دنیاشناسی بلادبورن (قسمت چهارم): یارنام قدیم
- دنیاشناسی بلادبورن (قسمت اول): شکار خون رنگپریده
- دنیاشناسی بلادبورن (قسمت دوم): کلیسای شفابخش
- دنیاشناسی بلادبورن (قسمت سوم): خون خاکستری
فصل چهارم: لودویگ، شکار، پدر گاسکُن و آیلین
«اوه، این بوی چیست؟ خون شیرین … برایم نغمه میخواند. بهاندازهای است که یک مرد را مریض کند»
– پدر گاسکن
زمانی که ما برای اولین قدم به جهان بلادبورن میگذاریم از همان ابتدای کار با هیولاهای الدریچی، حقایق هولناک و موجودات متعالی خارج از دسترس فضا و زمان دستوپنجه نرم نمیکنیم.
هیچ یک از این زوایای بلادبورن در کمپین تبلیغاتی بازی نمایش داده نشده بود. حقیقت دهشتناک اساطیر لاوکرفتی بلادبورن دقیقاً تا زمان انتشار آن مخفی نگهداشته شد. آنچه که ما ابتدا با آن روبهرو میشویم شکار است. شکاری که لرزه بر اندام بازیکن میاندازد اما برای رسیدن به پاسخ پرسشهای بیجواب باید از پس آن بربیاید.
برای شروع، من تنها از اطلاعات و شواهدی که در بازی یافت میشود استفاده خواهم کرد. برداشتها و باورهای شخصیام را در انتها به اشتراک میگذارم تا شما خوانندگان عزیز نیز بتوانید باتوجهبه شواهد ارائه شده به نتیجهگیری خود برسید.
در یارنام، خون همچون آب جریان دارد. شما هیچ بار، میخانه و مسافرخانهای را در یارنام نخواهید یافت. تنها خون در یارنام پیدا میشود. در توضیح Pungent Blood Cocktail میخوانیم: «در یارنام، تولید خون بیشتر از الکل است چراکه خون مسکرتر است.» خون منبع لذت، سرگرمی، پرستش و جانسپاری در یارنام است. حتی آریانا، یک روسپی، خودش را به شکارچی با ارائه خدماتش معرفی نمیکند بلکه یک شیشه کوچک از خونش را به او پیشنهاد میدهد. اما هر خونی در یارنام جریان ندارد، تنها خون مجاز متعلق به کلیسای شفابخش اجازه پخش دارد.
خون کهن، خصوصاً خون ابریتیس، توسط پزشکان خاصی به نام امیران خون به مردم تزریق میشود. این پزشکان پیروی هنر و تخصصی هستند که اولینبار توسط نخستین کشیش لاورنس روی کار آورده شد. ما پیشازاین درباره ریشه نام ابریتیس از گونهای از پروانه صحبت کردیم اما نام او همچنین از واژهای لاتین به معنای مستی یا مسکر ریشه میگیرد. درست است که خون ابریتیس علاوه بر کمک به پاکسازی بیماری در یارنام به شهروندان آن دارویی هدیه داد که حتی از الکل اعتیادآورتر و مسکرتر بود اما با بهرهبرداری گسترده از خون کهن، طاعون دیو از راه رسید.
پس از آنکه یارنام قدیم پاکسازی شد و خبر شیوع طاعون به عموم مردم رسید، به راه جدیدی برای مقابله با این تهدید نیاز بود و مخفیکاری دیگر کافی نبود. ازاینرو، کارگاه منحل و کنار گذاشته شد. در عوض با قرارگرفتن کلیسای شفابخش در جایگاه جدید قدرت، شکارچیان کلیسای شفابخش متولد شدند. در پیشقراول این جنبش جدید لودویگ قرار داشت، رهبر جدید نیروهای نظامی کلیسای شفابخش. گرمن به ما میگوید:
«کلیسای شفابخش و امیران خون متعلق به آن، محافظان شکارچیان بودند، در زمان شکارچی لودویگ.» طبق توضیحات درج شده در مدال Sword Hunter: «لودویگ یکی از اولین شکارچیان کلیسای شفابخش بود که بسیاری از آنها روحانی بودند.»
اطلاعات چندانی درباره گذشته لودویگ در دسترس نیست اما از مدال Radiant Sword Hunter متوجه میشویم وی از خط خونی جنگجویانی سلحشور به نام شمشیرهای مقدس Holy Blades است: «شمشیر فروزان سمبل وارثان مشیت لودویگ است. این شکارچیان که به نام شمشیرهای مقدس شناخته میشوند باقیمانده خط خونی باستانی از قهرمانانی هستند که به عصر ابتدایی از شرف و دلاوری برمیگردند.»
لودویگ روشی کاملاً متفاوت در شکار هیولاها به نسبت گذشتگان خود در کارگاه داشت که میتوان این تفاوت را در اطلاعات مرتبط به سلاحهای مورداستفاده قرار گرفته توسط شکارچیان کلیسای شفابخش مشاهده کرد.
«یک سلاح دست راستی که شکارچیان کلیسای شفابخش معمولاً از آن استفاده میکنند. گفته میشود این شمشیر نقرهای توسط لودویگ، نخستین شکارچی کلیسا، مورداستفاده قرار گرفت. با تغییر حالت، شمشیر با غلافش ترکیب میشود و یک شمشیر بزرگ را شکل میدهد. کارگاه کلیسای شفابخش با لودویگ آغاز شد و از تکنیکهای قدیمی گرمن فاصله گرفت تا شکارچیان را با روشهایی برای شکار دیوان دهشتناکتر و شاید چیزهایی بدتر از آنها تجهیز کند.» – شمشیر مقدس لودویگ Ludwig’s Holy Blade
«تفنگ غالباً استفاده شده توسط شکارچیان کلیسای شفابخش. گفته میشود این تفنگ توسط لودویگ، نخستین شکارچی کلیسا، به کار گرفته شد. لوله بلند و سنگین تفنگ بُرد آن را افزایش داده و سرعت کند پرکردن مجدد سلاح را جبران میکند. تفنگ لودویگ چندین تفاوت با طراحی کارگاه دارد که نشان میدهد کلیسا پیشبینی پیدایش هیولاهای غیرانسانی بسیار بزرگتری را کرده بوده است.» – تفنگ لودویگ
از این دو سلاح ما میتوانیم دگرسویی بزرگ میان کارگاه گرمن و لودویگ را ببینیم. در جایی که شکارچیان گرمن سلاحهای سریع، حرکات پرسرعت و ابزارهایی که بهراحتی مخفی میشدند را ترجیح میدادند، شکارچیان لودویگ سلاحهایی باقدرت زیاد را دست میگرفتند. این شکارچیان دیگر در سایهها پنهان نمیشدند، آنها در ملأعام اسلحه به دست رفتوآمد میکردند. پس از یارنام قدیم برای کلیسای شفابخش مشخص شد که تنها موجوداتی خطرناک و خطرناکتر از خون کهن برخواهند خاست پس به سلاحهای قویتر برای مقابله با آنها نیاز خواهد بود.
لودویگ روشی کاملاً متفاوت در کنترل طاعون دیو در مقایسه با پیشینیان خود پی گرفت. در عصر لاورنس و گرمن، کلیسای شفابخش و کارگاه در خفا فعالیت میکردند. مکتب منسیس بیسروصدا پژوهش میکرد، لاورنس امارت خون را به تکامل رساند، و شکارچیان گرمن نقش گروه پاکسازی و حلال مشکلات را داشتند. وقتی یک نفر تسلیم بیماری میشد شکارچیان بیسروصدا او را در تاریکی شب از پای درمیآوردند و مردم در غفلت به زندگی خود ادامه میدادند.
با روی کار آمدن لودویگ اما مسیری دیگر در پیش گرفته شد: مردم را نادیده نگیر، آنها را مسلح کن. ما به این نکته از طریق توضیح مدرج در جامه Yharnam Hunter پی میبریم: «لودویگ، نخستین شکارچی کلیسای شفابخش، اهالی یارنام را استخدام کرد تا نقش شکارچی را برعهده بگیرند. این لباس شکارچی برای تازهاستخدامیها تهیه شده و مقاومتی عالی دارد. اما نه بهاندازهای که به یک فرد عادی شانس واقعی در مقابله با هیولاها بدهد.»
لودویگ با دیوها در خفا مقابلهبهمثل نمیکرد، روش او پاکسازی و شکار بود. جمعیت را مسلح کن، آموزش بده و شانهبهشانه شهروندان یارنام به مبارزه با دیوان مشغول شو. کلیسا برگزارکننده شکار بود. بااینوجود متأسفانه این فراخوان به چرخهای بیپایان تبدیل شد. هیولاها برمی خاستند، برای مقابله با این هیولاها شهروندان، خون کهن نوشیده اسلحه به دست میگرفتند و به مصاف هیولاها میرفتند. حال که به خون کهن آلوده شده بودند آنها نیز خود به دیو تبدیل میشدند که در نتیجه آن تعداد بیشتری از مردم خون مصرف کرده و آماده نبرد میشدند. مشکلسازتر از آن چرخه این بود که با نیاز روزافزون به شکارچیان قدرتمندتر همین شکارچیان به هیولاهایی قدرتمندتر تبدیل میشدند: «لودویگ یکی از اولین شکارچیان کلیسای شفابخش بود که بسیاری از آنها روحانی بودند. همانطور که انتظار میرفت، روحانیون به دهشتناکترین دیوها تبدیل شدند.»
شکارچیان با خون مست و مشوش و ازخودبیخود میشدند. شکارچیان به تهدیدی خطرناک تبدیل میشدند و در اینجاست که ما خود را رودررو با گروهی دیگر مییابیم، گروهی که بالاخص بسیار مرموز است: شکارچیانِ شکارچیان (Hunters of Hunters). در مرکز یارنام شخصیت شکارچی با آیلین زاغ (Eileen the Crow) مواجه میشود که به او با جدیت هشدار میدهد: «خودت را برای بدترینها آماده کن. هیچ انسانی باقی نمانده است. آنها همه دیوان تشنه خوناند.» این هشدار دقیقاً برعکس هشدار جوراست که دیوها هنوز انسان هستند.
آیلین به سازمانی مرموز تعلق دارد که به نام شکارچیان شکارچیان شناخته میشود. در رون شکارچی چنین آمده است:
«این رون سرخرنگ معنی «شکارچی» دارد و توسط افرادی استفاده میشود که سوگند شکارچی شکارچیان را یاد کردهاند. این نگهبانان آنهایی را که توسط خون فاسد شدهاند نکوهش میکنند. چه انسان چه دیو، هرکس که متعهدان سوگند «شکارچی» را تهدید کرده باشد بی شک مشکلی با خون دارد.»
این شکارچیان شکارچیان به نظر میرسد فرقهای کهن همچون کارگاه هستند که مسئول پاکسازی شکارچیانیاند که عقلشان را به سبب مصرف خون کهن ازدستدادهاند. مدال Crow Hunter به ما میگوید: «مدال شکارچی شکارچیان بیسروصدا از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و معمولاً به دست یک اجنبی از پسکرانه سپرده میشود.»
استفاده از اجنبی بهصورت مفرد به نظر میرسد بر این مسئله اشاره دارد که در هر بازه زمانی تنها یک شکارچی شکارچیان وجود دارد، یکی در هر نسل. جالب است که در بخش توضیحات اشاره میشود شکارچیان شکارچیان معمولاً اجنبی هستند. آیلین خود با لهجهای که لهجه یارنام شباهت ندارد صحبت میکند. شاید هرکس که این شکارچیان شکارچیان هستند، به این نتیجه رسیدند سپردن چنین مأموریت مهمی به اهالی یارنام سرمست با خون عمل عقلانی نیست.
برای من این تاریخچه شکارچیان شکارچیان است که بیش از هر چیزی جلبتوجه میکند. آنها از کجا آمدهاند؟ جامه Crowfeather حاوی اطلاعاتی ناچیز در این باره است: «شکارچیان شکارچیان پوششی زاغ مانند دارند که نماد خاکسپاری آسمانی است. اولین شکارچی شکارچیان از سرزمینی بیگانه بود و در عوض آنکه سرویس خاکسپاری کفرآمیز یارنام را برای مردگان اجرا کند مراسم خاکسپاری بومی باشرافتی برایشان برگزار کرد. به امید آنکه با این نوع مراسم خاکسپاری آسمانی، هموطنان جانباختهاش به آسمانها بازگردند و در هانترز دریم به آرامش دست یابند.» اشاره به هانترز دریم در این نوشته بسیار جالبتوجه است. آیلین به نظر میرسد از وجود هانترز دریم آگاهی دارد به سانی که اگر شکارچی به او حمله کند و به دست او کشته شود، او در پاسخ خواهد گفت که به «عروسک کوچک سلام مرا برسان.» مانند جورا آیلین احتمالاً زمانی بخشی از دریم بوده است، یک شکارچی خون رنگپریده مانند شخصیت شکارچی بازیکن.
«رؤیای دیگری نخواهم دید. این آخرین فرصت من است.»
این مورد تنها پل ارتباطی میان آیلین و شکارچیان شکارچیان با گرمن و هانترز دریم نیست؛ در توضیح شمشیر شفقت Blade of Mercy، سلاح شکارچیان شکارچیان نوشته شده: «سلاح خاص دست راستی که از یک شکارچی شکارچیان به دیگری به ارث رسیده است. یکی از قدیمیترین سلاحهای کارگاه. شمشیر پس از فعالشدن به دونیم تقسیم میشود. تیغههای خمیده سلاح از سیدریت (آسمان سنگ)، کانی ای ملکوتی ساخته شده است.»
همینطور هم هست، Blades of Mercy در واقع یکی از دو سلاح دست راستی ساخته شده از سیدریت است، کانی ای کمیاب که از افلاک به زمین آمده است. سلاح دیگر Burial Blade گرمن است که اولین سلاح دست راستی بهحساب میآید: «شاهکاری که پیشگام طراحی سلاحهای دیگر ساخته شده در کارگاه شد. تیغه آن از سیدریت ساخته شده که گفته میشود از عرش به زمین افتاده است.»
بااینحال، اینکه گرمن چه رابطهای با شکارچیان شکارچیان داشت مجهول باقیمانده است. احتمال آن وجود دارد که شکارچیان شکارچیان بهمنظور نظارت و رسیدگی به کارگاه تأسیس شده باشند یا ممکن است انشعابی از کارگاه باشند که از گرمن راهشان را جدا کردند. دلایلشان هرچه باشد، متدهایشان مشخص است: شکارچیانی را که با مصرف خون عقلشان را ازدستدادهاند پیدا کن و آنها را بکش. دو شکارچیای که مورد هدف آیلین قرار میگیرند هنریک و گاسکن هستند.
پدر گاسکن اولین باس رسمی در بلادبورن است. با اینکه میتوان با Cleric Beast ابتدا جنگید اما مبارزه با او اختیاری است. گاسکن اولین باس حقیقی بازی به شمار میآید و اوست که زنگ هشدار را با گوشخراشی هرچهتمامتر برای بازیکن به صدا درمیآورد. مانند بسیاری از حرفهایهای سری سولز، من با دیدگاه خیلی خاصی بلادبورن را شروع کردم:
احتیاط. حریف را بررسی کن، دنبال نقطهضعف بگرد، منتظر شو گاردش را پایین بیاورد، یک حمله، عقبنشینی، مشاهده و دوباره حمله. این روند سبک بازی ای انفعالی، محتاطانه و کند است که بازیهای سولز بازیکنانش را به آن عادت داده است. گاسکن به نظر میرسد به همین دلیل خاص برای بازیکنان بهعنوان اولین باس بازی انتخاب شده است. گاسکن دقیقاً همان ابزارها و سلاحهایی را دارد که شخصیت شکارچی بازیکن میتواند استفاده کند. او Hunter Axe و Blunderbuss در دست دارد.
او را میتوان متزلزل کرد همانطور که او میتواند شمارا متزلزل کند. او دقیقاً آینه بازیکن است. تنها تفاوت میان گاسکن و شکارچی در حملات بیش از اندازه وحشیانه اوست. گاسکن بیهیچ ابایی به بازیکن حملهور میشود او با چالاکی در مبارزه حرکت میکند، حملات را جاخالی میدهد و مداوم شکارچی را تحتفشار قرار میدهد.
میشود گفت این مبارزه پیامی مستقیم از جانب سازندگان به بازیکن است: «تو دقیقاً سلاحهایی مانند او در اختیار داری پس چرا داری میبازی؟ او نا منصف نیست و تقلب نمیکند. او تنها دارد مانند تو بازی را انجام میدهد. پس چرا دارد تو را میکشد؟» بازیکن بهسرعت متوجه میشود که باید با نحوه حملات گاسکن خودش را تطبیق دهد وگرنه جانش را از دست میدهد. انفعال دیگر یک استراتژی کارآمد در اینجا نیست، برای حرفهای شدن در بلادبورن بازیکن باید چابک، خشن و بیامان باشد مانند گاسکن.
وقتی نوار سلامت گاسکن بهاندازه کافی کم میشود او تغییر میکند. او کاملاً تسلیم طاعون میشود و به دیوی تنومند تبدیل میشود که بیوقفه به بازیکن حمله میکند. بااینوجود برای درک کامل گاسکن باید از ابتدای کار شروع کنیم و آنچه که درباره او از بازی یاد میگیریم را بررسی کنیم.
از جامه گاسکن متوجه میشویم که: «عنوان «پدر» لقبی است که برای روحانیون سرزمینهای بیگانه استفاده میشود و چنین درجهای در کلیسای شفابخش وجود خارجی ندارد.» این بدین معناست که گاسکن مانند بسیاری دیگر به یارنام آمده تا امارت خون معجزهآسا را امتحان کند. متدی که شایعه شده بود هر مرضی را معالجه میکند. شخصیت شکارچی بازیکن یکی از این افراد بود، مشابه گیلبرت و بسیاری دیگر. درست شبیه آیلین و گیلبرت، صدای گاسکن لهجهای دارد که با اهالی یارنام اندکی تفاوت دارد. ازآنجاییکه گاسکن جامهای شبیه Healing Church Watcher میپوشد و از اسلحههای کارگاه استفاده میکند مشخص است که او پس از آمدن به یارنام آموزش میبیند تا به یکی از شکارچیان کلیسای شفابخش تبدیل بشود.
اما در توضیح جامه او آمده است: «این شال محقر و چرک یک شال مقدس و سمبل کلیسای شفابخش است که گاسکن در نهایت راهش را از آن جدا میکند.» مشخص نیست دقیقاً چرا گاسکن کلیسا را ترک کرد. شاید او کلیسا را ترک کرد تا بتواند خانواده تشکیل دهد زیرا بازیکن میتواند با دختران گاسکن که در خانهشان پنهان شدهاند صحبت کند.
البته این دختران او هستند که آخرین قطعات کلیدی اطلاعات را درباره گاسکن در اختیار دارند: «آیا یک شکارچی هستی؟ پس ازت یک خواهش دارم، میتوانی به دنبال مادرم بگردی؟ پدر هرگز از شکار بازنگشت و او (مادر) رفت تا پیدایش کند اما مادر هم بازنگشته است … من تنهام … و ترسیدهام …» به نظر میرسد وقتی شکار برگزار شد گاسکن این فراخوان را پاسخ داده بود. با اینکه او کلیسا را ترک کرده بود اما بازهم سلاح به دست گرفت تا خیابانهای شهر را در کنار سایر اهالی یارنام پاکسازی کند. وقتی او از شکار بازنگشت همسرش ویولا به دنبال او گشت. «مادرم سنجاقسینهای با گوهر قرمز دارد. خیلی بزرگ و … زیباست. راحت به چشم میآید امکان ندارد آن را نبینی.» وقتی ما با گاسکن روبهرو میشویم او دارد یک جسد را تکهتکه میکند. زمانی که او به شکارچی نگاه میکند میبینیم تماماً تسلیم خون کهن شده است.
«دیوها همهجا را پر کردهاند … تو هم دیریازود یکی از آنها خواهی شد.»
در یک بالکن نزدیک به آنجا، سنجاقسینهای سرخرنگ از جسد یک زن مرده آویزان شده است. اما چطور اینگونه شد؟ برای لودویگ چه اتفاقی افتاد؟ داستان پدر گاسکن چیست؟ و چرا آیلین در یارنام حضور دارد؟
آنچه در ادامه میخوانید تنها برداشتها و باورهای من بر اساس مدارک گردآوری شده است. این برداشتها را حقیقت محرز قلمداد نکنید بلکه تنها به چشم دیدگاههای من به آنها نگاه کنید تا بتوانید به جمعبندی و نتیجهگیری خود دست یابید.
همه چیز پس از یارنام قدیم تغییر کرد. کلیسا که به ناجی مردم تبدیل شده بود اکنون در کنترل قرار داشت. دیگر نیازی به مخفیکاری نبود و قدرت آنها روزبهروز بیشتر میشد. با دستیابی به منصب جدید قدرت و شیوع طاعون، کارگاه کنار گذاشته شد و با شکارچیان کلیسای شفابخش جایگزین شد. هدایت این شکارچیان برعهده شکارچیای به نام لودویگ بود. لودویگ مردی شجاع، باشرافت و سلحشور بود که روشی جدید برای شکارچیان پیش گرفت و آزادانه به استخدام و آموزش مردم یارنام پرداخت و از آنها برای مبارزه با دیوهای طاعون استفاده کرد. در کنار آن، او به طراحی سلاحهای جدید پرداخت تا کشتن دیوها بدون کوچکترین مشکلی میسر شود.
لودویگ ولیعهد میراثی از قهرمانان باستانی به نام Holy Blades بود که به گذشته دور بازمیگشتند. احتمال دارد که او یکی از شاگردان گرمن بوده باشد که پس از بازنشستگی گرمن جای او را گرفته و به ریاست کارگاه جدید تأسیس شده در بخش فوقانی کلیسا گمارده میشود. در این کارگاه است که میتوانیم مدال Radiant Sword Hunter را پیدا کنیم که به بازیکن اجازه میدهد شمشیر و تفنگ لودویگ را خریداری کند.
اما مدال Radiant Sword Hunter علاوه بر این دو سلاح یک ابزار دیگر را نیز در دسترس قرار میدهد: جامه Tomb Prospector که در توضیح آن نوشته شده: «جامه کاوشگران مقبره که هزارتوی قدیمی را از طرف کلیسای شفابخش وارسی میکنند. کلیسای شفابخش از بیرگنورث سرچشمه گرفته است و در نتیجه از اهمیت حقیقی این خرابهها اطلاع دارد. آنها دربردارنده چیزهایی فراتر از جواهرات و زیورآلات هستند، آنها پنهان کننده اسرار فرهمندان کهن هستند. اسراری که افراد جاهطلب خواهان دستیابی به تعالی بیش از هر چیزی به دنبال آن هستند.»
ما اکنون باتوجهبه سلاحهایی که پس از دریافت مدال او در دسترس قرار میگیرند تصویر بهتری از سلاحهای لودویگ داریم. سلاحهای لودویگ شامل شمشیر مقدس Holy Blade و تفنگ میشدند. در کنار این دو، او جامه کاوشگر مقبره را نیز بهعنوان پوشش خود انتخاب کرده یا دستکم زمانی جامه مورد انتخاب او بوده است. احتمال دارد که لودویگ به دنبال یک اسلحه یا جوابی برای پایان بخشیدن همیشگی به طاعون به داخل هزارتو رفته باشد. شاید او تنها به دنبال حقیقت میگشته تا بالاخره بفهمد طاعون از کجا آمده است. آنچه که او از این تفحص به دست آورد سلاح Holy Moonlight Sword بود.
«یک شمشیر باستانی کشف شده توسط لودویگ. وقتی نور آبیرنگ ماه در اطراف شمشیر به حرکت در میآید و کهکشان گردابی را به نمایش میگذارد، تیغه آن موج نوری سایهدار ساتع میکند. Holy Moonlight Sword مترادف با نام لودویگ؛ شمشیر مقدس، است اما تنها افراد انگشت شماری این شمشیر را به چشم دیدهاند و هر راهنمایی ای که ارائه میدهد به نظر میرسد از نوع مرموز و محرمانه است.» – Holy Moonlight Sword
بی شک این دست تقدیر است که ولیعهد میراث شمشیرهای مقدس چنین سلاحی را کشف میکند. لودویگ با در دست گرفتن این شمشیر تجسم شمشیر مقدس شد، قهرمانی بیبدیل برای مردمانی که از طاعون دیو وحشت داشتند و فرماندهی برای شکارچیان کلیسا که او را در هر نبرد همراهی میکردند. همانطور که در توضیح Moonlight Sword درج شده، تعداد انگشت شماری شمشیر را دیدهاند. به نظر میآید لودویگ آن را همواره همراه خود نگه میداشته و به هیچ کسی اجازه دیدنش را نمیداده است.
«آه، تو کنارم بودی، همیشه. استاد حقیقی من … مهتاب راهنمای من …»
Holy Moonlight Sword چیزی بیش از یک شمشیر بود. این شمشیر لودویگ را رهنمود Guidance میکرد. طبق توصیف رون Guidance: «وقتی لودویگ چشمانش را میبست، تاریکی یا شاید عدم را میدید و در اینجا بود که او موجودات کوچکی متشکل از نور را پیدا کرد. لودویگ مطمئن بود که این اشباح بازیگوش رقصان «راهنما» بودند و لودویگ را از ترسهایش در هنگام شکار تزکیه میکردند.» هروقت که لودویگ به شکار میرفت به شمشیر اجازه میداد هدایتش کند. چشمانش را میبست و از راهنماییهای شمشیر Moonlight پیروی میکرد و دیوان را از پای درمیآورد. ترس در قلب او جایی نداشت ازاینرو، به سلاحی کشنده برای کلیسای شفابخش تبدیل شد.
«بدون ترس در قلبهایمان، ما هیچ تفاوتی با این دیوان نداریم.» – آیلین زاغ
تغییر در شخصیت لودویگ نادیده گرفته نشد. دیالوگ لودویگ حاکی از آن است که افرادی وجود داشتند که او را به «دیوزده ای منحط» بودن متهم میکردند. حتی او در پس ذهنش میدانست کاری که دارد انجام میدهد اشتباه است.
«شکارچی عزیز، آیا خط نور را دیدهای؟ مثل یک تار مو است، موجودی فراّر، و منِ مغروق در خون و جسد هیولاها به آن چنگ انداختم. من هیچوقت نمیخواستم بدانم واقعاً آن چه بود. واقعاً نمیخواستم بدانم.» بااینحال او به استفاده از شمشیر ادامه داد و راهنماییهایش را دنبال کرد به امید آنکه آیندهای را برای شکارچیان کلیسای شفابخش رقم بزند که در آن شکارچیان به جنگجویانی باشرافت تبدیل شوند که از مردم محافظت میکنند. او هر افترا و رسوایی را حاضر بود تحمل کند اگر به این معنا بود که هدفش به حقیقت تبدیل میشد. سر آخر، لودویگ بیشتر و بیشتر در خونریزی و کشتار فرورفت. با هر ضربه شمشیر Holy Moonlight او قدمی دیگر بهسوی دیوصفتی برمیداشت تا جایی که او به حدی از خونخواری رسید که به هانترز نایتمر برده شد؛ محکوم سپری کردن ابدیت در گودال اجساد مردگان.
در نبود لودویگ، شکارچیان کلیسای شفابخش بهتدریج دچار فروپاشی شدند. شکارهای برنامهریزیشده به پرسهزدن مردم در خیابانهای شهر تبدیل شد که بیماران را از خانههایشان بهزور بیرون آورده و آنها را به آتش میکشیدند. شکارچیان خودشان به طور فزاینده برای تقویت نیروهایشان به امر خون متکی شدند، کلیسای شفابخش تزریق خون کهن به شکارچیانش را افزایش داد تا به آنها توان بیشتر برای شکست دیوان بدهد.
یکی از این شکارچیان، پدر گاسکن بود. گاسکن به دنبال علاج بیماریاش به یارنام آمده بود و مانند بسیاری دیگر امارت خون یارنام را آخرین شانس خود میدانست. در اینجا بود که او برای شکارچی شدن بهاحتمال زیاد توسط مردی به نام هنریک آموزش دید. اطلاعات زیادی درباره هنریک موجود نیست اما او جامه شکارچی کلیسای شفابخش را نمیپوشد و در عوض جامه شکارچی کارگاه را برتن دارد، یکی از جامههای گرمن. علاوه بر این به هنریک چندین بار با لقب شکارچی پیر اشاره شده است.
گاسکن و هنریک به زوجی قدرتمند تبدیل میشوند، شکارچیانی همکار و دوستانی خوب. باتوجهبه جامه شکارچی هنریک: «شکارچی پیر کمحرف هنریک زمانی با پدر گاسکن همکار بود و با اینکه آنها جفتی شجاع و غیور بودند، شراکت آنها به زندگی طولانی اما تراژیک هنریک منتهی شد.»
جمله آخر بهخصوص جای توجه دارد، بهکاربردن زندگی تراژیک طولانی در توصیف هنریک. احتمال دارد که هنریک با سنوسال بالایش، یا دچار مریضی شده یا ضعیف. گاسکن هم میخواست نزدیکترین رفیقش زنده بماند اما او دلیل دیگری برای زنده نگهداشتن شکارچی پیر نیز داشت؛ او دختر هنریک را دوست داشت.
«بله، خیلی ممنون آقای (خانم اگر شکارچی زن است) شکارچی! من شمارا بهاندازه مادر و پدر و پدربزرگ دوست دارم!» – دختر بینام گاسکن
هنگامی که با هنریک مواجه میشویم او در Oedon Tomb حضور دارد، درست مانند زمانی که گاسکن را یافتیم با این تفاوت که او کنار گور نایستاده؛ او مقابل جسد ویولا، همسر گاسکن، ایستاده است. اما هنریک خود نیز دیگر آنجا نیست، او تسلیم تأثیر خون کهن شده است. گاسکن عاشق ویولا، دختر هنریک، شده بود. شاید گاسکن هنریک را در وضعیت نمور و پیرش قانع کرده بود که امارت خون کلیسای شفابخش را بپذیرد. شکارچی پیر کارگاه احتمالاً نسبت به خون کهن بیاعتماد بوده است اما توسط دامادش، پدر نوههایش، قانع شد که امر خون را انجام دهد.
گاسکن نیز به امر خون رضایت داده بود اما در مورد او مشکلاتی پیش آمد. «اگر مادرم را پیدا کردی این جعبه موسیقی را به او بده. یکی از آهنگهای موردعلاقه پدرم را پخش میکند. هروقت که پدر ما را فراموش میکند این آهنگ را برایش پخش میکنیم تا مارا به یاد بیاورد. مادر خیلی سادهلوح است که بدون همراه داشتن جعبه بیرون رفت!» با اینکه خون کهن کلیسای شفابخش میتواند هر بیماری را درمان کند اما از ترمیم ذهن بیمار ناتوان است. پدر گاسکن به دنبال راه درمانی برای بیماری ذهنیاش به یارنام آمد اما امر خون موفقیتآمیز نبود. حتی خون آلوده شده فرهمندان نتوانست اپیزودهای جنونآمیزی را که از آنها رنج میبرد معالجه کند.
احتمال دارد که در طی این اپیزودهایی که گاسکن اعضای خانوادهاش را از یاد میبرد رفتهرفته خشنتر، خردستیز یا پارانوئید شده است. ویولا، همسر دوستداشتنیاش، برایش لالایی میخواند. این عمل ذهنش را آرام میکرد و به او کمک میکرد سلامت عقلش را حفظ کند. اما گاسکن که به خون کهن معتاد شده بود به شکار و دریافت Communion، امر خون، ادامه داد.
زمانی که گاسکن از شکار بازنگشت، ویولا فرزندانش را رها کرد و به دنبال او گشت، تا او را به خانه بازگرداند اما او جعبه موسیقی را فراموش کرد. وقتی ویولا گاسکن را پیدا کرد، وی غرق در خون بود و داشت هم انسان و هم هیولا را از پای درمیآورد. او به گاسکن التماس کرد به خانه برگردد، تا او را به یاد بیاورد اما چنین نشد. ویولا آن شب جانش را از دست داد، کشته شده به دست مردی که دوستش داشت.
اگر بازیکن جعبه موسیقی را در نبرد علیه پدر گاسکن پخش کند، او درد قابلتوجهی را متحمل میشود. سرش را میگیرد و زمزمه و ناله میکند. چه واکنش دیگری میتواند داشته باشد؟ وقتی تمام اعمال هولناکی که بر سر ویولای دوستداشتنیاش آورده را بهخاطر میآورد؟ هنریک فوراً به دنبال ویولا و گاسکن میگردد وحشتزده از آنچه که ممکن است بر سرشان آمده باشد. وقتی او جسد ویولا را پیدا میکند، قالب تهی میکند. زندگی تراژیک طولانیاش توسط آیلین زاغ به پایان خواهد رسید، شکارچی شکارچیان.
«این هم نیز کار شکارچیان است اما شرافتی در انجامش نیست. باری که میتوانی به دوش کشیدن آن را انتخاب کنی.» – آیلین زاغ
اگر شکارچی در کشتن هنریک به آیلین کمک کند، پس از فرارسیدن ماه خونین بازیکن آیلین را بهشدت زخمی در مقابل کلیسای جامع پیدا میکند. «فکر کنم خرابکاری کردهام. فقط یک استراحت کوتاه میکنم. اوه نگران نباش، خون تزریق کردهام. بهاندازهای که یک زن پیر را نجات دهد. دیگر رؤیایی نخواهم دید. این آخرین فرصت من است. چقدر سادهلوحم من، باید محتاطانه عمل کنم اما آن چیز هنوز در انتظار کمین کرده است. برگرد. این تسویهحساب من است.»
در سالهای بسیار دور، گرمن کارگاه را تأسیس کرد. مانند شکارچی بازیکن، گرمن دو سلاح داشت: Burial Blade و Blade of Mercy. هر دو سلاح از سیدریت به دست گرمن ساخته شده بودند. گرمن در جایگاه شکارچی تنها نبود، او چندین شاگرد داشت که آنها را آموزش داد تا ادامهدهنده میراث او باشند.
او و شاگردانش هنر خاصی به نام Quickening را تمرین میکردند که در توضیح آن در استخوان Old Hunter آمده است: «استخوان شکارچیای مسن که اسمش گم شده است. گفته میشود او یکی از شاگردان گرمن پیر بود و یکی از متخصصان هنر Quickening. تکنیکی خاص که متعلق به نخستین شکارچیان بود.» تنها چهار شخصیت در کل بازی وجود دارند که میتوانند از هنر Quickening استفاده کنند: شخصیت شکارچی بازیکن، اگر آیتم Old Hunter’s Bone را به دست بیاورد، گرمن که نسخهای واضحا قدرتمندتر از این تکنیک را استفاده میکند، ماریا، بهترین شاگرد گرمن و فردی که به نام زاغ خونین Bloody Crow شناخته میشود.
زاغ خونین بهعنوان باس نهایی خط داستانی آیلین در کلیسای جامع بزرگ حضور دارد. این نبرد بسیار دشوار است. به نظر میرسد آیلین باهدف شکار این شخصیت، زاغ خونین، به یارنام آمده است و در طول راه هنریک را کشته و گاسکن را نیز میکشت اگر شکارچی زودتر از او ترتیبش را نمیداد.
ما اطلاعات ناچیزی درباره زاغ خونین در اختیار داریم اما میبینیم که یک Chikage در دست دارد و روابط محکمی با کینهرست که با استفاده او از Numbing Mist و بهجاماندن آیتم Blood Rapture پس از شکستش مشخص میشود. عجیبترین نکته این است که او جامه Crowfeather شکارچی شکارچیان را برتن دارد. زاغ خونین کینهرست، یکی از نخستین شکارچیان است زیرا او نیز از هنر Quickening استفاده میکند. در اینجا ما میتوانیم تصویری محتمل را ترسیم کنیم:
در روزهای آغازین کارگاه، گرمن شاگردانش را تمرین داده و به هریک از آنها Blade of Mercy داد. شفقت Mercy یکی از موضوعات محوری پیرامون گرمن است، به نظر میرسد که هدف او ترحم به شکارچیانی است که یا در دریم گرفتار شدهاند یا تسلیم خونخواری. پس به این شاگرد مأموریت مهم محافظ پنهان کارگاه شدن واگذار شد که منجر به شکلگیری فرقهای جدید جدا از امر خون و خون کهن یارنام شد.
آنچه که بعد از آن رخ میدهد در هالهای از ابهام قرار دارد و اکثر بخشهای آن بی توضیح باقیمانده است. شاید این شاگرد به کینهرست سفر کرد و یا شاید به پسکرانه ها رفت تا شکارچی شکارچیان بعدی را که به یارنام خواهد آمد آموزش دهد. هر اتفاقی که افتاد ما میتوانیم نتیجه آن را ببینیم:
زاغ خونین کینهرست، احتمالاً اولین شکارچی شکارچیان یا فرد ناظر و معلم آیلین بوده است. آیلین میخواهد او را به آرامش برساند و به او شفقت نشان دهد. اما آنچه که بیش از هر چیز مرا دررابطهبا آیلین شگفتزده کرد اتفاقی است که در صورت ملاقات نکردن شکارچی با او رخ میدهد.
اگر شکارچی هرگز با آیلین صحبت نکند و پس از فرارسیدن ماه خونین به کلیسای جامع برود به طور ناگهانی توسط آیلین مورد حمله قرار میگیرد. آیلین شکارچی را متهم به تشنگی به خون میکند. از طریق این دیالوگ است که آیلین نشان میدهد واقعاً چه حسی دارد: «شکارچیان باید بمیرند … کابوس باید به پایان برسد …» آیلین بهخوبی از چگونگی تغذیه هانترز دریم و پرورش شکارچیان آگاه است.
بله درست است که شکارچیان تحت کنترل فرهمندان به انجام کارهای دهشتناک و مرموز آنها دست میزنند. چه میشد اگر دیگر هیچ شکارچی وجود نداشت، هیچکس که به دنبال خون نباشد. آیا کابوس به پایان میرسد؟ به این فکر کنید که ما بازیکنان با هر بار کشتن یک باس چه حس هیجانی بهمان دست میدهد، چطور بهسرعت وارد دریم میشویم تا قدرتمندتر شویم، چطور تنها میخواهیم به شکار ادامه دهیم و به نیرومندی خود بیفزاییم.
«شکارچیان اندکی میتوانند در برابر سرمستی ناشی از شکار مقاومت کنند. به خودت نگاه کن، تو هم درست مثل بقیه …»
شاید حق با اوست.
زاغ خونین کینهرست میتونه همون کسی باشه که خون رو برای اولین بار به کینهرست برده باشه و هدف کنونیش از شکار به دست آوردن متریال مورد نیاز ملکه کینهرست باشه. نوعی خیانت در امانت و همین طور خیانت به اعتماد کلیسا و همکارانش
عالی بود . واقعا خسته نباشید .
من فکر نمیکردم منظور از کسی که توی توضیحات Old Hunter Bone هست، همون بلادی کرو باشه. فکر میکردم اون He توی توضیحات یه جور سرکاری باشه که در واقع به ماریا اشاره داشته، ولی الان خیلی همه چیز منطقی به نظر میاد.
یه نکته دیگه اینکه جسد ویولا روی سقف یه صومعه توی حیاط کلیسای اوئدون هست، ولی هنریک روبروی لامپ هانترز دریم ایستاده.
*نیمچه اسپویل*↓↓↓
پ.ن: واقعا مایه تأسفه که هر کاری پلیر انجام بده، بازم دخترای گاسکن محکوم به مرگ هستن… 🙁