – پیتر بردشاو
آکی کائوریسماکی، کارگردان فنلاندی، برای این شناخته میشود که نه تنها یکی از کسانی است که همیشه قدمش روی چشم جشنوارهی کن است بلکه از جمله افراد نادری است که فیلمهای سرگرمکننده میسازد، آن هم واقعا سرگرمکننده نه از نوع سرگرمکنندهی هنریاش. «برگهای افتاده» یکی دیگر از کمدیهای جذاب و لذتبخش مخصوص سینمادوستان است که راک اند رول با رقص پا را نیز در خود دارد. فیلمی رمانتیک با طبیعتی شیرین ولی با سبک قیافهی خشک و بیاحساس که به هیچ وجه به احساسات موجود در فیلم طعنه نمیزند و یا به آن آسیب نمیرساند و چیزهای تندی دربارهی سیاست معاصر میگوید.
من خودم را در حال حمایت از قهرمان مرد و زن داستان به شکلی خیلی ساده میبینم که تا به حال برای هیچ فیلمی در کن نداشتهام. فیلمی است که باید مشتاقان فیلم فنلاندی آن را ستایش کنند و این فیلمی برای همه است و بر خلاف عنوانش بهاری در بطن خود دارد. «برگهای افتاده» فیلمی است که قلب بزرگی دارد و شاید کارتونی و پوچ به نظر برسد اما حالتان را خوب میکند.
هالیوود ریپورتر – دیوید رونی
بازیگران اصلی در این فیلم انتخابهای ایدهآلی هستند. واتانن قدبلند با نوعی حس جداشدگی در فیلم ظاهر میشود که اشتیاق احساسی او را غمناک میکند درست مثل او آنسا (با بازی آلما پویستی) که به نظر تسلیم یک ناامیدی دیگر شده است اما هنوز هم مهربان و بیغل و غش است. وقتی لبخند بر روی صورت او مینشیند درست مثل یک جادو است.
همکار دیرین کائوریسماکی در بخش تصویربرداری تیمو سالمینن بار دیگر چشم تیزبین خود در ارائهی ترکیبی زیبا را نشان داده است و قاب به قاب ما تسلیم جزئیات چشمنواز و تلنگرهای مکرر در رنگهای باشکوه میان دود میشویم.
با ۸۱ دقیقه زمان پخش، «برگهای افتاده» نسبت به دیگر روایتهای پیچیدهی کائوریسماکی ساده و نحیف است اما فضای حالخوبکن زودتر از چیزی که فکرش را بکنید، غافلگیرتان میکند و دیالوگهایی دارد که با شنیدن آن از خنده رودهبر میشوید و با اعتماد به نفس عجیبی این کار را میکند. علاوه بر این ما چه کسی هستیم که دربارهی هر هدیهای از یکی از بزرگترین گنجهای سینمای جهان خرده بگیریم؟
ددلاین – پیت هموند
اولین برندهی نخل طلا در سال ۱۹۵۶ یعنی فیلم «مارتی» که برندهی بهترین فیلم اسکار شده بود، دربارهی دو آدم بالغ میانسال بود که در جستوجوی عشق وارد رابطهای نامعلوم میشدند. قبل از اینکه جایزهی اصلی کن اسمش نخل طلا شود، به نام جایزهی بزرگ شناخته میشد و در سال ۱۹۴۶ و اولین دورهی برگزاری آن، «برخورد کوتاه» دیوید لین هم داستانی دربارهی دو بزرگسال داشت که تصادفا با هم آشنا میشوند و با هم قرار عاشقانه میگذارند.
هر دو فیلم کلاسیک کن چیزی ذاتا مشترک با فیلم جدید تاثیرگذار، به شکل طعنهآمیزی سرگرمکننده و شگفتانگیز آکی کائوریسماکی دارند. اگر اندک عدالتی وجود داشته باشد، «برگهای افتاده» فیلمساز فنلاندی که برخی از موفقترین فیلمهای کشور خود را در چهار دههی اخیر ساخته است، استقبال و قدردانی را به همراه خواهد داشت که او سزاوار آن است. این فیلم یک جواهر واقعی است و این اولین بار در جشنوارهی امسال است که حتی خبرنگاران عبوس هم در پایان فیلم برای آن کف زدند.
شاید شما این فیلم را یک تراژدی کمدی بنامید اما کارگردان از طرفی با جدیت از وضعیت اروپا و جهان الهام گرفته است و مشخصا از جنگ اوکراین و در هر دو آپارتمان صدای انفجار بمبها و مرگهای بیرحمانه در پس زمینه در اخبار شنیده میشود. کائوریسماکی حالا بیش از هر زمان دیگری متقاعد شده است که فیلمی را بسازد که زندگی و عشق را گرامی بردارد و نه جنگ را و این دو فردی که از آخرین شانسشان استفاده میکنند، شاید در نهایت نیمهی گمشدهای را پیدا کنند که تا به حال نداشتهاند و فارغ از همهی اینها، آیا این تنها چیزی نیست که مهم است وقتی جهان اطرافمان از هم میپاشد؟ من فکر میکنم که فیلم محبوب خود در جشنوارهی کن امسال پیدا کردهام.