۵ پرسش بی‌پاسخ بزرگ فیلم رستاخیزهای ماتریکس

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۰ دقیقه
ماتریکس 4

وقتی سراغ فیلم‌های ماتریکس می‌رویم، باید بدانیم که قرار است بیشتر از پاسخ و گره‌گشایی، پرسش و معما در ذهنمان ایجاد شود. همچون نئو، ما هم قرص قرمز را می‌خوریم و به اعماق لانه‌ی خرگوش می‌رویم تا با حقایق تلخ و تکان‌دهنده و گاهی آزاردهنده‌ی این دنیا آشنا شویم و در هزارتویی از پرسش‌های بی‌پاسخ بمانیم.

تقریبا ۲۰ سال بعد از اینکه اولین فیلم ماتریکس انقلابی در سینمای اکشن و علمی-تخیلی به پا کرد، دنباله‌ی آن یعنی رستاخیزهای ماتریکس بعد از مدت‌ها انتظار اکران شد و در دسترس عموم قرار گرفت، و تقریبا همه را سرخورده و ناامید کرد. در این ماتریکس جدید، توماس اندرسون را بار دیگر گرفتار یک لوپ و حلقه‌ی تکرار از زندگی روزمره می‌بینیم که اسیر کار دفتری و اداری شده، ولی مدام چیزی آزارش می‌دهد و انگار می‌داند که زندگی واقعی جایی بیرون این حلقه‌ی تکرار کسالت‌بار است، و بار دیگر مورفیوس (که این بار به شکل ناراحت‌کننده و حقارت‌باری متفاوت است) به کمکش می‌آید تا او را از این زندگی پوچ و خیالی نجات دهد.

اما بعد از تمام ماجراهای جذاب و غیرجذاب ماتریکس چهارم و وقتی تیتراژ آن بالا می‌آید، باز هم حس می‌کنیم پرسش‌های زیادی در ذهنمان باقی مانده که پاسخش در فیلم نیست. برای همین در این مقاله فهرستی جمع‌وجور از همین پرسش‌ها را برایتان گردآوری کرده‌ایم تا با کمک آن بتوانیم بخشی از گره‌های حل‌نشده‌ی ماتریکس را درک کنیم.

۱. چرا مورفیوس ظاهر متفاوتی دارد؟

ماتریکس 4

سؤال واقعا خوبی است، ولی فیلم رستاخیزهای ماتریکس به دلایل نامشخصی از جواب دادن به آن طفره می‌رود و هیچ‌گاه توضیحی در مورد آن به بیننده یا شخصیت‌های داستان نمی‌دهد، حتی انگار برای نئو هم عجیب نیست که چرا دوست و یار و مرشد قدیمش با ظاهری متفاوت در کدهای مخفی او پیدایش می‌شود.

در سه‌گانه‌ی اصلی، مورفیوس با بازی لارنس فیشبرن تبدیل به شخصیتی اثرگذار و محبوب و ماندگار شد که نقش و جایگاهش دست کمی از خود کیانو ریوز و نئو نداشت. برای همین وقتی هواداران ماتریکس متوجه شدند در قسمت چهارم خبری از فیشبرن نیست، حالشان گرفته شد. البته نمی‌خواهیم منکر تلاش‌های یحیی عبدالمتین دوم در نقش مورفیوس جدید شویم، منتهی هیچ‌کس نمی‌تواند جای لارنس فیشبرن را بگیرد، و این ایده که حالا مورفیوس تبدیل به یک برنامه‌ی کامپیوتری بر اساس ویژگی‌های مورفیوس واقعی و مأمور اسمیت شده، خیلی‌ها را پس می‌زند.

البته در دنیای واقعی و بیرون از فیلم، ماجراهای بیشتری در مورد این قضیه شنیده‌ایم. فیشبرن سال ۲۰۲۰ طی مصاحبه‌ای گفت: «از من دعوت نشد تا در این فیلم بازی کنم، که ایرادی هم ندارد. امیدوارم که این یکی هم شگفت‌انگیز و تماشایی باشد و مردم و مخاطبان عاشقش شوند.»

طبق گفته‌های عبدالمتین، مورفیوسی که او بازی کرده یک موجود کاملا متفاوت است. او طی مصاحبه‌ای که اکتبر ۲۰۲۱ داشت گفت: «در این قسمت با نسخه‌ی کاملا متفاوتی از مورفیوس آشنا می‌شویم. نقش شخصیتی را بازی می‌کنم که با تاریخ کامل ماتریکس آشناست و همه چیز را درباره‌ی مورفیوس می‌داند. شخصیتی است که طی ماجراهای گوناگون فیلم، به شناخت تازه‌ای از خودش می‌رسد. بخش زیادی از داستان فیلم ما درباره‌ی رشد و پیدا کردن مسیر هر فرد است. مورفیوس هم از این قاعده جدا نیست.»

در یکی از صحنه‌های کلیدی فیلم، نایوبی (جیدا پینکت اسمیت) مجسمه‌ای را به نئو نشان می‌دهد که شباهت زیادی به نسخه‌ی اصلی مورفیوس دارد. نایوبی توضیح می‌دهد که بعد از ماجراهای سه‌گانه‌ی اول، مورفیوس را به‌عنوان رئیس شورای عالی برگزیدند، اما گویا اتفاق‌هایی افتاد  که منجر به کشته شدن او شد. اما دنیای ماتریکس دنیای حقایق قطعی نیست و هنوز نمی‌دانیم سرنوشت اصلی و واقعی مورفیوس چه بوده.

کیانو ریوز درباره‌ی این قضیه و بازگشت به دنیای ماتریکس بدون لارنس فیشبرن می‌گوید: «وقتی با لانا درباره‌ی ماجرای مورفیوس حرف زدم، متوجه شدم که می‌خواهد داستان و دنیای فیلم را به جهت متفاوتی ببرد و این نسخه‌ی جدید مورفیوس هم در همان جهت بود.»

کری ان ماس هم در جایی دیگر گفت: «داستان ماتریکس در ذهن لانا دچار تکامل و تحولات بسیاری شد، و ما هم به‌عنوان بازیگر در اینجا حاضر شدیم تا ایده‌های درون ذهن او را به تصویر بکشیم.»

اما جدای از این مسائل، تغییر ظاهری مورفیوس احتمالا دلایل منطقی‌تری هم در داستان دارد. آن‌طور که ما می‌فهمیم، نئو خودش این نسخه از مورفیوس را خلق کرده تا وقتی غرق در دنیای ماتریکس شد، به او یادآوری کند دنیای واقعی کجاست. برای همین، منطقی است که او ظاهر متفاوتی برای او طراحی کند تا ماشین‌ها و مأمورها متوجه هویت واقعی او نشوند. در همان دقایق اولیه، متوجه می‌شویم که نسخه‌ای شبیه‌سازی شده از ماتریکس درون ماتریکس ایجاد شده. توماس اندرسون که در این نسخه از داستان یک بازی‌ساز موفق است و مثلا وقایع سه‌گانه‌ی اول را به شکل یک بازی کامپیوتری ساخته، ناخودآگاه این شبیه‌سازی درون ماتریکس را پنهان کرده و مورفیوس جدید را درونش گذاشته تا به دنبال خودش بگردد.

۲. جریان مأمور اسمیت چیست؟

این پرسش شبیه قبلی است، چون مأمور اسمیت با بازی هوگو ویوینگ هم نقشی اساسی و بسیار کلیدی در سه‌گانه‌ی اصلی بازی می‌کرد و حالا مثل مورفیوس و لارنس فیشبرن، با یک بازیگر جوان‌تر جایگزین شده. حالا در این فیلم با یک مأمور اسمیت کاملا متفاوت طرف هستیم که رفتارهای عجیبی هم از خودش نشان می‌دهد.

اما قضیه‌ی هوگو ویوینگ با لارنس فیشبرن قدری متفاوت است. گویا از او خواسته بودند تا در فیلم چهارم ماتریکس هم ظاهر شود، اما درگیر یک نمایش تئاتر بوده و نمی‌توانسته برنامه‌هایش را برای حضور در ماتریکس چهارم تنظیم کند. «فکر می‌کردم می‌توانم به هردوی این کارها برسم. چند هفته برنامه‌ریزی کردیم که تداخلی ایجاد نشود و بتوانم در دو پروژه کار کنم. اما در نهایت لانا واچوفسکی به این نتیجه رسید که برنامه‌هایمان با هم جور در نمی‌آید و نمی‌توانیم همکاری کنیم. برای همین بدون من کار را پیش بردند.»

در دقایق اولیه‌ی رستاخیزهای ماتریکس، متوجه می‌شویم که توماس اندرسون برای یک رئیس جوان و ازخودراضی با بازی جاناتان گراف کار می‌کند، رئیسی که به او می‌گوید مجبور است یک دنباله برای بازی کامپیوتری ماتریکس بسازد. وقتی مرز بین دو دنیای نئو محو و محوتر می‌شود و یک تیراندازی وسط همان اداره در می‌گیرد، این رئیس سرانجام هویت واقعی خودش را برملا می‌کند و می‌فهمیم که در واقع همان مأمور اسمیت است.

اما این تغییر ظاهری برای مأمور اسمیت منطقی‌تر از مورفیوس به نظر می‌رسد. از فیلم دوم ماتریکس می‌دانستیم که مأمور اسمیت و کُدهایش بعد از برخورد با نئو، تغییر کرده. حالا و در قسمت چهارم هم می‌بینیم که بیشتر از قبل خودش را ارتقا داده و به قدرت‌های کشف‌نشده‌ای رسیده، و حتی مثل سابق یک شر مطلق نیست.

اینکه مأمور اسمیت و نئو دو روی یک سکه هستند، یکی از اصلی‌ترین مضامین سه‌گانه‌ی ماتریکس بود و در اینجا هم حضور پررنگی دارد. اوراکل (پیشگو) جایی در قسمت سوم به نئو می‌گفت که اسمیت متضاد اوست و عملا نقطه‌ی مقابل او به حساب می‌آید. در این قسمت هم به صراحت اشاره می‌کنند که اسمیت در کنار مورفیوس، شخصیتی است که بیشترین نقش را در شکل‌گیری نئو داشته و برای همین مورفیوس جدید را با تلفیق ویژگی‌های این دو طراحی کرده‌اند.

۳. چرا نایوبی این‌قدر پیر شده؟

جیدا پینکت اسمیت در ماتریکس چهارم به قدری گریم سنگین دارد که اگر فوری او را به جا نیاورید، حق دارید. خود لانا واچوفسکی هم به این قضیه واقف بوده و برای همین فلاش‌بکی گذرا از نایوبی جوان را آورده تا به مخاطب‌ها یادآوری کند این پیرزن فرتوت همان نایوبی است.

در ابتدا گمان می‌کنیم ۲۰ سال از وقایع ماتریکس ۳ گذشته، اما نایوبی به نئو می‌گوید که در ماتریکس ۲۰ سال گذشته و در دنیای واقعی ۶۰ سال از آن زمان می‌گذرد. به خاطر همین هم هست که لکسی نوه‌ی رولاند، کاپیتان سابق سفینه‌ی میولنیر است.

نایوبی که حالا ژنرال شده، شخصیتی تلخ‌تر، جدی‌تر و یک‌دنده‌تر است و حوصله‌ی آدم‌های بی‌کله و یاغی را ندارد – از جمله باگز (جسیکا هن‌ویک). بعد از ۶۰ سال مبارزه و زندگی طاقت‌فرسا، هر کسی هم جای نایوبی بود تلخ‌اندیش و جدی می‌شد.

اما این جریان تفاوت بین ۲۰ سال و ۶۰ سال ممکن است معنای پنهانی هم داشته باشد. همان‌طور که می‌دانیم، از سه‌گانه‌ی اصلی ماتریکس تا اکران چهارمین قسمت آن، بیست سال زمان در دنیای ما گذشته. در فیلم رستاخیزهای ماتریکس می‌شنویم که این زمان بیست ساله، در دنیای ماتریکس بوده و نه در دنیای واقعی. آیا لانا واچوفسکی می‌خواسته بگوید ما و تمام دنیا در ماتریکس زندگی می‌کنیم و هنوز چشممان به دنیای واقعی باز نشده؟

۴. کریستینا ریچی در رستاخیزهای ماتریکس چه می‌کند؟

ماتریکس 4

کریستینا ریچی بازیگری باسابقه است که از زمان کودکی‌اش تا به امروز در فیلم‌های متنوع زیادی بازی کرده، از بلاک باسترهای معروف و پرخرج تا فیلم‌های خانوادگی و مستقل. پس چرا حضورش در رستاخیزهای ماتریکس تا این اندازه محدود و گذراست؟

در بخش‌های اولیه‌ی ماتریکس ۴، وقتی مشخص می‌شود که توماس اندرسون باید دنباله‌ای برای بازی‌های کامپیوتری ماتریکس بسازد، در یک فصل مونتاژی که با آهنگ سحرانگیز و جاودانه‌ی White Rabbit اثر Jefferson Airplane تکمیل شده، جلساتی متعدد می‌بینیم که در آن‌ها افراد گوناگون ایده‌های خودشان را درباره‌ی این دنباله می‌دهند. لانا واچوفسکی از این طریق دهن‌کجی بامزه‌ای کرده به روند و فرایند احمقانه‌ای که هالیوود برای سری‌دوزی و دنباله‌سازی طی می‌کند و مشتی آدم کم‌هوش و سطحی را کنار هم می‌آورد تا ایده‌های نه‌چندان جذابشان را به اثری محبوب حقنه کنند. یکی از آدم‌هایی که در این جلسات حضور دارد، کریستینا ریچی است. در جایی دیگر، وقتی فلاش‌بکی از توماس اندرسون و اقدامش برای پریدن از لبه‌ی برج می‌بینیم، کریستینا ریچی باز هم حضور دارد.

شاید تنها دلیل منطقی برای حضور این بازیگر، برنامه‌‌ریزی برای ساخت دنباله‌های بعدی ماتریکس است. احتمال دارد لانا واچوفسکی برای قسمت‌های چهارم و پنجم ماتریکس هم فکرهایی کرده باشد و این شخصیت را برای آن زمان در نظر گرفته. اسم کاراکتری که ریچی بازی می‌کند «گویین دی ور» است، نامی عجیب و غیرمتعارف که به نظر می‌رسد برای یک کاراکتر حاشیه‌ای و شبیه سیاهی لشکر، بی‌دلیل باشد.

دلیل دیگر برای این اتفاق، این است که ریچی به تازگی بچه‌دار شده و به هر حال گاهی وقت‌ها اتفاق‌های غیرمنتظره‌ای در زندگی می‌افتد که برنامه‌هایمان را به هم می‌زند.

سومین و محتمل‌ترین توضیح این است که بیشتر نماهای او را در تدوین حذف کرده‌اند. بعد از نیمه‌ی دوم داستان و وقتی توماس اندرسون دوباره نئو می‌شود، توجیهی برای حضور کاراکتر ریچی وجود ندارد. شخصیتی که ریچی بازی می‌کند احتمالا بیشترین اشاره و ارجاع را به دنیای واقعی دارد. گویین دی ور برای کمپانی برادران وارنر کار می‌کند (همان استودیو سازنده‌ی ماتریکس‌ها). شاید یکی از مدیران ارشد برادران وارنر این شخصیت را جدی گرفته و حس کرده می‌خواهند او را دست بیندازند، و گفته که صحنه‌هایش را حذف کنند.

دلیل این ماجرا هر چه که باشد، حضور کریستینا ریچی به شدت محدود است و حتی شاید بعد از تماشای فیلم یادمان برود او هم در این فیلم بوده. اگر دنباله‌هایی برای فیلم ساخته شود، ممکن است ریچی نقش بیشتری داشته باشد.

۵. دنباله‌های بیشتری ساخته خواهد شد؟

در پایان رستاخیزهای ماتریکس اشاره‌ها و نشانه‌های بسیاری وجود دارد که خبر از یک دنباله می‌دهد و مخاطب را برای ادامه‌ی داستان آماده می‌کند. از حضور دوباره‌ی آنالیست (نیل پاتریک هریس) گرفته تا این ایده که نئو و ترینیتی می‌خواهند یک نسخه‌ی تازه از دنیای ماتریکس بسازند که دلنشین‌تر و زیباتر است.

در فصل پایانی رستاخیزهای ماتریکس، ترینیتی به قدرت‌های شگفت‌انگیز تازه‌ای دست پیدا می‌کند و می‌تواند مثل نئو پرواز کند. شاید در قسمت بعدی سراغ واکاوی بیشتر این قدرت‌ها بروند و نسخه‌ی کاملا جدیدی از ترینیتی را ببینیم. شاید هم شخصیت‌هایی مثل ساتی (پریانکا چوپرا) نقش بیشتری در دنباله‌‌ی بعدی داشته باشد چون در رستاخیزهای ماتریکس حضور چندان زیادی نداشت. یا شاید جنبه‌های بیشتری از آنالیست و اقدام‌های این چند سال اخیرش افشا شود، نظیر اینکه چطور از نئو و ترینیتی استفاده کرد تا ماتریکس قدرتمندتری بسازد.

ولی اگر هم دنباله‌ای برایش نسازند، رستاخیزهای ماتریکس به خودی خود قصه‌‌ی نسبتا کاملی دارد و با پایانی خوش به سرانجام می‌رسد و می‌فهمیم که حالا قرار است یک ماتریکس خوش و خرم و دل‌انگیز داشته باشیم. در هر صورت، بازخورد مخاطب‌ها و فروش این فیلم است که سرنوشت دنباله‌های آن را رقم می‌زند. تا اینجای کار که بازخوردها شدیدا منفی بوده و اکثریت قریب به اتفاق هواداران ماتریکس از آن دل خوشی ندارند و حس می‌کنند چنین فیلمی از اول هم نباید ساخته می‌شد. با این اوصاف، نمی‌توان دورنمای چندان مثبتی برای آینده‌ی این مجموعه‌فیلم در نظر گرفت.

منبع: Looper



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

یک دیدگاه
  1. Damon

    خوب توضیح دادین. 🌹
    نمی دونم چرا بقیه اصلا فیلم رو نفهمیدن.

    امیدوارم بتونیم دنباله های بیشتری رو از این مجموعه فوق العاده ببینیم. 😍😍

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما