۱۰ فیلم بزرگ بیلی وایلدر که شاید هرگز ندیده باشید
اگر به کمدی علاقه دارید پس حتما عاشق فیلمهای بیلی وایلدر هم هستید. بیلی وایلدر کمدیهایی مثل «خارش هفت ساله»، «بعضیها داغشو دوست دارن» و «آپارتمان» را به مخاطبان سینما هدیه کرد. اما چیزی که در مورد او واقعا مجذوبکننده به نظر میرسد این است که فیلمهایش چقدر سوژههای متنوعی را پوشش میدهند.
نکتهی جالب اینجاست که وقتی با آدمهای مختلف دربارهی بیلی وایلدر و فیلمهایش حرف میزنیم، فیلمهایی از او هستند که یا مردم نمیشناسند یا اگر هم اسمشان را شنیدهاند نمیدانند که کارگردانشان بیلی وایلدر بوده است. این فهرستی از ۱۰ فیلم بزرگ بیلی وایلدر است که شاید هرگز ندیده باشید. فیلمهایی که البته به نسبت شهرت وایلدر و فیلم «آپارتمان» مهجور محسوب میشوند.
۱. زندگی خصوصی شرلوک هولز (The Private Life of Sherlock Holmes)
- بازیگران: رابرت استیفنز، کریستوفر لی، کالین بلیکلی
- سال ساخت: ۱۹۷۰
تفسیری گستاخانه در بازآفرینی کاراکتری که به طرز غیرقابل باوری برای همه نامی آشناست. فیلمی که هنوز به طرز باورنکردنی تر و تازه و هیجانانگیز است. نکتهای که دربارهی آن جالب است فیلم وقتی ساخته شد که پیتر کوشینگ نقش شرلوک هولمز را در یک سریال تلویزیونی موفق ایفا کرده بود.
هر چند نقشآفرینی کوشینگ در نقش شرلوک هولمز درخشان است اما تصویر رابرت استیفنز در فیلم وایلدر دوستداشتنیتر است. به نظر میرسد بیشتر روی همان مسیری است که آرتور کانن دویل دربارهی این شخصیت نوشته است. بازی کریستوفر لی در نقش مایکرافت هم الهامبخش است.
اما دلیل دیگری که میشود دیدن این فیلم را توصیه کرد این است که در حقیقت بندیکت کامبربچ را به ما هدیه داد. استیون موفات و مارک گتیس نویسندگان سریال «شرلوک» میگویند که این فیلم وایلدر تاثیر عمیقی رویشان داشته است. این فیلم یکی از بهترین جفتهای هولمز/واتسون را دارد که فقط زوج جرمی برت/دیوید برک توان مقابله با آن را دارد.
فیلم داستان هولمز است که حوصلهاش سر رفته و پروندهی گابریل والادون را قبول میکند تا دنبال شوهرش بگردد و نتیجهاش رسیدن به هیولای اسطورهای میشود.
۲. بازداشتگاه شماره ۱۷ (Stalag 17)
- بازیگران: ویلیام هولدن، دان تیلور، اوتو پرهمینجر
- سال ساخت: ۱۹۵۳
آکادمی اسکار گاهی با دادن جوایز به نامزد درست در زمان درست مشکل دارد. کری گرانت (هیچ اسکاری نبرده)، جیمز استوارت (اسکارش را برای «داستان فیلادلفیا» گرفت) و جان وین (شاید باورتان نشود برای «شجاعت واقعی» اسکار گرفت و برای «جویندگان» حتی نامزد هم نشد). خیلیها دیگر میتوانند شاهد این مدعا باشند.
این مورد البته در مورد اسکار ویلیام هولدن برای «بازداشتگاه شماره ۱۷» صدق نمیکند. هر چند هولدن برای بازی در فیلم «سانست بلوار» اسکار نگرفت اما نمیشود گفت که اسکار فیلم «بازداشتگاه شماره ۱۷» جبران آن اشتباه آکادمی بوده چون هولدن در فیلم درخشان است و واقعا استحقاق بردن اسکار را دارد.
باید نگاه دوبارهای به این فیلم بیاندازید وقتی متوجه میشوید که سلطان کمدیسازی این فیلم به شدت جدی دربارهی جنگ و زندان را ساخته است. بدون این فیلم احتمالا «فرار بزرگ»، «دوازده خبیث» یا خیلی از فیلمهای فرار از زندان دیگری که به ذهنتان میرسد وجود نداشت. فیلم بعد از تمام شدن جنگ کره پخش شد و کار هنری شجاعانهای شبیه «سانست بلوار» است.
وقتی دو زندانی آمریکایی جنگ جهانی دوم در حال فرار کشته میشوند ژنرال مسئول بازداشتگاه به ستوان سفتون مشکوک میشود که خبرچینی میکند.
۳. یک، دو، سه (One, Two, Three)
- بازیگران: جیمز کاگنی، هورس بوچهولتز، پاملا تیفین
- سال ساخت: ۱۹۶۱
فیلمی که درس تاریخ سینما را تغییر داد. نه فقط چون اولین فیلمی است که به دیوار برلین اشاره میکند بلکه فیلم پایانی بر کارنامهی پربار بازیگر جیمز کاگنی است. کاگنی برای چیزی حدود ۳۰ سال در سینما فعالیت داشت. برندهی جایزهی اسکار بود. در فیلمهای موزیکال میتوانست بخواند و برقصد و شمایل کاراکتر گنگستر در سینما بود. چطور ممکن بود یک کمدی دیوانهوار این غول را شکست دهد؟
کاگنی علیرغم همهی اعتبار و استعدادش بازیگر متزلزلی بود چون به این نقطه از کارنامهاش که رسید در حفظ کردن دیالوگها مشکل داشت. او آنقدر باهوش بود که بداند با توجه به پولی که دارد بهتر است از کار کنارهگیری کند.
در پایان فیلم مونولوگ باورنکردنی هست که باید فهرست مفصلی از کارهایی که باید انجام بشود را بگوید. جیمز کاگنی قسم خورده بود که اگر این سکانس را در یک برداشت نگرفتند از سینما کنارهگیری کند. اما چندین برداشت گرفتند تا سرانجام این سکانس از کار درآمد. این سکانس احتمالا بهترین کار نویسندگی وایلدر است و خدا میداند که کاگنی چطور بعد از گرفتن آن نابود شد اما هنوز هم بهترین قطعهی کارگردانی وایلدر هم به شمار میرود.
کاگنی بعد از آن فقط در چند فیلم تلویزیونی و «رگتایم» ظاهر شد اما این یکی از بهترین فیلمهای وایلدر و از بهترین فیلمهای کاگنی است.
داستان مدیر اجرایی کارخانهی کوکاکولا در آلمان غربی که دختر مدیرش عاشق کمونیستی از آلمان شرقی شده است.
۴. تک خال در حفره (Ace In the Hole)
- بازیگران: کرک داگلاس، رابرت آرتور
- سال ساخت: ۱۹۵۱
هم فیلم عجیبی برای وایلدر به شمار میرود و هم نه. به هر حال وایلدر همیشه به محرکههای انسانی علاقمند بود و به خصوص انگیزههایی که آدمها را در دوراهی اخلاقی قرار میداد. یک گزارشگر بیپروا که اهمیت چندانی به خوب و بد نمیدهد میخواهد از غاری که یک مرد محلی در آن گرفتار شده گزارش درجه یکی تهیه کند. کرک داگلاس در نقشی بازی میکند که میتوان آن را «نقش شمایل ساز» خواند. او مردی است که همیشه در آستانهی انفجار است.
نکتهی جالب «تک خال در حفره» این است که میتواند نسخهی برونگرایانهی «غرامت مضاعف» قلمداد شود. با این تفاوت که اینبار فیلم را از نقطه نظر آدم شریر داستان میبینیم. اما در فیلمهای وایلدر آدمهای شریر هیچوقت کاملا شریر نیستند. این فیلم دربارهی تغییر و تحول چاک (با بازی کرک داگلاس) است. به شیوهی پیچیدهی خودش چاک تلاش دارد کفارهی گناهانش را بدهد اما در نهایت نمیتواند. تلاش میکند اعتراف کند که مرتکب قتل شده اما نمیتواند. این فیلم شاید به بقیهی آثار وایلدر ربطی نداشته باشد اما قطعا ارزشش را دارد برایش وقت بگذارید.
۵. فدورا (Fedora)
- بازیگران: ویلیام هولدن، مارتا کلر
- سال ساخت: ۱۹۷۸
حرف زدن دربارهی این فیلم کار دشواری است. اما این یکی را هم میشود مکمل فیلم «سانست بلوار» به حساب آورد. کارگردانی که تلاش دارد کارنامهاش را احیا کند میخواهد بازیگر بازنشسته را متقاعد کند که از بازنشستگی بیرون بیاید و در آخرین فیلم او بازی کند.
پیچشها و چرخشهای داستانی زیادی در «فدورا» وجود دارد. تقریبا بیشتر از بقیهی فیلمهای وایلدر. هم این فیلم و هم «سانست بلوار» دربارهی فیلمسازی است. جایی که پای جنایت وسط میآید ماجرا خودکشی است. هر دوی آنها دربارهی کسی است که به تله افتاده. نکات قابل مقایسهی بین دو فیلم خیلی زیاد است. به همان نسبت تفاوتهایشان هم زیاد است. تفاوتهایی که به دورههای مختلف سنی کارگردان برمیگردد.
این یکی از فیلمهای استادانهی وایلدر است که به طرز غیرقابل توضیحی به فراموشی سپرده شده است.
۶. پنج گور تا قاهره (Five Graves to Cairo)
- بازیگران: آن بکستر، فرانچوت تون، آکیم تامیروف
- سال ساخت: ۱۹۴۳
دسیسهای در طول جنگ جهانی دوم اتفاق میافتد. یک افسر انگلیسی تحت پوشش داریم که از یک حملهی خطرناک جان سالم به در برده است. او تلاش دارد تا ژنرال رومل را که از قضا در همان دهکدهای است که او پناه گرفته، گول بزند و پیامش را به متفقین برساند.
بیلی وایلدر در این فیلم از بازیگرانش به خصوص فرانچوت چیزی بیرون کشیده که برجسته و بینظیر است. یکجور خاصی سرسختی در آنها دیده میشود که برای نقشهایشان مناسب است.
به علاوه فیلم یکی از ویژگیهای جالب توجه وایلدر را برجسته میکند: حسی که او به تاریخ دارد. او سال ۱۹۴۳ فیلم را ساخت در جایی که رومل شیطان محسوب میشد. وسط جنگ جهانی دوم بودند و او یکی از مهمترین ژنرالهای جنگ را شخصیت خبیث فیلم خودش کرد؟ نابغهای به تمام معنی بود. فیلم تریلری الهام بخش است.
۷. ماژور و مینور (The Major and the Minor)
- بازیگران: جینجر راجرز، ری میلاند
- سال ساخت: ۱۹۴۲
جینجر راجرز میخواهد از شهر نیویورک بیرون برود. اما پول کافی برای بازگشت به خانه ندارد. در نتیجه کاری میکند که هر انسانی با عقل سلیم لابد انجامش میدهد! او لباسهای قدیمیاش را میپوشد و وانمود میکند که یک دختر ۱۲ ساله است و بلیت نصف قیمت میگیرد!
وقتی فیلم را ببینید منطقی به نظرتان میرسد و منطقی است چون یکی از کارهای بیلی وایلدر است. این فیلم اول کارنامهی وایلدر است.
راجرز در طول مسیرش با یک مربی ارتش برخورد میکند که ری میلاند بازیگر نقش اوست و عاشقش میشود.
وایلدر پیش از این به عنوان دستیار کارگردان فیلمهایی را کارگردانی کرده بود اما این فیلم آغاز کارنامهی وایلدری اوست. او وسط طوفان آدمهای بزرگ بود و توانست در دوران هیچکاک، هاکس، فورد، استرجس و کیوکر راهی پیدا کند تا مهر خودش را به سینما بزند. هیچ دورهای برای سینما درخشانتر از این دوره نبوده است. این فیلم کوچک معصومانهای است که وایلدر ساخته اما اگر وایلدر را دوست دارید باید آن را ببینید.
۸. پیشنهاد خارجی (A Foreign Affair)
- بازیگران: مارلن دیتریش، جین آرتور، جان لاند
- سال ساخت: ۱۹۴۸
مارلن دیتریش خودش یک شمایل است. یک سبک و مد است. وقتی نوبت به برندسازی میرسد و البته بازیگری او نابغهای واقعی است. و حالا وایلدر چه کرده؟ او را تبدیل به یک هیولا در فیلم کرده است. جنگ باعث شده که وایلدر بتواند این کار را انجام بدهد و لهجهی مارلن دیتریش هم کار را برایش ممکن کرده است.
خط اصلی داستان برمبنای هویت اشتباهی است. تصویری که جین آرتور از یک بازرس دپارتمان جنگ ارائه میدهد الهامبخش است. شگفتیهای زیادی در این فیلم وجود دارد که با هر بار دیدن میتوانید بخشی از آنها را کشف کنید.
داستان فیلم در برلین اشغالی میگذرد و یک کاپیتان ارتش که بین یک خوانندهی کافه که سابقا نازی بوده و زنی که عضو کنگره است و او را زیر نظر دارد، گیر کرده است.
۹. صفحهی اول (The Front Page)
- بازیگران: جک لمون، والتر ماتئو
- سال ساخت: ۱۹۷۴
این فیلم بیشتر از هر چیزی به شیمی میان زوج جک لمون و والتر ماتئو برمیگردد که احتمالا یکی از بزرگترین زوجهای تاریخ سینما هستند. قصهی این فیلم را پیشتر هاوارد هاکس بینقص و به کمال در فیلم «منشی همه کارهی او» تصویر کرده بود. با تغییری که خودش در قصه داد و هیلدی را تبدیل به زن کرد.
با این حال وایلدر دوباره آن را ساخت و به موفقیت هم رسید. او طبق ریشههای داستان هیلدی خبرنگار را مردی با بازی جک لمون کرد. از قصه به ماجرای مردان غرغرو رسید که بامزه از کار درآمده است. این فیلم آخرین باری است که این دو غول بازیگری با هم تیم شدند.
داستان گزارشگری به نام هیلدی که میخواهد با زنی به نام پگی ازدواج کند و روزنامه را ترک کرده و کار دیگری برای خودش دست و پا کند. در همین حین یک محکوم به مرگ از زندان فرار میکند و سردبیر میخواهد هیلدی گزارش این ماجرا را بنویسد.
۱۰. ایرما خوشگله (Irma La Douce)
- بازیگران: جک لمون، شرلی مکلین
- سال ساخت: ۱۹۶۳
بعد از موفقیت بینظیر فیلم کمدی «آپارتمان» بار دیگر جک لمون و شرلی مکلین در فیلمی از بیلی وایلدر روبهروی هم قرار گرفتند. این فیلمی است که در آن موسیقی و آواز زیادی داریم ولی موزیکال نیست. نمایش موزیکال «ایرما خوشگله» در صحنهی تئاتر با استقبال فوقالعادهای روبهرو شده بود اما وایلدر تصمیم گرفت نسخهی غیرموزیکال آن را بسازد. ماجرا این نبود که مکلین و لمون نمیتوانستند بخوانند. بلکه وایلدر میخواست روی طرح داستانی تمرکز بیشتری داشته باشد.
این دورهای بود که وایلدر روی صحنهی تئاتر متمرکز بود و از نمایشنامهها اقتباسهای سینمایی مثل «خارش هفت ساله» و «یک، دو، سه» ساخت.
داستان یک افسر پلیس در پاریس که عاشق زنی نامناسب میشود. او میخواهد زن را از منجلاب زندگیاش بیرون بکشد در نتیجه تصمیم میگیرد پول مورد نیاز برای زندگی او را تامین کند.
منبع: Taste of Cinema