خرید اکتیویژن بلیزارد توسط مایکروسافت بزرگترین ریسک صنعت بازی است
خبر خرید اکتیویژن توسط مایکروسافت آن هم با مبلغی حدود ۷۰ میلیارد دلار از آن خبرهای ناگهانی و تعجبآوری بود که همهی ما را شوکه کرد. بدون شک، این خریدی است که میتواند تغییرات عظیمی را در چشمانداز رقابتی آیندهی صنعت بازیهای ویدیویی ایجاد کند. به همین ترتیب، مدت زیادی طول میکشد تا گردوغبار این خرید بهطور کامل فروکش کند و پاسخ تمام سؤالات مطرح شده ناشی از آن داده شود.
پاسخ بعضی از پرسشهای واضحتر ممکن است تا اکنون به دستمان رسیده باشد یا حداقل در آیندهی نزدیک و ماههای آتی از آنها آگاه شویم. برای مثال، وضعیت بازی کال آو دیوتی پس از نهایی شدن این خرید و اینکه آیا این سری بازی انحصاری ایکسباکس خواهد شد یا خیر (که فیل اسپنسر اشاره کرده که خواستهی او این است که کال آو دیوتی همچنان مولتی پلتفرم باقی بماند) و همینطور وضعیت ابقا یا استعفای بابی کوتیک پس ثبت کامل قرارداد از پرسشهای مهمی بوده که بیشوکم پاسخهایی را دربارهی آنها پیدا کردهایم.
پرسشهای مهم دیگری همچون اینکه شرکت کینگ، بخش بازیهای موبایل شرکت اکتیویژن بلیزارد که کندی کراش را هم توسعه میدهد، چه نقشی را در این ماجرا ایفا خواهد کرد یا اینکه مایکروسافت برای مشکلات اساسی و جدی شرکت اکتیویژن بلیزارد در رابطه با آزار و اذیت، تبعیض و بدرفتاری با کارکنان چه برنامههایی دارد و میخواهد چگونه آنها را برطرف کند، کمی زمان بیشتری نیاز است تا به پاسخ آنها برسیم.
با این وجود، تعدادی از پرسشهای بسیار بزرگ و مهم دیگری وجود دارد که ممکن است چندین سال طول بکشند تا از نتایج آن آگاه شویم زیرا آن پرسشها دربارهی اتفاقاتی است که در آینده ممکن است به وقوع بپیوندد. این سؤالها هم میتواند بهصورت خاص به مایکروسافت ارتباط داشته باشد و هم پیامدهای گستردهتر این خرید عظیم در صنعت بازیهای ویدیویی را کاوش کند. طبیعی است که علاوه بر اینکه رسیدن به پاسخ این سؤالها زمانبر باشد، بلکه پاسخ دادن آن هم بسیار دشوار است زیرا ما اکنون پس از این خرید وارد قلمروی ناشناخته و متفاوتی در صنعت بازیهای ویدیویی خواهیم شد. بگذارید رفتهرفته وارد این چالش عظیم شویم.
اول از همه، مایکروسافت چگونه میخواهد این خرید را مدیریت کند و تأثیر کاربردی آن در جنبهی رقابتی ایکسباکس در صنعت و همینطور روی گیمپس چه خواهد بود؟ یا میتوان بهصورت گستردهتر گفت، پس از این خرید بزرگ و ادغام و اضافه شدن اکتیویژن بلیزارد (یا حتی بتسدا) در کنار استودیوها و کارمندان فعلی مایکروسافت، بخش بازیهای ویدیویی مایکروسافت در پنج یا ده سال آینده چگونه خواهد بود؟
ثانی، این خرید عظیم چه تأثیری روی بقیه صنعت خواهد گذاشت. بهخصوص سونی که در این هفته تا حدی برای گزینههای احتمالیاش برای واکنش و مقابله در پاسخ به این اتفاق و تهدید در رقابت با مایکروسافت پیشبینیها و صحبتهایی انجام شده است. با این حال، از آنجایی که مایکروسافت یک ابر غول صنعت تکنولوژی است و در این مقیاس سونی شرکت بسیار کوچکتری نسبت به مایکروسافت است (منظور مقایسهی پلیاستیشن و ایکسباکس نیست)، چنین تصمیمهایی برای سونی گرچه امکانپذیر است اما بسیار دشوارتر و پرریسکتر است.
هر کدام از این سؤالها همچنین دو سال پیش وقتی مایکروسافت شرکت بتسدا را خریداری کرد، مطرح شده بود اما ناگهان خرید بسیار عظیم اکتیویژن بلیزارد اتفاق افتاد و این پرسشها را وارد فضای فوریتر و البته پیچیدهتری کرد. معاملهای با مبلغ ۶۸٫۷ میلیارد دلار نهتنها با استانداردهای صنعت بازیهای ویدیویی معاملهی بسیار عظیمی به حساب میآید، بلکه حتی با استانداردهای مایکروسافت هم این یک خرید هنگفت است. قبل از این معامله، بزرگترین خرید مایکروسافت به سال ۲۰۱۷ و خرید لینکدین بازمیگشت اما خرید اکتیویژن بلیزارد تقریبا ۳ برابر از معاملهی خرید لینکدین بزرگتر است. دیگر تصاحبهای بزرگ مایکروسافت مثل اسکایپ و نوکیا در مقایسه با این معامله، کوچک به نظر میرسند.
با این حال، مبلغ این معامله فقط یکی از جنبههای بسیار بزرگ آن است. اکتیویژن بلیزارد در مقیاسهای دیگر هم یک شرکت عظیم محسوب میشود که حدود ۱۰ هزار کارمند دارد و همچنین از تعداد استودیوهای داخلی زیادی بهرهمند است که بعضی از آنها خودشان میتوانند همچون شرکتهایی با اندازهی معقول باشند.
واقعا هیچ نقشهی راهی وجود ندارد که بتوانیم چگونگی انجام این نوع خرید و پیامدهای آن را بررسی کرد. ما نمیدانیم معاملهای به این بزرگی در صنعت بازی چگونه کار میکند زیرا قبلا هرگز اتفاق نیفتاده است و ما نمیدانیم که مایکروسافت چگونه خریدهایی در این مقیاس را هدایت میکند چراکه در گذشته هرگز انجام نشده است.
برخی از نمونههای بسیار ناکامل وجود دارد که میتوانیم به آنها نگاه کنیم تا بتوانیم ایدهای دربارهی چگونگی آیندهی این معامله به دست آوریم. شاید نزدیکترین گزینهای که بتوانیم آن را در نظر بگیریم، تصاحب شرکت فاکس قرن بیستم توسط دیزنی در چند سال گذشته است. با این حال، خرید یک شرکت تولید و پخش رسانهای توسط یک شرکت تولید و پخش رسانهای بزرگ دیگر از بسیاری از جهات معاملهای بسیار سادهتر و با همافزایی مستقیم و واضحتری نسبت به خرید اکتیویژن بلیزارد توسط مایکروسافت است.
مقیاس و پیچیدگی آنچه در این خرید انجام شده، فقط زمانی بهصورت کامل محقق میشود که این خرید نهایی شود و به این ترتیب میتواند آن را به یک قضیهی پر ریسک برای مایکروسافت تبدیل کند. وسوسه آشکاری وجود دارد که میتواند این معامله را بهعنوان یک تصمیم در رقابت بزرگ مایکروسافت با دیگر شرکتها در نظر گرفت که سونی را هم مورد هدف قرار میدهد و در نتیجه آن را بهعنوان یک کودتای بزرگ از سوی مایکروسافت معرفی کنیم اما در واقعیت این معامله نشان میدهد که کار پیش روی مایکروسافت چقدر دشوار است. همچنین ممکن است پیامدهای این معامله نشان دهد که خریدی به این بزرگی میتواند منجر به شکست شود و در نهایت ارزش بسیار کمتری از آنچه شرکت خریدار انتظارش را داشته به ارمغان بیاورد.
در حقیقت، خرید و ادغام استودیوها و شرکتها گاهی ارزش واقعی خود را ارائه نمیدهند. برای اثبات این حرف حتی میتوانیم به نمونههای نزدیک و مشابه در صنعت بازیهای ویدیویی نگاه کنیم. برای مثال، بعضی از خریدهای الکترونیک آرتس شکست خوردهاند یا حتی خرید استودیو رِیر (Rare) توسط مایکروسافت که در زمان خود خرید گرانقیمتی هم به حساب میآمد، نتوانست تمامی انتظارات را برآورده کند. چنین شکستهایی میتواند ناشی از نداشتن تطابق فرهنگی، مدیریت ضعیف در حین ادغام دو شرکت، انتظارات بد از سوی هر دو طرف یا مجموعهای از دلایل دیگر از سیاستهای داخلی گرفته تا چیز سادهای مثل زمانبندی بد در بعضی تصمیمها باشد. این واقعیت که معاملهی خرید اکتیویژن بلیزارد یک معاملهی عظیم است، احتمال مواجهه با چنین مشکلاتی را کاهش نمیدهد، بلکه فقط ریسک آن را بهوضوح بالاتر از هر معاملهی دیگری در صنعت میبرد.
علاوه بر این، هیچکدام از این دو شرکت فرآیند این خرید را از یک نقطهی شروع ایدئال آغاز نمیکنند. مایکروسافت در این سالها استودیوها یا شرکتهای بااستعداد و خلاق زیادی را خریداری کرده تا استودیوهای داخلی خود را تقویت کند اما مایکروسافت هنوز در تلاش است تا این استودیوها را راه بیندازند و رویهای را شکل دهند تا بهترین بازدهی را از آنها به دست آورند و بتوانند آن بازدهی فوقالعاده را به مخاطبان اثبات کنند. بنابراین اینطور نیست که آنها در حال حاضر یک سیستم استودیویی جاافتاده و عالی داشته باشند که بازدهی آن ثابت شده باشد تا استودیوهای مختلف اکتیویژن بلیزارد بتوانند با آن ادغام شوند. همچنین باید در نظر گرفت که مایکروسافت هنوز در حال فرآیند ادغام خرید بزرگ قبلی خود یعنی شرکت بتسدا است که این هم خود چالشهای خاص خود را به همراه دارد.
تلاش برای ایجاد سریع سیستمی استودیویی که بتواند با خروجی ثابتشدهی استودیوهای داخلی سونی رقابت کند، همیشه با دردسرهای فزایندهای همراه بوده است و بهخصوص در نسل هشتم با وجود اینکه مایکروسافت همچنان استودیوهای بزرگی را در اختیار داشت اما به شکل اجتنابناپذیری در این فرآیند ضعف داشت و به مشکلاتی برخورد کرده بود. به همین خاطر بود که مایکروسافت در نیمهی دوم نسل قبل تصمیم گرفت استودیوهای مستقل متعددی را به فهرست استودیوهای داخلی خود اضافه کند که این موضوع میتواند در طولانیمدت در صورت مدیریت درست کمک زیادی به مایکروسافت کند اما از طرف دیگر افزودن یک ناشر شخص ثالث عظیم (همچون بتسدا و بهخصوص اکتیویژن بلیزارد) به این ترکیب، پیچیدگی مدیریت این استودیوها و این فرآیند را بهشدت بیشتر میکند.
دربارهی اکتیویژن بلیزارد، همانطور که به احتمال زیاد میدانید، آنها با مشکلات فرهنگی داخلی زیادی درون استودیوهای خود دسته و پنجه نرم میکنند و گزارشهای متعددی هم در رابطه با مدیریت بد منابع انسانی در اکتیویژن بلیزارد وجود دارد و این مشکلات عمیق و گسترده فقط قرار نیست با تغییر مالکیت کل سهام آن ناگهان از بین روند. این احتمال وجود دارد که این خرید منجر به جدایی بخشی از مدیران ارشد شرکت اکتیویژن بلیزارد بهویژه بابی کوتیک شود و این اتفاق ممکن است به این شرکت در روند بازسازی و بهبود وضعیت داخلیاش کمک کند اما واقعیت این است که مایکروسافت در حال خرید شرکتی است که در این سالهای جراحتهایی را متحمل شده است و اکنون این جراحتها عیان شدهاند. عنوانی همچون کال آو دیوتی همچنان بسیار ارزشمند خواهد بود اما برای اینکه مایکروسافت بتواند استودیوهای داخلی اکتیویژن بلیزارد را به استودیوهای کاربردی، مؤثر و با مدیریت خوب تبدیل کند، نیازمند کار و تلاش بسیار زیادی است و این کار در کنار انتقال به ساختار جدید مدیریتی پیچیدهتر هم میشود.
همهی اینها به این معناست که اگرچه این خرید تهاجمیترین حرکت تجاری است که تا به حال یک شرکت در صنعت بازیهای ویدیویی انجام داده است، اما از آنسو نمیتوان آن را یک حرکت مطمئن و با قطعیتی خطاب کرد. ممکن است یا حتی بهتر است بگوییم که محتمل است که ده سال آینده این معامله یک نقطهی عطف در نبرد برتری و ارجحیت کنسولها و سرویسهای استریم باشد اما از سوی دیگر قطعا غیرممکن نیست که همهچیز مسیر متفاوتی را در پیش گیرد و در آن زمان گذشته را به خاطر آوریم و جملاتی را با این مضمون بگوییم: «آن زمان را به خاطر داری که مایکروسافت آن همه پول را بابت اکتیویژن بلیزارد خرج کرد…؟». این هزینهی عظیم فقط به مبلغ این معامله بازنمیگردد بلکه بخش بزرگ دیگری از هزینههایی این معامله پس از نهایی شدن آن حاصل میشود که مایکروسافت باید بودجهی توسعهی تمامی بازیهای اکتیویژن بلیزارد را پرداخت کند.
با وجود این واقعیت که این خرید عظیم لزوما موفقیت تضمینشدهای را برای مایکروسافت به ارمغان نمیآورد اما این معامله برای سونی هم هیچگونه آسایش خاطری ایجاد نمیکند و دقیقا خلاف آن است. این دقیقا همان کابوسی است که سونی از ۲۰ سال پیش و زمانی که مایکروسافت وارد صنعت بازیهای ویدیویی شد و تلاش کرد از منبع بیانتهای نقدینگی خود استفاده کند، نگران آن بوده است. خرید بتسدا در نوع خود ضربهی بزرگی به رقبای مایکروسافت بود اما از نظر استانداردهای کلی کسبوکار آنچنان هم برای رقبا از جمله سونی تهدیدآمیز نبود. در مقایسه با اکتیویژن بلیزارد، بتسدا یک ناشر نسبتا کوچک و با اعتبار بالا است که فهرستی از بازیهای هیجانانگیز را در اختیار دارد که آن را به یک خرید جاهطلبانه تبدیل میکند.
با این حال، قضیهی اکتیویژن بلیزارد کاملا متفاوت است. اکتیویژن بلیزارد از نظر ارزش در بازار در سالهای اخیر با اختلاف قابلتوجهی بزرگترین ناشر شخص ثالث در صنعت بوده است. تصاحب آن نهتنها به مایکروسافت مجموعهای جدید از استودیوها را برای تولید بازیهای ایکسباکس و ویندوز فراهم میکند، بلکه دسترسی مایکروسافت را به بخشهای جدیدی مانند موبایل هم گسترش میدهد و اساسا میتواند نحوهی کسبوکار مایکروسافت در زمینهی بازیهای ویدیویی را تغییر دهد. تا به حال هیچکس دارایی به این بزرگی را از رقیب سلب نکرده است و انتقال اکتیویژن بلیزارد در ساختار استودیوهای ایکسباکس به این معنی است که اکتیویژن بلیزارد در نهایت بسیاری از دارایی بخش بازیهای ویدیویی مایکروسافت خواهد بود.
سونی از این معامله آشفته خواهد شد اما همچنین بهشدت از پیچیدگی کاری که مایکروسافت انجام میدهد و خطرات ناشی از آن آگاه است و بنابراین از انجام هرگونه حرکت عجولانه یا وحشتزده در پاسخ به آن احتیاط میکند. علاوه بر این، استراتژی سونی در این سالهای اخیر اینگونه بوده است که بیشتر روی بازیهای انحصاری منحصربهفرد و تحسینانگیز استودیوهای داخلی خود تکیه کند و از این نظر سیستمی نزدیکتر به سیستم نینتندو را دنبال کند.
البته، سونی هنوز به آن سطح سلطهای که بازیهای استودیوهای داخلی نینتندو در کنسولهای این شرکت در اختیار دارند، دست پیدا نکرده، اما تغییر در این راستا کاملا قابلتوجه است. اگر به نسل هفتم بازگردیم، حداقل تا قبل از شروع نیمهی دوم عمر پلیاستیشن ۳، تعداد کمی از بزرگترین و پرفروشترین بازیهای این کنسول از آثار انحصاری استودیوهای داخلی سونی بودند. این در حالی است که در نسل هشتم بسیاری از بزرگترین و پرفروشترین بازیهای پلیاستیشن ۴ متعلق به آثار انحصاری استودیوهای داخلی این شرکت بودهاند. در نتیجه، سونی نسبت به گذشته در برابر رقیبی که ناشران شخص ثالث را خریداری میکند، کمتر آسیبپذیر است. خرید اکتیویژن بلیزارد توسط مایکروسافت در چند نسل گذشته میتوانست ضربهای ویرانگر برای پلیاستیشن باشد ولی تمام تلاشهای سونی در این چند نسل اخیر بر روی ساخت بازیهای انحصاری متمایز و برجسته اکنون بهطور قابلتوجهی تأثیر این امر را کاهش داده است.
البته، هنوز هم منطقی است که تصور کنیم سونی چند خرید دفاعی را در نظر بگیرد. به نظر بسیار محتملتر به نظر میرسد که معاملهی خرید اکتیویژن بلیزارد پایانی بر هزینههای گزاف مایکروسافت حداقل در بازهی کوتاهمدت تا میانمدت باشد اما سونی همچنان در حال بررسی این موضوع است که آیا ناشران شخص ثالثی وجود دارد که سونی واقعا نمیخواهد این ناشران توسط شرکت رقیب خریداری شوند یا خیر. در میان ناشران شخص ثالث، گزینههای در دسترسی برای سونی در بازار وجود دارد. آنها میتوانند تقریبا بهآسانی برای تصاحب کپکام یا اسکوئر انیکس یا حتی یوبیسافت اقدام کنند اما قطعا ما نباید انتظار داشته باشیم که سونی فقط به خاطر اینکه به خرید اکتیویژن بلیزارد توسط مایکروسافت واکنش نشان دهد، بهسرعت و ناگهانی تصمیم به تغییر سیاستهای خود بگیرد یا عجولانه برای خرید شرکتی اقدام کند.
تاکنون سونی برای بنای پایههای استودیوهای داخلی خود و گسترش آنها رویکردی آهسته، محتاطانه و دقیق را دنبال کرده است و در حالی که با این رویکرد مواردی را از دست داده است ولی به طور کلی در با به حداکثر رساندن تناسب فرهنگی میان استودیوهای جذبشده و سیاستهای پلیاستیشن و همچنین نگهداشتن کیفیت کاری استودیوهای خود در توسعهی بازیها پس از خرید، عملکرد بسیار خوبی را داشته است. معضل تناسب فرهنگی میان شرکتها یکی از بزرگترین علامت سؤالها و تهدیداتی است که در زمینهی این خرید بزرگ مایکروسافت حس میشود اما این نکته را هم باید در نظر گرفت که مایکروسافت به هر حال یک شرکت چند تریلیون دلاری است که میتواند حتی در معاملهای به این بزرگی دوام بیاورد.
از نظر بزرگی، سونی یک شرکت کوچکتر است و اگر بخواهد معاملات عظیم میلیارد دلاری انجام دهد، باید بهگونهای باشد که از موفقیت آن معامله اطمینان حاصل کند زیرا بهسادگی نمیتواند ریسکهایی را بپذیرد که مایکروسافت با آسودگی میتواند روی آنها قمار کند. این به معنای آن نیست که یک خرید بزرگ مثل تصاحب شرکت اسکوئر انیکس برای سونی غیرممکن است، بلکه به این معناست که اگر چنین چیزی محقق شود، یعنی سونی در زمینهی توانایی در تطبیقپذیری این شرکت با پلیاستیشن و ساختار استودیوها و بازیهای آن به درجاتی از اطمینان دست یافته است.
تمام مجموعههایی که مایکروسافت پس از خرید اکتیویژن بلیزارد در اختیار دارد
خرید اکتیویژن بلیزارد توسط مایکروسافت به میزان قابلتوجهی ریسک نبرد کنسول و سرویسهای استریم ابری را افزایش میدهد و ممکن است نشانهای از معاملات بزرگتری باشد که ممکن است در مسیر نهایی قرار داشته باشند و حتی شاید دیگر غولهای تکنولوژی از جمله گوگل، آمازون، اپل، تنسنت و بقیه را هم با جدیت وارد ماجرا کنند و اوضاع را پیچیدهتر سازد. با این وجود، نکتهی مهم این است که نباید بهسادگی تصور کنیم که معاملهای با این مبلغ هنگفت لزوما ضمانتی برای موفقیت دارد و در واقع پرسشها دربارهی سرنوشت نتایج این معاملهی بزرگ میتواند حداقل تا چندین سال آینده بیپاسخ بماند. انتظارات مبنی بر اینکه سونی اکنون مجبور به پاسخگویی مشابه است، باید تعدیل شود. این واکنش همچنین زمان زیادی را برای تدبیر و تفکر نیاز دارد و سونی اصلا علاقهای به ورود به یک مسابقه تسلیحاتی ندارد و این را بهخوبی میداند که نمیتواند روی برهم زدن تعامل سیستم و نظمی که در بیش از یک دههی اخیر روی استودیوهای داخلی خود پیادهسازی کرده و در آن موفق شده، ریسکهای عجیب و بزرگی انجام دهد.
بدون شک، این خرید چشمانداز آیندهی صنعت بازیهای ویدیویی را تغییر میدهد اما تا زمانی که پسلرزههای آن متوقف نشود و گردوغبارش فروکش نکند، بهصورت کاملا آشکار مشخص نخواهد شد که منظرهی جدید آیندهی صنعت چگونه به نظر خواهد رسید.
منبع: GameIndustry.biz