نقد و بررسی کتاب خودیاری «تلخ و شیرین» اثر سوزان کین

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۰ دقیقه
کتاب تلخ و شیرین

اگر از شما بپرسند آیا در زندگی روزمره‌اتان به دنبال زیبایی هستید، آیا می‌دانید وقتی سی. اس. لوئیس شادی را به عنوان یک «خنجر تیز و شگفت‌انگیز از اشتیاق» توصیف می‌کرد دقیقا چه منظوری داشت، آیا موسیقی، هنر یا حتی طبیعت واکنش خاصی در شما برمی‌انگیزانند، آیا عکس‌های قدیمی شما را متأثر می‌کنند، آیا این توانایی را دارید که همزمان شادی و غم را تجربه کنید، چه پاسخی به این پرسش‌ها می‌دهید؟ اگر پاسخ شما به این سوالات و سوالات مشابه آن‌ها که در کتاب «تلخ و شیرین» سوزان کین آمده، مثبت است برنده شده‌اید و به قول کتاب، کسی هستید که تلخ و شیرین را می‌فهمد؛ کسی که که واجد شرایط شناخت جایی است که در آن نور و تاریکی به هم می‌رسند.

کین در «تلخ و شیرین: اندوه و تمنا چگونه باعث کامل شدن شخصیت ما می‌شوند» (Bittersweet: How Sorrow and Longing Make Us Whole) توضیح می‌دهد که چنین کسی فردی سرسخت، جاه‌طلب، مستحکم و آماده‌ی رزم نیست؛ بلکه به سادگی در وضعیت تلخ و شیرین قرار دارد که با حساس‌بودن، خلاقیت و داشتن احساس معنوی توصیف می‌شود. چنین شخصی به حالت‌هایی چون اشتیاق و اندوه تمایل دارد، نسبت به گذر زمان آگاه است و از زیبایی جهان اشک در چشمانش حلقه می‌زند. آن طور که سوزان کین با صداقت حیرت‌آورش در کتاب معنا کرده، تلخ و شیرین به این معنی است که درد را به خلاقیت و عشق تبدیل کنیم که در نهایت حسی از تعالی و برتری با خود به همراه می‌آورد. به قول سوزان کین، تاریکی و روشنی، مرگ و زندگی، و تلخ و شیرین همه جفت‌جفت معنا می‌شوند و یکی بدون دیگری وجود ندارد.

شاید نام کتاب قبلی کین به گوشتان خورده باشد، «سکوت» (Quiet: The Power of Introverts in a World That Can’t Stop Talking)، که در سال ۲۰۱۲ میلادی منتشر شد و به سرعت به موفقیتی چشمگیر رسید؛ «سکوت» در لیست پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک‌تایمز قرار گرفت و برای چندین ماه در این فهرست و فهرست پرفروش‌های واشنگتن‌پست و لس‌آنجلس تایمز باقی ماند، به بیش از چهل زبان دنیا ترجمه شد و آنقدر محبوبیت پیدا کرد که سوزان کین در همان سال و مبتنی بر ایده‌ی این کتاب در TED سخنرانی تحت عنوان «قدرت درون‌گراها» ارائه داد. سوزان کین در کتاب «سکوت» استدلال کرده بود که جامعه‌ی ما اغلب درون‌گراها و کسانی که دیدگاه‌های درونی‌تر و متفکرانه‌تری دارند را سرکوب می‌کند. در مقابل، به برونگراهای پرسروصدا که بااعتمادبه‌نفس، جسور و پوست‌کلفت هستند فضا می‌دهند و از این رو آن‌ها هم موفق‌تر هستند.

کتاب سکوت اثر سوزان کین

کتاب «تلخ و شیرین» نگاهی تازه به همین موضوع ارائه می‌دهد که از همان لحن و زبان دوگانه‌ی کتاب سابق استفاده می‌کند. درحالی که آدم‌های برون‌گرا و خوش‌مشرب‌تر کنترل عالم را در دست خود دارند، یک‌سری آدم‌ها در وضعیت تلخ و شیرین هم هستند که نادیده گرفته می‌شوند. کین معتقد است قدرت وضعیت تلخ و شیرین برای تشویق خلاقیت و تحقق آن به طور چشمگیری دست کم گرفته شده و این همان چیزی است که بسیاری از افراد و سازمان‌ها را از رسیدن به اهداف خود بازداشته است.

طبق ایده‌ی کین، آدم‌های درون‌گرا ویژگی‌هایی دارند که در عین بی‌توجهی دنیا به آن‌ها، بسیار زیبا هستند؛ مثل داشتن غریزه‌ی شفقت، مغموم بودن، تواضع، در سکوت رنج کشیدن که جذابیت غم‌انگیز این آدم‌ها را می‌سازد که در غم خود شادند. احساسات و ویژگی‌هایی که می‌توانید در کسانی مثل لئونارد کوهن (که کین کشته‌مرده‌ی اوست)، ارسطو، بودلر، نینا سیمون، مولانا، افلاطون، مایا آنجلو و چیزهای دیگری مثل تصوف، کتاب‌هایی مثل انجیل، مراقبه‌گری و مانند آن‌ها پیدا کنید.

لئونارد کوهن

مثل «سکوت»، «تلخ و شیرین» هم کتاب آسانی است که ژانرهای مختلف را با هم ترکیب کرده و همین موجب شده که خواندن آن انرژی زیادی از شما نگیرد. کین برای تشریح قضیه علاوه بر داستان‌های خودش، از زندگی دیگران نیز الهام گرفته است. البته بهترین و ساده‌ترین روایت‌هایش آن‌هایی هستند که از تجربیات خودش می‌گویند. او این روایات را با پژوهش‌های علمی، فلسفه، روانشناسی، هنر و مباحث دینی ادغام کرده است. کین خود را بی‌آلایش در برابر خوانندگانش قرار داده و از علاقه‌اش به موسیقی‌های غمناک (مشخصا آهنگ‌های لئونارد کوهن) و به ویژه رابطه‌ی پیچیده‌اش با مادرش صحبت کرده است، رابطه‌ای پر از پستی‌بلندی که کین بالاخره توانسته در زندگی بر آن فائق آید.

سپس او از سفرها و کنفرانس‌هایی که در آن‌ها شرکت داشته گفته، از مصاحبت با گوروهایی مثل لیولین وان لی که از او درباره‌ی صوفی‌گری آموخته و از مصاحبه‌هایش با دوستان روانشناسش از جمله سوزان دیوید، روانشناس و مشاور مدیریتی که مثل بسیاری از کسانی که کین با آن‌ها در این کتاب صحبت کرده یک‌پا سخنگوی مجالس TED است. او گزارش‌هایی را هم ضمیمه‌ی «تلخ و شیرین» کرده که مطالعاتی درباره‌ی در آغوش کشیدن اندوه و تمنا و تأثیر آن ارائه می‌دهند؛ مطالعاتی که نشان می‌دهند هر چه درک فرد از آسیب‌پذیری خودش، اندوه و تلخی‌ها بیشتر باشد، درک او از زندگی نیز بیشتر می‌شود.

در یکی از اولین صفحات کتاب کین نوشته است: «من حقیقت داستان‌هایی را که مردم درباره‌ی خودشان به من گفته‌اند بررسی نکرده‌ام، ولی تنها آن روایت‌هایی را در کتاب آورده‌ام که خودم باور دارم درست هستند.» پس از این جمله اجازه دهید درباره‌ی ارزش این کتاب به عنوان یک منبع علمی کمی شک داشته باشیم. البته جز این جمله، کین چیزهای دیگری هم آورده که قبول کردن آن‌ها کار دشواری است؛ مثل اینکه او با یقین می‌گوید شکسپیر «رومئو و ژولیت» را از روی احساس حسرت شخصی نوشته است! در نهایت همه‌ی مباحث کتاب به یک هدف ختم می‌شوند و کین از آن‌ها برای آموزش یک درس مهم استفاده می‌کند: توجه به تلخی‌ها و احساس تمنا و حسرت درونی.

البته نباید فراموش کرد که از آنجا که «تلخ و شیرین» بالاخره یک کتاب انگیزشی است گاهی اوقات مثل یک سخنرانی TED می‌شود و آخر هر فصل را در اوج مهربانی به پایان می‌برد، یا مثل یک کتابچه‌ی راهنما می‌خواهد به خواننده کمک می‌کند تا به خود واقعی و آسیب‌پذیرش نزدیک‌تر شود؛ برای مثال، کتاب از شما می‌پرسد چه آرزویی دارید؟ اگر می‌خواهید به آن برسید به سراغ این مدیتیشنی که برایتان معرفی می‌کنم بروید و آنجا هفت راه کنار آمدن با فقدان را پیدا می‌کنید. به جز این اما کین هیچ توصیه یا استراتژی عملی ارائه نمی‌دهد تا بعد از خواندن کتاب بتوانید با اعمال آن در زندگی‌اتان پیشرفت محسوسی ببینید. شاید اگر کین ابزارها یا تمرین‌های ملموسی را معرفی می‌کرد که خوانندگان بتوانند بیشتر با ذهنیت تلخ و شیرین آشنا شده و آن را پرورش دهند، کتاب جنبه‌ی کاربردی‌تری پیدا می‌کرد.

چیزی که از متن کتاب مشخص است این است که کین جهانی را تصور می‌کند که در آن آدم‌ها با یکدیگر ارتباط نزدیک‌تر دارند و نسبت به هم مهربان‌تر و عمیق‌تر رفتار کرده و نسبت به جهانشان  خلاق‌تر هستند. مشخص است که او از دل و جان خودش مایه گذاشته تا کتابی بنویسد که بتواند ما را به هم نزدیک‌تر کند. اما «تلخ و شیرین» به جای آنکه باعث نشاط باشد، بیشتر آدم را افسرده می‌کند، به طوری که پس از خواندنش شاید حسابی اوقاتتان تلخ شود. روح سطحی لحن و زبان کتاب باعث می‌شود هیچ مبحثی نتواند آنطور که باید و شاید ریشه بدواند. کین با اعتقادش به تلخ و شیرین بودن همه‌ی ما به دنبال پاک کردن تفاوت‌های بین گروه‌های مختلف، از نظر سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است؛ انگار که هیچ فرقی بین ثروتمند و فقیر وجود ندارد.

او هم‌چنین هیچ تمایزی بین دیدگاه‌های ژرف با ایده‌های شارلاتان‌ها قائل نمی‌شود؛ مثلا فروید را می‌نشاند کنار روان‌شناسی زرد. همزمان که نقل قول‌هایی از سنت آگوستین می‌آورد، جمله‌هایی از چارلز داروین هم ذکر می‌کند و عبارت‌های شاعرانه‌ای هم ضمیمه‌ی آن‌ها کرده است، مثل اینکه «حسرت دروازه‌ی تعلق است» یا «همه‌ی ما رو به بهشت داریم» که ارتباطشان به ایده‌ی اصلی کتاب کاملا مشخص نیست.

البته اگر نگاهی کلی به کتاب داشته باشیم، «تلخ و شیرین» یک نکته‌ی مهم در خود دارد؛ واژه‌ای جذاب و آشنا که در عین حال، خواننده آن‌قدرها درباره‌ی ایده‌ی پشت آن نمی‌داند و این مخاطب را فرامی‌خواند تا بخواهد درک عمیق‌تری نسبت به کلمه‌ای ذاتا بی‌معنی پیدا کرده و با درونی کردن معنای آن، در آخر به اهداف خود برسد. برخی از منتقدان اما این ویژگی کتاب را یکی از ضعف‌های آن دانستند. مفهوم تلخ و شیرین به خوبی تعریف نشده و در سراسر کتاب به طور متناقض به کار رفته است و همین درک آنچه کین می‌خواهد بگوید را دشوار می‌کند.

اگر «سکوت» را خوانده باشید، شاید متوجه شوید که «تلخ و شیرین» هم تا حدود زیادی با محتوای کتاب سابق کین هم‌پوشانی دارد و گاه از ایده‌های تکراری حرف می‌زند، البته بدون آنکه بخواهد در آن‌ها عمیق شود. در عین حال، «سکوت» شامل حال تمام کسانی می‌شد که خودشان را درون‌گرا می‌دانند و حتی برای برون‌گراها توصیه‌هایی برای چگونه رفتار کردن با درون‌گراها داشت. «تلخ و شیرین» اما روی یک مفهوم مبهم تمرکز می‌کند که در مقایسه با کتاب قبلی کین آن‌قدرها مخاطب گسترده‌ای ندارد و واقعا باید طرفدار این نویسنده باشید که بخواهید سراغش بروید.

سوزان کین

اگر از دسته‌ی آدم‌های احساسی، مذهبی یا عرفانی باشید، یا حتی اگر مسیرتان به کلاس‌های یوگا خورده باشد، احتمالا بسیاری از ایده‌های کتاب برایتان بدیهی به نظر خواهند رسید. بااینکه نمی‌توان توقع داشت همه با به اشتراک گذاشتن احساسات خود (حتی با خودشان) راحت باشند، اما حداقل همه این را به عنوان پیش‌فرض پذیرفته‌اند که هر چه فرد نسبت به خوبی‌ها و ارزش آن‌ها آگاهی داشته باشد، از بدی‌ها دوری می‌کند. واقعا باید از جهان امروزی به دور باشید که فکر کنید سلامت روان شما ارتباط مستقیمی با میزان به اشتراک گذاشتن احساسات (در اینجا مشخصا اندوه و تمنا) و ادراکتان نسبت به آن‌ها ندارد. البته ویژگی بارز کتاب «تلخ و شیرین» در همین است که انگار اصلا تابه‌حال سروکارش به چنین گفتمان‌های مدرنی نیفتاده است.

موقع خواندن «تلخ و شیرین» خوب است به این موضوع توجه کنید که این کتاب در سال ۲۰۲۲ میلادی منتشر شده، یعنی درست بعد از ماجراهای پاندمی و قرنطینه‌های طولانی. اما عجیب است که کین ایده‌ی اصلی کتاب خود را از هیچ نظر به این فاجعه‌ی جهانی ربط نداده است. بعد از این دو سال قرنطینه دیگر تقریبا همه به طرق مختلف با اشکال متفاوتی از غم و اندوه و حسرت دست‌وپنجه نرم کردند و اینگونه احساسات متأسفانه چیز دور از دسترسی برای انسان‌های پساپاندمی نیستند؛ اما انگار کین نتوانسته ارتباطی میان ایده‌ی تلخ و شیرین و این اندوه فراگیر پیدا کند. البته کین ناگهان و بی‌مقدمه در بخش سوم و انتهایی کتاب ذکر می‌کند که برادرش که در نیویورک دکتر بوده به خاطر کرونا مرده است و پدرش هم همینطور. اما به همین اکتفا کرده و نقطه‌ها را به هم متصل نمی‌کند. درست است که نمی‌توان نویسنده‌ای را سرزنش کرد که چرا اندوه خود را علنا به اشتراک نمی‌گذارد، اما وقتی می‌بینید که تمام کتاب مملو از تجربه‌های شخصی نویسنده است، عقل حکم می‌کند از این فقدان برای پیشبرد ایده‌ی «تلخ و شیرین» استفاده شود.

راستش را بخواهید انگار کین در یک حباب شخصی به سر می‌برد. اینکه او فکر می‌کند گوش دادن به آهنگ‌های غمناک خیلی کار غیرمعمولی است این قضیه را ثابت می‌کند. شاید اگر کین نگاهی به پلی‌لیست‌های پربازدید اسپاتیفای می‌انداخت متوجه میلیون‌ها نفر دیگری می‌شد که علاقه‌ی شدیدی به گوش دادن به موسیقی غمناک دارند. در کل اینطور به نظر می‌رسد که دایره‌ی دوستان، روایات و مطالعات کین، یک دایره‌ی محدود باشد که تجربیات و نظرات مذکور در کتاب را هم به تجربیات افرادی تقلیل می‌دهد که از ابتدا امتیازات زیادی در زندگی دارند؛ برای مثال، کین با دانشجوهای دانشگاه پرینستون درباره‌ی فراق، غم و احساساتی از این دست مصاحبه کرده و از اطلاعاتی که از تجربیات آن‌ها دستگیرش شده برای نتیجه‌گیری و استدلال‌هایش در کتاب استفاده می‌کند؛ نمونه‌ی آماری که مشخصا نمی‌توانند نماینده‌ی خوبی برای اکثریت جامعه باشند.

بهترین بخش کتاب «تلخ و شیرین» به ظلم مثبت‌گرایی برمی‌گردد که در آن کین از وسواس خاص امریکایی‌ها برای برجسته کردن شادی در برابر غم انتقاد می‌کند، وسواسی که به قیمت از دست رفتن ارتباطات عمیق و تعهدات عاطفی تمام می‌شود. این فرهنگ البته به امریکا محدود نمی‌شود؛ خود ما هم در عکس‌ها لبخندهای مصنوعی می‌زنیم، حتی برای مناسبت‌های غم‌انگیز کارت‌های تبریک پرزرق و برق می‌فرستیم و خیلی اوقات آیین‌های مربوط به پاسداشت غم، مثل مراسم ترحیم را نادیده می‌گیریم. در نهایت، صحبت‌های بی‌پرده‌ی کین هستند که بیشترین تأثیر را بر خواننده می‌گذارند؛ چه این خداحافظی او باشد با والدی محتضر از پشت تلفن، چه شکستی بزرگ که رویایی برای نویسندگی را کلید می‌زند و چه گوش دادن به موسیقی‌های غمناک برای کنار آمدن با دردهای زندگی. انگار که جهان هر بار برای گذر از تلخی‌های بزرگ، شیرینی‌های کوچکی به آدم می‌دهد.

کتاب خودیاری تلخ و شیرین اثر سوزان کین انتشارات مون

منبع: The Guardian

راهنمای خرید کتاب


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما