نقد فیلم «شب، داخلی، دیوار»؛ وقتی قصه فدای فرم میشود
مردی نابینا یا بهتر است بگوییم در آستانه نابینایی در حال خودکشی است. او پشیمان میشود. در خانهاش را میزنند و ما از طریق نگهبان ساختمانی که مرد، علی (نوید محمدزاده) در آن زندگی میکند، متوجه میشویم زنی در حال فرار از مأموران قانون در ساختمان پنهان شده است. زن از طریق پله اضطراری در خانه او پنهان شده است. خب، چه موقعیت جالبی. مرد نمیبیند. پس این میتواند باعث شود متوجه حضور زن در خانهاش نشود و در ادامه، جرقه رابطهای را بزند. رابطه مردی در آستانه خودکشی در خانهای خالی و محقر و کثیف با زنی که نمیدانیم چرا از دست مأموران فراری است. اما خیلی زود متوجه میشویم که ماجرا چیز دیگری است. نقد فیلم «شب، داخلی، دیوار» را در این مطلب بخوانید.
هشدار: در نقد فیلم «شب، داخلی، دیوار» خطر لو رفتن داستان وجود دارد
وحید جلیلوند تا به حال در تمام آثارش نشان داده است که دغدغه مردم را دارد. دغدغه انسان. فیلم اجتماعی/سیاسی میسازد. «شب، داخلی، دیوار» سیاسیترین فیلم اوست که سال ۲۰۲۲ نامزد شیر طلایی هفتاد و نهمین جشنواره بینالمللی ونیز هم شده بود. در «شب، داخلی، دیوار» نسبت به فیلمهای دیگرش فرم مهمتر از قصه است و از این لحاظ، قابل تحسین است. اگرچه فرم در روایت قصه مشکلاتی به وجود آورده است. یعنی کل قصه را به یک خط محدود کرده است. بی آنکه پسزمینهای از شخصیتها، بهخصوص شخصیت اصلی به ما بدهد. و ابهامات و حفرههایی هم در خط روایی قصه به وجود آورده است. قرار است این ابهامات به تعلیق قصه کمک کند اما دستکم بعد از باز شدن قصه باید جواب بعضی سؤالات ما داده شود که نمیشود. ما فقط میفهمیم آنچه در دو ساعت زمان فیلم دیدیم، آن چیزی نیست که واقعاً اتفاق افتاده است. این خانه محقر وجود ندارد. آن زن هم وجود ندارد و همهچیز در تخیلات شخصیت اصلی میگذرد. اما با توجه به سکانس پایانی تکلیف نامهها چه میشود؟
بله، فیلم نمادین است و حرفهایش را پشت نمادهای آشکار و نهانش میزند. ما به عنوان مخاطب ایرانی با وجود کمترین اطلاعاتی که بهمان داده میشود، میفهمیم که آن شلوغی در فضای بیرونی برای چیست و این آدمها کیستند. اما آیا مخاطب غیرایرانی هم میتواند این نشانهها را بفهمد؟ شاید به همین خاطر است که منتقدان امتیاز کمی به فیلم دادهاند.
اساساً ساختن فیلم تک لوکیشنی و کم شخصیت کار سختی است. هم کارگردانی و ساخت و پرداخت فیلمنامهاش سخت میشود، هم بازیاش. به لحاظ بازیگری میتوان به نوید محمدزاده، دایانا حبیبی و امیر آقایی نمره خوبی داد. محمدزاده نقش نابینا یا کمبینای احتمالاً شکنجهدیده را خوب بازی کرده است، اگرچه در لحن و بیان کمی اغراقشده به نظر میآید. دایانا حبیبی که از تئاتر آمده هم در اجرای تشنجها و مادری که بچهاش را گم کرده، کار سختی را انجام داده است؛ آن هم در اولین تجربه سینمایی. امیر آقایی با گریمی که خیلی خوب روی صورتش نشسته است، اگرچه نقش کوتاهی دارد، اما وجه دیگری از توانایی بازیگریاش را به نمایش گذاشته است. این میتواند مدیون کارگردانی باشد و سه تجربه مشترکی که آقایی و جلیلوند با هم داشتهاند. بقیه بازیگرها نتوانستند نقششان را درست دربیاروند. بهخصوص بازجو.
مشکل «شب، داخلی، دیوار» بازیگری یا حتی کارگردانی نیست. مشکل از فیلمنامه است. فیلم میتوانست فیلم کوتاه باشد. حتی با وجود راز بزرگی که در خود جای داده است. بله، برای باز کردن این راز زمینهسازی لازم است. اما فیلم خیلی زود خودش را لو میدهد و از جایی که لو میدهد، دنبال کردنش خستهکننده میشود. این کاملاً باورپذیر است که شخصی در موقعیت و وضعیت علی چه تخیلاتی را میتواند در ذهنش بپروراند، اما تکلیف مخاطب چه میشود؟ مخصوصاً مخاطبی که از جایی میفهمد آنچه دارد روی پرده میبیند، واقعیت نیست. اگر تمام تمرکز فیلمساز روی همین تعلیق بوده است، وقتی ماجرا خیلی زود لو میرود، چه اصراری بر این همه کش دادن فیلم است؟
«شب، داخلی، دیوار» فیلم بلندپروازانهای است و تا حد زیادی تجربی. این فرمها دستکم در سینمای ایران میتوان گفت بیسابقه است. از این لحاظ میتوان به جسارت کارگردان آفرین گفت. همینطور به خاطر دغدغههای انسانیای که دارد و نقدی که میخواهد وارد کند. شخصیتهای تنهای بیچاره او که فقط به خاطر انسان بودن دستشان به جایی بند نیست و در بدترین شرایط با سرگذشت و سرنوشتهای نامعلوم زندگی میکنند، کم نیستند. ما این آدمها را دیدهایم و میشناسیم.
اما «شب، داخلی، دیوار» شیفته فرم قصهگویی خودش میشود؛ بنابراین، قصه فدای فرم میشود. ما برای درک انگیزه علی باید بدانیم او کیست. اینکه بعد از حادثه او را ببینیم و با انسانیتش مواجه شویم، برای توجیه اعمالش و درک سابقه کاریاش کافی نیست. پنهان کردن بخشی از واقعیت یا نشان دادن یک صحنه از زاویههای مختلف برای در نهایت برگ واقعیت را رو کردن هم تکنیک مرسومی است اما باز هم از جنس رودست به مخاطب است. بخشی از واقعیت را حذف میکنی که در نهایت، جایی که میخواهی قصه را تمام کنی و مخاطب را هم شوکه کنی به یکباره آن را رو میکنی. در «شب، داخلی، دیوار» که اصلاً این رودست زدن هم درست درنمیآید. چون خیلی زودتر از آن مخاطب، دستکم مخاطب سینماشناس میفهمد که ماجرا از چه قرار است. بله، فیلمساز نشانههایی را پیش از این گذاشته است که به آنچه میبینی، شک کنی. اما اینکه به یکباره دو شخصیت زن و مرد، لیلا و علی را به هم وصل کنی، یعنی به ما بگویی ارتباطی از پیش میان این دو بوده است، از جنس بازیهای اصغر فرهادی است.
ساختن فیلمهای فرمگرا، بهخصوص در سینمای ایران، جسارت میخواهد. مخاطب ایرانی با قصهای که سرراست نباشد، خوب ارتباط برقرار نمیکند. البته، «شب، داخلی، دیوار» هم برای مخاطب ایرانی ساخته نشده است. با اینکه فقط یک ایرانی میتواند حرف اصلی فیلم را بفهمد. جز این، فیلم بر بازیگری هم بسیار تکیه میکند. هر بازیگری نمیتواند چنین نقشی را بازی کند. نوید محمدزاده تلاشش را کرده است. شاید تمرکزش را بیش از اندازه روی درآوردن یک نابینا گذاشته باشد و این باعث میشود به لحاظ احساسی زیاد نتوانی با او ارتباط برقرار کنی. یعنی آن تأثیری را که باید روی مخاطب بگذارد ندارد. با وجود اینکه فیلم با خودکشی او شروع میشود که صحنه سخت و خوبی است و محمدزاده هم خوب بازیاش کرده است.
اما اینکه به لحاظ احساسی تو انگیزههای او را درک نمیکنی، همهاش تقصیر محمدزاده نیست. کارگردان صلاح دیده چیز زیادی از او به ما نگوید. ما با اطلاعات قبلیای که خودمان از زندگی در کشورمان داریم، باید بفهمیم این آدمها کیستند، چرا دست به چنین کارهایی زدهاند و با آنها و دردهای مشترکمان همذاتپنداری کنیم. لیلا که دایانا حبیبی نقشش را بازی میکند، هم یک کارگر ساده و مادری تنهاست که بچهاش را گم کرده است. صرع هم دارد. از دست قانون هم بی آنکه جرمی مرتکب شده باشد، در حال فرار است. آنقدر هم گریه میکند و در موقعیت سختی است -مثلاً در خانه مردی تنها به علاوه تمام اتفاقات دیگری که برایش افتاده است- که چارهای جز همذاتپنداری با او نداری. اما این درباره شخصیت علی صدق نمیکند. ما برای درک علی، با توجه به شغلش پیش از نابینا شدن، برگی که آخر قصه رو میشود، باید اطلاعات بیشتری از او داشته باشیم.
درست است که این فضای خالی و اطلاعات ندادن میخواهد موقعیت اصلی شخصیت را بازگو کند. همان راز بزرگ و اصلی فیلم را. و درست هم هست. وضعیت شخصی در آن موقعیت باید هم همینطور باشد. از این نظر نمیتوان از فیلمساز ایراد گرفت، حتی نمره خوبی هم میتوان به او داد. اما اگر قرار به همدردی باشد، فیلم کمی میلگند. زیرمتنهای نگفته فیلم که یک ایرانی فقط آن را درک میکند است که در نهایت حرف فیلم را به او میفهماند. نه کاری که فیلمساز کرده است. چون قصه خیلی زودتر از آنچه باید لو میرود، آنجا که باید شوکه شوی هم نمیشوی. شاید اگر فیلم کوتاهتر بود، کارگردان به هدفش میرسید.
شناسنامه فیلم «شب، داخلی، دیوار»
نویسنده و کارگردان: وحید جلیلوند
بازیگران: نوید محمدزاده، دایانا حبیبی، امیر آقایی، علیرضا کمالی، سعید داخ، دانیال خیرخواه
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۵۰%
امتیاز نویسنده به فیلم: سه از پنج
خلاصه داستان: مردی نابینا در آستانه خودکشی بی آنکه بداند و بخواهد به زنی در حال فرار از دست قانون پناه میدهد.
منبع: دیجیکالا مگ
مزخرف ترین فیلم دنیا