۶ کتاب دربارهی تفکر انتقادی، ابزار تشخیص ادعاهای نادرست
همه ما در زندگی روزمره با انواع و اقسام ادعاها مواجه میشویم؛ هدف اساسی این ادعاها شکل دادن به افکار ما و تأثیر گذاشتن بر رفتارهایمان است. چک کردن کانالهای تلگرامی، گوش دادن به رادیو در تاکسی، دیدن تلویزیون در خانه، مکالمههای کاری و حتی صحبت با دوستانمان همه و همه موجب تأثیرگذاری بر باورها و نگرشهای ما و احیانا انجام دادن کاری میشوند. ولی ما از کجا بدانیم که چه ادعاها و عقایدی را بپذیریم و کدام عقاید را رد کنیم؟ ما نیازمند ابزارهایی عقلانی هستیم تا بتوانیم ادعاهای نادرست کمتری را بپذیریم و با پیامدهای منفی کوچکتری روبهرو شویم. تفکر نقادانه ابزارهای لازم را برای بررسی ادعاهایی که به طور روزانه با آنها روبهرو میشویم، در اختیارمان میگذارد. اما تفکر نقادانه چیست؟
برای تفکر نقادانه تعریفهای مختلفی وجود دارد. ما در این یادداشت به معرفی سه تعریفی میپردازیم که ضعفهای یکدیگر را پوشش میدهند و با یکدیگر تضادی ندارند.
۱. تفکری که نشانگر اشراف بر مهارتها و تواناییهای فکری است.
۲.هنر اندیشیدن دربارهی تفکر خود در عین اندیشیدن به بهبود آن، یعنی تفکری واضحتر، درستتر و قابل دفاعتر.
۳.تفکری که کاملا از تمایل طبیعی آدمی به خودفریبی و توجیه عقلانی کسب خواستههای خودخواهانه خود آگاه است و دائما در برابر این تمایل از خود محافظت میکند.
در این یادداشت قصد داریم به معرفی کتابهایی بپردازیم که به ما برای تقویت تفکر نقادانه کمک میکنند. همینطور با شیوه درست استدلال کردن آشنا میشویم.
تفکر انتقادی واکاوی مبانی نظری و عملی
تفکر انتقادی نقشی قابل توجه در عملکرد افراد در مقاطع تحصیلی، پیشرفت شغلی و جایگاه حرفهای دارد. پس از خواندن کتاب تفکر انتقادی با موضوعات زیر آشنا میشویم؛
۱. مرور مفهوم تفکر انتقادی، رویکردهای موجود نسبت به آن و فعالیتهایی که این نوع تفکر شامل میگردد.
۲.آشنایی با مفهوم جدیدی تحت عنوان عمق و کیفیت تفکرانتقادی
۳. شناخت مفهومی جدید به نام جسارت علمی به همراه پیامدهای گسترده آن برای تمامی جنبههای فراگیری.
۴.آموزش تفکر انتقادی که از طریق مباحثه و تمرینهای متعدد به آن میپردازیم.
۵.آموزش جسارت علمی بهعنوان مهارتی یاریبخش در تسهیل تفکر انتقادی
این کتاب برای استادان و معلمان، علاقهمندان به آشنایی با تفکر انتقادی، دانشجویان و افرادی که به دنبال ارتقای شغلی هستند، مناسب است.
جنیفرمون نویسندهی کتاب تفکر انتقادی در مرکز عالی مطالعات رسانه، دانشگاه بورنموث و بهعنوان مشاوری مستقل مشغول به فعالیت است. او جایزهی انجمن ملی تدریس را برنده شده است و کتابهای فراوانی در حوزه یادگیری و تعلیم و تربیت، نوشته است.
فرایند تفکر انتقادی دارای سه بعد است: ژرفا، وسعت و زمان. این فرایند عینی است و ماهیت ذهنی ندارد. تفکر انتقادی ارزیابی شحصی نیست، بلکه انعطافپذیری در بهکارگیری عقاید و نظریات دیگران است..
تفکر انتقادی تفکری راهبردی درباره یک موضوع بسیار مهم مثل یک سؤال امتحانی است. باید آن را به شکل انتقادی تجزیه کرده و نقطهنظر خود را توجیه کنیم تا بتوانیم جزئیات آن را درک کنیم.
راهنمای تفکر نقادانه پرسیدن سؤالهای بهجا
وقتی میخواهیم کاری را انجام دهیم، ممکن است بین کارشناسان، اختلاف نظری وجود داشته باشد. این اتفاق در برنامههای خبری تحلیلی هم رخ میدهد؛ دو کارشناس با وجود تحصیلات یکسان، دربارهی موضوع خاصی نظرات کاملا متفاوتی دارند. مشکل از آنجا شروع میشود که ما در همهی کارها نمیتوانیم مهارت کسب کنیم. نمیتوانیم همزمان پزشک، تحلیلگر بازار بورس، معلم فرزندمان، تعمیرکار خودرو و… شویم. اما مصرفکننده خدماتی هستیم که این کارشناسان ارائه میدهند. ما نیازمند ابزاری هستیم تا بتوانیم میان نظرات متفاوت کارشناسان، دست به انتخاب بزنیم. کتاب راهنمای تفکر نقادانه، حرفهایی برای گفتن دارد.
ام. نیل براون و استیوارت ام. کیلی، این کتاب را بر اساس تجربیات خود در کلاسهای درس نوشتهاند. تقریبا هر کداممان میتوانیم از راهنمای تفکر نقادانه استفاده کنیم تا بتوانیم کیفیت استدلال کردنهایمان را بالا ببریم.
این کتاب از ۱۴ فصل تشکیل شده است که فصل پایانی تمرین و مرور مطالب را شامل میشود؛ با خواندن کتاب یاد میگیریم فایدهی پرسیدن سؤالهای بهجا چیست، دلایل استدلال کداماند، کدام واژهها یا عبارتها مبهماند، دربارهی مغالطهها مطالب مفیدی میآموزیم، دربارهی فریبدهنده بودن آمارهای عرضه شده اطلاعات مناسبی کسب میکنیم و مطالب بسیار مهم دیگری را یاد میگیریم.
ما انسانها در برخورد با هر ادعایی از قبل ذهنیتی داریم. یعنی آموختهاین که به بعضی چیزخا اهمیت بدهیم، به دنبال منافع خاصی باشیم و روی بعضی ادعاها حساب نکنیم؛ بنابراین ما تفکر نقادانه را همیشه از خلال عقاید فعلی خود آغاز میکنیم. ما به عقاید فعلی خودمان تعلق عاطفی داریم. آنها عقاید ما هستند و این کاملا قابل درک است که بخواهیم از آنها محافظت کنیم. این نکتهای است که جا دارد تأکید بهخصوصی بر آن داشته باشیم. ما در هر تصمیمی که میگیریم کولهباری شخصی به همراه داریم، یعنی تجربههایمات، رویاهایمان، ارزشهایمان، آموختههایمان و عادتهایی که از فرهنگ جامعه خود گرفتهایم.
ذهن فریبکار شما
بیشتر چیزهایی که ما به یاد میآوریم و باورشان داریم. یا مخدوش است یا کاملا اشتباه. مغز ما میتواند به طور پیوسته اطلاعات گمراهکننده، مشاهدهها و باورهای اشتباه تولید کند. اما اکثر ما، باورهایمان را درست و مسلم فرض میکنیم.
در کتاب ذهن فریبکار شما با ترفندهای مغز برای گمراه کردن ما و سوق دادن ما به سمت نتایج نامرتبط یا واقعیات آشنا میشویم. از طرف دیگر راهکارهایی که میآموزیم تا بتوانیم در برابر این فریبهای ذهنی، ایستادگی کنیم. در این کتاب درباره خود تفکر میاندیشیم.
مغز ما نقاط ضعف و قوت زیادی دارد که میتواند بر نحوهی تفکر ما اثرگذار باشد. ما توانایی خوبی در تشخیص الگوها داریم. اما در حوزه آمار و احتمالات ضعیف هستیم و آشنایی نداشتن ما با مفاهیم و روشهای ریاضی منجر به این میشود که در معرض خطا و فریبخوردن قرار بگیریم. ذهن ما میتواند باورهای نادرست را به رغم وجود شواهد و مدارک حفظ کند.
این کتاب از دو بخش اساسی تشکیل شده است؛ در بخش اول یاد میگیریم که ذهن ما چگونه عمل میکند، چه ضعفها و نقاط قوتی دارد و نحوهی عملکرد آن دارای چه پیامدها و منشأ چه خطاها و نارساییهایی است. بخش دوم کتاب، شامل راهکارها، مهارتها و ابزارهایی است که با استفاده از آنها با فریبهای ذهن مقابله میکنیم. مقداری درباره تاریخ علم و نحوه تمایز بخشیدن میان علم و شبهعلم میآموزیم و یاد میگیریم که چگونه تکنیکهایی را که آموختهایم در زندگی روزمره خود به کار ببریم و از اشتباههای متداول پرهیز کنیم. این کتاب از ۲۴ گفتار جالب و خواندنی تشکیل شده است.
کتاب ذهن فریبکار شما، تألیف پرفسور استیون نوولا، نورولوژیست و استاد دانشکده پزشکی دانشگاه بیل ایالات متحده آمریکا است. او در زمینههای مختلف آموزش پزشکی فعالیت میکند؛ همچنین در تحقیقات بالینی در حوزهی تخصصی خود فعال بوده است. دکتر نوولا دکترای خود را از دانشگاه جرجتاون اخذ کرد و برای تکمیل دوره رزیدنتی به دانشگاه ییل رفت.
دکتر نوولا از مؤسسان یک مؤسسهی آموزشی غیرانتفاعی به نام انجمن شکاندیشی نیوانگلنر است که با هدف ارتقای درک عمومی از علم به وجود آمده است.
وقتی مبنای هیجانی انگیزههای خود را بهخوبی درک کنیم میتوانیم بر اثرات ناخواسته آنها غلبه کنیم و در سطحی بالاتر، در سطح تفکر نقاد، دست به تصمیمگیری بزنیم. به زبان عصبشناختی در چنین حالتی به جای استفاده از بخش قدامی مغز برای منطقسازی تصمیمهای بد یا تصمیمهای ناخودآگاه، میتوانیم از آن برای تصمیمهای مناسب بهره بگیریم.
قاعده اکتشافی دسترسپذیری ممکن است تأثیری شدید و در عین حال نامحسوس بر تفکر داشته باشد. ما اساسا فرض میکنیم که اولین چیزهایی که در هنگام فکر کردن به ذهنمان میرسد حتما مهم و موثر است. در واقع فرض این قاعده این است که اگر بتوانیم نمونهای از چیزی را در ذهن خود تصور کنیم پس آن چیز باید متداول یا فراگیر باشد. این قاعده باعث میشود رویدادهایی که موخر، واضح، شخصی و هیجانی هستند، مهمتر به نظر برسند.
مبانی استدلال
استدلال کردن موضوعی قدیمی است اما کاربردی روزمره دارد؛ همهی ما انسانها قادر به استدلال کردن هستیم و کسی وجود ندارد که همه ادعاها را باور کند؛ اما گاهی اوقات در انجام استدلالها مرتکب خطا میشویم. هدف کتاب مبانی استدلال این است که بتوانیم مهارتهای استدلال کردن را بهبود ببخشیم، بتوانیم تفکر کردنمان را بهتر کنیم و تحلیل انتقادی را بیاموزیم. خوشبختانه مهارتهای استدلالی را میتوان با تمرین، تکرار و آموزش بهبود بخشید.
کتاب مبانی استدلال برای ما مجموعهای از ابزارهای عقلانی را فراهم میکند که در فرایند اثبات، فهم و آزمودن ادعاها به کار میآید. این ابزارها اصول و روشهایی هستند که بسیاری از فلاسفه، دانشمندان، متفکران و منتقدان در طول قرنها از آنها استفاده کردهاند و شرح و بسطشان دادهاند. در این کتاب مفاهیم اساسی استدلال به صورت مختصر، روان، ساده، روشن و قابل فهم بیان شده اند که در عین حال دقیق هم هستند.
مبانی استدلال از ۱۱ فصل تشکیل شده است و در انتهای هر فصل تمریناتی برایمان در نظر گرفته اند که با انجام دادن آنها، مفاهیم آموزش داده شده در ذهنمان تثبیت میشوند. کتاب با بحثی کلی دربارهی ماهیت استدلال شروع میشود و به سوی مفاهیم عمیقتر پیش میرود. به عبارت بهتر در فصل اول اصطلاح استدلال را برایمان تعریف میکنند. پس از پایان فصل اول، دربارهی شیوه تحلیل استدلالها اطلاعات بیشتری کسب میکنیم و با ساختار آنها آشنا میشویم.در فصل سوم با استدلالهای قیاسی و غیرقیاسی آشنا میشویم؛ در دو بخش بعدی کتاب تعدادی از صورتهای استدلالی معتبر به ما معرفی میشوند. در فصل ششم کتاب به تحلیل علّی و معانی مختلف کلمه علت اشاره میشود؛ در ادامه شروطی را برای آنکه تبیین علی پذیرفته شود، میآموزیم. فصل بعدی درباره استدلالهای تمثیلی و ارزیابیهای آنها است. در چهار بخش پایانی کتاب به ترتیب درباره خطاهای استدلال، باورهای معقول، ماهیت تعریف و ابهام و ایهام، مطالب ارزشمندی را یاد میگیریم.
ماهیت مبانی استدلال به گونهای است که میتوانیم به ترتیب دلخواه مطالعهاش کنیم.
توسل به عواطف و نگرشهای عمومی: وقتی نگرشهای عمومی و عواطف با یکدیگر عجین میشوند میتوان از آنها برای متمایل کردن مردم به قبول ادعاهای اثبات نشده بهره برد. تعصبات و ترسهای نژادی، غرایز وطنپرستی و میل به پیوستن به یک گروه اجتماعی خاص بعضی از منابع چنین نگرشها و عواطفی هستند. زمانی مرتکب این مغالطه میشویم که به جای توسل به دلایل و شواهد مربوط، به این منابع توسل جوییم. این عبارت نمونهای از توسل غیرماهرانه به وطنپرستی است: من به تو خواهم گفت که چرا هنوز باور دارم در ویتنام حق داشتیم بجنگیم. دلیلش این است که من کشورم را دوست دارم. اگر تو کشورت را دوست داشته باشی با نظر من موافق خواهی بود.
آشنایی با هنر پرسشگری
کیفیت زندگی ما وابسته به کیفیت تفکرمان است؛ کیفیت تفکر ما هم به کیفیت پرسشهایی که مطرح میکنیم؛ وابسته است. اگر پرسش وجود نداشته باشد چیزی نداریم که به آن فکر کنیم.
برای موفق بودن در زندگی به پرسشهای بنیادین نیاز داریم؛ این پرسشها میتوانند هنگام مطالعه، نوشتن، صحبت کردن، خرید، انتخاب دوست، برگزیدن شریک زندگی و… در ذهنمان ایجاد شوند.
پرسشها تعیین میکنند چه کار باید کرد، مشکل را بیان میکنند و نشان میدهند مسأله چیست. پرسشها پیشبرندهی تفکرند. بدون پرسش هیچ درکی اتفاق نمیافتد. پرسشهای سطحی به درک سطحی میانجامند و پرسشهای مبهم به درک مبهم میرسند. اگر ذهنی به صورت فعالانه پرسشگری را انجام ندهد، عملا مشغول یادگیری نیست.
موضوع این کتاب آشنایی با پرسشهای بنیادین در مقام لازمه تفکر است. به اصولی میپردازیم که برای تبیین، تحلیل، ارزیابی و ساماندهی پرسشهای بنیادین، ضروری است. ما در این کتاب سعی میکنیم به وضعیت ذهنی دست یابیم که در آن پرسشگری بنیادین به طبیعت ثانوی ما بدل شود.
از رایج ترین مشکلات در بررسی پرسشهای پیچیده ناشی از مبهم بودن پرسش است. وقتی پرسش مبهم باشد تفکر هیچ راهنمای مشخصی ندارد و سرگردان میشود. افکار پراکنده هستند. ولی اگر زحمت شفافسازی پرسش را به خود بدهیم پاسخ را راحتتر میتوانیم بیابیم؛ یعنی برای خودمان روشن کنیم آن کار فکری که باید بکنیم چیست و چه میطلبد.
شش کلاه تفکر
اگر از مهارت فکری خود خیلی راضی باشیم به احتمال بسیار زیاد، توانایی فکری ضعیفی داریم. تفکر اندوخته نهایی ما انسانها است اما معمولا از آن راضی نیستیم و به دنبال هر چه بهتر کردن مهارتهایمان در حوزه تفکر هستیم. کتاب شش کلاه تفکر به ما کمک میکند تا بتوانیم مهارتهای بیشتری یاد بگیریم.
در این کتاب مفاهیم به صورت خیلی ساده شدهای به ما آموخته میشود؛ به باور نویسنده، مشکل اصلی در تفکر، اغتشاش است. میخواهیم چند کار را به طور همزمان انجام دهیم اما معمولا از کیفیت کارهایمان راضی نیستیم؛ در این وضعیت احساسات با اطلاعات، منطق با امید و… مخلوط میشوند و بر ما فشار وارد میکنند. در شش کلاه برای تفکر یاد میگیریم که در یک لحظه یک کار معین را انجام دهیم؛ عواطف، منطق، خلاقیت، اطلاعات و.. را از یکدیگر جدا کنیم و به هر کدام یک کلاه بدهیم. وظیفهی ما رهبری کردن این ارکستر شش نفره ایت تا در جا و زمان مناسب از هر یک از آنها استفاده کنیم.
به وسیله منطق میتوان دلیلی داشت داشت برای گفتن چیزی بیش از بیان آن. با انگیزش ممکن است دلیلی برای گفتن چیزی تا پس از گفته شدنش نداشته باشیم. انگیزش یک تأثیر پدید میآورد و ارزش این تأثیرات است که انگیزش را توجیه میکند.