آیا فیلم «سرزمینهای مرزی» آیندهی آثار اقتباسی از بازیهای ویدیویی را نابود کرد؟
فیلم «سرزمینهای مرزی» -یا همان «بوردرلندز»- (Borderlands) با نقدهای کاملا منفی روبهرو شده و منتقدان، آن را «یک فاجعه تمامعیار» توصیف کردهاند. فارغ از اینکه چه سلیقه یا دیدگاهی دارید، این فیلم یک شکست کامل است. در زمان نگارش این مطلب، فیلم مذکور با بودجهی ۱۱۰ میلیون دلاری، ۲۱.۲ میلیون دلار فروش داشته است. سرنوشت تلخی انتظار آن را میکشد و به ندرت پیش میآید که منتقدان، مخاطبان و طرفداران تا این اندازه همصدا باشند و علیه یک اثر سینمایی حرف بزنند. شکست این فیلم اما نه تنها آیندهی الی راث (کارگردان) را خراب و به اعتبار استودیوی گیرباکس (سازندهی بازیها) خدشه وارد میکند، بلکه به استودیوی لاینزگیت (سازندهی فیلم) هم ضرر مالی بزرگی خواهد زد اما مهمتر از همه، شاید نگاهها به فیلمهای اقتباسی از بازیهای ویدیویی را تغییر دهد.
داستان فیلم در سیارهی پاندورا رخ میدهد و پیرامون خلافکاری به نام لیلیث (کیت بلانشت) اتفاق میافتد که همراه با گروهی از آدمهای عجیبوغریب به دنبال یک خزانهی بخصوص است که احتمالا تکنولوژیهای پیشرفتهی گمشدهای آنجا نگهداری میشود. از این نقطه به بعد، همهچیز مبهم میشود. ما حتی هنوز نمیدانیم جو کرامبی، نویسنده مشترک فیلم، کیست و چرا این پروژه چند سال روی قفسه خاک خورده و چه صحنههایی در مرحله توسعه و فیلمبرداری حذف شده یا تغییر پیدا کرده است.
شایعات اینترنتی، کریگ مازن، نویسنده سریال «آخرین بازمانده از ما» را به عنوان کرامبی مرموز معرفی کردهاند. با این حال، او این شایعات را تکذیب کرده است و بعد از هفته اول اکران انتظار نداشته باشید که این موضوع تغییر کند و این شکست به پای این فرد ناشناس نوشته شود. در مورد تغییر رده سنی از «بزرگسالان» (آر) به «پیجی ۱۳» (مناسب برای خانواده) هم شاید باید منتظر «نسخهی ویژه کارگردان» از الی راث باشیم تا ببینیم چه تغییراتی ایجاد شده است. البته اگر صادق باشیم، وضعیت فیلم خرابتر از اینها است که اصلا نسخهی دیگری از آن منتشر شود و آن نسخه بتواند نظرات را تغییر دهد.
با حضور بازیگرانی مثل کیت بلانشت، جیمی لی کرتیس، کوین هارت و جک بلک، این فیلم پتانسیل کافی برای موفقیت را داشت، اما ظاهرا انتخاب بازیگران اشتباه بوده است. اگرچه ما کیت بلانشت را دوست داریم و او یکی از بهترین بازیگران زن دو دههی اخیر است، اما نمیتوانیم از خودمان نپرسیم که آیا او بهترین انتخاب برای نقش اصلی یک بلاکباستر تابستانی بوده است یا خیر. در هر صورت، عملکرد افتضاح فیلم «سرزمینهای مرزی»، روند موفق اقتباسهای سینمایی و تلویزیونی از بازیها را احتمالا تحتتاثیر قرار خواهد داد، اما تا چه اندازه؟
فیلم «بوردرلندز» تاریخساز شد… اما نه از نوع خوب
طبق گزارش ورایتی، پیش فروش بلیتهای فیلم در گیشهی بینالمللی، ۶۰ درصد از بودجه ۱۱۰ میلیون دلاری آن را همین حالا جبران کرده است؛ ضمن اینکه هزینهی تبلیغات فیلم هم حدود ۳۰ میلیون دلاری بوده است که اگر آن را به هزینهی ساخت اضافه کنیم، بودجهی فیلم به ۱۴۵ میلیون دلار میرسد. برای مقایسه، هزینه متوسط بازاریابی برای یک بلاکباستر مدرن حدود ۱۰۰ میلیون دلار یا بیشتر است. با وجود این، صرفهجویی لاینزگیت در تبلیغات نمیتواند توضیح دهد که چرا سالنهای سینما در اواسط ماه اوت تا این حد خالی بودند، آن هم برای یک اقتباس پرزرقوبرق از یک بازی ویدیویی محبوب و پرفروش.
با آغاز اکران بینالمللی، وضعیت فروش فیلم بهبود پیدا خواهد کرد اما تا اینجا، یکی از بزرگترین شکستهای تجاری سال است و تاثیر آن بر استودیوی تولیدکننده را نباید نادیده گرفت. استودیو لاینزگیت پیش از این هم وضعیت خوبی نداشت. یک هفته قبل، در مصاحبهای با هالیوود ریپورتر، آدام فوگلسون، رئیس بخش فیلمسازی لاینزگیت، درباره آینده این شرکت و فیلمهای آیندهاش خوشبین بود و این خوشبینی را به تلاشهای آنها در زمینهی صرفهجویی در هزینهی تبلیغات و کاهش هزینههای ساخت فیلمها نسبت داد.
خوشبینیهای آدام فوگلسون اما با اکران فیلم «سرزمینهای مرزی» احتمالا به سرعت از بین رفت. نکته جالب درباره مصاحبهی او این بود که در آن، به بزرگترین اکران تابستانی لاینزگیت، یعنی «سرزمینهای مرزی» حتی اشاره هم نکرد. شاید او خیلی خوب میدانست که فیلمنامهی الی راث هیچ شانسی برای جذب مخاطب ندارد و آنها یک فیلم سوالبرانگیز تولید کردهاند. به هر حال، این فیلم به قدری بد است که احتمالا سرمایهگذاران هم پس از تماشای آن، متوجه این قضیه شدند. گاهی اوقات، نقدهای منفی به این دلیل است که طرفداران از تغییراتی که در یک اثر سینمایی اعمال شده، رضایت ندارند، اما گاهی یک فیلم واقعا بیکیفیت و ضعیف است، و همهی تماشاگران به وضوح ضعفهای آن را میبینند.
مشکل اصلی اینجاست که استودیوها هرچه قدر هم صرفهجویی کنند، یک اثر بلاکباستری، همچنان پرخرج است و باید به فروش مناسبی برسد. این فیلم برای جبران بودجهاش، باید حداقل ۲۵۰ میلیون دلار فروش داشته باشد که با توجه به عملکرد آن در گیشهی آمریکایی شمالی، احتمالش بسیار پایین است. ضمن اینکه با توجه به کیفیت فیلم، احتمالا در گیشهی جهانی هم از آن استقبال زیادی نخواهد شد، حتی اگر هفتهی اول نسبتا قابل قبولی را پشت سر بگذارد. اما عدم موفقیت این فیلم، چه معنایی برای اقتباسهای دیگر دارد؟
فیلم «بوردرلندز» حتی کسانی که انتظارات پایینی دارند را هم راضی نمیکند
با توجه به حواشی و مشکلات پشت صحنه، این فیلم خوششانس بود که در زمان خودش اکران شد و از همهی اتفاقات کوچک و بزرگ جان سالم به در برد. البته اِعمال تغییرات عمده و تکمیل این پروژه، زمان و پول زیادی گرفت. اینکه لاینزگیت کورکورانه به برداشت الی راث از بازی «بوردرلندز» خوشبین بود یا قربانی تصمیمگیریهای اشتباه خود شد، چیزی است که احتمالا بعدا متوجه خواهیم شد. شاید این فیلم جذابیت زیادی برای مخاطبان نداشته باشد، اما افشاگریهای اعضای گروه فیلمبرداری در آیندهی نزدیک، احتمالا جذاب خواهد بود.
در چند سال گذشته، شاهد خودویرانگری چندین جهان سینمایی برنامهریزیشده و لغو چندین دنباله بودهایم. «سرزمینهای مرزی» استثنا نیست. اینکه این فیلم توانست در ماه اوت منتشر شود، قابل احترام است. اما حتی اگر اکران آن شش ماه دیگر به تعویق میافتاد و صحنههای زیادی از آن دوباره فیلمبرداری میشد، بازهم نمیتوانست به فیلم بهتری تبدیل شود.
کیت بلانشت این نقش را پذیرفت تا از دوران دیوانهوار کووید-۱۹ عبور کند، و باید از یک بازیگر باتجربه که برای یک نقش مسخره تمام تلاشش را میکند، قدردانی کرد، درست مثل نقشآفرینی کمیک ماکس فون سیدو در نقش مینگ در فیلم «فلش گوردون». با وجود این، انتخاب بلانشت برای نقش لیلیث، منتقدان را گیج و طرفداران را ناراحت کرد، زیرا سن او بیش از دو برابر این شخصیت محبوب بود و باید شوخیهای بیمزهای را تحمل میکرد که برای کودکان دبستانی نوشته شده بود.
استودیو، انتقادات اولیه را نادیده گرفت و به جلو حرکت کرد. از طرف دیگر، برنامهریزی برای انتشار همزمان فیلم با قسمت جدید «ددپول» عملا تضمین میکرد که «سرزمینهای مرزی» بینندگان زیادی را از دست خواهد داد. شگفتانگیزترین بخش این است که فیلم عاشقانه غمانگیز «با ما به پایان میرسد» با وجود نداشتن ستارگان بزرگ، نقدهای متوسط و کمپین بازاریابی کمرنگ، آن را در گیشه شکست داد. در حقیقت، این رقابت شدید با «ددپول و ولورین» نبود که «سرزمینهای مرزی» را نابود کرد.
با وجود انتقاداتی که به اولین تصاویر فیلم و لحظات کمدی آن شد، لاینزگیت به نادیده گرفتن مشکلات ادامه داد. اگر آنها معتقد بودند که این فیلم به موفقیت بزرگی تبدیل خواهد شد، از سرمایهگذاری برای تبلیغات گستردهی آن خودداری نمیکردند. بازخوردهای منفی اولین تریلر فیلم را هم نباید نادیده گرفت که پنج ماه قبل منتشر و با انتقادات شدید روبهرو شد. تریلر نهایی فیلم هم که مدتی قبل در دسترس گرفت، وضعیت مشابهی داشت که نشان میداد هیچکس برای تماشای این فیلم هیجانزده نیست و تبلیغات فراوان هم نمیتواند دیدگاهها را تغییر دهد.
آیا «بوردرلندز» آیندهی فیلمهای اقتباسی از بازیها را نابود کرد؟
اولین نکتهای که باید در نظر گرفت، این است که فیلم «سرزمینهای مرزی» هرگز یک پدیده فرهنگی بزرگ نبوده است. بله، سری بازی اصلی محبوب است و طرفداران زیادی هم دارد اما خارج از حوزه بازیهای ویدیویی، این فیلم در مدیوم سینما جذابیت زیادی نداشت و به روح بازیها هم وفادار نبود. ساختن یک بلاکباستر در این مقیاس سالها زمان و تلاش زیادی میبرد. امپراتوری دنیای سینمایی مارول یک شبه ساخته نشد. مارول از دههی ۹۰ میلادی با فیلمهایی همچون «بلید» تلاش کرد تا کمیکهایش را به زبان سینما تجربه کند و سالها زمان برد تا به جایگاه فعلی برسد. فقط به این خاطر که یک بازی، کمیک یا کتاب محبوب است، نباید انتظار داشت که نسخهی سینماییاش هم جواب دهد و پرفروش شود.
لاینزگیت قبلا وارد حوزه ساخت آثار سینمایی بر اساس فرنچایزهای دیگران شده بود، آنها فیلم «پاور رنجرز» را بر اساس سریال کودکانه محبوب دههی ۹۰ میلادی ساختند، که از هر نظر ناموفق بود و تنها ۱۴۰ میلیون دلار در سراسر جهان فروش داشت. عملکرد تجاری ضعیف آن را میتوان به پای رقبای قدرتمند فیلم در گیشه و استفادهی ناکارآمد از نوستالژی نوشت، اما در هر صورت، نمیتوان انکار کرد که لاینزگیت مسیر را اشتباه رفته و فیلم خوبی هم نساخته بود. عجیب است که آنها با «سرزمینهای مرزی» همان اشتباهات را بار دیگر تکرار کردند.
با شکست «سرزمینهای مرزی»، انتظار میرود استودیوها بودجه فیلمهای اقتباسی از بازیهای ویدیویی را از قبل هم بیشتر کاهش دهند، همانطور که قبلا شروع به کاهش هزینههای بازاریابی کردهاند. این تغییرات البته منحصرا به خاطر «سرزمینهای مرزی» نیست، این روزها حتی آثار بلاکباستری پرسروصدا هم ممکن است شکست بخورند. اما واقعیت این است که فیلمهای اقتباسی از بازیها، همواره با چالش روبهرو بودهاند و حالا با عملکرد «سرزمینهای مرزی»، استودیوها با تردید بیشتری به سراغ ساخت چنین اقتباسهایی خواهند رفت. توجه داشته باشید که حتی فیلم «شکارچی هیولا» در سال ۲۰۲۰ به فروش ۴۰ میلیون دلاری رسید؛ این میزان فروش کافی نبود تا به سوددهی برسد اما نشان میدهد که حتی آن فیلم ضعیف و توهینآمیز هم از «سرزمینهای مرزی» فروش بهتری داشته است.
با این اوصاف، احتمالا فیلمهای بعدی با بودجهی محدودتری، مثلا حدود ۴۰ الی ۵۰ میلیون دلار ساخته خواهند شد یا مستقیما وارد حوزهی سریالهای تلویزیونی میشوند، زیرا آنجا اوضاع به مراتب بهتر است. برای یک بودجهی نجومی مثلا ۱۵۰ الی ۲۰۰ میلیون دلار، باید با یک فرنچایز بازی خاص روبهرو باشیم یا یکی از سرویسهای استریم مانند نتفلیکس یا اپل تیوی پلاس حاضر شوند چنین بودجهای را تقبل بکنند. اما اگر خوشبین باشیم، اثر موفق بزرگ بعدی، میتواند بار دیگر شرایط را تغییر دهد. فیلم اقتباسی بعدی اگر پرفروش ظاهر شود، استودیوها اندکی شجاعت پیدا میکنند تا روی چنین آثاری سرمایهگذاری کنند اما فعلا، متاسفانه فیلمهای اقتباسی از بازیها روزهای سیاه و تراژیکی را سپری میکنند.
منبع: movieweb