نقد فیلم «پسر جهان را می‌کشد»؛ آتش، خون و انتقام

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۷ دقیقه
نقد فیلم پسر جهان را می‌کشد

درباره‌ی «انتقام» آن‌قدر فیلم ساخته شده است که دیگر می‌توانیم آن را یک زیرژانر بدانیم، و فیلم‌های ماندگار و درخشان متعددی را هم در تاریخ سینما پیدا می‌کنید که منحصرا به آن پرداخته‌اند، از «اولدبوی»، «بیل را بکش» و «گلادیاتور» تا «بازگشته»، «یادگاری» و «جان ویک». با این حال، تماشای انتقام گرفتن یک شخصیتِ آسیب‌دیده -که چیزی برای از دست دادن ندارد- با لذت خاصی همراه است که گویی تکراری نمی‌شود. اولین فیلم بلند کارگردان آلمانی خوش‌آتیه، موریتز مور، جدیدترین عضو فهرست بلندبالای فیلم‌های انتقامی است که شاید حرف‌ تازه‌ای برای گفتن نداشته باشد، اما انتقام گرفتن را خوب بلد است. نقد فیلم «پسر جهان را می‌کشد» (Boy Kills World) را در این مطلب می‌خوانید.

هشدار: در نقد فیلم «پسر جهان را می‌کشد» خطر لو رفتن داستان وجود دارد

با داستان آثار انتقامی حتما آشنایی دارید، شخصیت اصلی همه‌چیز خود را -از جمله خانواده- از دست داده است و حالا می‌خواهد باعث‌وبانی این اتفاقات را به سزای اعمالش برساند. شاکله‌ی روایی «پسر جهان را می‌کشد» برپایه‌ی همین ایده استوار است. قهرمان قصه که نامی ندارد (بیل اسکاشگورد)، در دوران کودکی، مرگ خواهر و مادرش را به چشم می‌بیند اما به شکلی معجزه‌آسا جان سالم به‌در می‌برد. او که سال‌ها توسط یک شَمَن‌ (چهره‌ای مذهبی-معنوی که ظاهرا با عالم ارواح تعامل دارد) آموزش دیده، حالا در جوانی آماده است تا در مقابل هیلدا ون در کوی (فامکه یانسن) قرار بگیرد، دیکتاتور بی‌رحمی که هر سال در یک روز خاص، مخالفان خود را گردهم می‌آورد و آن‌ها را به قتل می‌رساند.

این ایده‌ی آشنا نیازی به خلق یک جهان منحصربه‌فرد نداشت اما سازندگان تلاش کرده‌اند تا مشابه «جان ویک» و «وی مثل وندتا»، به دنیاسازی (Worldbuilding) هم بها دهند که متاسفانه جواب نمی‌دهد. فارغ از اینکه محدودیت بودجه به موریتز مور اجازه‌ی بلندپروازی نداده است، جهانِ به اصطلاح دیستوپیاییِ «پسر جهان را می‌کشد» هیچ ویژگی خاصی ندارد که آن را از دنیای واقعی ما متمایز کند؛ به جز چند لانگ ‌شات که محصول جلوه‌های ویژه هستند و ماسکِ جون ۲۷ (جسیکا راث) که ظاهرا افکارش را روی نمایشگر می‌نویسد، فیلم از جنبه‌ی طراحی لباس و لوکیشن‌ها، کاملا عادی است. در «جان ویک»، هتل کانتیننتال به تنهایی یک عنصر جذاب بود یا در «وی مثل وندتا»، عناصر سیاسی به حدی پررنگ بودند که اکشن را به حاشیه می‌راندند و فضای خفقان‌آور «۱۹۸۴» جورج اورول را یادآور می‌شدند، در فیلم موریتز مور اما این جهان به‌هیچ‌وجه کنجکاوی مخاطب را برنمی‌انگیزد.

 نقد فیلم پسر جهان را می‌کشد

ایده‌ی «پسر جهان را می‌کشد» به‌راحتی در یک فضای واقع‌گرایانه قابل‌اجرا بود (پسری که در مقابل یک خانواده‌ی ثروتمند پرنفوذ قرار گرفته) اما وقتی قرار است در یک بستر ویران‌شهری اتفاق بیفتد، انتظار می‌رود که در این زمینه حداقل یک نسخه‌ی درجه‌چهار از «بازی‌های گرسنگی» نباشد. موریتز مور تلاشی هم نمی‌کند که سازوکارهای این جهان را به ما نشان دهد و برداشتش از توتالیتاریسم به شدت سطحی و تک‌بعدی است؛ در واقع فارغ از آن یک روز بخصوص که چند بی‌گناه کشته می‌شوند، ما نگاه نزدیکی به زندگی و شرایط مردم کشور نداریم و از معدود بخش‌هایی هم که فیلم به این مسئله می‌پردازد (جایی که گلن ون در کوی با بلندگو سرگرم سخنرانی است)، فضای کوچک و تئاتری موریتز مور اجازه نمی‌دهد که عمق فاجعه را درک کنیم.

البته فیلمساز هدف دیگری را دنبال می‌کند، او می‌خواهد یک فیلم اکشن اغراق‌آمیز با حضور شخصیت‌های مضحک بسازد و در این زمینه به هدف خود می‌رسد، اگرچه نمونه‌ی بهترش را به‌وفور دیده‌ایم. در حالی که جهان فیلم نصفه‌نیمه از آب درآمده است، موریتز مور با خلاقیت در بخش‌های دیگر این ضعف‌ را جبران می‌کند، از جمله انتخاب یک راوی نامتعارف که در نگاه اول با قصه همخوانی ندارد. از آنجایی که قهرمان قصه کر و لال است، و ایده‌ای ندارد که صدایش باید چگونه باشد، برای تک‌گوی درونی خود، صدای یک دستگاه آرکید را انتخاب می‌کند (با صدای اچ. جان بنجامین که طرفداران سریال‌‌های «آرچر» و «برگری باب» با او به خوبی آشنا هستند).

بنجامین بخش زیادی از طنز فیلم را به دوش می‌کشد و ناهماهنگی لحن و تُن صدای او با فیزیک بیل اسکاشگورد به معجون جالبی تبدیل شده است. البته که ستاره‌ی اصلی خود اسکاشگورد است، او که استعداد ویژه‌ای در ابراز احساس به‌واسطه‌ی حالات چهره‌اش دارد، اینجا بار دیگر مهارت‌های خود را به نمایش می‌گذارد و ارتباط برقرار کردن با شخصیت او، در مقایسه با قهرمان بی‌نام فیلم «مرد میمونی» آسان‌تر است، زیرا اینجا ما از پیشینه‌ی پسرک آگاهی بیشتری داریم. در «مرد میمونی» بخشی از گذشته‌ی شخصیت اصلی نامشخص بود، ما نمی‌دانستیم که پس از دوران کودکی چه اتفاقی برای او افتاده تا به این نقطه رسیده که حالا در مسابقات بوکس شکست می‌خورد؛ این مشکل در «پسر جهان را می‌کشد» وجود ندارد زیرا ما همان ابتدا، سیر کلی زندگی او را خلاصه‌وار تماشا می‌کنیم، می‌دانیم که زندگی‌اش به تمرین و ریاضت‌ خلاصه شده و آن‌قدر هم جهان را ندیده است که شخصیت عمیق و پیچیده‌ای داشته باشد.

نقد فیلم پسر جهان را می‌کشد

فیلم در مجموع آغاز قابل‌قبولی هم دارد، در حالی که «مرد میمونی» یک ساعت زمان صرف کرد تا به بخش تمرینات قهرمان قصه برسد، «پسر جهان را می‌کشد» از همان ابتدا سر اصل مطلب می‌رود و با چند ترفند بصری و چند نمای سورئال، وعده‌ی اثر متفاوتی را می‌دهد. البته پس از آن، فیلم یک جهش ناگهانی نه‌چندان قانع‌کننده دارد، جایی که پسرک می‌گوید «دیگر حاضر نیست منتظر بماند» و سپس سریعا وارد عمل می‌شود که انتقام بگیرد! سکانس‌های اکشن خونین فیلم برای طرفداران ژانر راضی‌کننده خواهند بود اما اغلب به آن نقطه‌ی اوج مورد انتظار نمی‌رسند تا اینک سکانس نبرد نهایی از راه می‌رسد و به جرات می‌توان گفت «پسر جهان را می‌کشد» یکی از بهترین نبردهای پایانی را در میان فیلم‌های مشابه دارد. تقابل تن‌به‌تنِ قهرمان و شرور اصلی را بارها دیده‌ایم اما اینجا فیلمساز به شما فرصت تفکر نمی‌دهد و با یک طراحی مبارزه (fight choreography) خوب، یک نبرد دیوانه‌وار را میان پسرک و شمن به نمایش می‌گذارد.

«پسر جهان را می‌کشد» داستان سرراستی دارد و به حاشیه نمی‌رود، در همین راستا غافل‌گیر کردن مخاطب هم آسان نیست، خصوصا اینکه تماشاگران از همان ابتدا حدس می‌زنند که جون ۲۷ احتمالا همان خواهر فقید پسرک است. با وجود این، چرخش نهایی قصه، به‌شدت سوال‌برانگیز است (اینکه هیلدا ون در کوی در حقیقت مادر واقعی پسرک است)، زیرا مخاطب را در یک دوراهی اخلاقی قرار می‌دهد و ممکن است نگاه ما به قهرمان قصه را عوض کند. این پایان‌بندی چند سوال ایجاد می‌کند: هیلدا ون در کوی که سال‌ها به دنبال فرزند گمشده‌اش بوده، حالا چگونه در کسری از ثانیه دستور قتل او را صادر می‌کند؟ و اصلا او که دقایقی قبل، در برنامه‌ی تلویزیونی شبیه یک بیمار پارانویایی بود، حالا چرا عقلانی‌تر رفتار می‌کند؟

اما سوال مهم‌تر این است که ما با این اطلاعات جدیدی که به‌دست آورده‌ایم، باید طرف چه کسی را بگیریم؟ آیا شمن آدم بدِ قصه است، آزادی‌خواهی که پدر پسرک -حاکم فاسد و بی‌رحم اصلی کشور- را به قتل رساند؟ جون ۲۷ چه؟ کسی که کارهای کثیف خاندان را برایشان انجام داده و دستش به خون آلوده است، آیا باید نگران او باشیم؟ شاید بهتر بود که سازندگان همین مسیر را با شجاعت ادامه می‌دادند؛ این ایده که پسرک جایگاه خود به عنوان عضوی از یک خاندان تمامیت‌خواه را بپذیرد و برای محافظت از مادر دیکاتورش، مقابل شمن قرار بگیرد، می‌توانست جالب و در حدواندازه‌ی پایان‌بندی «اولدبوی»، سیاه و غافل‌گیرکننده باشد اما آثار اکشن استودیویی، معمولا از چنین ایده‌هایی دوری می‌کنند، بنابراین آن چرخشی که سازندگان فکر می‌کردند بسیار هوشمندانه است، برای فیلم آسیب‌زا می‌شود.

۳
متوسط
نکات مثبت
  • بازی بی‌کلام بیل اسکاشگورد
  • نبرد نهایی فوق‌العاده
  • استفاده‌ی هوشمندانه‌ی فیلمساز از رنگ‌ها و تکنیک‌های تدوین
  • راوی نامتعارف و نقش کلیدی آن در ایجاد طنز
نکات منفی
  • جهان‌سازی به‌شدت ضعف
  • عناصر سیاسی داستان بیش از حد سطحی عرضه شده‌اند
  • شخصیت‌های فرعی فراتر از تیپ نمی‌روند
  • چرخش داستانی نهایی، سوال‌برانگیز است

«پسر جهان را می‌کشد» مشکلات خاص خودش را دارد، می‌توانست کمی فشرده‌تر باشد، جهان‌سازی سطحی‌اش را کنار بگذارد و به شخصیت‌های فرعی‌اش اهمیت بیشتری دهد تا از حالت کاریکاتوری خارج شوند اما به عنوان یک فیلم اکشن سرگرم‌کننده که با الهام از کمیک‌بوک‌ها و بازی‌های ویدیویی ساخته شده است، به خواسته‌ی خود می‌رسد و چند سکانس اکشن خوش‌ساخت هم دارد. شاید فیلم را تنها چند روز پس از تماشا از یاد ببرید اما در لحظه، نبردهای پرانرژی و سرشار از خونِ سی‌جی‌آی پسرک با دشمنان، شما را آزار نخواهد داد، البته اگر از طرفداران این جنس خشونتِ کمیک هستید.

شناسنامه فیلم «پسر جهان را می‌کشد» (Boy Kills World)

کارگردان: موریتز مور
نویسنده: تایلر برتون، اسمیت آرند رمرز
بازیگران: بیل اسکاشگورد، جسیکا راث، میشل داکری، فامکه یانسن، شارلتو کوپلی، برت گلمن، عیسی مصطفی
محصول: ۲۰۲۴، آمریکا، آلمان، آفریقای جنوبی
امتیاز سایت IMDb‌ به فیلم: 6.۶ از ۱۰
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 54٪
خلاصه داستان: قهرمان قصه که نامی ندارد (بیل اسکاشگورد)، در دوران کودکی، مرگ خواهر و مادرش را به چشم می‌بیند اما به شکلی معجزه‌آسا جان سالم به‌در می‌برد. او که سال‌ها توسط یک شمن (چهره‌ای مذهبی-معنوی که با عالم ارواح تعامل دارد) آموزش دیده، حالا در جوانی آماده است تا در مقابل هیلدا ون در کوی (فامکه یانسن) قرار بگیرد، دیکتاتور بی‌رحمی که هر سال در یک روز خاص، مخالفان خود را گردهم می‌آورد و آن‌ها را به قتل می‌رساند…

نقد فیلم «پسر جهان را می‌کشد»  دیدگاه شخصی نویسنده است و لزوما موضع دیجی‌کالا مگ نیست.

منبع: دیجی‌کالا مگ



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X