دنیاشناسی بلادبورن (قسمت سوم): خون خاکستری
فصل سوم: جورا، بشکههای باروت، خون خاکستری و یارنام قدیم
«یارنام قدیم، به آتش کشیده و رها شده توسط مردم، اکنون تنها منزلگاه دیوان است. آنها آزاری به بالادستیها نمیرسانند. برگرد … در غیر این صورت شکارچی با شکار رودررو خواهد شد.»
– جورا، شکارچی بازنشسته
شکارچی بازیکن برای اولینبار با جورا در حین ورود به یارنام قدیم دیدار میکند. در آنجا جورا به شکارچی هشدار میدهد از راهی که آمده بازگردد. وقتی که شکارچی از انجام خواسته او سر بازمیزند، او راضی نیست و در دفاع از یارنام قدیم پرخاشگر میشود. اما برای کشف آنکه جورا واقعاً کیست بیایید اول نگاهی به تاریخ مرتدان کارگاه، بشکههای باروت (Powder Kegs) بیندازیم.
برای شروع، من تنها از اطلاعات و شواهدی که در بازی یافت میشود استفاده خواهم کرد. برداشتها و باورهای شخصیام را در انتها به اشتراک میگذارم تا شما خوانندگان عزیز نیز بتوانید باتوجهبه شواهد ارائه شده به نتیجهگیری خود برسید.
بشکههای باروت گروهی از شکارچیان بودند که دوستدار جلوهنمایی بودند و علاقه وافر به پیچیدگی، ظرافت و طمطراق در شمایل خود داشتند. آنها از سبک شکار «سادگی در طراحی» که توسط گرمن خلق شده بود راه خود را سوا کردند و سلاحهایی با طراحی جاهطلبانه (افراطی بسته به دیدگاهتان نسبت به این قضیه) را ترجیح میدادند.
تحتتأثیر علاقه به شهرت اندوزی و انگیزه فراوان به تخریب و آتشافروزی، آنها سلاح اصلی خود به نام Boom Hammer را ساختند که در بازی اینگونه توصیف شده است:
«سلاحی دست راستی (trick weapon) که توسط شکارچیان قدیمی استفاده میشد و توسط مرتدان کارگاه، بشکههای باروت، ساخته شد. چکشی بزرگ که یک آتشگاه مینیاتوری بر آن سوار است. وقتی آتشگاه روشن و سلاح مورداستفاده واقع شود، از آن بارانی از آتش فرود میآید که با اصابت به هدف منفجر میشود. دیوها را در هم بکوب سپس آنها را بسوزان – سادگی بیرحمانه Boom Hammer موردعلاقه شکارچیانی بود که از دیوها نفرت شدیدی داشتند.»
یک سلاح نادرتر ساخته شده توسط بشکههای باروت، سلاح موردعلاقه جورا،Stake Driver بود، در بخش توضیحات سلاح چنین آمده است:
«سلاحی دست راستی ساخته شده توسط مرتدان کارگاه، بشکههای باروت. Stake Driver اجازه حملات با ضریب آسیب بالا میدهد اما استفاده از آن دشوار است و استفادهکننده را بیدفاع میگذارد اما هیچ یک از اینها نباید برای یک بشکه باروت مشکلساز باشد.»
این دو سلاح جدید در کنار سایر اسلحهها مانند Rife Spear و Whirligig Saw کاملاً از طراحیهای پیشین کارگاه شکارچی متفاوت بودند. بااینوجود بشکههای باروت تنها به این سلاحهای تحریف شده بسنده نکردند و حتی سعی داشتند قدرت تسلیحاتی خود را با افزودن Cannon و Gattling Gun قدرتمندتر و بزرگتر کنند. ما همچنین میتوانیم افتخار طراحی Rope Molotov Cocktail را به بشکههای باروت بدهیم چراکه دستیابی به مدال Powder Keg دسترسی به این آیتم را در Bath Messenger میسر میکند.
در زمانی نامشخص بشکههای باروت مرتد شناخته و از کارگاه تبعید شدند. تصور بر آن است که بشکههای باروت دیگر وجود خارجی ندارند زیرا تمامی اشارات به آنها با استفاده از افعال گذشته صورت میگیرد و حتی توضیحات مدالشان به این گروه بهعنوان بشکههای باروت مرحوم اشاره میکند.
بهاحتمال زیاد آنها در گذشته دور منحل یا کشته شدهاند خصوصاً ازآنجاییکه به نظر میرسد هیچکس به آنان اشاره نمیکند. وابستگی بشکهها به کارگاه تنها به ایده حزبی به نسبت قدیمی بودن این گروه اعتبار میبخشد زیرا خود کارگاه نیز مدتهاست که دیگر مؤسسهای مطرح نیست. در تشریح کارگاه در مدال Saw Hunter نوشته شده:
کارگاهی دیگر در کار نیست و هیچ گروهی این مدال بیمعنا را نمیشناسد به جز پیامآوران (Messengers) که از ارزش آن آگاه هستند. تنها رد پای بهجامانده از بشکههای باروت را میتوان در شکارچی بازنشسته جورا یافت. پس به این سؤال میرسیم که جورا کیست؟ در توضیح شخصیت او میخوانیم: «شکارچی حرفهای مسن که گفته میشود مهارت فوقالعادهای دارد. هیچکس او را سالهاست که ندیده و به نظر میرسد مدتی میشود که در انزوا به سر میبرد.» ما با خواندن توضیحات آیتم Grey Wolf Cap اطلاعات بیشتری دراینرابطه کسب میکنیم:
«جامه شکارچی بازنشسته جورا. این کلاه پوست گرگ فرسوده نشان او بود. جورا با رابطهاش به بشکههای باروت، مرتدان کارگاه، شناخته میشود. گفته میشود که او بیش از حد مهربان و به طرز ترسناکی سادهلوح بوده است. جورا از وضعیت یارنام قدیم سرخورده شده بود و قسم شکارچی خود را کنار گذاشت.»
به طرز غیرمعمولی مهربان، توصیفی درست است. جورا در میان تمامی شخصیتهای بلادبورن تنها کسی است که با قربانیان طاعون دیو همدردی میکند.
«آن چیزهایی که شکارشان میکنی هیولا نیستند. مردماند.» جالب است که خاطرنشان شویم در توضیح کلاهش به او به داشتن رابطه با بشکههای باروت اشاره شده و نه عضوی از آنها.
ممکن است که جورا از وجود بشکههای باروت باخبر بوده یا با آنها دوست شده بود. اینکه او یک مدال Powder Keg در اختیار دارد نشان میدهد که او حداقل عضو افتخاری این فرقه بوده است. او قطعاً به همراه بشکههای باروت سفرکرده زیرا در توضیح سلاح Gatling Gun درج شده که جورا سه همراه داشته و جوانترین آنها از Gatling Gun استفاده میکرده است. هرچند مهمترین شاخصه جورا این است که او هم مانند شخصیت شکارچی بازیکن، زمانی عضوی از هانترز دریم بوده است.
«من دیگر خواب نمیبینم اما زمانی من هم شکارچی بودم.»
«تمام شب را وقت داری که خواب ببینی. از آن به نحو احسن استفاده کن.»
او همچنین بهخوبی میداند که کشتن شکارچی هیچ تأثیری به جز به تأخیر انداختن او ندارد. اگر شکارچی به دست جورا کشته شود وی میگوید: «فکر کنم تو هنوز هم خواب میبینی اینطور نیست؟ خوب، دفعه بعدی که خواب میبینی کمی به شکار و هدف آن فکر کن.»
من باور ندارم که هر شکارچی مانند شکارچی بازیکن و جورا موردی خاص است. اگر چنین بود اطلاعات و دانش عمومی بیشتری باید درباره هانترز دریم وجود میداشت.
بعضی از شکارچیان خاص هستند، آنها توسط گرمن برگزیده شده و به هانترز دریم متصلاند. عنوانی که من به این شکارچیان ویژه دادهام شکارچی خون رنگپریده است. عروسک (The Doll) خود معترف میشود که شکارچی بازیکن اولین مورد نیست:
«با گذر زمان، شکارچیهای بیشماری از این رؤیا دیدن کردهاند. قبرهایی که در اینجا میبینی به یادبود آنها بنا شده است. حس میکنم از آن زمان خیلی گذشته است …»
جورا نیز زمانی یک شکارچی خون رنگپریده بود مانند شکارچی بازیکن که از شکار دست کشیده و قسمهایش را کنار گذاشته تا در انزوا به زندگی ادامه دهد. این مهم ما را به یارنام قدیم میرساند. با اینکه یارنام قدیم لوکیشنی اختیاری در بازی است اما بازیکن به توصیه گرمن به آنجا هدایت میشود تا بتواند جام مقدس را پیدا کند.
از نظر تاریخی، یارنام قدیم محل وقوع بیماری دهشتناکی به نام خون خاکستری بود. قرصهای پادزهر اینگونه توصیف شدهاند: «قرصهای دارویی کوچک که زهر را خنثی میکنند. برای درمان خون خاکستری استفاده شدند، بیماری اعجابانگیزی که یارنام قدیم را در گذشتههای دور به ویرانی کشاند. این قرصها تنها مسکنهایی با عمر کوتاه بودند.» قرصها برای تسکینبخشی به قربانیان بیماری داده میشد تا فرصت بیشتری داشته باشند که توسط کلیسای شفابخش در آن زمان نوپا درمان شوند.
آنچه که در نهایت علاج راستین بیماری میشود امارت خون است، متد درمانی که به سنگ بنای یارنام تبدیل میشود. با امکان درمان هر نوع بیماری ای، امیران خون کلیسای شفابخش بهسرعت دستبهکار شدند. هرچند در یادداشت قرصهای پادزهر همچنین ذکر شده:
«بیماری خون خاکستری در نهایت منجر به شیوع طاعون دیوصفت شد.»
با انجام امر خون گسترده طاعون دیو از راه رسید، زیرا خون کهن استفاده شده در این متد درمانی خود ناقل بیماری بود. یک بیماری درمان شد اما این شیوه درمانی به تولد طاعون منجر شد درست همانطور که در سیاهچال Ailing Loran رخداده بود:
«ردپایی از اقدامات پزشکی در بخشهایی از Ailing Loran پیدا میشود. اینکه آیا این اقدامات تلاشهایی برای کنترل طاعون دیو بودند یا عامل گسترش بیماری مشخص نیست.»
با شکست خوردن در جلوگیری از شیوع طاعون دیو، نوبت به شکار رسید. اکنون ما سه قطعه پازل: جورا، بشکههای باروت، و یارنام قدیم را در اختیار داریم اما این سه قطعه تنها با رفتن بازیکن به ساختمانی پنهان شده در یارنام قدیم به هم متصل میشوند.
در نزدیکی برج جورا ساختمانی پنهان قرار دارد که میتوان به آن از طریق پایین پریدن از یک لبه دسترسی پیدا کرد. در داخل این ساختمان همه قطعات در کنار هم قرار میگیرند. در اینجا بازیکن دو جسد پیدا میکند. یکی از آنها یک Rife Spear در دست دارد و دیگری جامه Charred Hunter بر تن دارد. در کنار آنها یک یادداشت دیده میشود:
«ماه سرخ پدیدار شده و دیوان بر خیابانها حکمرانی میکنند. آیا ما هیچ راه چارهای جز سوزاندن همه چیز نداریم؟»
آنچه در ادامه میخوانید تنها برداشتها و باورهای من بر اساس مدارک گردآوری شده است. این برداشتها را حقیقت محرز قلمداد نکنید بلکه تنها به چشم دیدگاههای من به آنها نگاه کنید تا بتوانید به جمعبندی و نتیجهگیری خود دست یابید.
پس از مرگ ماریا و بازنشستگی خودخواسته گرمن، کلیسای شفابخش بخش اعظمی از قدرت خود را از دست داد. مکتب منسیس در حال جدایی از کلیسا بود و به نظر میرسید همه چیز در معرض فروپاشی قرار داشت.
درحالیکه کلیسای شفابخش به مأموریتها و حفاری در هزارتوی ثومری ادامه میداد آنها مردابی در جنگل ممنوعه را کشف کردند. این مرداب که مستقیماً در پشت یکی از کلینیکهایشان قرار داشت بهصورت مرگباری سمی و مملو بود از زالوهای عجیب انگلی.
سم احتمالاً از سیاهچال Hintertomb واقع در هزارتو منشأ میگرفت محلی که میتوانیم مردابهایی مشابه این مرداب ببینیم. ما همچنین در این مرداب چیزی را پیدا میکنیم که به نظر غولهای چوب بر هستند بسیار شبیه افرادی که کلیسای شفابخش بعداً بهعنوان مزدوران خود به کار میگیرد. احتمال دارد که سم موجود در مرداب باعث جهش انسانها به این موجودات شده است. بههرحال کلیسای شفابخش انگلهایی را کشف کرد که مادهای سمی ترشح میکردند.
در جنگل ممنوعه، جامه سفید کلیسا (White Church Garb) را میتوان یافت که باری دیگر به ما یادآور میشود کلیسا معتقد است «علوم پزشکی راهی برای درمان نیست بلکه متدی از تحقیق و پژوهش است و برخی از دانشها را تنها میتوان از طریق آلوده کردن خود به بیماری به دست آورد.» چنین شد که کلیسا، خون خاکستری را با استفاده از زالوهای انگلی تولید کرد و آن را در یارنام قدیم آزاد کرد.
با شیوع بیماری خون خاکستری در یارنام قدیم، لاورنس و کلیسا با خون کهن سر رسیدند و نوید علاجی بر تمام بیماریها را دادند. آنها با شروع امر خون خاص معجزهآسایشان به ناجیان مردم یارنام شناخته شدند و قدرت و جایگاهشان مستحکم شد. بااینحال، همانطور که از توضیح آیتم پادزهر میدانیم، خون خاکستری با خود طاعون را به همراه آورد چراکه افرادی که با خون درمان شده بودند قربانی طاعون شدند و به دیو تبدیل شدند.
در نبود گرمن و انحلال شکارچیان قدیم او، کلیسا نیاز به کارگاهی جدید برای رویارویی با قربانیان خون خاکستری داشت؛ بنابراین کارگاه اوتو (Oto Workshop) تأسیس شد و استخدام شکارچیان بهصورت دستهجمعی انجام شد تا مشکل روبهرشد طاعون دیو را فیصله بخشند.
این شکارچیان برخلاف جنگجویان صامت گرمن دیوها را به روشهای وحشیانه به قتل رساندند. جامه شکارچی قدیمی که شکارچیان اوتو آن را بر تن دارند به ما میگوید که در این عصر تعداد شکارچیان بسیار زیاد بوده است. پس میتوانیم با قطعیت نتیجه بگیریم که در دوره اپیدمی خون خاکستری، شهروندان احتمالاً بهکرات با دستههایی از شکارچیان که در خیابانها به دنبال قربانیان طاعون میگشتند روبهرو شدهاند.
این دوره بی شک بازهای مملو از هراس و وحشت برای مردم یارنام بوده است بیخبر از آنکه نوبت آنها کی میرسد، چه کسی قربانی بعدی بیماری میشود یا چه کسی بیگناه در این خونریزیهای بیوقفه جان خود را از دست میدهد.
با از کنترل خارجشدن اپیدمی، خیابانها به میادین جنگ مستمر میان شکارچی و دیو تبدیل شد و شهروندان بیشماری قربانی طاعون دیو شدند. کارگاه اوتو بهسرعت ماهیتی دیگر پیدا کرد. با افزایش تعداد دیوها و خطرناکتر شدن آنها، بشکههای باروت متولد شدند و به همراه آنها، مرد جوانی به نام جورا نیز از راه رسید.
جورا مانند شخصیت شکارچی بازیکن، یک شکارچی خون رنگپریده با راهنمایی گرمن بود. هنگامی که شکار یارنام قدیم آغاز شد جورا در هانترز دریم بیدار شد. او شخصیت شکارچی بازیکن زمان خود بود.
او شروعی نهچندان قوی داشت اما تا جایی که میتوانست پژواک خون جمع کرد و از طریق عروسک قدرتمندتر شد. او لامپ (lamp) روشن کرد، یادداشت به جا گذاشت، باسها را پای درآورد و احتمالاً دفعات بسیاری جان خود را در این راه از دست داد تا باری دیگر در کنار لامپ بیدار شده و از نو تلاش کند. در این زمان بود که او با بشکههای باروت ملاقات کرد.
جورا در شکار دیوان یارنام قدیم به بشکههای باروت ملحق شد. او به استفاده از سلاحها و ابزارآلات آنها عادت کرد و آنها او را بهعنوان عضو افتخاری فرقه و احتمالاً یک دوست پذیرفتند. بااینوجود یارنام قدیم روزبهروز بیشتر آلوده میشد و بهتبع آن طاعون با سرعتی چشمگیر قربانی میگرفت. هنگامی که مرز میان انسان و هیولا کمرنگ شد، ماه سرخ در آسمان پدیدار شد. جورا با نگاه به همرزمان کشتهشدهاش، دفتر یادداشت خود را باز کرد و یادداشتی برجای گذاشت.
«ماه سرخ پدیدار شده و دیوان بر خیابانها حکمرانی میکنند. آیا ما هیچ راه دیگری جز سوزاندن همه چیز نداریم؟»
طاعون دیو بسیار قدرتمند بود و بشکههای باروت دیگر امکان آن را نداشتند که تنها با شکار دیوها در شرایط موجود تغییری ایجاد کنند. بشکههای باروت با علاقهشان به خودنمایی، ماهیت پرطمطراق و عشقشان به شهرت و انفجار با یارنام مهربان نبودند. شهر پاکسازی شد. بشکههای باروت آن را به آتش کشیدند. با فرارسیدن ماه خونین و نیرومندی بیش از حد دیوها، شکارچیان راه چارهای جز سوزاندن شهر در مقابل خود نمیدیدند.
در توضیح جامه Charred Hunter Gear که توسط بشکههای باروت پوشیده میشد، همان افرادی که شهر را پاکسازی کردند، آمده است: «افراد برتن کننده این جامه قربانیان طاعون را شکار کردند که از شعلههای سرکش و کشتار خونین جان سالم به در برده بودند.» مرد، زن و کودک، شکار و کشته شدند.
بهمنظور جلوگیری از شیوع بیشتر طاعون دیو تمام شهر پاکسازی شد. جورا در این پاکسازی شرکت کرد. احتمال دارد که جورا سعی در متوقف کردن آن داشته یا به اختیار خود و مشتاقانه در این قتلعام دست داشته است. به هر صورت، یارنام قدیم به خاک و خون کشیده شد و دیگر هرگز سر از زیر خاکستر سر بیرون نیاورد.
با نزدیک شدن طلوع، جورا به هانترز دریم بازگشت. جایی که گرمن، نخستین شکارچی، با او در نزدیکی درخت دیدار کرد. وی که وجودش را حس گناه و شرمساری از ویرانی که به بار آورده بود فراگرفته بود بهزانو افتاد و مرگ خود را پذیرا شد. اینطور شد که رابطه جورا با هانترز دریم قطع شد. وقتی بیدار شد، خورشید طلوع کرده بود و شکار به پایان رسیده بود. حال دیگر، کارگاه بشکههای باروت را بهعنوان مرتدان شناخته و محکوم کرده بود. آن بشکههای باروتی که در نبرد کشته نشده بودند بهقدری به خونریزی و کشتار معتاد شده بودند که سر از هانترز نایتمر (Hunter’s Nightmare) درآوردند.
تنها کسی که باقیمانده بود جورا بود. او به یارنام قدیم رفت، جایی که در آن خونهای بیشماری ریخته بود و قسم شکارچی خود را کنار گذاشت. اگر کسی برای دیوهای یارنام قدیم اهمیتی قائل نمیشود او خودش از آنها مراقبت میکند.
بی صبرانه منتظر قسمت های بعدی این سری مقاله ام!
بسیار زیبا بود
لطفا ادامه بدید
دلم میخواد دوباره برم بازی و شروع کنم