۱۰ فیلم نوآر برتر سینمای بریتانیا از بدترین تا بهترین
ژانر نوآر بیش از هرچیز برای خطوط داستانی هوشمندانه و دیالوگهای کوبنده شناخته شده است. این ژانر از زمان به وجود آمدنش همواره یکی از ژانرهای محبوب سینمایی بوده است؛ بهخصوص طی دههی ۱۹۴۰ میلادی هنگامی که مجموعهای از اتفاقات تاریخی رخ داد که موجب علاقهی بیشتر مردم به این ژانر شد. این فیلم به خصوص به دنبال سبک تاریک و تلخ خود که به خوبی بازتابدهندهی افکار آمریکایی بود مورد توجه قرار گرفت. در کنار تصاویر جذاب سیاه و سفیدی که با نورپردازیهای خاص به واسطهی این ژانر در سینما ساخته شدند، شخصیتهای اصلی این فیلمها که کارآگاههایی جسور بودند و شخصیتهای زن فتانه که به واسطهی این ژانر وارد سینما شدند هم مورد توجه بسیاری از سینمادوستان قرار گرفت. بهترین فیلمهای نوآر بریتانیایی آن دسته از فیلمهای نوآر هستند که سینماگران بریتانیایی به دنبال به وجود آمدن این نوع فیلمها در هالیود شروع به ساخته شدنشان کردند.
اگرچه بسیاری از نوآرهای آمریکایی مانند «شاهین مالت» (The Maltese Falcon) و «از درون گذشته» (Out of the Past) توانستند نظر مخاطبان بینالمللی را جذب کنند، سینمای بریتانیا هم کمک شایانی به شکل گرفتن این ژانر کرد. در ادامه نگاهی میاندازیم به بهترین فیلمهای نوآری که در بریتانیا ساخته شدند. ریشهی سبک بصری فیلمهای نوآر به سینمای اکسپرسیونیسم آلمان میرسند. این واژه را نخستینبار نینو فرانک دربارهی نوع خاصی از فیلمهای آمریکایی در سال ۱۹۴۶ به کار برد. بر خلاف سایر ژانرهای سینمایی مانند وسترن که به راحتی تعریف میشوند، سبک نوآر همواره ابهامآمیز و معماگونه بوده است. هنوز هم نمیتوان به طور دقیق یک فیلم را نوآر نامید. در فیلمهای نوآر بسیاری از صحنهها در شب میگذرند و نورپردازیها پرتضاد هستند. خیابانها در این فیلمها غالبا خیس و بارانخورده هستند. در این فیلمها از بازگشت به گذشته و صدای راوی بسیار استفاده میشود. تاکید این فیلمها بر انگیزههای روانشناختی نامتعارف، سرگشتگی و سرخوردگی قهرمان مرد به دنبال درست پیش نرفتن برنامههایش است.
۱۰. زن مورد سوال (The Woman in Question)
- سال تولید: ۱۹۵۰
- کارگردان: آنتونی آسکویت
- بازیگران: جین کنت، درک بوگارد، جان مککالم، سوزان شاو
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۸ از ۱۰
در فیلم محصول ۱۹۵۰ آنتونی آسکویت یک بیوهی پیشگو به نام آگنس هیوستون (جین کنت) در خانهاش به قتل رسیده پیدا میشود. هر کسی به شکلی متفاوت این زن را دیده است و برداشتهای مختلفی از شخصیت او صورت گرفته که به واسطهی صحنههای بازگشت به گذشته، از نقطهنظر هر یک از شخصیتها به بررسی چگونگی ماجرای قتل پرداخته میشود. اگرچه این فیلم به اندازهی سایر فیلمهای دوران طلایی هالیوود شناخته شده نیست، با این حال «زن مورد سوال» یکی از فیلمهای تاثیرگذار تاریخ سینما است که سال ۱۹۵۴ سینمای هند هم از آن اقتباس کرد و نتیجه فیلمی بود به نام «آندها نال» (Andha Naal). بهترین فیلمهای نوآر بریتانیایی به دنبال خط داستانی هوشمندانه و سرگرمکنندهی خود شناخته شده هستند و با این حال «زن مورد سوال» نسبت به فیلمهای دیگر این لیست در این زمینه عملکرد ضعیفتری دارد.
با این حال اگر به عنوان یک مخاطب شروع به تماشای این فیلم کنید، نخواهید توانست تا پیش از به پایان رسیدن آن دست از تماشا بردارید. فیلمنامهی این فیلم را جان کراسول و جوزف جانی نوشتهاند. منتقدان از این فیلم به عنوان یکی از بهترین فیلمهای نوآر بریتانیایی یاد کردند و تواناییهای این فیلم در راستای روایت کردن یک داستان از زوایای مختلف را ستایش کردند. این فیلم در حالی که به تدریج مخاطبان را بیشتر با داستان خود درگیر میکند، سعی دارد مضامین انسانی خود را به آنها منتقل نماید. بعد از تماشای این فیلم، یک مخاطب هوشمند و دقیق میتواند تمام داستان را یکبار دیگر در ذهن خود مرور کند و نقطههای کور آن را به واسطهی پاسخهایی که در طول فیلم گنجانده شده است بپوشاند. این فیلم را میتوان یکی از فیلمهایی دانست که به شدت تحت تاثیر فیلم «راشومون» (Rashomon) قرار داشته است.
۹. مجرم (The Criminal)
- سال تولید: ۱۹۴۶
- کارگردان: رابرت وایز
- بازیگران: تام کانوی، مارتا اودریسکول، جون کلیورث، رابرت آرمسترانگ
- امتیاز راتن تومیتوز: ۴۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۵.۹ از ۱۰
این فیلم که تام کانوی از ستارههای آن است داستان وکیلی را روایت میکند که میخواهد نمایندهی دادستان شود. این وکیل به طور غیر عمد درگیر ماجرای قتل یک گانگسنر میشود. این گانگستر صاحب کلوپ شبانهای است که نامزد وکیل به عنوان یک خواننده در آن فعالیت میکند. اگرچه وکیل موفق میشود به شکلی موفقیتآمیز دست داشتنش در جرم را مخفی کند، نامزد او بالای سر جسد ظاهر میشود و متهم به قتل رساندن گانگستر میشود. این فیلم که نام دیگرش «دادگاه جنایی» (Criminal Court) است یکی از فیلمهای اولیهی رابرت وایز است. شاید این فیلم بهترین فیلم ساخته شده توسط رابرت وایز و یا بهترین فیلم نوآر تاریخ سینما نباشد، با این حال، یکی از بهترین فیلمهای نوآر بریتانیایی است.
اگر این فیلم را یک فیلم در ژانر دادگاهی و دلهرهآور در نظر بگیریم، عملکرد مناسبتری هم خواهد داشت. طول کوتاه این فیلم تبدیل به یکی از ویژگیهای مثبت این فیلم شده که آن را برای هرکسی که ترجیح میدهد فیلمی کوتاه و لذتبخش ببیند مناسب کرده است. فیلمنامهی این فیلم را ارل فلتون و لورنس کیمبل نوشتهاند. این فیلم برای نخستینبار در تاریخ ۱۵ نوامبر ۱۹۴۶ در نیویورک به اکران در آمد و سپس در تاریخ ۲۰ نوامبر همان سال به اکران عمومی در آمد. شرکت سازندهی این فیلم آرکیاو بود که بسایری از فیلمهای ماندگار تاریخ سینما مانند «همشهری کین» (Citizen Kane) را خلق کرده است.
۸. یکشنبه همیشه بارانی است (It Always Rains on Sunday)
- سال تولید: ۱۹۴۷
- کارگردان: رابرت همر
- بازیگران: گوگی ویترز، جان مککالم، جک وارنر، سوزان شاو
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
این فیلم اقتباسی است از رمان آرتور لبرن به همین نام. «یکشنبه همیشه بارانی است.» یکی از بهترین فیلمهای نوآر بریتانیایی است که رابرت همر آن را ساخته. داستان این فیلم حول محور مجرمی فراری میگردد که به خانهی معشوقهی سابقاش پناه میبرد، در حالی که معشوقهاش به زندگی ادامه داده، ازدواج کرده است و در رابطه با کمک کردن به این مجرم دو به شک شده. در این فیلم، درام خانوادگی با عناصر فیلم نوآر در هم آمیخته است. «یکشنبه همیشه بارانی است» یکی از بهترین فیلمهای ساخته شده توسط همر میباشد که علاقهمندان به واقعگرایی شاعرانه میتوانند از تماشای آن لذت ببرند.
از این فیلم معمولا به عنوان یکی از فیلمهای قدرنادیدهی سینمای بریتانیای اواخر دههی ۱۹۴۰ میلادی یاد میشود. به عقیدهی بسیاری، این فیلم لایق توجه و عشق بیشتری است. شکی نیست که نقشآفرینی درخشان بازیگران این فیلم و توانایی کارگردان آن در روایت یک داستان با شخصیتهای پیچیده میتواند مخاطبان را روی صندلیهایشان میخکوب کند. فیلمنامهی این فیلم را رابرت همر با همراهی انگس مکفیل و هنری کورنلیوس نوشتهاند. این فیلم بسیار تحت تاثیر جریان سینمای واقعگرایی عاشقانهی فرانسه قرار دارد. «یکشنبه همیشه بارانی است» که یکی از بهترین فیلمهای نوآر بریتانیایی میباشد، با بودجهی ۱۸۱ هزار یورویی ساخته شد و توانست در گیشه بیش از ۴۰۰ هزار یورو بفروشد. ویلیام کی. اورسون، دربارهی این فیلم نقدهای مثبتی نوشت و آن را نوآر بریتانیایی اصلی نامید.
۷. خلیج ببر (Tiger Bay)
- سال تولید: ۱۹۵۹
- کارگردان: جی. لی. تامپسون
- بازیگران: جان میلز، هیلی میلز، هورست بوخهولتس، ایوون میچل
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
این فیلم یکی از فیلمهای اصلی سینمای موج نوی بریتانیا است. این فیلم داستان دختری جوان (هیلی میلز) را روایت میکند در حالی که او شاهد به قتل رسیدن وحشیانهی زنی جوان به دست یک دریانورد لهستانی جوان به نام کورشینسکی (هورست بوخهولتس) بوده است. دختر این جرم را به مقامات قانونی گزارش نمیدهد و در عوض هفتتیر مشکی و براق کورشینسکی را برای خودش نگه میدارد و فرار میکند. هنگامی که کارآگاه گراهام (جان میلز؛ پدر واقعی هیلی میلز) درمییابد که آلت قتاله در دست این دختر است، تلاش میکند تا او را اغوا کند و از او اعتراف بگیرد.
هیلی میلز در این فیلم برای نخستینبار بود که به عنوان یک بازیگر مهم ایفای نقش میکرد. «خلیج ببر» موفقیتی گیشهای بود که باعث شد نام ستارهی فیلمهای «پولیانا» (Pollyanna) و «دام والدین» (The Parent Trap) بر سر زبانها بیافتد. نظر بیشتر منتقدان سینمایی دربارهی این فیلم مثبت بود. «خلیج ببر» یکی از فیلمهای قدرنادیدهی سینمای بریتانیا است که باید از آن به عنوان یکی از بهترین فیلمهای نوآر بریتانیایی یاد کرد. داستان خلاقانه و کارگردانی زبردستانه دو ویژگی اصلیای هستند که این فیلم را تبدیل به فیلمی قدرتمند میکنند. این فیلم باعث میشود مخاطب قاتل را به عنوان مردی بیگناه که قربانی شرایط شده است در نظر بگیرد و از زاویهای متفاوت به روند وقایع فکر کند.
این فیلم در ۴ رشته نامزد دریافت جوایز بفتا شد و در نهایت هیلی میلز توانست جایزهی بهترین ستارهی تازهوارد را از این جشنواره به دست آورد. هیلی میلز همچنین توانست برای نقشآفرینی درخشانش در این فیلم که یکی از بهترین فیلمهای نوآر بریتانیایی است، جایزهی خرس نقرهای جشنوارهی بینالمللی فیلم برلین را هم به دست آورد. سال ۱۹۹۲، جی. لی. تامپسون اعلام کرد که در حال پیدا کردن سرمایه برای بازسازی فیلم «خلیج ببر» با حضور آنا چلامسکی و الک بالدوین است. در نهایت این فیلم هرگز ساخته نشد. جی. لی. تامپسون در تاریخ ۳۰ آگوست ۲۰۰۲ دار فانی را وداع گفت و احتمال ساخته شدن این فیلم برای همیشه همراه او از بین رفت.
۶. وسواس (Obsession)
- سال تولید: ۱۹۴۹
- کارگردان: ادوارد دمیتریک
- بازیگران: رابرت نیوتون، سلی گری، فیل براون، نانتن وین
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۸ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
در این فیلم، ژانر جنایی و دلهرهآور با یکدیگر ترکیب شدهاند. این فیلم ادوارد دمیتریک که نام دیگرش «اتاق مخفی» (The Hidden Room) است، داستان روانشناسی ثروتمند (رابرت نیومن) در لندن را روایت میکند که درمییابد همسرش (سلی گری) از نظر عاطفی با مردی آمریکایی به نام بیل کرانین (فیل براون) درگیر شده است و در حال خیانت کردن به او میباشد. این روانشناس همهچیز را طبق نقشه پیش میبرد و تصمیم میگیرد طبق نقشهای خونین که قتلی کاملا حسابشده در آن صورت میگیرد، انتقام خودش را از آنها بگیرد. این فیلم بر اساس رمان «یک مرد دربارهی یک سگ» از الک کاپل ساخته شده و فیلمنامهی اقتباسی آن را هم خود کاپل نوشته است.
این فیلم پساجنگی دمیتریک به خوبی فضاسازی انجام داده است و میتواند فضای خفهکننده و تنگ شهر لندن بعد از جنگ را به خوبی به تصویر بکشاند. از این فیلم به عنوان یکی از هوشمندانهترین نوآرهای بریتانیایی نام برده میشود. این فیلم سرشار است از تنش که به واسطهی فیلمنامهای دقیق خلق شدهاند. اگرچه امروزه توجه زیادی به این فیلم نمیشود، اما به عقیدهی بسیاری از مخاطبان سینمایی، این فیلم از زمانهی خودش جلوتر بوده است و به مضامین تلخ و درگیرکنندهای میپردازد که حتی امروزه بسیاری از فیلمهای سینمایی جرأت پرداختن به آنها را ندارند. «وسواس» که یکی از بهترین فیلمهای نوآر بریتانیایی است، برای نخستینبار در جشنوارهی فیلم کن فرانسه سال ۱۹۴۹ به نمایش در آمد و سپس در تاریخ ۳ آگوست ۱۹۴۹ به اکران عمومی رسید.
۵. اتاق پشتی کوچک (The Small Back Room)
- سال تولید: ۱۹۴۹
- کارگردان: مایکل پاول، امریل پرسبرگر
- بازیگران: دیوید فارار، کتلین بیرون، جک هاوکینز، لزلی بنکس
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۱ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
فیلمنامهی این فیلم بر اساس رمانی به همین نام، محصول ۱۹۴۳ از نیگل بالچین نوشته شده است. وقایع این فیلم که فیلمنامهی آن را هم کارگردانهایش نوشتهاند، در بریتانیا سال ۱۹۴۳ طی دوران جنگ جهانی دوم رخ میدهند. این فیلم داستان یک دانشمند بریتانیایی (دیوید فارار) را روایت میکند که عضوی از یک تیم «اتاق پشتی» است. او به همراه گروهش در این «اتاق پشتی» در تلاش است تا سلاحهای جدید و بهتر برای انگلیس بسازد و این در حالی است که دانشمند به صورت مخفیانه با اعتیاد به الکل دست و پنجه نرم میکند. مانند سایر فیلمهای این لیست، «اتاق پشتی کوچک» فیلمی پرتنش و درگیرکننده در ژانر نوآر است که به خوبی تنش را ثانیه به ثانیه خلق میکند و طی طول فیلم مخاطبان را همواره نسبت به سرنوشت شخصیتها و داستان مشتاق نگه میدارد.
همانطور که از مغزهای متفکر پشت فیلم «کفشهای قرمز» انتظار میرود، این فیلم هم میتواند با وجود خط روایی دلهرهآور و درگیرکنندهاش داستانهای فرعی احساسی را به خوبی در دل داستان اصلی جای دهد. این فیلم از نظر محتوایی هم موفق میشود مضامینی بسیار عمیق در رابطه با اعتیاد به الکل را به تصویر بکشاند. این فیلم سال ۱۹۵۰ نامزد دریافت جایزهی بهترین فیلم از جشنوارهی بفتا شد. یکی از منتقدان شناختهشدهی بریتانیایی این فیلم را فیلمی خوب خواند که به مطالعهی ذات انسان همراه با تنش و نقاط اوج درگیرکننده میپردازد.
۴. صخرهی برایتون (Brighton Rock)
- سال تولید: ۱۹۴۸
- کارگردان: جان بولتینگ، روی بولتینگ
- بازیگران: ریچارد اتنبرا، هرمیون بادلی، ویلیام هارتنل، کارول مارش
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۵ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۳ از ۱۰
کسانی که علاقهمند به ژانر گانگستری هستند احتمالا از فیلم «صخرهی برایتون» خوششان خواهد آمد. این فیلم نوآر که وقایع آن طی سال ۱۹۳۵ رخ میدهند داستان گروه خلافکار کوچکی به رهبری پینکی براون (ریچارد اتنبرا) را روایت میکند که یک خبرنگار را میکشند و سعی میکنند آن را مخفی کنند. وقتی داستان پیشتر میرود و پینکی با چند افسر پلیس به مشکل بر میخورد، چند شاهد از غیب سر میرسند و گروههای خلافکاری دیگر هم سعی میکنند به نابودی گروه پینکی کمک کنند. سال ۲۰۱۱ یک بازسازی سینمایی از این فیلم صورت گرفت، اما هنوز باید گفت که بیشک نسخهی اصلی این فیلم بهترین اقتباس موجود از رمان گراهام گرین است.
این فیلم جان بولتینگ سرشار است از تعلق و در همان حال میتواند مخاطب را میخکوب کند. وقتی که پای فیلمهای نوآر بریتانیایی در میان باشد بیشک این فیلم یکی از بهترینها است. این فیلم نه تنها دوران رکود بزرگ را به خوبی به تصویر میکشاند، بلکه مخاطبان را با نمایشهای خارق العادهای از بازیگران هم روبهرو میکند. فیلمنامهی اقتباسی این فیلم را گراهام گرین با همراهی ترنس رتیگان نوشتهاند. این فیلم با بودجهی ۱۹۲ هزار دلاری ساخته شد، اما نتوانست در گیشه با موفقیت روبهرو شود و تنها ۱۹۰ هزار یورو فروخت. وقتی که این فیلم برای نخستینبار اکران شد به دنبال تصاویر خشونتآمیز و جنایتکارانهای که به نمایش در میآورد در بسیاری از کشورهای دنیا از جمله ولز ممنوع شد. در لیستی که موسسهی فیلم بریتانیا طی سال ۱۹۹۹ با عنوان ۱۰۰ فیلم بریتانیایی برتر تاریخ منتشر کرد، این فیلم در رتبهی ۱۵ قرار گرفت.
۳. مرد ناجور (Odd Man Out)
- سال تولید: ۱۹۴۷
- کارگردان: کارول رید
- بازیگران: جیمز میسون، رابرت نیوتن، سیریل کیوسک، رابرت بیتی
- امتیاز راتن تومیتوز: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
«مرد ناجور» یکی از فیلمهای کارنامهی هنری پرثمر کارول رید است که باید آن را تماشا کرد. این فیلم داستان یک رهبر ملیگرای ایرلند را روایت میکند که زخمی شده است. نقش این رهبر را جیمز میسون ایفا میکند. این مرد از زمان گریختنش از زندان به مدت ۶ ماه مخفی شده بود و حالا تلاش میکند که بعد از شکست خوردن در یک برنامهی دزدی در بلفاست، از پلیس دوری کند. این فیلم دلهرهآور درخشان که به خوبی کارگردانی شده است، بعد از این همه مدت هنوز هم میتواند مخاطبان سینمایی را روی صندلیهایشان میخکوب کند. اگرچه این فیلم یکی از بهترین فیلمهای نوآر بریتانیایی میباشد، اما یکی از قدرنادیدهترین فیلمهای تاریخ سینما است.
تماشای فیلم «مرد ناجور» میتواند از نظر بصری لذتبخش باشد. میسون هم در این فیلم یکی از بهترین نقش آفرینیهای کارنامهی هنری خودش را به نمایش میگذارد. فیلمنامهی این فیلم را آر. سی. شریف بر اساس رمانی به همین نام محصول ۱۹۴۵ از اف. لی. گرین نوشته است. این فیلم برای نخستینبار در تاریخ ۳۱ ژانویهی ۱۹۴۷ به نمایش در آمد. این فیلم توانست جایزهی بهترین فیلم بریتانیایی را از جشنوارهی بفتا دریافت نماید. رومن پلانسکی، کارگردان معروف، بارها و بارها از فیلم «مرد ناجور» به عنوان یکی از مفیلمهای مورد علاقهی خودش نام برده است. نویسندهی زندگینامهی کارول رید هم از فیلم «مرد ناجور» بع عنوان بهترین فیلم کارول رید یاد کرده است.
۲. شب و شهر (Night and the City)
- سال تولید: ۱۹۵۰
- کارگردان: ژول داسن
- بازیگران: ریچارد ویدمارک، جین تیرنی، گوگی ویدرز، هربرت لام
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۳ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
مرد لندنی، هری فابیان (ریچارد ویدمارک) یک جاعل درجهی دوم است که به دنبال فرصتهای شغلی جدید میگردد. نامزد هری، مری (جین تیرنی) بعد از این که سالها تمام مشکلات هری را تحمل میکند، وقتی هری از او قرضی دیگر میخواهد از کوره در میرود. نقشههای هری دربارهی یک کشتیگیر یونانی که آخرین تیر او در تاریکی است هم با فوت کردن کشتیگیر به هم میخورد. در نهایت به نظر میرسد همه در حال سرزنش کردن هری هستند. «شب و شهر» با تشکر از تلاشهای بیوقفه و نمایش هنرمندانهی ویدمارک تبدیل به فیلمی شده است که نمیتوان به راحتی آن را فراموش کرد. این فیلم بیشک تا لحظهی آخر مخاطبان را مشتاق نگه خواهد داشت و میتواند آنها را با داستان پیچیدهی خود درگیر کند.
هر کسی که از اضطراب لذت میبرد باید این فیلم را تماشا کند. پیچشهای داستانی ناگهانی این فیلم و اجرای خارقالعادهی کارگردان آن که در هر لحظه به عناصر ژانر نوآر وفادار مانده است باعث میگردد این فیلم به یکی از بهترین فیلمهای نوآر بریتانیایی تبدیل شود. این فیلم ۱۹۵۰ ژول داسن در هیچ زمینهای در مقابل رقیبان کم نمیآورد و بیشک میتواند مخاطبان علاقهمند به ژانر نوآر را به خوبی سرگرم کند. سال ۲۰۰۴، این فیلم به آرشیو آکادمی اضافه شد. این فیلم برای نخستینبار در آوریل ۱۹۵۰ در بریتانیا به نمایش در آمد و توانست در گیشه عملکرد مورد قبولی از خودش به نمایش بگذارد.
۱. مرد سوم (The Third Man)
- سال تولید: ۱۹۴۹
- کارگردان: کارول رید
- بازیگران: جوزف کاتن، آلیدا والی، اورسن ولز، کارل اشتپانک
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۹ از ۱۰۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
یک نویسندهی داستانهای خیالی به نام هالی مارتینز (جوزف کاتن) وارد اتریش میشود تا با یکی از دوستهای زمان کودکی خود به نام هری لایم (اورسن ولز) دیدار کند. خیلی زود اما در مییابد که دوستش به قتل رسیده است. وقتی که مارتینز در مییابد یک مرد سوم ناشناختهای هم در صحنهی جرم حضور داشته است، شروع به آغاز تحقیقات خودش در راستای پروندهی دوستش میکند. در حین تحقیقات، مارتینز پرده از راز توطئهای بزرگ بر میدارد و به طوری غیرمنتظره و دیوانهوار عاشق نامزد غزادار لایم، آنا (آلیدا ولی)، میشود. در «مرد سوم» اورسن ولز یکبار دیگر با دوست قدیمی و همکار سابقش در تئاتر مرکوری، جوزف کاتن، همبازی میشود.
اگرچه در هنگام اکران، «مرد سوم» نتوانست نظرات مثبت منتقدان را جلب کند، اما امروزه از آن به عنوان یکی از بهترین فیلمهای نوآر بریتانیایی یاد میشود. «مرد سوم» به دنبال استفادهی تاثیرگذارش از نورپردازی پر تضاد و استفادهاش از نماهای اریب و تکنیکهای نوین دوربین در تاریخ سینما ماندگار شده است. «مرد سوم» یک فیلم نوآر و کارآگاهی معمولی نیست و اگرچه بخش زیادی از داستان آن حول محور خط داستانیای ساده میگردد، اما در نهایت خط داستانی این فیلم به توطئهای بزرگ ختم میشود که باعث میگردد این فیلم در مقایسه با دیگر فیلمهای این ژانر درخشش بیشتری داشته باشد.
«مرد سوم» مثالی مناسب است از صنعت فیلمسازی در بهترین حالت خودش و در حالی که داستانی سرشار از تعلیق و رمز و راز را روایت میکند، به دنبال فضاسازی درخشان خود از اتریش پس از جنگ جهانی دوم هم مورد تحسین واقع شده است. این فضاسازی باعث میشود که تاثیرگذاری فیلم چندین برابر شود. «مرد سوم» توانست جایزهی نخل طلا را از جشنوارهی فیلم کن فرانسه دریافت کند. این فیلم توانست جایزهی بهترین فیلم را از جشنوارهی فیلم بفتا هم به دست آورد. در جشنوارهی جوایز اسکار سال ۱۹۵۰، این فیلم در سه رشتهی بهترین کارگردانی، بهترین تدوین و بهترین فیلمبرداری سیاه و سفید نامزد اسکار شد و در نهایت توانست اسکار بهترین فیلمبرداری سیاه و سفید را برای رابرت کراسکر به ارمغان بیاورد. گراهام گرین، نویسندهی «مرد سوم» کمی بعد از اکران این فیلم، رمانی هم بر اساس فیلمنامهی خود نوشت و آن را منتشر کرد.
منبع: collider