پشت صحنهی جایزهی بوکر؛ رقابتی جنجالی که ادبیات را زنده نگه میدارد
جایزهی بوکر اولین بار در سال ۱۹۶۹ اهدا شد. هدف آن گسترش مطالعه و بحث درباره داستانهای معاصر بود. امید میرفت که آثار داستانی تازه منتشر شده در فرهنگ انگلیسی زبان به واسطهی جایزهی بوکر، در کانون توجه و بحث محافل ادبی این کشور قرار بگیرند. به همان اندازه که داستانهای فرانکوفون در فرانسه به لطف جایزه گنکور مشهور میشدند و در مرکز توجه قرار میگرفتند.
تام ماشلر و گراهام سی گرین، ناشران معروف آن دوران که ایدهی راهاندازی چنین جایزهای را مطرح کردند، حامیان مالی خود را در شرکت بوکر مک کانل، یک شرکت بزرگ استثماری با حضوری طولانی مدت در گویان، پیدا کردند. این شرکت اخیراً به سرمایهگذاری در حوزهی کتاب و ادبیات علاقهمند شده بود و بخش مجزایی را به این منظور در شرکت مادر راهاندازی کرده بودند.
ایان فلمینگ، دوست خوب و همبازی گلف جوک کمپبل، رییس بوکر، در سال ۱۹۶۴ درگذشت. قبل از این اتفاق، همانطور که گفته شد کمپبل یک بخش تحت عنوان «دپارتمان نویسندگان» در شرکت بوکر تأسیس کرد و (به قیمت ۱۰۰۰۰۰ پوند) ۵۱ درصد از سود حاصل از حق امتیاز نشر جهانی کتابهای فلمینگ را خریداری کرد. دپارتمان نویسندگان بوکر همچنین حق تالیف آثار آگاتا کریستی، جورجت هیر و هارولد پینتر و برخی دیگر از نویسندگان معاصر آن دوره را نیز خریداری کرد.
بدین ترتیب جایزهای برای نویسندگان و خوانندگان کشورهای مشترک المنافع – نه فقط بریتانیا – متولد شد. در سال ۱۹۶۹، اولین جایزهی بوکر به پی. اچ. نیوبی برای رمان «چیزی برای پاسخگویی» اعطا شد. سی سال بعد، مایکل کین، رئیس وقت شرکت بوکر، دربارهی این جایزه نوشت که «جایزهی بوکر میتواند منشأ خود را، از طریق خرید حق نشر آثار جیمز باند و دستیابی به آزادی سیاسی درگویان ردیابی کند». (گویان در سال ۱۹۶۶ استقلال یافته بود.)
آوازه و شهرت جایزهی بوکر در نیم قرن گذشته چندین برابر از تصورات بنیانگذاران آن فراتر رفته است. بیبی سی برای اولین بار مراسم اهدای این جایزه را در سال ۱۹۷۶ از تلویزیون پخش کرد و سطح گفتگو، رقابت و جنجال برای این جایزهی ادبی در سالهای بعد به طور تصاعدی افزایش یافت. در حقیقت در قرن بیست و یکم، برنده شدن جایزهی بوکر میتواند زندگی یک نویسنده را تغییر داده و برای چند دههی آینده خوانندگان آثار او را تامین کند.
تاریخچهی راهاندازی جایزهی بوکر
ربکا وست، استیون اسپندر، فرانک کرمود، دیوید فارر و دبلیو ال وب در سال ۱۹۶۸، چند ماه از وقتشان را گذاشتند و گرد هم آمدند تا در مورد شصت کتاب دستچین شده بحث کنند. آنها معمولا در رستوران برتورلی در لندن با یکدیگر ملاقات میکردند، اما یک بار هم آنها یک آخر هفتهی تمام را با هم در خانه مایکل آستور در کاتزوُلدز گذراندند. در یادداشتهای تایپشدهی ربکا وست از آن سال که سالِ افتتاحیه جایزهی بوکر هم بود، مایکل فرین «بهطرز عجیبی کسلکننده» توصیف شده، نوشتههای ملوین براگ «بهشدت پر از حشو و زواید» ارزیابی شده و در مورد آنتونی پاول نوشته «به نظر من که آثارش تاریخساز نیست، چون مشخص است، تلاش و تقلای زیادی برای نوشتن آنها صورت گرفته است.»
فرانک کرمود در مورد این دوران به خاطر میآورد که: «گذر از دهه شصت به واسطهی ترس ما از اظهار نظر در مقابل ربکا آسانتر از حالا بود. چون عملا ما سکوت اختیار میکردیم و بیشتر اظهارنظرها با او بود.» آرشیو بوکر در دانشگاه بروکز آکسفورد کارت پستالهای سفید کوچک بسیاری از ربکا وست را در خود جای داده است که مملو از دست نوشتههای شاهانهای است که امروزه به اندازهی گفتههای او همهگیر هستند. فرانک کرمود همچنین بخاطر میآورد که یکبار وست به او گفت: «قابل توجه است که همه رمانهایی که درباره ایرلند تابحال برای ما ارسال شدهاند، آنقدر باعث ایجاد حس تاسف میشوند که اگر مردم سراسر ایرلند به این خاطر خودکشی کنند، حق دارند.»
راهاندازی این جایزه چند ماه قبل توسط ناشران صاحبنام آن دوره، تام ماشلر و گراهام سی. گرین برنامهریزی شده بود، با هدف تقلید از جایزه گنکور که بیوقفه مطالعه و گفتگو دربارهی آثار داستانی جدید را باعث میشد و جریانهای ادبی آن دوره را فعال نگه میداشت. آنها در هیات مدیرهی شرکت «برادران بوکر»، که زمانی یک شرکت استعماری مستقر درگویان بود، یک حامی بسیار مشتاق یافتند، این شرکت در آن دوره توسط جوک کمپبل اداره میشد، یک سوسیالیست افراطی با تمایل شدید برای تغییر سابقهی فعالیتهای شرکت بوکر در حوزهی تجارت شکر و افزودن ابعاد فرهنگی به دامنه فعالیتهای فعلی آن. در همین راستا به لطف دوستی کمپبل با همبازی گلفاش ایان فلمینگ، «دپارتمان ادبی» شرکت بوکر حق چاپ کتابهای جیمز باند و همچنین آثار آگاتا کریستی، جورجت هیر و هارولد پینتر را خریداری کرده بود. (محرک اولیه برای این خریدها نوعی کمک مالی تحسین برانگیز بود که به بقای ادبیات کمکی کرده باشد)
اولین تندیس جایزه اصلی بوکر در سال ۱۹۶۹ به «پی. اچ. نوبی» اهدا شد. این تندیس توسط «یان پینکوفسکی»، که بیشتر به عنوان خالق مجموعه کتابهای کودکان (Meg & Mog) شناخته میشود، طراحی شده است.
جالب است بدانید از زمانی که این جایزه راهاندازی و اعطا شده، تا به امروز، حامیان مالی آن که مالکین شرکت بوکرز هستند به طور معمول در مکاتبات اداری فیمابین «شوگر ددیها» نامیده میشوند. این مسأله به این دلیل است که فعالیت اصلی شرکت بوکرز در ابتدا تجارت شکر بوده است. یکی از بدنامترین داستانها در مورد تاریخ اولیه اهدای این جایزه، قضیهی جان برگر است که در سال ۱۹۷۲، نیمی از ۵۰۰۰ پوندی که برنده شده بود را به جنبش سیاسی پلنگهای سیاه بریتانیایی اهدا کرد، او با این کارش میخواست شک و شبههی خود را در ارتباط با منشأ این پول ابراز کند و آن را جبران کند. از سوی دیگر سخنرانی پر زرق و برق او با توجه به هدیهی نسبتا کمی که دریافت کرده بود تا حدودی خندهدار بود اما آنچنان که استقبال تحقیرآمیزش نشان میداد، خصمانه نبود. با این حال یک دیدگاه متفاوت ممکن است انگیزهی اصلی این جایزه را فراتر از ارزش مادی آن ارزیابی میکرد و به خدمت آن به عرصهی ادبیات در حالت کلی میاندیشید. اما باید خاطر نشان کرد که ژست ظاهرا مخالف برگر را برخی، بخشی ازهویت و شخصیت نمایشی او میدانند، آن را به مبلغ ناچیز جایزه نسبت نمیدهند.
جوایز فرهنگی در مجموع میتوانند عرصهی تاثیرگذاری برای اعلام اعتراض باشند: مثلا ژان پل سارتر در سال ۱۹۶۴ جایزه نوبل را رد کرد و سنتی ماندگار و تاثیرگذار را به راه انداخت که حتی در آن دوره برخی پیشنهاد کردند جایزهای تحت عنوان «جایزهی سارتر» برای امتناع از دریافت جوایز بزرگ به وجود بیاید. مدتها بعد در سال ۲۰۱۲ مجلهی پاریس ریویو در سرمقالهای نوشت: «وضعیت جایزه ژان پل سارتر که برای امتناع از دریافت جوایز اهدا میشود آنقدر عالی است که نویسندگان در سراسر اروپا و آمریکا جوایز را به امید نامزد شدن برای دریافت جایزه سارتر رد میکنند.» در واقع پس از مدتی رد کردن جایزه به ابزاری برای جلب توجه عموم به مسأله بزرگتر دیگری تبدیل شد. در سال ۱۹۷۳، سالی که برگر جایزهی بوکر را برد، مارلون براندو جوایز اسکار را تحریم کرد و یک زن بومی آمریکایی را فرستاد تا «اسکار» او را برای بهترین بازیگر مرد رد کند. یا در سال ۱۹۶۸، سالی که جایزهی بوکر راهاندازی شد، رابرت بلی شاعر آمریکایی «جایزه کتاب ملی» خود را به گروههای مخالف جنگ ویتنام اعطا کرد.
زمانی که برگر بخشی از پول خود را به پلنگهای سیاه داد، شایعهای منتشر شد مبنی بر اینکه این جنبش سیاسی قبلاً از بین رفته است. این درست نبود؛ آنها منحل نشده بودند، آنها فقط سازماندهی نشده بودند. پلنگهای سیاه بریتانیا یک حزب سیاسی مانند پلنگهای سیاه در ایالات متحده نبودند – و هرگز هم اینگونه نشدند. آنها همچنین اهداف کاملاً متفاوتی داشتند. اینها در واقع مثل آمریکاییهای آفریقایی تبار نبودند که از دوران جداسازی بیرون آمده باشند. آنها مهاجرانی از کشورهای مشترک المنافع بودند که در بدو ورود به بریتانیا با تبعیض مواجه شده بودند. از جمله اینکه آنها به دنبال لغو لایحهی بازگشت به کشور مبدا خود بودند که موفق هم شدند.
با توجه به رفتارهای آن دوره با نسل ویندراش (افراد سیاهپوستی که بین سالهای ۱۹۴۸ تا ۱۹۷۱ از کشورهای حوزه کارائیب وارد انگلیس شده بودند)، که هنوز در حافظهی تاریخ موجود است – باید پذیرفت مسایلی که بوکرز توجهات را معطوف آنها کرد، مسایلی تاریخی و قدیمی محسوب نمیشدند. علاوه بر این آنچه برگر در واقع گفت نیز ارزش یادآوری دارد. زیرا ممکن است چنین استدلال کنید که وقتی او سخنرانی خود را ایراد کرد، او تنها به این جایزه و دریافت آن اهمیتی نداد. اما او همچنین توجهات را به این نکته جلب کرد کهعدم دریافت یک جایزه میتواند بر تاریکیهای جهان نوری بیافکند و از شورشیان آن استقبال کند.
در سال ۱۹۸۰، آنتونی برگس، نویسندهی کتاب «قدرتهای زمینی»، از شرکت در مراسم امتناع کرد، مگر اینکه از قبل برای او تایید شده باشد که او برنده شده است. کتاب او یکی از دو کتابی بود که احتمالاً برنده میشد، و دیگری «آیینهای عبور» نوشته ویلیام گلدینگ بود. داوران تنها ۳۰ دقیقه قبل از مراسم تصمیم گرفتند و جایزه را به گلدینگ دادند. هر دو رمان به عنوان رمانهای مورد علاقه برای برنده شدن در پایان جایزه شناخته میشدند، و نبرد ادبی دراماتیک بین دو نویسنده ارشد صفحات اول جراید را پر از خبر کرد.
در سال ۱۹۸۱، جان بانویل نامزد جایزهی بوکر، نامهای به گاردین نوشت و درخواست کرد که جایزه به او داده شود تا بتواند از این پول برای خرید تمام کتابهای فهرست شده در ایرلند و اهدای آنها به کتابخانهها استفاده کند، «بنابراین اطمینان حاصل شود که کتابها نه تنها خریداری میشوند، بلکه خوانده میشوند – مطمئناً این یک اتفاق بینظیر بود».
داوری جایزه ۱۹۸۳ باعث شد تا بین کتابهای جی. ام. کوتزی و سلمان رشدی قرعهکشی شود و فی ولدون، رئیس هیات داوران، بین این دو یکی را انتخاب کند. به گفته استفان ماس در گاردین، «بازوی او خم شده بود و رشدی را انتخاب کرد»، اما نظرش تغییر کرد زیرا اعلام نتیجه در قالب تماس تلفنی بود.
در سال ۱۹۹۲، هیئت داوران جایزه را بین «بیمار انگلیسی» اثر مایکل اونداتجه و «گرسنگی مقدس» اثر بری آنسورث تقسیم کردند. این باعث شد که بنیاد قانونی را تنظیم کند که هیئت داوران منصوب را اجباری میکرد تا جایزه را فقط به یک نویسنده/کتاب اختصاص دهند.
در سال ۱۹۹۳، دو نفر از داوران تهدید کردند که با حضور رمان اروین ولش در فهرست آثار، کنار خواهند رفت. رمان اروین ولش برای جلب رضایت آنها از فهرست نهایی خارج شد. این رمان بعدها مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و اکنون به عنوان شاهکار ولز در نظر گرفته میشود.
انتخاب کتاب جیمز کلمن با عنوان «چقدر دیر بود، چقدر دیر» به عنوان برنده جایزه بوکر ۱۹۹۴ یکی از بحث برانگیزترین کتابها در تاریخ این جایزه بود. خاخام جولیا نوبرگر، یکی از داوران، آن را «مایه شرمساری» اعلام کرد و مراسم را ترک کرد و بعداً کتاب را «چرند» دانست.
در سال ۱۹۹۶، اِی اِل کندی به عنوان رییس هیات داوران جایزه منصوب شد. در سال ۲۰۰۱، او این جایزه را «انبوهی از مزخرفات منحرفانه» نامید که برنده آن بر اساس معیارهای مزخرفی تعیین میشود، مثلا: «چه کسی او را میشناسد؟ چه کسی با چه کسی میخوابد؟ چه کسی به چه کسی مواد مخدر میفروشد؟ چه کسی با چه کسی ازدواج کرده است؟ نوبت چه کسی است؟»
در سال ۱۹۹۷، تصمیم به اهدای جایزه به کتاب «خدای چیزهای کوچک» اثر آرونداتی روی بحث برانگیز شد. کارمن کالیل، رییس هیات داوران بوکر سال قبل، آن را کتابی «قابل اغماض» خواند و در تلویزیون گفت که حتی نباید در فهرست نهایی قرار میگرفت. مارتین گاف، مدیر جایزه بوکر، گفت که روی برنده شد زیرا هیچ کس مخالفتی نداشت.
قبل از سال ۲۰۰۱، فهرست بلند هر سالهی نامزدها به طور عمومی فاش نمیشد. اما از سال ۲۰۰۱، انتشار رمانهای فهرست بلند نامزدها شروع شد و در سال ۲۰۰۷ تعداد نامزدها به ۱۲ یا ۱۳ نفر در هر سال محدود شد.
جایزه بوکر از سال ۱۹۶۸ یک مکان دائمی برای آرشیو مستنداتش ایجاد کرد. این آرشیو در کتابخانهی دانشگاه آکسفورد بروکس قرار دارد. این آرشیو که تاریخچه اداری جایزه را از سال ۱۹۶۸ تا به امروز در بر میگیرد، طیف متنوعی از مطالب، از جمله مکاتبات، مطالب تبلیغاتی، نسخههایی از فهرستهای اولیه و فهرستهای نهایی، صورتجلسات جلسات، عکسها و مطالب مربوط به شام جوایز (نامههای دعوت، لیست مهمانان، برنامه استقرار صندلیها) را گردآوری میکند. ضمنا ممنوعیت دسترسی عمومی ده یا بیستساله برای دستههای خاصی از این موارد اعمال میشود. برخی از این نمونهها شامل تمام مطالب مربوط به فرآیند داوری و فهرستهای اولیه قبل از سال ۲۰۰۲ است.
بین سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۸، جایزه بوکر به تناوب به نویسندگانی از ایرلند و هند اهدا شد. جان بانویل این روند را در سال ۲۰۰۵ آغاز کرد، زمانی که رمانش «دریا» به طرز غافلگیرکنندهای به عنوان اثر برنده انتخاب شد: بوید تونکین، سردبیر ادبی ایندیپندنت، این اتفاق را بهعنوان «احتمالاً نادرستترین تصمیم در تاریخ اهدای جایزهی بوکر» محکوم کرد و تیبور فیشر، رماننویس رقیب، پیروزی بانویل را مورد تمسخر قرار داد. در سال ۲۰۰۶ کیران دسای از هند برنده شد. پیروزی آن انرایت در سال ۲۰۰۷ نیز به دلیل اختلاف شدید هیئت داوران بر سر رمان یان مک ایوان در ساحل چسیل بود. سال بعد دوباره نوبت به هند رسید، با پیروزی آراویند آدیگا که سباستین بری همکار ایرلندی خودش را به سختی شکست داد.
از نظر تاریخی، برنده جایزهی بوکر باید شهروند کشورهای مشترک المنافع بریتانیا، جمهوری ایرلند یا زیمبابوه باشد. در ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۳ اعلام شد که دورههای آتی جایزهی بوکر، نویسندگانی از هر کجای جهان را در نظر خواهند گرفت، تا زمانی که آثار آنها به زبان انگلیسی باشد و در بریتانیا منتشر شده باشد. این تغییر در محافل ادبی بحث برانگیز شد. برنده سابق آ. اس. بیات و داور سابق جایزه جان مولان گفتند که این تصمیم خطر کمرنگ شدن هویت جایزه را به همراه دارد، در حالی که آ. ال. کندی داور سابق جایزه از این تغییر استقبال کرد. پس از این گسترش، اولین برنده نه از کشورهای مشترک المنافع، ایرلند یا زیمبابوه، بلکه از شهر کوچک پل بیتی در آمریکا بود. یکی دیگر از آمریکایی ها، به نام جورج ساندرز، سال بعد برنده شد.
حامی دوم این جایزه یعنی (Man Group) در اوایل سال ۲۰۱۹ اعلام کرد که جایزه امسال، آخرین جایزه از هجده جایزهی تحت حمایت آنها خواهد بود. سپس یک حامی جدید به نام (Crankstart) که یک بنیاد خیریه بود و توسط سر مایکل موریتز و همسرش، هریت هیمن اداره میشد، اعلام کرد که به مدت پنج سال حامی این جایزه خواهد بود، با احتمال تمدید برای پنج سال دیگر. بعد از این رویداد عنوان جایزه دوباره از «بوکر من» جایزه «بوکر» تغییر یافت.
در سال ۲۰۱۹، علیرغم اینکه به صراحت نسبت به انجام این کار هشدار داده شده بود، هیئت داوران بنیاد بوکر – به ریاست پیتر فلورانس – جایزه را تقسیم کرد و آن را به دو نویسنده اعطا کرد، البته طبق قانونی که در سال ۱۹۹۳ در خصوص این جایزه وضع شده بود. فلورانس این تصمیم را توجیه کرد و گفت: «بین ما و مدیر جایزه بوکر بحثهایی پیش آمد، اما فقط ما میتوانیم قوانین را به طور قطعی در مورد جایزه بوکر بیان کنیم. علاوه بر این نظر هیئت داوران در تمام طول مسیر بر اساس اصل اجماع مدیریت شد، اجماع ما این بود که قوانین را زیر پا بگذاریم و جایزه امسال را برای تجلیل از دو برنده تقسیم کنیم.» با برد اِواریستو اولین بار بود که جایزه بوکر نصیب یک زن سیاهپوست میشد، در حالی که برنده شدن اتوود با ۷۹ سال سن او را به مسنترین برنده جایزه تا کنون تبدیل کرده است.
روند انتخاب و اعطای جایزهی بوکر
مثل همه جوایز دیگر در تمام دنیا، در جایزه بوکر نیز به جز برگزارکننده، نقش ناشران بیش از همه است و از ابتدا، همه کسانی که به نوعی به دنیای کتاب مربوط میشوند در آن نقش دارند. روند انتخاب برنده جایزه با تشکیل یک کمیته مشورتی که شامل یک نویسنده، دو ناشر، یک نماینده ادبی، یک کتاب فروش، یک کتابدار و یک رییس منصوب شده توسط بنیاد جایزه بوکر است، آغاز میشود. سپس کمیته مشورتی هیئت داوران که عضویت آن هرساله تغییر میکند را انتخاب میکند. هرچند در موارد نادر ممکن است داور یک بار دیگر انتخاب شود. داوران از میان منتقدان برجسته ادبی، نویسندگان، دانشگاهیان و شخصیتهای برجسته عمومی انتخاب میشوند. داورهای انتخاب شده بدون دخالت مدیران بنیاد جایزه بوکر و حامیان مالی کار میکنند.
همانطور که گفته شد مهمترین وظیفه این کمیته، انتخاب اعضا و رئیس هیأت داوران است. یعنی اعضای داوری آثار، بیش از آن که تحت نظر نویسندگان تعیین شوند، توسط کسانی انتخاب میشوند که وظیفهشان ارائه کتاب به مردم است. جالبتر از این، ترکیب هیات داوران است.
کمیته مشاوران، یک منتقد ادبی، یک استاد دانشگاه، یک ویراستار ادبی، یک نویسنده و یک چهره برجسته ادبی را بهعنوان اعضای هیات داوری معرفی میکنند و کارشان تمام میشود. اما پس از این مرحله نیز که مهمترین قسمت کار است، ناشران نقش اصلی را بازی میکنند، چرا که این ناشران هستند که باید حداکثر ۲ عنوان کتاب جدید خود (یعنی کتابی که در سال مورد داوری منتشر شده است) را به بنیاد بوکر معرفی کنند.
البته کتاب نویسندگانی که قبلاً جایزه بوکر را گرفتهاند یا در ۱۰ سال گذشته جزو فهرست نهایی آن بودهاند نیز بدون معرفی ناشر، بررسی میشود. علاوه بر این، ناشران میتوانند تا ۵ عنوان کتاب دیگر را به تشخیص خود برای بررسی معرفی کنند و تمام این فهرست، کاملا محرمانه است.
داوران ابتدا یک فهرست اولیه و سپس یک فهرست نهایی شامل ۶ عنوان کتاب را معرفی میکنند. برای عضویت در فهرست نهایی باید حداقل یکی از داوران از کتاب حمایت کند و همه نویسندگانی که کتابشان به فهرست نهایی راه پیدا کرده است، یک نسخه جلد چرمی از کتابشان به همراه ۲۵۰۰ پوند پول نقد دریافت میکنند.
معرفی کتاب
هر ناشر میتواند تا دو عنوان کتاب جدید (چاپ همان سال) را به بنیاد بوکر معرفی کند. به علاوه، کتاب نویسندگانی که قبلاً جایزه بوکر را گرفتهاند یا در ۱۰ سال گذشته جزو فهرست نهایی آن بودهاند نیز بررسی میشود. ناشران میتوانند تا پنج عنوان کتاب دیگر را برای بررسی ارائه کنند. داوران موظفند هشت تا دوازده عنوان از این کتابها را درخواست کنند تا در فهرست آثار مورد بررسی قرار گیرد. یک وجه تمایز بزرگ جایزه بوکر با دیگر جوایز ادبی در این است که داوران همه آثار معرفی شده را میخوانند. فهرست کتابهای معرفی شده اکیداً محرمانه است.
فهرستها و جایزه
داوران ابتدا یک فهرست اولیه، و سپس یک فهرست نهایی شامل شش عنوان کتاب را معرفی میکنند، برای عضویت در فهرست نهایی باید حداقل یکی از داوران از کتاب حمایت کند. نویسندگانی که کتابشان به فهرست نهایی راه پیدا کرده یک نسخه جلد چرمی از کتابشان به همراه ۲٬۵۰۰ پوند پول دریافت میکنند.
با اجماع داوران جایزه بوکر به یکی از عناوین فهرست نهایی تعلق میگیرد. ارزش نقدی این جایزه در حال حاضر ۵۰٬۰۰۰ پوند است. مبلغ جایزه در اصل ۲۱٬۰۰۰ پوند بود، و از سال ۲۰۰۲ با پشتیبانی گروه مَن به مقدار فعلی افزایش پیدا کرد.