بهترین کتابهای آرامش ذهن که باید بخوانید
روزهای پر از خبر و حادثهای است. به هر گوشهی جهان که نگاه میکنی سرشار از رویدادهای دردناک، غمانگیز و دلهرهآور است. سیل سهمگین جان صدها نفر را گرفته، گروهی از شبه نظامیان متعصب به شهرهای کشورشان حمله کردهاند و جان هموطنانشان را گرفتهاند. شهری زیر بمباران هواپیماهای اشغالگران با خاک یکسان شده. گرانی، تورم، بیکاری، ناامیدی، یاس و حس رها شدگی همه را بیچاره کرده. در این اوضاع و احوال از آرامش ذهن حرف زدن شاید خندهدار باشد. اما داشتن آرامش ذهن یکی از مهارتهای زندگی است که در شرایط بحرانی به داد آدم میرسد. برای دست یافتن به این مهارت و بهره گرفتن از آن روشهای گوناگونی وجود دارد که با تمرین و ممارست به دست میآیند. در کنار آن مطالعهی کتاب برای آرامش ذهن و آشنا شدن با جدیدترین تکنیکهای تمدد اعصاب بهترین کار در دنیای پر آشوب است.
آرامش ذهن به حالتی از آگاهی گفته میشود که در ان فرد بیتنش، استرس یا اضطراب به نوعی توازن و تعادل داخلی میرسد. در این موقعیت فرد میتواند با تمرکز بیشتر فعالیتهای روزانه را انجام دهد و بهتر تصمیم بگیرد. وقتی فرد به این مرحله میرسد و توازن داخلیاش برقرار میشود حس رضایت، خوشبختی و توانایی روبهرو شدن با سختیها و مسائل گوناگون را پیدا میکند، در نتیجه اعتمادبهنفساش بالا میرود و عملکردش بهبود مییابد.
معرفی کتاب برای آرامش ذهن و اعصاب (کتاب حال خوب کن)
۱- «آرامش»
آلن دوباتن نویسنده، فیلسوف و مدیر موسسهی مدرسهی زندگی است. او که دانشجوی مدرسهی فلسفهی دانشگاه هاروارد بوده برای نوشتن کتاب دانشگاه را رها کرد و به یکی از محبوبترین و پرفروشترین نویسندگان کتابهای فلسفی به زبان ساده تبدیل شد.
او در شهر زوریخ از پدر و مادری زادهی بندر اسکندریه در مصر به دنیا آمد. پدرش ژیلبو بعد از به قدرت رسیدن جمال عبدالناصر به سوئیس مهاجرت کرد و همراه دوستاش موسسهی مالی جی. ای. ام را تاسیس کرد. آلن در مدرسهی دراگن تحصیل کرد. بهد در مدرسهی هارو در جنوب بریتانیا دبیرستان را تمام کرد. در دانشگاه کمبریج تاریخ خواند. دورهی کارشناسی ارشد را در مدرسهی فلسفهی کینز کالج لندن گذراند. در دانشگاه هاروارد در دوری دکترای فلسفهی فرانسه تحصیل میکرد که همه چیز را ول کرد تا نویسنده شود و عامهی مردم را با فلسفه آشتی دهد.
دوباتن معتقد است اضطرابهای درونی یکی از اصلیترین عوامل از بین رفتن آرامش ذهن است و اگر کنترل نشود مشکلات زیادی ایجاد خواهد کرد. به همین خاطر دست به کار شد و کتاب «آرامش» را نوشت. او در این اثر به اعماق وجود انسان رفته و دلایل بروز استرس، پرخاشگری، عصبانیت و اضطراب افراد را واکاوی کرده. نقش مسائل و مشکلات بیرونی مثل فشار کشندهی کار، تورم، بیکاری، گرانی، عدم امنیت شغلی و… را دیده و به این نتیجه رسیده که باید روشهای کنترل استرس و اضطراب و رسیدن به آرامش ذهن را به مردم آموخت.
یک کتاب برای غلبه بر اضطراب، دوباتن اعتقاد دارد بدترین تصمیمات زمانی گرفته میشوند که آرامش ذهن از بین رفته باشد. او در این اثر سه فصلی استدلالهای قشنگ و طنزآمیزی میکند تا مخاطبان بتوانند از خودشاان در مقابل دلهره، اضطراب، وحشت و هراش محافظت کنند.
مدیر موسسهی مدرسهی زندگی بهره گرفتن از سنتهای شرقی و بودایی برای رسیدن به آرامش ذهن را مفید کاربردی میداند. او باور دارد اگر در شرایط ویژهای آرام بنشینیم و با کمک گرفتن از تکنیکهای خاص مراقبه کنیم و ذهن را از افکار مزاحم خالی کنیم، به خودآگاهی و آرامش ذهن خواهیم رسید.
در بخشی از کتاب «آرامش» یکی از کتابهای آرامش ذهن که با ترجمهی محمد کریمی توسط نشر کتابسرای تندیس منتشر شده، میخوانیم:
«یکباره هراس آغاز میشود: آن هنگام که دندانهایمان را مسواک میزنیم و از پشت دیوار اتاق هتل غیرمستقیم سروصدای مشاجرهی زوج اتاق کناری را میشنویم؛ آن هنگام که زوجی اخمو را پشت میز بغلی در رستوران میبینیم و البته آن هنگام که جنجال به روابطمان هجوم میآورد.»
۲- «من ذهنآگاه هستم / من ذهنآگاه هستم: ۲۵ درس برای شاد زیستن و رهایی از اضطراب و افسردگی»
ما ایرانیها به دلیل تربیت خشن والدین، آموزش دیدن در مدارسی که معلماان و مدیران بیکفایت، آسیب دیده و روان رنجور بر مسند کار بودهاند و شرایط کلی جامعه و کشور در اضطراب، استرس و دلهره و وحشت غوطه میخوریم و همیشه افسوس گذشته را میخوریم و امیدمان به فردایی است که هنوز نیامده و نامشخص است. به خاطر زندگی در این شرایط فرسوده شدهایم و تصوری از آرامش ذهن نداریم. پس باید برای کنترل کردن فشارهای روحی روانی و رسیدن به آرامش ذهن «من ذهنآگاه هستم» را بخوانیم.
کریستف آندره نویسنده و روانپزشک فرانسوی که در زمینهی اختلال اضزراب، افسردگی، هیجانات فردی و درمان شناختی مطالعه و کار میکند روش خاصی برای رساندن مراجعاناش به آرامش ذهن دارد که در این اثر شرح داده.
نویسنده تخصصاش کمک کردن به کسانی است که نگران، درگیر گذشته و منتظر آینده هستند. او بارها گفته با توجه به اینکه گذشته عوض شدنی نیست و آینده نامعلوم است پس کسانی که نگران و دلشوره دارند انرژیشان را بیهوده هدر میدهند و به جسم و روحشان آسیب میزنند. راه حل خودآگاهی است. ذهنآگاهی بخشی از مفهوم آگاهی است که فرد به همهی احساساتاش آگاه میشود و میتواند با انتخاب و تمرکز بر یکی از آنها تقویتشان کند یا از بین ببردشان.
رئیس بخش رواندرمانی بیمارستان سنتآن شهر تولوز فرانسه برای رها کردن افراد از شر اضطراب، استرس و افسردگی و رسیده به آرامش ذهن و شادی ذهنشان را پرورش میدهد. او از تکنیکهای تنفس عمیق، گوش دادن به صداها، درک حواش جسمی و مراقبه بهره میبرد.
یک کتاب برای درمان افسردگی، کریستف انده معتقد است با اندکی تلاش و ممارست میتوان به افکار سر و سامان داد. او تاکید میکند با مطالعه و اجرای توصیههای ۲۵ درسی که در نوشتهاش آمده میتوان به آرامش ذهن رسید.
در بخشی از کتاب «من ذهنآگاه هستم / ۲۵ درس برای شاد زیستن و رهایی از اضطراب و افسردگی» که با ترجمهی محیا احمدیپور توسط نشر شمعدونی منتشر شده، میخوانیم:
«بهتر است تا وقتی که ممکن است همان جا بمانید، بدون آنکه بخواهید منتظر چیز دیگری باشید. به هیچ چیز دیگر فکر نکنید. فقط کافی است آنجا بمانید و تمام تلاشتان را بکنید تا از موهبت های بی شمار این لحظه بهره ببرید.»
۳- «هنر ظریف رهایی از دغدغهها / روشی نو برای خوب زندگی کردن»
مارک منسون یکی دیگر از پروردههای صنعت کتاب ایالات متحده در بخش خودیاری است که روانشناسان و صاحبان نظر کتابهایشان را تایید کرده و به مخاطبان معرفی میکنند.
او روز نهم ماه مارس سال ۱۹۸۴ در شهر آستین ایالت تگزاش به دنیا آمد. دوران دبستان و دبیرستان را در زادگاهاش تمام کرد و سال ۲۰۰۷ بعد از چهار سال تحصیل در رشتهی حسابداری از دانشگاه بوستون فارغالتحصیل شد. دو سال بعد، در حین کار در بخش مالی شرکتی بزرگ وبلاگاش را ساخت و شروع به نوشتن کرد. کمکم نوشتههایش که دربارهی فرهنگ، روابط انسانی، روانشناسی، پیدا کردن شریک زندگی، تمدد اعصاب و حفظ آرامش بود طرفداران زیادی پیدا کرد. منسن اولین کتاباش «هنر ظریف رهایی از ذغذغهها» که راههای موثر و جدید برای خوب زندگی کردن را یاد میدهد را روانهی پیشخان کتابفروشیها کرد.
او در این اثر به فرهنگ مسلط بر جوامع خرده میگیرد که از مردم انتظارات مثبت اما غیر واقعی دارد. اگر دقیق نگاه کنیم انتظارات بر نداشتههای افراد متمرکز است که فقدانهای شخصی و شکستها را برجسته میکند و نتیجهای جز بروز اضطراب، استرس، دلهره، دلشوره و نگرانی ندارد.
یک کتاب برای کنترل و مدیریت خشم، نویسنده میگوید همهچیزهای خوب زندگی در نتیجهی پیروز شدن بر خاطرههای تلخ، شکستها، زمین خوردنها و ناامیدیها به دست میآیند. پس نباید از گذشته بد، ناکامیها و دلشکستگیها فرار کرد. به بیان دیگر فرار از رنج بردن چیزی جر زنج نصیب آدمی نمیکند. برای رسیدن به موفقیت باید تلاش کرد و سختی کشید اما در کنارش میتوان آرامش ذهن داشت.
در بخشی از کتاب «هنر ظریف رهایی از دغدغهها / روشی نو برای خوب زندگی کردن» که با ترجمهی میلاد بشیری توسط نشر میلکان منتشر شده، میخوانیم:
«مشکل واقعی این است: جامعهٔ امروز ما از طریق عجایب فرهنگ مصرفگرا و شبکههای اجتماعی و خودنمایی و هی ببین زندگی من خیلی از زندگی تو جذابتر است و… نسلی را پرورش داده که عقیده دارد داشتن تجربیات منفیای مانند اضطراب، ترس، گناه و… اصلاً خوب نیست.»
۴- «عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست»
حال خوش که همیشگی نیست. اگر کسی همیشه خوشحال یا بد حال و ناراحت باشد باید به روانشناس مراجعه کند و کمک بگیرد. ولی همهی ما در شرایط سخت قرار میگیریم. عزیزانمان را از دست میدهیم، ناامید میشویم، شکست میخوریم، قلبمان میشکند، طرد میشویم و خلاصه زمین و زمان برایماان تیره و تار میشود. اما باید با این شرایط کنار بیاییم، سوگواری کنیم تا به آرامش ذهن برسیم.
مگان دیواین نویسندهی شناخته شدهی حوزهی روانشناسی در آخرین روز ماه سپتامبر سال ۱۹۷۰ در شهر باگور ایالت میشیگان به دنیا آمد. از کودکی عاشق هنر بود. به همین خاطر بعد از پایان دوران دبیرستان در مدرسهی هنر دانشگاه میشیگان تحصیل کرد. بعدها در مدرسهی هنر و روانشناسی دانشگاه آنتیوخ نیوانگاند فوق لیسانس گرفت. از سال ۲۰۰۱ به عنوان رواندرمانگر مشغول کار شد و با معتادان و بیخانمانها کار کرد. بعدها در مطب شخصیاش بیشتر وقتاش را صرف قربانیان تجاوز و کسانی که از تروما رنج میبردند و سوگوار بودند، کرد.
مگان در کتاب «عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست» به اندوه، سوگ و فقدان پرداخته. او معتقد است بهترین کار دربارهی کسانی که از فقدان کسی یا چیزی رنج میبرند محترم شمردن سوگواریشان است.
نویسندهی کتاب که در سوگ، اندوه و غم غوطه میخورده، ماهها در خود فرو رفته، اشتهای غذا خوردن را از دست داده، بیوقفه گریه کرده، ناامیدی و یاس همهچیزش را از بین برده و نگرانی و اضطراب ویراناش کرده. آرامش ذهن برایش به رویا تبدیل شده بوده. بیشتر از چند دقیقه نمیتوانسته بیرون از خانهاش باشد. روزی تصمیم گرفت خود را در خانه حبس کند و تا بهتر نشدن شرایط بیرون نرود. مگان که از تغییر شناختی، اضطراب و از دست دادن حافظه رنج میبرد، توانست با استفاده از مهارتهای روانشناختی و تجربیاتی که به دست آورده بود آرام شود و تفاووت بین رفع درد و مرهم گذاشتن را بیاموزد.
روانشناس و انسانشناس اجتماعی در کتاباش به مخاطبان یاد میدهد سوگواریشان را عکسالعملی طبیعی به مرگ، فقدان و از دست دادن بدانند. او معتقد است برای رسیدن به آرامش ذهن باید به اطرافیان کمک کرد. اگر استخوانی بشکند به درمان نیاز دارد. یعنی کسی باید آن را ثابت نگه دارد تا پروسهی زمانبر جوش خوردن و به حالت عادی برگشتن طی شود. پس اگر کسی در اطراف ما سوگوار و دردمند است باید کمکاش کنیم تا به آرامش ذهن برسد.
در بخشی از کتاب «عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست» که با ترجمهی آرزو مومیوند که توسط نشر میلکان منتشر شده، میخوانیم:
«شعار، خودیاری، توصیههایی که با نیت خوب گفته میشوند، و پیشنهادها هدفشان بیرونکشیدنِ شما از درد است. هروقت که ما درمورد دردمان صحبت کنیم، کسی آنجا هست که کمک کند این درد از بین برود. در این مدل، درد چیز بدی است و باید حذف شود؛ اما درد شما قوی است و به این زودی از بین نخواهد رفت.»
۵- «دمی آرام بگیر و فرزانهشو»
آرامش ذهن گوهری است کمیاب که همه تلاش میکنند تصاحباش کنند اما شکست میخورند و خسته، کسل، فرسوده، افسرده، مضطرب، نگران و وحشتزده گوشهای کز کرده و سر در گریبان میبرند.
در جهانی که در آن زندگی میکنیم کسانی که راههای دست یافتن به این گوهر را نشان میدهند را باید بر سر گرفت. یکی از آنها هیمن سونیم نویسندهی کرهای و از تاثیرگذارترین مربیان مکتب ذن بودایی است.
سونیم در سئول پایتخت کره جنوبی به دنیا امد. بعد از پایان تحصیل در دبستان و دبیرستان برای آموختن فیلمسازی به ایالات متحده رفت اما معنویات گرفتارش کرد. سینما را رها کرد و برای آموختن تعالیم رسمی رهبانی در دانشگاههای هاروارد، برکلی، پرینستون و سئول الاهیات و ادیان خواند. دهها نفر از مراجعانش میخواستند راهکارهایی برای روبرو شدن با ذغذغههای روزمره ارائه کند. کتاب «دمی آرام بگیر و فرزانهشو» یکی از بهترین کتابهای آرامش ذهن پاسخی است به درخواست مخاطبان. این اثر هشت فصلی به بخشهای گوناگون زندگی میپردازد و نشان میدهد چگونه میتوان با بهره گرفتن از خودآگاهی میتوان با احساسات منفی مقابله کرد و به آرامش ذهن رسید. او برای ما که میدانیم باید به درون تکیه کنیم راههایی ارائه میکند که تا بتوانیم آرامش ذهن و آگاهی را به چنگ آوریم و شرایط را بهبود ببخشیم و مدیریت کنیم.
اگر فکر میکنید سررشتهی زندگیتان از دست رفته، افکار مخرب ذهنتان را پر کرده، زیر فشار کار له شدهاید، آینده برایتان تاریک و ترسناک است، اطرافیان، همکاران، اقوام و دوستان آزارتان میدهند و در آرزوی به دست آوردن آرامش هستید باید این کتاب را مطالعه کنید تا با راز و رمز رسیدن به آرامش ذهن آشنا شوید.
اما کونس یکی از دبیران هفتهنامهی پابلیشر ویکلی دربارهی این کتاب مینویسد: وقتی کتاب را میخواندم اشک میریختم و میخندیدم. حرفهای نویسنده ساده، آشنا و دلنشین بودند. او پیروزیها و ناکامیهای زندگیاش را بهانه کرده تا به مخاطبان بگوید یکی از راههای رسیدن به آرامش ذهن وقت گذراندن با دوستان، اعضا خانواده و کسانی است که دوستمان دارند.
در بخشی از کتاب «دمی آرام بگیر و فرزانه شو» که با ترجمهی نازنین فیروزی توس نشر میلکان منتشر شده، میخوانیم:
«ما نه میتوانیم و نه میخواهیم از تکتک چیزهایی که در جهان رخ میدهد، آگاه باشیم. اگر چنین میکردیم، از اضافهبار اطلاعات دریافتی، دیوانه میشدیم. اگر مانند این دوستم از دریچه ذهن خود به جهان نگاه کنیم، بیدرنگ متوجه خواهیم شد که بهدنبال چه هستیم؛ چراکه ذهن ما بر آن متمرکز میشود.»
۶- «نیروی حال / رهنمودی برای روشنبینی معنوی»
افسردهها کسانی هستند که ثروت درونی و آرامش ذهنشان را از دست داده و سردرگماند. آنها با خواندن این کتاب راه و رسم به دست آوردن و استفاده از نیروی مثبت زندگی که نیروی حال نامیده میشود را میآموزند.
اکهارت تول نویسنده و معلم معنوی نامداری بود که سال ۱۹۴۸ در آلمان به دنیا آمد. او چند سال از دوران جوانی را بیکار و سرگردان بود، سرخوشی درونی را تجربه کرد و به معلم معنوی خوبی تبدیل شد.
الکهارت پیش از شروع دههی سوم عمرش ار افسردگی شدید رنج میبرد و زندگی کردن برایش غیرممکن شده بود. شبی که طاقتاش طاق شده بود و به لبهی پرتگاه نیستی رسیده بود تحولی در دروناش اتفاق افتاد، مسیر زندگیاش عوض شد و به سوی پیدا کردن حقیقت و آرامش درونی و معنوی رفت. او پیرو و پایبند هیچ فرقه، گروه و روش خاصی نیست. روش خاص خودش را دارد. معتقد است راهی برای خلاص شدن از شر رنج بردن و رسیدن به آرامش ذهن وجود دارد.
اکهارت تول در کتاب «نیروی حال / رهنمونی برای روشبینی معنوی» که اولبارسال ۱۹۹۷ نوشته و روانهی پیشخان کتابفروشیها کرد میگوید زندگی در زمان حال، واقعیترین راه رسیدن به خوشبختی و داشتن ضمیری روشن است. شاید بگویید این گفته تکراری است اما نثر روان، ساده و جذاب نویسنده، لحن حمایت کننده و شور و اشتیاقاش این اثر را مناسب کسانی کرده که به فکر زندگی در زمان حال هستند.
یک کتاب برای لذت بردن از زندگی، نویسنده معتقد است بروز بیماریها به دلیل نبخشیدن خود است. وقتی روانرنجوریها و مشکلات روحی روانی به تدریج در بدن انباشته و مانع لذت بردن از زندگی میشوند افراد سعی میکنند با کار کردن بیش از اندازه، پرخوری، جراحی زیبایی و … مشکلات را پنهان کنند.
در فصل اول به مفهوم کاملگرایی و میل انسان به کامل بودن پرداخته شده. افراد از چیزی لذت میبرند که کاملشان کند و اشتباهات و نقصهاشان را نادیده بگیرد. آن عامل خارجی میتواند شغل، همسر، جایگاه اجتماعی و ثروت باشد. در این کتاب میآموزیم همه کامل و بینقص هستیم ولی چون به این جنبه از زندگی اشراف نداریم، نمیتوانیم بپذیریم که تواناییهای ما برای حل مشکلات کافی است.
فصل دوم کتاب به تعریف نفس اختصاص پیدا کرده. نفس همان خواستهها و لذتهای آنی است که مانع از یکی شدن ما با جهان هستی میشود. ماهیت تمام موجودات جهان یکی است و با شناخت آن میتوان به معنویات متصل شد اما نفس باعث میشود تا نتوانیم به عالم معنوی متصل شویم. نفس از طریق ایجاد اختلال زنده میماند و به حیاتاش ادامه میدهد. نفس باعث میشود تا بر هر چیزی کنترل داشته باشیم و از لحظه حال غافل شویم. نفس باعث اختلاف بین درون و بیرون ما میشود. نفس یا ایگو از طریق ایجاد کشمکشهای درونی زنده میماند و هر روز ذهن ما را با چیزی سرگرم میکند. وقتی میخواهید بخوابید، عملکرد نفس باعث میشود مدام در گذشته غرق شوید و به اتفاقات خوب و بد گذشته فکر کنید. این نوع تولید فکر باعث میشود نتوانید در لحظه حال و اکنون باشید.
نویسنده در فصل سوم دربارهی پدیدهی روشنشدگی صحبت میکند. وقتی بر افکارتان مسلط میشوید از خود حقیقیتان آگاه میشوید و دوباره به دنیا میآیید. در این فرکانس ذهنی میتوانید با منشاء کائنات ارتباط برقرار کنید و روحتان را اعتلا بخشید.
ذهن و زمان جداشدنی نیستند و وقتی میتوان در لحظهی حال زندگی کرد که توهم زمان را فراموش کرد. این را به یاد داشته باشید که گذشته یک خاطره است و آینده یک رویا، بنابراین لحظه حال واقعی است. اگر اینطور است چرا به دنبال کنترل بر زمان هستیم؟ اگر مردم از تفریح یا ورزش کردن لذت میبرند به این دلیل است که فقط به لحظهی حال فکر میکنند. اکهارت در فصل چهارم به دو نوع زمان اشاره میکند زمانی که حقیقی است و زمان دیگر که مردم در آینده یا گذشته زندگی میکنند.
برخی اوقات با کسانی آشنا میشوید که انرژی منفی ساطع میکنند. سعی میکنید تا انرژی منفیشان را دفع کنید. در فصل پنجم یاد میگیریم چطور دست از کنترل کردن برداریم. گاهی خودمان را سرزنش میکنیم که همسر یا خانواده آنطور که انتظار داشتیم نبودند. این درد باعث میشود همواره دیگران را قضاوت کنیم. به دیگران اجازه ندهید تا روی شما تاثیر منفی بگذارند. افراد کنترلگر با تحریک احساسات دیگران سعی میکنند ذهن آنها را در اختیار بگیرند. اما در لحظهی حال بمانید و ضعفهایتان را پنهان کنید.
در بخشی از کتاب «نیروی حال / رهنمودی برای روشنبینی معنوی» که با ترجمهی هنگامه آزرمی توسط نشر کلک آزادگان منتشر شده، میخوانیم:
«در تو هم مانند تمام افراد بشر، بعدی از آگاهی وجود دارد که بسیار ژرفتر از افکار تو است. بعدی که خود واقعی تو است و می توان آن را حضور، آگاهی یا شعور مطلق نامید. بعضی از تعالیم باستانی آن را مسیح درون یا ذات بودایی تو نامیده اند.»
منبع: دیجیکالا مگ