نقد و بررسی Black Myth: Wukong؛ شاه میمون وارد میشود
بازی Black Myth: Wukong، اولین اثر جدی استودیوی گیم ساینس (Game Science) و مهمترین اثر چینیها در سالیان اخیر با انتظارات و هیاهوی فراوان عرضه شد و از همان ابتدا رکوردهای بسیاری را شکست. با این حال آیا این اثر اکشن نقشآفرینی توانسته انتظارات را به طور کامل برآورده کند یا خیر؟ در پاسخ به این سوال، در این مقاله به بررسی این بازی و جنبههای مختلف آن خواهیم پرداخت.
گفتنی است که از همان روزهای اولیهی معرفی بازی، دو چیز در مورد آن باعث سر و صدای زیاد بازی در جوامع مختلف بازی در سراسر جهان شد. مورد اول گرافیک فوقالعادهی آن بود که چشمنواز به نظر میرسید و مورد دوم و مهمتر، گیمپلی بازی بود که به دلیل شباهت خود به آثار دارک سولز در صنعت بازی ترند شد. بسیاری با دیدن تریلرهای گیمپلی سریعا آن را در لیست مورد انتظارترین بازیهای خود قرار دادند و برای تجربهی آن لحظهشماری میکردند. در این میان تبلیغات حول محور بازی نیز بیتاثیر نبود. به عنوان جدیترین اثر کشور چین در سالهای اخیر، تبلیغات زیادی حول محور بازی انجام شد که به خوبی نام آن را بر سر زبانها انداخت.
صد البته که باید به منبع اقتباس بازی هم اشاره کنیم که از مهمترین بخشهای بازی است. این بازی همانطور که احتمالا میدانید از رمانی به نام «سفر به غرب» الهام گرفته که شخصیت اصلی آن سان ووکونگ (Sun Wukong) یا همان شاه میمون است. این حماسه عمیقا در اساطیر و فولکلور چینی ریشه دارد و از داستانها و افسانههای باستانی این کشور الهام گرفته و چیزی مانند شاهنامه برای چینیها است. بنابراین منطقی است که این بازی به عنوان مهمترین اقتباس ویدیو گیمی از این رمان، بسیار محبوب شود. در واقع مثل آن است که یک بازی با محوریت داستانهای شاهنامه ساخته شود و توقع داشته باشیم که در کشورمان به محبوبیت دست پیدا نکند. از سوی دیگر چین کشور عظیمی است که جمعیت زیاد آن میتواند تاثیر زیادی روی این مسئله داشته باشد و همانطور که دیدیم، چینیها توانستند کاری کنند که رکورد بیشترین بازیکن همزمان استیم برای یک بازی تکنفره شکسته شود. با این حال فارغ از مسائل مربوط به بازاریابی و محبوبیت ووکونگ در چین، کیفیت کلی بازی چیزی است که اهمیت دارد و در ادامه بیشتر به آن خواهیم پرداخت.
روایتی گیرا و در عین حال مبهم!
از همان ابتدا بسیاری فکر میکردند که این بازی اقتباسی مستقیم از رمان سفر به غرب خواهد بود و برخی نیز نظریههای متفاوتی داشتند، با این حال هیچکدام از آنها درست از آب درنیامد و بازی برداشتی وفادارانه به این رمان نیست. اگر اطلاعات خاصی از داستان رمان ندارید، میتوانید به این نشانی مراجعه کنید و کلیتی از آن را متوجه شوید. بازی افتتاحیهی بسیار جذابی دارد و سان ووکونگ که حالا ظاهرا به درجهی بودایی هم رسیده است، پیشنهاد عضویت در دادگاه الهی را به دلیل کشتن همنوعانش رد میکند و مطابق انتظار خشم آنها را برمیانگیزد. در ادامه شاهد نبردی جذاب هستیم که دست کمی از صحنههای نبرد سری گاد آو وار ندارد و در آن شاه میمون شکست میخورد و به یک سنگ تبدیل میشود.
در ادامه میمونی دیگر به نام «مقدر شده» (Destined One) موظف میشود تا یادگارهای ووکونگ یا رلیکهای او را در سراسر دنیای بازی پیدا کند و او را بار دیگر به زندگی بازگرداند. هر یک از این رلیکها در بخشی از دنیای بازی قرار دارند که حال و هوای خاص و داستان جذاب خاص خود را دارد. داستان بازی روایت جذابی دارد و مانند آثار فرامسافتور، نیازی به صحبت با شخصیت و خواندن توضیحات آیتمها برای درک آن ندارید اما این داستان جذاب ظاهرا بر پایهی درک ابتدایی شما از داستان سفر به غرب نوشته شده است. در واقع اگر بخواهید از داستان بازی لذت ببرید، بهتر است که کلیت اتفاقات داستان سفر به غرب را مطالعه کرده باشید، در غیر این صورت لذت کافی را از داستان نخواهید برد. روایت هر فصل از بازی با شخصیتهای جذاب خود، متفاوت است که البته همگی در یک داستان کلی بافته شدهاند.
در این میان یکی از عناصر جذاب داستانسرایی بازی که در نوع خود کم نظیر است، انیمیشنهای پایان هر فصل هستند که هر کدام با سبق و سیاق هنری متفاوت، داستانی جذاب را روایت میکنند که با اینکه به طور مستقیم ربطی به داستان بازی ندارد اما با اندکی تفکر میتوانید ارتباط آنها با داستان بازی را متوجه شوید. این انیمیشنها پس از نبرد پایانی هر فصل قرار داده شدهاند و لحظات آرامبخشی را برای کنار گذاشتن دسته فراهم میکنند. از طرفی صحبتهای یک راوی با نمایش نقاشیهایی جذاب نیز به جذابیت پایان هر فصل افزوده است. در نهایت پایانبندی بازی نیز خوب کار شده است و پر از غافلگیری است.
ترکیبی از سبکهای مختلف
مهمترین جنبهی بازی بدون شک گیمپلی آن است. از همان ابتدا بهتر است گفته شود که این بازی ترکیبی از آثار سولزلایک با گاد آو وار است. سیستم آپگرید و افزایش سطح آن به گاد آو وار رفته و از طرفی عناصری نظیر استامینا، مانا، باسهای فراوان و دشوار، زمانبندی دقیق حملات و غیره به بازیهای سولزلایک رفته است. تواناییهای ووکونگ از بخشهای مختلفی تشکیل شده است:
- حملات معمولی: مانند هر اثر مشابهی دیگری، میمون بازی دارای حملات سبک و سنگین است که آنها را میتوان با کمبوهای مختلف ترکیب و ارتقا داد.
- سیستم استنس (Stance): آواتار بازی همانطور که گفته شد، دارای حملات سنگین با استفاده از چوب مخصوص خود است. این حملات سنگین در قالب سه نوع استنس Smash Stance ،Pillar Stance ،Thrust Stance در دسترس هستند که به عنوان مثال در پیلار استنس، آواتار روی چوب دستی خود به عنوان نوعی ستون مینشیند که از آن میتوان برای ارتفاع گرفتن و ضربه زدن به دشمنانی که بیشتر در هوا هستند استفاده کرد. البته که بازی آن چنان که باید روی آنها مانند سری نیوه (Nioh) عمیق نشده و شما را مجبور نمیکند که هر باس استنس خود را عوض کنید و معمولا میتوانید با هر کدام که بخواهید به باسها و دشمنان حملهور شوید.
- فوکوس (Focus): با انجام حملات سبک همچنین میتوانید فوکوس بدست آورید تا حملات سنگین قدرتمندتری را اجرا کنید. در واقع به بازیکن بسته به میزانی که سطح خود را بالا ببرد، تا ۴ فوکوس داده میشود که با حمله کردن یا نگه داشتن دکمهی مربوط به حملهی سنگین، فوکوس شما بیشتر شده و سلاح خود را برای حملهای قدرتمندتر شارژ خواهید کرد.
- تواناییهای جادویی (Spells): از آنجایی که میمون بازی بر اساس ووکونگ طراحی شده، برخی تواناییهای جادویی او را به ارث میبرد. بازیکن میتواند در عین واحد چهار عدد از جادوهای او را به همراه داشته باشد که از هر کدام از آنها مانای به خصوص خود را مصرف میکند. به عنوان مثال آواتار میتواند دشمنان را برای مدتی کوتاه متوقف کند، کلونهایی از خود بسازد یا حتی تبدیل به موجودی دیگر با میزان سلامتی خاص خود شود. خوشبختانه بازی از نظر میزان حملات جادویی عملکرد خوبی از خود نشان میدهد.
- ارواح (Spirits): برخی از باسهای بازی پس از شکست، روح خود را بر جای میگذارند که با دریافت آنها قابلیت استفاده از برخی حرکات آنها برای مدتی بسیار کوتاه را خواهید داشت که با اینکه چندان قدرتمند هم نیستند و استفاده از آنها نیاز به زمانبندی خاص خود دارد، اما در مبارزه با باسهای قدرتمندتر، خالی از لطف نیستند.
فارغ از ارواح که عملا نمیتوانید کار خاصی با آنها به جز استفاده بکنید و برخی از آیتمهای پسیو (Passive) که به عنوان مقاومت شما را در مقابل سم بالا برده یا سرعت شما را بالا میبرند، یک درخت مهارت عمیق و گسترده مشابهی آنچه در دو نسخهی اخیر گاد آو وار دیدهایم، در بازی وجود دارد. شما میتوانید موارد پایهای نظیر سلامتی، استقامت، حملات معمولی و کمبوهای خود را ارتقاع دهید. از طرفی هر یک از سه استنس بازی ارتقاهای خاص خود را دارند که منجر به حرکات جدید و حتی تعداد بیشتری از فوکوس میشوند.
در این میان جادوهای شما نیز درخت ارتقای مخصوص به خود را دارند. به طور کلی بازی از این نظر چیزی کم نگذاشته است و شاهد درخت مهارتی عمیق و البته کارآمد هستیم که با کشتن دشمنان و دریافت امتیاز یا اسپارک با بالا رفتن سطح آواتار، میتوانید بخشهای مختلف آن را باز کنید. در این میان با پیشرفت در روند بازی، به لباسهای مختلف نیز دست پیدا خواهید کرد که هر کدام قابلیت خاص خود را دارند. از طرفی تنها سلاح شما نیز قابل ارتقا است که برای اینکار البته در کنار ایکسپی که در بازی با نام Will شناخته میشود، به مواد مختلف نیاز دارید که با گشتوگذار و بعضا کشتن دشمنان کسب خواهید کرد.
ساختار نه چندان خوب محیطها
همانطور که گفته شد، بازی در هر فصل خود بازیکن را وارد فضایی متفاوت با دشمنان خاص خود میکند که از این نظر تنوع خوبی را شاهد هستیم. قبل از اینکه به مسئلهی دشمنان بازی بپردازیم، بهتر است اندکی در مورد محیط و طراحی دنیای بازی صحبت کنیم. گفتنی است که ووکونگ برخلاف بازیهای فرامسافتور به هیچ وجه یک بازی پر از محیطهای متفاوت و میانبرهای مخفی نیست. در واقع بازی دنیایی نیمه خطی را در دسترس بازیکن قرار میدهد که با اینکه طراحی به شدت جذابی در برخی مناطق دارد اما بازیکن را بسیار محدود میکند. شما با وارد شدن به برخی مناطق بزرگ ممکن است فکر کنید که فضای زیادی برای کاوش دارید اما این فضا پر از دیوارهای نامرئی است که روی مخ شما خواهند رفت.
از طرفی در برخی از فصلها که محیط بزرگتری برای کاوش ارائه میدهند، نیز مشکل دیگری وجود دارد. شما برای دستیابی به برخی از شخصیتها برای جادوی تغییر شکل و آیتمهای مختلف برای ارتقای لباس، میزان سلامتی، سلاح و غیره نیاز به کاوش در بازی دارید اما مشکل بازی در این زمینه این است که محیطها شباهت زیادی به هم دارند. در واقع شما با وارد شدن به یک محیط جدید احتمالا چند مسیر را خواهید دید که همه مشابهی هم هستند و احتمالا اینکه آنها را از دست بدهید زیاد است و بعضا حتی ممکن است بین سفر به شراینهای مختلف که به نوعی همان بونفایرها در سری سولز هستند، گیج شوید چرا که محیطها در یک منطقه شباهت زیادی دارند. به همین دلیل است که کاوش در بازی به جای اینکه لذتبخش باشد، در بیشتر مواقع خستهکننده میشود.
باس، باس و باس!
مهمترین بخش گیمپلی که از همان ابتدا سازندگان روی آن تمرکز زیادی نشان دادند، باسهای بازی هستند. ووکونگ طیف عظیمی از باسهای مختلف را جلوی بازیکن قرار میدهد که هر کدام سبک و استایل مبارزهی خاص خود را دارند و شما را مجبور میکنند که استراتژی خود را هر بار عوض کنید. در مبارزه با باسها زمانبندی حملات و حتی زمان استفاده از اسپلها و آیتمهای شفابخش بسیار مهم است و مانند آثار سولزلایک، غلط خوردن نقشی اساسی ایفا میکند. در این میان بازی از سیستم پری بهره نمیبرد اما بازیکن میتواند با فشردن دکمهی مربوط به غلط خوردن در زمان مناسب، فوکوس و یا حتی استامینا بدست آورد که برای انجام حملات سنگین قدرتمند ضروری هستند.
همانطور که گفته شد، تا دلتان بخواهد در این بازی باس اصلی و فرعی وجود دارد، آنقدر که ممکن است خسته شوید! خوشبختانه با اینکه باسها زیاد هستند اما طراحی خاص و متنوعی دارند و سبک مبارزهی همگی با یکدیگر متفاوت است و نشان میدهد که تمرکز گیم ساینس روی آنها بینتیجه نبوده است. در مورد دشواری باسها میتوان گفت که همگی چالشبرانگیز هستند. شاید فکر کنید که بازی با دادن جادوهای مختلف به بازیکن و ارواح، کار را برای او آسان کرده باشد اما به هیچ وجه اینگونه نیست و شما حتی در زمان استفاده از اسپلها نیز باید زمانبندی را رعایت کنید زیرا استفاده از اسپل در زمان اشتباه آن را بیاثر میکند.
همچنین باسهای بازی و حتی دشمنان معمولی اگر تعدادشان به بیش از دو نفر برسد، میتوانند حسابی شما را به چالش بکشند. از طرفی ووکونگ اثری نیست که مانند سری سولزبورن و الدن رینگ بتوانید در آن پشت سرهم آپگرید کنید تا کار خود را اندکی راحتتر کنید و با دادن جادو سعی کرده مقداری این موضوع را جبران کند. هرچند که موضوع سختی گفته شده در مورد تمامی باسها صدق نکرده و ممکن است برخی از آنها در همان یکی دو بار اول شکست دهید. مورد دیگری که بهتر است به آن توجه داشته باشید، دوربین بازی است. دوربین بازی در برخی از باسها شما را اذیت خواهد کرد و با اینکه این مشکل در برخی از بهترین بازیهای این سبک نیز دیده میشود، در ووکونگ مقداری بیشتر شاهد آن هستیم.
بنابراین به عنوان کسی که تمامی آثار سولزلایک فرامسافتور را تجربه کرده، پیشنهاد میکنم که اگر فکر میکنید قرار نیست به اندازهی بازیهای گفته شده در مبارزه با باسها به چالش کشیده شوید، بهتر است به سراغ ووکونگ نیایید چرا که برخی از باسهای بازی وقت شما را خواهند گرفت. البته که این سختی در مورد دشمنان معمولی صدق نمیکند و بیشتر آنها را به راحتی میتوانید شکست دهید. بازی همچنین مینیباسهایی را در جلوی راه شما قرار میدهد که مبارزه با آنها جذاب است. البته بازی از کمبود دشمنان معمولی نیز رنج میبرد. این مشکل به ویژه در دو فصل اول بازی مشهود است اما در فصلهای بعدی کمی شرایط بهتر میشود. همین کمبود دشمنان معمولی باعث شده تا به اصطلاح فارم کردن در بازی یا کشتن دشمنان معمولی برای ارتقا کاری طاقتفرسا باشد و مجبور شوید که قید آن را بزنید و به ارتقای مهارت خود در مبارزه با باسها بپردازید. در واقع به نظر میرسد که استودیوی گیم ساینس بین محیطهای مختلف بازی و دشمنان آنها فرق گذاشته است و برخی از آنها را متنوع کرده و برخی از آنها را در خطیترین حالت ممکن ارائه داده است.
چشمنواز و گوشنواز
جلوههای بصری ووکونگ در یک کلام فوقالعاده هستند. هر فصل از بازی طراحی خاص خود را دارد و محیطها با اینکه دیوارهای نامرئی زیادی دارند و فضای زیادی برای کاوش ارائه نمیدهند اما حداقل از نظر بصری چشمنواز هستند و شما را مجذوب خود خواهند کرد. از محیطهای جنگلی در شب و روز با نورپردازیهای مختلف گرفته تا محیطهای برفی و بیابانی بازی، تنوع بسیار بالاست و روی جزئیات محیطها حتی در دوردستها و محیطهای داخلی به خوبی کار شده است. در این میان معماری برخی سازههای بازی نیز بدون شک شما را شگفتزده خواهند کرد.
از طرفی بازی از نظر طراحی بصری شخصیتها نیز دقت زیادی به خرج داده است. موجودات اساطیری، شخصیتهای معمولی و میمون بازی با لباسهای متعدد خود، جزئیات فراوانی به همراه دارند و مشکل خاصی از این نظر به وجود ندارد. با این حال بازی از نظر فنی مشکلات زیادی حداقل در زمان عرضه دارد. افتفریمهای گاه و بیگاه، پرشهای صفحه، دیر لود شدن تکسچرها و باگ و گلیچهای متعدد شما در طول مسیر اذیت خواهند کرد. این در حالی است که این نقد روی نسخهی کامپیوتر بازی انجام شده و ظاهرا نسخهی پلیاستیشن ۵ بازی از مشکلات بیشتری رنج میبرد. این مشکلات به حدی هستند که در حین مبارزه با یک باس و استفاده از اسپلها ممکن است تجربهی شما را مختل کنند. البته این مشکلات احتمالا در هفتههای آینده تا حد زیادی رفع خواهند شد، به خصوص که خبرهایی به گوش میرسد که سازندگان کار روی بازی رها نکرده و حتی قرار است روی بستهای الحاقی برای بازی کار کنند.
خوشبختانه گیم ساینس تنها به محیطی زیبا بسنده نکرده و موسیقیهای را برای بازی تدارک دیده است که پرسه زدن در محیطهای بازی را لذتبخشتر میکند. از موسیقیهای محیطی و آرامشبخش گرفته تا موسیقیهایی حماسی که در طول نبرد با باسهای مختلف بازی پخش میشوند، بازی از این نظر کم و کسری ندارد و قابل مقایسه با برخی از بهترین بازیها است. صداگذاری شخصیتها نیز چه چینی و چه انگلیسی، به خوبی انجام شده است و مشکلی از این بابت شاهد نیستیم. شما همچنین میتوانید این موسیقیها را در کنار انیمیشنهای آخر هر فصل، در منوی بازی مشاهده کنید.
جمعبندی
در ابتدای مقاله این سوال را مطرح کردیم که آیا بلک میث: ووکونگ توانسته انتظارات را به طور کامل برآورده کند یا خیر؟ پاسخ به این سوال تا حد زیادی بله است. این بازی داستان خوبی را روایت میکند، مبارزات سرگرمکنندهای دارد و جلوههای بصری و محیطهای متنوع آن چشمان شما را نوازش خواهد کرد. البته که بازی بدون نقص نیست و برخی موارد نظیر طراحی مراحل ضعیف و مشکلات فنی متعدد ممکن است که تجربهی شما را خدشهدار کند اما از آنجایی که بازی اولین اثر جدی استودیوی گیم ساینس است، میتوان این نواقص را تا حدودی نادیده گرفت و در نهایت کیفیت بالای بازی کاری میکند که بیش از پیش برای آثار آیندهی استودیوی سازنده هیجانزده شویم.
بازی جالبی به نظر میاد