۷ کتاب درباره سرطان؛ روایت نبرد برای زندگی

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۱ دقیقه

سرطان دومین عامل مرگ و میر در جهان است. سالانه جان ۱۰ میلیون نفر را می‌گیرد و رویاهای آن‌ها و اطرافیانشان را نقش بر آب می‌کند. با این‌که این بیماری همزاد بشر است و نتایج تحقیقات باعث شده گونه‌های مختلف آن قابل درمان شوند اما هنوز اطلاعات و باورهای غلط روند درمان را مختل کرده و مشکلات زیادی برای بیمار و همراهانش به وجود می‌آورند. اینجا است که بار دیگر ادبیات به کمک می‌آید. مطالعه‌ی خاطرات مبتلایان به سرطان، پزشکان و کادر درمان به شناخت ابعاد، روش‌های کنترل و مواجهه با این بیماری کمک می‌کنند. در این مطلب با هفت کتابی که خاطرات مبتلایان و پزشکان را بازگو کرده‌اند، آشنا می‌شوید.

۱- از قیطریه تا اورنج‌کانتی

بسیاری از ما هیچ اطلاعی از زمان مرگ خود نداریم، گاهی آن را چنان دور می‌بینیم که خیال می‌کنیم مرگ هیچ وقت درِ خانه‌ی ما را نمی‌زند و گاه چنان نزدیک به نظر می‌رسد که فرصت را غنیمت می‌شماریم.

از دیرباز نیز نامعلوم بودن زمان مرگ موهبتی بوده است و حکیمان گفته‌اند که تا زندگی هست ما را کاری با مرگ نیست. اما یکی از مزایای بی‌رحم تکنولوژی همین دانستن زمان تقریبی مرگ بیمار است؛ بیمار در دوران حاضر موجودی است مسافر و رو به مرگ. هستند افرادی که تاب و تحمل چنین حقیقتی را ندارند و خوش دارند که از قطعیت مرگ چیزی ندانند. اما افرادی هستند که لاجرم چشم در چشم مرگ می‌دوزند، زیرا او را می‌بینند که هر روز نزدیک‌تر می شود، منزل به منزل به پیش می‌آید و سلول به سلول به فتوحاتش می‌افزاید تا سرانجام کار از راه برسد. حمیدرضا صدر نیز مدت‌ها در پی علاج بیماری بود و گرفتار روند درمانی بی‌پایان تا شاید بتواند اندکی دشمن را به عقب براند.

کتاب از «قیطریه تا اورنج‌کانتی / وقایع‌نگاری یک مرگ از پیش تعیین‌ شده» ناداستانی است درباره‌ی آغاز روند درمان، سفر، آزمایش، دارو و درمان‌های گوناگون تا سرانجام یافتن راه مقابله با مرگ. او در این تأملات ناداستانی کوشیده است به مرگ بیندیشد و لاجرم زندگی را ببیند و از آن بنویسد، از مردگان و زندگان، از رفتگان و حاضران و یاران. این‌گونه است که در برابر حریفی مقتدر به دنبال چاره است، یافتن راهی تا از بار بی‌معنای بودن اندکی بکاهد و معنایی بجوید تا به کام آدمی شیرین بیاید آن‌همه تقلا، بودن، جدالی که سرانجامش محتمل است زیرا فقط درکی مختصر باقی است، دریافتن چرایی زیستن و آنگاه خندیدن، خوش بودن و درود فرستادن به زندگان و زندگی.

در بخشی از کتاب «از قیطریه تا اورنج‌کانتی / وقایع‌نگاری یک مرگ از پیش تعیین شده» که توسط نشر چشمه منتشر شده، می‌خوانیم:

«پزشکان معمولاً اخبار بد را تلگرافی به بیماران می‌دهند. چندان جمله‌پردازی نمی‌کنند. حتی پزشکان مهربان واژهٔ «مشکوک» را فقط‌وفقط آمیخته با اندکی تعارف و هم‌دردی بر زبان می‌آورند، و واژهٔ «مشکوک» در ترمینولوژی‌شان یعنی «بدخیم». خونسردی‌ات را حفظ کرده‌ای. تنها راهی بیمارستان شده‌ای. نخواسته‌ای کسی همراهی‌ات کند. معمولاً تلخی چنین لحظاتی ماندنی‌اند و آزاردهنده. روی صندلی نشسته‌ای و یکه‌وتنها چشم در چشم پزشک دوخته‌ای. دوخته‌ای و گفته‌ای: «آمادهٔ شنیدن هر خبری هستم. بدترینش.

نمی‌دانی چرا باید انتظار بدترین خبر را داشته باشی. احتمالاً یادگار بیماری پدرت است. پدرت که سه سال پیش از انقلاب حوالی شصت‌سالگی، درحالی‌که سرحال به نظر می‌رسید، درگیر سرطان ریه شد و زندگی‌تان را زیرورو کرد. دوبار رفت انگلستان و جراحی شد و پیش از تمام شدن چهارمین سال بیماری‌اش درگذشت. از آن زمان همیشه تصور می‌کرده‌ای هیولایی در تعقیبت افتاده. اکثر فرزندان اول خانوادهٔ پدری‌ات درگیر چنین بیماری‌ای شده‌اند و تو هر چه باشد همیشه اهل آمار بوده‌ای. اهل رقم. خب، اشتباه هم نکرده‌ای. انتظارات بد و آمار تلخ معمولاً بازتاب‌دهندهٔ واقعیت‌اند. برخلاف پیشامدهای خوب و آمار دلگرم‌کننده که باد هوا هستند.»

کتاب از قیطریه تا اورنج کانتی اثر حمید رضا صدر نشر چشمه

۲- موضوع مرگ و زندگی

شنیدن یا خواندن درباره‌ی سرطان از زبان پزشک متخصص با چیزی که از زبان یک مبتلا به این بیماری می‌شنویم متفاوت است. اروین یالوم و مریلین یالوم زوج روان‌پزشک و متخصص ادبیات تطبیقی در این کتاب با شجاعت و صداقت از دوران سالمندی، ناپایداری زندگی، عشق خستگی‌ناپذیر، از دست دادن همسر و تصویر محونشدنی سوک می‌گویند.

مریلین در سال ۲۰۱۹ به سرطان سلول‌های پلاسما (گلبول‌های سفید تولیدکننده‌ی پادتن مغز استخوان) مبتلا می‌شود. داروی شیمی‌درمانی رولیمید تجویز می‌شود که نتیجه‌اش سکته‌ی مغزی مریلین و چهار روز بستری شدن در بیمارستان است. اینجا است که یالوم به همسرش پیشنهاد نوشتن «موضوع مرگ و زندگی» را می‌دهد تا روزها و ماه‌های دشوار پیش‌روی‌شان را ثبت و ضبط کنند.

در بخشی از کتاب «موضوع مرگ و زندگی» که با ترجمه‌ی سپیده حبیب توسط نشر قطره منتشر شده، می‌خوانیم:

«مریلین و من ملاقات مهمی با دکتر م. ـ متخصص تومورشناسی که مسئول درمان مریلین است ـ داریم. دکتر م. با این مطلب آغاز می‌کند که قبول دارد عوارض شیمی‌درمانی بر روی مریلین بیش از آن شدید است که بتواند تحمل کند و نتیجهٔ آزمایش نشان داده شیمی‌درمانی با مقدار کمتر دارو مؤثر نبوده است. بااین‌حال، راه دیگری را پیشنهاد می‌کند: رویکرد درمان با ایمونوگلوبولین که شامل یک تزریق هفتگی است که به‌طور مستقیم به سلول‌های سرطانی حمله می‌کند. اطلاعات مهمی را ارائه می‌دهد: ۴۰ درصد بیماران از این تزریق دچار عوارض جدی ـ تنگی نفس و بثورات پوستی ـ می‌شوند که با داروهای آنتی‌هیستامینی قوی می‌شود به مقابله با آن‌ها رفت. دوسوم بیمارانی که می‌توانند عوارض را تحمل کنند، بهبودی فوق‌العاده‌ای را تجربه می‌کنند. و این خبر که اگر مریلین در دستهٔ آن یک‌سومی قرار بگیرد که این رویکرد بر آن‌ها کارساز نیست، دیگر امیدی برای درمان باقی نمی‌ماند.»
کتاب موضوع مرگ و زندگی اثر اروین د.یالوم و مریلین یالوم نشر قطره

۳- اشتباه در ستاره‌های بخت ما

می‌شود کتاب «اشتباه در ستاره‌های بخت ما» را به قولی مشهورترین کتاب همه‌ی این سال‌ها درباره‌ی مردن و هم‌زمان امید به زندگی نامید، چرا که خوانندگانی در چهار گوشه‌ی دنیا با خواندن این رمان تصویر دقیق و بی‌واسطه‌ای از مرگ پیدا کردند؛ مرگ نوجوان‌هایی که در نهایت بی‌رحمی اسیر بیماری سرطان شده‌اند. فیلم سینمایی‌ای هم که در سال ۲۰۱۴ بر اساس این رمان ساخته شد تأثیر داستان را دوچندان کرد و به تعداد خوانندگانش افزود.

عنوان کتاب برگرفته از گفت‌وگویی است در نمایشنامه‌ی «جولیوس سزارِ» ویلیام شکسپیر که می‌گوید اشتباه از ستاره‌ی بخت ما نیست. این رمانی است درباره‌ی دو نوجوان که بعد از دیدار جلسه‌ای که مخصوص کودکان سرطانی است، حس می‌کنند به دوستی یکدیگر نیاز دارند؛ دختر شانزده‌ساله‌ای که بعد از آشنایی با پسری هم‌سن‌وسال خودش تلقی تازه‌ای از زندگی پیدا می‌کند و البته مثل همه‌ی داستان‌های عاشقانه سختی‌ها تازه بعد از این آغاز می‌شوند. هیچ‌چیز آن‌گونه که می‌خواهند پیش نمی‌رود و ماجراهای بعد آن آن‌ها را تا حدی از یکدیگر دور می‌کند. هیچ‌کس نمی‌داند فردا صبح اصلا از خواب بیدار می‌شود یا نه، یا اگر از خواب بیدار شد چه اتفاقی ممکن است بیفتد. اما هیچ‌چیز ظاهرا مهم‌تر از زندگی نیست و نوجوان‌هایی که سرطان اسیرشان کرده بیشتر از آدم‌بزرگ‌هایی که وقت‌وبی‌وقت آرزوی مُردن می‌کنند می‌دانند زندگی چه نعمت بزرگی است و نباید آن را دست‌کم گرفت. هیچ‌چیز به اندازه‌ی بقا مهم نیست و این رمان راز همین بقاست.

در بخشی از رمان «اشتباه در ستاره‌های بخت ما» که با ترجمه‌‌ی مهرداد بازیاری توسط نشر چشمه منتشر شده، می‌خوانیم:

«من و ایزاک تقریبا فقط با هم ارتباط برقرار می‌کردیم. هربار یک نفر از رژیم‌های غذایی ضدسرطان حرف می‌زد، یا به خاطر مصرف دارو صدایش شبیه خرناس می‌شد، یا کار دیگری می‌کرد. او به من زل می‌زد و یک اه کوتاه می‌کشید. من هم در جواب به شکلی کاملا نامحسوس سرم را تکان می‌دادم و نفسم را بیرون می‌دادم.

پس گرئخ خوددرمانی این‌طوری نفس‌نفس می‌زد و بعد از چند هفته از کل ماجرا حسابی کلافه بودم. آن چهارشنبه‌ای که با آگوستاس واترز آشنا شدم، هر چه در توان داشتم به کار گرفتم تا از شرکت در گروه خوددرمانی طفره بروم. روی مبل کنار مامان نشستم و حین تماشای سومین برنامه دوازده‌ساعته و ماراتن‌وار فصل گذشته مدل‌های برتر آمریکا که مسلما قبلا آن را دیده بودم، به پروپای مامان پیچیدم که به آن جلسه نروم.»

کتاب اشتباه در ستاره های بخت ما اثر جان گرین

۴- وقتی نفس هوا می‌شود

پزشک خبر ابتلا به سرطان را می‌دهد. با بیمار حرف می‌زند، از احساسات و درد و رنج‌اش آگاه می‌شود و تسکین می‌دهد و در زمانی مناسب روش‌های کنترل و درمان را شرح می‌دهد. اگر تومورهای درهم‌تنیده‌ ریه‌ها و کبد پزشک را درگیر کرده و باعث تغییر شکل دادن ستون فقرات‌اش شده باشند چه باید کرد؟ او با چه کسی می‌تواند حرف بزند، درددل کند و احساسات‌اش را بروز دهد. دکتر پال کلانثی رزیدنت جراحی مغز و اعصاب هندی آمریکایی در آخرین سال دوره‌ی آموزش‌اش به سرطان ریه مبتلا می‌شود و روزهای دشواری را پشت سر می‌گذارد. او در کتاب «وقتی نفس هوا می‌شود» خاطرات و تجربیات هولناک‌اش را شرح می‌دهد و به نوعی معنای زندگی را درک می‌کند.

در بخشی از کتاب «وقتی نفس هوا می‌شود» که با ترجمه‌ی ساناز کریمی توسط نشر میلکان منتشر شده، می‌خوانیم:

«کنار لوسی روی تخت بیمارستان دراز کشیده بودم. هر دویمان گریه می‎کردیم. تصاویر سی‌تی‌اسکن همچنان روی صفحه‎ی کامپیوتر نور می‎دادند. آن هویت پزشک‌بودن ـ هویت من ـ دیگر اهمیتی نداشت. با تهاجم سرطان به اعضای مختلف بدن، تشخیص واضح بود. در اتاق صدایی نمی‎آمد. لوسی به من گفت دوستم دارد. گفتم: نمی‎خوام بمیرم. به او گفتم بعد از من ازدواج کند. طاقت تنهایی‌اش را ندارم.»
کتاب وقتی نفس هوا می شود اثر پال کلانثی نشر میلکان

۵- به خاطر خواهرم

تصور کنید دخترتان به گونه‌ی نادر سرطان خون مبتلا شده و در انتظار پیوند مغز استخوان و کلیه است. چه می‌کنید؟ شاید بهترین راه، به دنیا آوردن فرزند دیگری باشد. همان‌کاری که آقا و خانم فیتزجرالد والدین آنا شخصیت اصلی رمان «به خاطر خواهرم» انجام داده‌اند. آن‌ها بالافاصله بعد از آن‌که فهمیدند دخترشان به سرطان مبتلاست از طریق لقاح مصنوعی صاحب فرزند دیگری می‌شوند. آنا تا سیزده‌سالگی بارها جراحی می‌شود، خون و واکسن‌های زیاد تزریق می‌کند تا بتواند به خواهر بیمارش کمک کرده از مرگ نجات‌اش دهد. اما نتیجه‌ی این کار هولناک است. او به فردی از خود بیگانه تبدیل می‌شود. طغیان می‌کند و بنیان خانواده را برمی‌کند.

در بخشی از کتاب «به خاطر خواهرم» که با ترجمه‌ی پگاه ملکیان توسط نشر میلکان منتشر شده، می‌خوانیم:

«- توی اولین خاطره، سه سالمه و دارم سعی می کنم خواهرم را بکشم. بعضی وقت ها این قدر واضح یادم میاد که خارش دستم رو از روبالشی و نوک تیز دماغ خواهرم رو کف دستم حس می کنم.

– بزرگتر که شدیم، انگار من وجود نداشتم، مگه توی مسائلی که به خواهرم ارتباط پیدا می کرد. وقتی رو به روم اون سمت اتاق خوابیده بود، نگاهش می کردم، سایه ی بلندی تخت هامون رو به هم می رسوند.»

کتاب به خاطر خواهرم اثر جودی پیکولت نشر میلکان

۶- مرگ با تشریفات پزشکی

علم پزشکی در دنیای امروز توانسته امار مرگ و میر مادران و نوزادان را هنگام زایمان به حداقل برساند و بیماری‌های صعبالعلاج زیادی را درمان کند. اما وقتی پای سالمندی و مرگ به میان می‌آید از پزشکی کار چندانی برنمی‌آید.

آتول گاواندی نویسنده‌ی کتاب «مرگ با تشریفات پزشکی» با استفاده از تحقیقات و گفت‌و‌گوهای طولانی با سالمندان و همراهان‌شان در بیمارستان‌ها و خانه‌های سالمندان ناتوانی علم پزشکی را به خوبی نشان داده است. او در اثر پرفروش‌اش ناتوانی علم پزشکی در کنترل و درمان سالمندان مبتلا به سرطان و اضطراب و وحشت اطرافیانشان را بازگو کرده است. این کتاب خواندنی نشان می‌دهد هدف نهایی انسان باید زندگی خوب باشد نه مرگ راحت.

در بخشی از کتاب «مرگ با تشریفات پزشکی» که با ترجمه‌ی حامد قدیری توسط نشر ترجمان علوم انسانی منتشر شده، می‌خوانیم:

«به خیال ما دانشجویان پزشکی، ناکامی اطرافیان ایوان ایلیچ در دل‌داری‌دادن یا پذیرفتن بلایی که سرِ او می‌آید همان ناکامی منش و فرهنگ روسیه است. روسیهٔ اواخر قرن نوزدهم که در داستان تولستوی به تصویر کشیده شده خشک و تا حدی بَدوی به نظرمان می‌آمد. درست همان‌طور که معتقد بودیم پزشکی مدرن احتمالاً می‌تواند هر مرضی را که ایوان ایلیچ داشته درمان کند، این را هم پیش‌فرض گرفته بودیم که صداقت و مهربانی جزءِ مسئولیت‌های بنیادین یک پزشک مدرن است. مطمئن بودیم اگر ما بودیم، قطعاً در چنین وضعیتی دلسوزی می‌کردیم.»
کتاب مرگ با تشریفات پزشکی اثر آتول گاواندی انتشارات ترجمان

۷- من یک نجات یافته ام

سرطان بیماری صعب‌العلاجی است و عوامل متعددی مثل دود کردن سیگار، کم یا بی‌تحرکی، پیروی کردن از رژیم غذایی ناسالم، عفونت‌های ویروسی و عوامل ژنتیکی باعث بروز این بیماری می‌شوند اما خوشبختانه با پیشرفت فوق‌العاده‌ی علم پزشکی گونه‌های زیادی از این بیماری قابل کنترل یا درمان است. مبتلایان می‌توانند زندگی هدفمندی داشته باشند، به رؤیاهاشان جامه‌ی عمل بپوشانند، خانواده تشکیل دهند، از معاشرت با دوستان لذت ببرند و شغلی خوب و جذاب داشته باشند. در کتاب «من یک نجات یافته‌ام» خاطرات ۱۰۸ بیمار که با انواع سرطان‌ها دست‌و‌پنجه نرم کرده و شکست‌اش داده‌اند روایت شده است.

در بخشی از کتاب «من یک نجات یافته‌ام» که با ترجمه‌ی هدیه جامعی توسط نشر کوله‌پشتی منتشر شده، می‌خوانیم:

«آنچه باید بدانى این است که هر درمانى موقت است. درمان فقط مرگ را به تعویق مى‌اندازد. زمین زیرپایت تو را فرا مى‌خواند و تو تنها براى مدتى کوتاه مى‌توانى دعوتش را رد کنى. در نهایت او پیروز مى‌شود، همانکه همیشه پیروز بوده. یک روز زمین دهان باز مى‌کند و تمام تو را در خود فرو مى‌برد؛ بدنت محو و نابود مى‌شود. افکارت، گذشته‌ات، آینده‌ات، روابط و دلبستگى‌هایت و کسى که گمان مى‌کنى هستى، همه از هستى محو خواهند شد.»
کتاب من یک نجات یافته ام اثر دکتر ویجی آناند ردی انتشارات کتاب کوله پشتی
راهنمای خرید کتاب


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما