داستان واقعی «شجاعدل»؛ تمام نکات تاریخی درست و غلط فیلم گیبسون
فیلم «شجاعدل» مل گیبسون با روایت داستان ویلیام والاس به اثری مشهور و موفق تبدیل شد اما اگر بخواهیم نگاهی دقیق به این فیلم بیندازیم خواهیم دید که این ساخته گیبسون بسیاری از حقایق تاریخی را زیر پا گذاشته است.
- ۵ نقطه ضعف بزرگ فیلمهای جدید هالیوود؛ چرا این آثار به دل نمینشینند
- ۱۰ فیلم کمدی برتر آدام سندلر از بدترین تا بهترین
- ۱۲ بازیگر معروف که بدلکاری فیلم را خودشان انجام میدهند
«شجاعدل» فیلمی کاملا هیجانانگیز است اما به قیمت نادیدهگرفتن وقایع و حقایق تاریخی و آمیختن خط روایی با داستانهای خیالی. در این فیلم که مل گیبسون در آن به ایفای نقش پرداخته ویلیام والاس به عنوان یک قهرمان خیالی به تصویر کشیده شده که پس از کشتهشدن همسر محبوبش قسم میخورد انتقام او را بگیرد.
در حقیقت این فیلم به روایت داستان زندگی او میپردازد و برخی از نبردهای کلیدی این کاراکتر استثنایی مانند پیروزی در پل استرلینگ و شکست در فالکرک را به تصویر میکشد و در نهایت پایان غم انگیز آن مخاطبان را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد زیرا انگلیسیها به والاس خیانت میکنند و او را به قتل میرسانند. اما در کل فیلم «شجاع دل» یک فیلم امیدبخش است که به مخاطب نشان میدهد چگونه باید برای رسیدن به حقش تلاش کند.
داستان والاس چقدر دقیق است؟
با اینکه این فیلم ممکن است برای مخاطبان به شدت هیجان انگیز بوده باشد اما یکی از آن دست فیلمهایی است که چندان سندیت تاریخی ندارد. این امر عمدتا به این دلیل است که مل گیبسون، کارگردان و ستارهی فیلم شجاع دل، برای خلق فیلمش از روایت فردی به نام هری کور استفاده کرده، داستان نویسی که ادعا میکرد هنگام نوشتن داستان خود از زندگی والاس به عنوان منبع اصلی الهام گرفته اما اینطور نبود.
بنابراین جای تعجبی وجود ندارد که «شجاع دل» بیشتر یک داستان و فیلم تخیلی است تا فیلمی که سندیت تاریخی داشته باشد زیرا با استفاده از الهامات و تخیلات یک نویسنده به رشتهی تحریر در آمده است.
ویلیام والاس اصلا شجاع نبود
فیلم «شجاعدل» سرشار از داستانهای غیر واقعی و تخیلی است و گویا به همین نادرستیهای تاریخی هم افتخار میکند. اکثر بینندگان تصور میکنند که «شجاعدل» به روایت داستان ویلیام والاس پرداخته، اما این داستان بیشتر به رابرت بروس مرتبط است. به گفته جان باربر نویسنده قرن چهاردهمی، رابرت بروس همیشه از اینکه به جنگ صلیبی نرفته پشیمان بود.
او از جانب یکی از شوالیههای او مینویسد که بروس از شوالیهاش خواست تا پس از مرگش، قلبش را در جعبهای نقرهای به اسپانیا ببرد تا بتواند بدین واسطه در جنگهای صلیبی شرکت نماید. این شوالیه در گرماگرم نبرد، جعبهی حاوی قلب را به سوی ارتش دشمن پرتاب کرد و فریاد زد: سردار شجاع دل، تو در جنگ شرکت کردهای. بنابراین شجاع دل هیچ ربطی به ویلیام والاس ندارد و این داستان یک داستان کاملا تخیلی است.
داستان «شجاعدل» در مورد ویلیام والاس داستانی کاملا تخیلی است
مل گیبسون نقش ویلیام والاس را به خوبی بازی کرده و این داستان آنچنان احساسی و خیره کننده است که مخاطب را بر آن میدارد تا با والاس همدردی کند. اما متاسفانه این داستان به هیچ وجه سندیت تاریخی ندارد، زیرا در واقعیت والاس یک نجیب زاده نبود و پدر و برادرش قطعا در جنگ علیه انگلیسیها نمردند.
اگرچه هری کور در داستانهایش به روایتی در مورد مرگ همسر والاس اشاره کرده که همانند مرگ همسر این کاراکتر در فیلم به نظر میرسد، اما نسخهای از والاس که او به آن اشاره کرده یک شخصیت تشنه به خون و آمادهی جنگ بود. جالب اینجاست که به نظر میرسد هری کور به هیچ وجه نامی از همسر والاس نبرده بود و این نویسندگان بعدی بودند که در هنگام کپی دست نوشتههای او نام میراندا را به نوشتههایش اضافه کردند و در شجاع دل از یک نام سنتیتر به نام موران برای همسر او استفاده شد.
داستان جنگ ویلیام والاس با انگلیسیها تخیلی است
جنگ ویلیام والاس با انگلیسیها در دنیای واقعی هیچ ربطی به انتقام گرفتن نداشت و قطعا در این رابطه هم نبود که یک مبارز بخواهد انتقام همسرش را بگیرد. اگرچه تاریخ نویسان به حماسهی گیلگمش که در حدود ۴۰۰۰ سال پیش روی داده اشاره کردهاند، اما در واقع هیچ مدرک تاریخی وجود ندارد که در هیچ کجای جهان، از جمله در اسکاتلند قرون وسطی چنین اتفاقی روی داده باشد.
در واقع انگیزهی والاس برای به راه انداختن این جنگ سیاسی بود. او با حملهی ادوارد اول به اسکاتلند پس از مرگ پادشاه اسکاتلند الکساندر سوم مشکل داشت؛ بنابراین والاس برای آغاز شورش، یک کلانتر انگلیسی را در سال ۱۲۹۷ ترور کرد. اما این اتفاق که خیلی پیشتر از مرگ همسرش روی داد.
در فیلم «شجاعدل» از لباس و سلاحهای دورهی ویلیام والاس استفاده نشده است
فیلم «شجاع دل» از لحاظ تاریخی به هیچ وجه دقیق نیست، حتی وقتی صحبت از به تصویر کشیدن لباس و سلاح اسکاتلندیها یا انگلیسیها میشود. برای سالیان متمادی سربازان انگلیسی از لباسهایی که در «شجاع دل» مل گیبسون دیده شد، استفاده نمیکردند و همین موضوع در مورد لباسهای اسکاتلندی نیز صدق میکند. زیرا لباس آنها هم از لحاظ تاریخی دقیق نیست. والاس هرگز نباید رنگ صورت آبی میپوشید. زیرا این لباس به پیکتیها تعلق داشت و چیزی در حدود ۱۰۰۰ سال قبل از زمان او از مد افتاده بود.
حتی شمشیر افسانهای که ویلیام والاس در فیلم به دست گرفت هم با شمشیر والاس که در بنای یادبود ملی والاس در استرلینگ به نمایش گذاشته شده یکی نیست. همانطور که دیوید کالدول که یک تاریخ دان است به بیبیسی گفت، شمشیر والاس در واقع نوعی شمشیر اسکاتلندی است که به اواخر قرن شانزدهم تعلق دارد. این شمشیر توسط شاعر مشهور، ویلیام وردزورث و خواهرش دوروتی در سال ۱۸۰۳ وقتی که به اسکاتلند رفته بودند در قلعه دامبرتون پیدا شد. یکی از سربازان در پادگان به آنها گفت که این شمشیر متعلق به والاس است. اما در حقیقت اینطور نیست و همین موارد به عدم صحت تاریخی فیلم افزودهاند. در کل شمشیر والاس ممکن است اصل نباشد، اما اهمیت نمادین زیادی دارد.
حتی نبردهای فیلم هم از لحاظ تاریخی اشتباهاند
فیلم «شجاع دل» حتی در نبردهایش هم دچار اشتباه شده است. فاجعه بارترین اشتباه این فیلم نبرد پل استرلینگ است. در واقع هیچ نشانی از این پل در فیلم وجود ندارد. در دنیای واقعی، یکی از تاکتیکهای ویلیام والاس استفاده از نیزه در میدان جنگ نبود بلکه او در انتخاب میدان جنگ نبوغ بالایی داشت. ارتش والاس در یک طرف پل مستقر بود و انگلیسیها مجبور بودند در آن سوی پل تجمع کنند. بنابراین پل همانند یک قیف عمل میکرد و تمامی ارتش نمیتوانستند وارد جنگ شوند. از قضا، این استراتژی را والاس مطرح نکرد بلکه این تاکتیک به اندرو دی موری، یکی دیگر از رهبران نظامی اسکاتلندی نسبت داده شده که اندکی پس از نبرد پل استرلینگ درگذشت. با اینکه این کاراکتر در داستان نبرد والاس شخصیتی کلیدی محسوب میشود اما در فیلم هرگز از او نامی برده نشد.
البته نبرد فالکرک از این هم جالبتر است، زیرا برخی از جزئیات تاریخی آن با فیلم «شجاع دل» مطابقت دارند. همانطور که فیلم نشان داد سواره نظام اسکاتلندی در آن نزاع غیرمنتظره با خاک یکسان شدند، اما هیچ مدرکی وجود ندارد که به اشراف رشوه داده شده باشد. در عوض، میتوان تصور کرد که آنها به خاطر این شکست دچار افسردگی شدند و به جای اینکه با عواقب این شکست اجتناب ناپذیر مواجه گردند، جنگ را رها کردند. بهعلاوه، این احتمال وجود داشت که رابرت بروس در رابطه با جنگ با انگلیسیها مردد بوده باشد، اما هرگز به ویلیام والاس خیانت نکرد و قطعا در طول نبرد با او هم به او وفادار مانده بود.
مرگ ویلیام والاس
و اما مرگ ویلیام والاس یکی از دقیقترین بخشهای فیلم «شجاع دل» به حساب میآید که میتوان گفت با اقتباس از تاریخ ساخته شد هر چند قطعا آنطور که فیلم نشان داد دراماتیک نبود. گیبسون در فیلمش بیشتر به وحشتی که والاس تحمل کرد اشاره کرده است.
او به دار آویخته شد و پس از آن قبل از اینکه سرش از بدنش جدا شود از لنز دوربین کنار رفت. حتی برخی از شکنجههای وحشتناک او مانند سوزاندن رودههایش در مقابل چشمانش نیز نشان داده شدند. با این حال، آنچه عجیب به نظر میرسد این است که فیلمی مانند «شجاع دل» که از لحاظ تاریخی چندان دقیق نیست، صحنههای مرگ را به شیوهای کاملا دقیق به تصویر کشیده است.
منبع: screenrant