فراتر از فرامسافتور؛ ایدههای که سازندگان دیگر به سبک سولزلایک آوردند
از بازی دیمونز سولز (Demon’s Souls) گرفته تا الدین رینگ (Elden Ring)، بازیهای شرکت فرامسافتور (FromSoftware) تاثیر منحصر به فردی در ۱۵ سال اخیر بر صنعت بازی داشتهاند. در هر بازی، این استودیو عناصری دوستداشتنی خلق کرده است که بر اساس مبارزات عمیق، نقشههای پیچیده و داستانهایی است که در بطن دنیا و توصیف آیتمها به اندازهی کاتسینها و دیالوگها آشکار میشود. برخی دیگر از بازیها از این آثار به صورت جذابی تقلید کردهاند و از آنجایی که ایدههای جدید به آرامی از خارج از استودیوی فرامسافتور وارد این ترکیب شدهاند، بازیهای سولزلایک به طور پیوسته یک سبک جذاب را در نوع خود شکل دادهاند. حال در این مقاله به به برخی از ایدههایی که استودیوهای دیگر به این سبک وارد کردهاند، خواهیم پرداخت.
۹. تفنگ در بازی Another Crab’s Treasure
این بازی در دنیای زیر آب جریان دارد، جایی که بازیکن کنترل یک خرچنگ کوچک را بدست میگیرد که در جستوجوی پوستهای جدید است. در طول بازی، خرچنگ با دشمنان متنوعی مبارزه میکند و باید از اجسام دور ریختنی برای محافظت از خود به عنوان زره استفاده کند. راحت کردن کار بازیکنان در بازیهایی به سختی آثار سولزلایک میتواند کار نسبتا دشواری باشد. دارک سولز به بازیکنان شمشیر دریک (Drake) را میدهد که برای مناطق ابتدای بازی بسیار قدرتمند است. رویکرد بازی Another Crab’s Treasure کمی متفاوت است. اگر بخواهید کمی کار خود را راحت کنید، بازی یک اسلحهی بزرگ را به پشت شما میبندد و به شما امکان میدهد که به هر کسی که برخورد میکنید، از جمله باسها را با یک ضربه بکشید. از طرفی همانطور که میدانید، بازیهای سولز به خاطر جهانهای پیچیدهشان که کاوش در آنها لذت خاص خود را دارد، شناخته میشوند و جلو رفتن با تفنگ ذکر شده به این معنی است که چیزی بین شما و دنیای بازی وجود ندارد که بتواند شما را از کاوش وا دارد.
۸. چراغ Umbral در بازی Lords of the Fallen
در این بازی، شما در نقش هاکین (Harkyn)، یک جنایتکار سابق، قرار میگیرید که در جهانی گرفتار در جنگ میان انسانها و خدایان سقوط کرده زندگی میکند. پس از سالها که خدایان سرکوب شدهاند، یکی از آنها به نام آدیر (Adyr) در حال بازگشت است تا سلطه خود را بر جهان بازگرداند. وظیفهی شما مبارزه با ارتش اهریمنی و متوقف کردن خدای تاریکی است. این بازی بسیاری از عناصر خود را از سری دارک سولز وام گرفته اما چراغ Umbral آن یک نوآوری در نوع خود است. این فانوس دسترسی به دنیای Umbral یا دنیای مردگان را فراهم میکند و محیط را به منظرهی جهنمی وحشتناک از اندامهای تکه تکه شده و خاکستر تبدیل میکند. بازیکنان می توانند تا زمانی که لامپ را در مقابل خود نگه دارند، بخشی از این قلمرو مرگبار را نشان دهند و با آن تعامل داشته باشند. در حالی که دارک سولز دارای دیوارهای تقلبی بود که با ضربه به آنها مسیری تازه به شما میدادند، اما بازی Lords of the Fallen به شما اجازه میدهد فانوستان را بالا ببرید تا به طور آزمایشی به این قلمروی دیگر وارد شده، پیشرفت کنید یا کاملا در آن گرفتار شوید. یک ویژگی بهتر چراغ این است که یک قابلیت زندگی دوباره را برای شما فراهم میکند.
۷. ساخت اسلحه در بازی Lies of P
در بازی Lies of P بازیکنان در نقش پینوکیو و در شهری به نام کرات قرار میگیرند که دچار آشوب و هرج و مرج شده است. هدف پینوکیو یافتن خالق خود، ژپتو، و کشف حقیقت پشت وقایع مرموز شهر است. بازی در مورد دروغها و انتخابهای اخلاقی است، جایی که هر تصمیم بازیکن بر مسیر داستان و شخصیت پینوکیو تأثیر میگذارد. این بازی با گیمپلی چالشبرانگیز، مضامین فلسفی و فضای تاریک، مخاطبان را به تجربهای منحصر به فرد و پیچیده دعوت میکند. از طرفی به بازیکنان اجازه میدهد تا پروتاگونیست آن را با تواناییهای زیادی شخصیسازی کنند، اما این سیستم مونتاژ سلاح است که جنبهی شخصیسازی بازی در آن واقعا میدرخشد. طرفداران آثار سوزلایک اغلب در مورد بیلدها صحبت میکنند و انتخاب میکنند که مثلا برای به حداکثر رساندن آسیب، روی قدرت، مهارت یا جادو تمرکز کنند، اما سلاحها اغلب برای یک سبک بازی طراحی میشوند. در این بازی اینطور نیست، سلاحها به تیغهها و دستههایی تقسیم میشوند که میتوان آنها را با هم ترکیب کرد و با هم تطبیق داد و در نتیجه نوع حمله و توانایی ویژهشان را تغییر داد. بنابراین برخلاف بازیهای سولزلایک که ممکن است سلاح جدیدی پیدا کنید که با بیلد فعلیتان ناسازگار است، در این بازی همیشه میتوانید هر سلاحی که مناسبتان است را شخصیسازی کنید. این منجر به بیشترشدن عمق بازی و ارزش تکرار بالا میشود.
۶. اکتشاف در بازی Hollow Knight
این بازی محبوب ساختهی استودیوی Team Cherry با اینکه پیشگام سبک سولزلایک مترویدوانیا نبود زیرا مسلما این عنوان مناسب بازی Salt and Sanctuary است، اما این شاید محبوبترین اثر از ادغام این دو سبک خاص باشد. Hollow Knight داستان یک شوالیه کوچک و بینام را دنبال میکند که در جستجوی اسرار پادشاهی فراموششدهی Hallownest به اعماق آن سفر میکند. این سرزمین که زمانی پررونق بود، اکنون به واسطهی یک بیماری مرموز به ویرانی کشیده شده است. شوالیه در این سفر با موجودات عجیب و دشمنان مختلفی روبرو میشود و در تلاش است تا حقیقت پشت فروپاشی این جهان زیرزمینی را کشف کند. عناصر سولزلایک زیادی در این بازی وجود دارد. به عنوان مثال نیمکتها مانند بونفایر عمل میکنند، پس از مرگ امتیازات خود را از دست میدهید و ماموریتهای آن نیز مرموز هستند، اما این عمق طراحی جهان بازی است که بیش از همه شما را مجذوب خود میکند. مکان Firelink Shrine مرکز جهان بازی دارک سولز ۱ است که از آن شما به دنیای بیانتهای بازی که Lordran است وارد شده و هرچه آن را کاوش میکنید، بیشتر غوق در طراحی خاص آن میشود. این جهان به هم پیوسته مثل یک نقشهی یک بازی مترویدوانیایی به نظر میرسد. Hollow Knight نیز همان حس شگفتی را هنگام کاوش به شما منتقل میکند، هر محیط به محیط دیگری متصل میشود در حالی که شما از خانهی خود دورتر میشوید و هر چه بیشتر به سمتی پیش میروید که از آن ناآگاه هستید، آن لحظاتی که در کنار شعلهای ملایم یا در پناهگاه روی نیمکتی نشسته بودید، بهتر به نظر میرسند.
- بخوانید: نقد و بررسی بازی Hollow Knight
۵. فورس در سری بازی Star Wars Jedi
داستان این سری حول محور شخصیتی به نام کال کستیس (Cal Kestis) میچرخد یکی از بازماندگان جدای پس از فرمان ۶۶ است یعنی زمانی که امپراتوری کهکشانی به رهبری دارث سیدیس تمام جدایها را نابود کرد. کال که هنوز یک استاد نیست، برای پنهان ماندن از امپراتوری به سیارات مختلف سفر میکند و در این مسیر، با دشمنان قدرتمند و تهدیدهای جدیدی مواجه میشود. او به دنبال احیای جدایها است و در عین حال باید با گذشتهاش و چالشهای مختلف کنار بیاید. بدون شک ترکیب جنگ ستارگان با هر چیزی اگر به خوبی انجام شود، آن را جذابتر میکند و به همین خاطر است که این مجموعه در خیلی از سبکها حضور دارد. اما ایدهی یک بازی جنگ ستارگان سولزلایک جذابیت بیشتری دارد. سری Star Wars Jedi ایدههای مختلف را با هم ترکیب میکند و از عناصر سولزلایک مختلفی بهره میبرد، اما چیزی که به ژانر سولزلایک اضافه میکند، لذت سادهی هل دادن یک استورمتروپر (Stormtrooper) از یک پرتگاه است. مهم نیست که مبارزات چقدر میتوانند پرتنش باشند یا صحنههای سینمایی چقدر خیرهکننده هستند، در نهایت، همهی استورمتروپرها طعمهی شخصیت شما باقی میمانند تا به کنار پسزده شوند یا با لایتسیبر تکه تکه شوند. اکثر آثار سولزلایک شما را در چالش قرار میدهند، اما بازیهای Star Wars Jedi این ویژگی را با قدرت فانتزی یک جدای متعادل میکنند تا حس خوبی را ارائه دهند که به ندرت در این ژانر دیده میشود.
۴. دفترچه راهنمای بازی Tunic
در این بازی، یک روباه در دنیایی ناشناخته از خواب بیدار میشود و بدون هیچ راهنمایی یا توضیحی باید با موجودات خطرناک مبارزه کند، معماها را حل کند و به تدریج پرده از رازهای جهان پیرامونش بردارد. تونیک یک اثر سولزلایک است زیرا در بازی دنیای کامل و پیچیدهای برای اکتشاف وجود دارد، مبارزاتعمیق و چالش برانگیز هستند و بازی همهی چیزهایی که از ابتدا باید بدانید را به شما نمیگوید. در نتیجه برای دیدن مطلقا همه چیز به یک سری نکات و راهنما نیاز دارید. تونیک بهترین مثال از یک بازی سولزلایک است که به نظر میرسد دیوار چهارم را میشکند. همانطور که کاوش میکنید، صفحات مختلف را جمعآوری میکنید و کم کم متوجه میشوید که صفحاتی که پیدا میکنید، تکههایی از یادداشتها، توضیحاتی برای آیتمها، بخشهایی از نقشه و در واقع قطعات پراکنده شدهی کتابچهی راهنمای بازی هستند. از طرفی چیزی که ممکن است یک ویژگی ساده و نوستالژیک به نظر برسد، در واقع بخشی جدایی ناپذیر از سیستم پازل پیچیده بازی است. صفحات از دست رفته و شکاف های موجود در کتابچه راهنما در حل معماهای عمیق بازی نقش دارند. این به ما یادآوری میکند که فرامسافتور آگاه است که مردم چگونه با بازیهایش تعامل میکنند. آنها بازیها را با توجه به نحوهای که جامعهی بازیکنان دور هم جمع میشود و معماها را حل میکند، طراحی میکنند. در عمق الدن رینگ فرایندی وجود دارد که بسیار شبیه طراحی بازی است. وقتی بازیکنان انتخاب میکنند که حلقه را دوباره بسازند، در واقع قوانین بازی را برای جامعه یا نظامی که پس از آن میآید، انتخاب میکنند. بازی تونیک چنین آزادیای به شما نمیدهد، اما تعامل آن بین دنیای بازی و جایی که بازی در آن انجام میشود، چیزی است که فرامسافتور آن را به خوبی درک میکند.
۳. فانوس بازی Below
در Below بازیکنان نقش یک جنگجوی تنها را بر عهده میگیرند که در اعماق یک جزیرهی مرموز به کاوش میپردازد. این بازی دارای سیاهچالهای است که به صورت تصادفی تولید میشود، به این معنی که هر بار که بازی میکنید، تجربهای منحصر به فرد با پر از خطرات و اسرار جدید را خواهید داشت. بازیکنان باید در محیطهای خطرناک حرکت کنند، با موجودات مرگبار مبارزه کنند و معماها را حل کنند تا حقایق پنهان جزیره را کشف کنند. فانوس یکی از اولین آیتمهایی است که در بازی دریافت میکنید. شما باید غذا بخورید و گرم بمانید و هر زخمی را که ایجاد میشود، درمان کنید، اما همچنین باید از فانوس جادویی و پر نوری که همراه خود دارید، مراقبت کنید. این وسیله محیط اطراف شما را آشکار میکند و میتواند کار را برای شما بسیار آسان کند. اما رابطه عجیب و غریبی با شما و این آیتم وجود دارد. به طور خلاصه، احساس میشود که فانوس تنها چیزی است که خیلی بیشتر از بازیکن اهمیت دارد. بازیکن ممکن است زخمی شود یا میرد اما فانوس نباید آسیب ببیند زیرا برای سفر لازم است. این خیلی ایدهی خوبی است. هر چه بیشتر بازی را تجربه کنید، بیشتر درگیر دنیای تاریک آن شده و این فانوس است که در چنین لحظاتی بیشتر میدرخشد و پس از پایان بازی نمیتوان آن را فراموش کرد.
۲. ویژگی یک شلیک در بازی Titan Souls
تایتان سولز ممکن است یکی از اولین نمونههای سولزلایک باشد، اگرچه نسبت به سایر آثار این لیست تفاوتهایی دارد. در اینجا هیچ بونفایری وجود نداشته و نیازی نیست که مسیر سختی را تا رسیدن به باسها طی کنید زیرا فقط باسها حضور دارند، اما همچنان عناصر فانتزی تاریک و حتی عناصر رنج و پاداش در آن وجود دارد. همچنین مکانیک اصلی این بازی شاید یکی از سرراستترین مکانیکهای ۱۰ سال اخیر بازیهای ویدیویی است. در واقع شما تنها فرصت یک حمله را دارید ولی نمیتوانید حتی یک بار هم ضربه بخورید. اگر کمان خود را آماده کرده و تیرتان به ناچار به هدف نخورد، تنها چارهی شما این است که دنبال تیر کوچک خود بدوید، به این امید که در طول مسیر له نشوید، با لیزر کشته نشوید و یا به هر صورتی از بین نروید. این ویژگی از این نظر که خط باریکی بین شکست و موفقیت را ایجاد میکند، به نوعی مانند برخی عناصر آثار سولزلایک است. از طرفی داستان بازی حول محور جستوجوی روحهای تایتانی است که در جهان پراکنده شدهاند و بازیکن با شکست هر تایتان به تدریج به حقیقتی عمیقتر دربارهی ماهیت خود و این موجودات دست مییابد.
۱. ترکیب دو میازاکی در بازی Death’s Door
چه میشد اگر برای ساخت یک بازی ویدیویی، هیدتاکا میازاکی، خالق بیشتر آثار سولزلایک فرامسافتور را در کنار هایائو میازاکی، خالق انیمههای شاهکاری استودیوی جیبلی، قرار میدادیم؟ نتیجه احتملا چیزی شبیه به بازی Death’s Door میشد. بازیای که هم غمانگیز و احساسی است و هم در عین حال خشن بوده و باسهای بسیار سخت و بیرحمی را در خود دارد، اما با این حال ارواح گمشدهی زیادی در آن وجود دارند. از گلدانهای تسخیر شده و جنگلهای متروکه و تسخیرشده تا جادوگرانی با طراحی اغراقآمیز که در قلعههای ترسناکی پنهان شدهاند، در کنار دنیای ارواحی که در حال از بین رفتن است و از تعادل خارج شده، در این بازی وجود دارد. شخصیت اصلی بازی، قهرمانی کوتاهقامت و سرسخت است که در برابر همهی این مشکلات میایستد. او به عنوان یک فرشته مرگ، وظیفه دارد روحهای انسانها را جمعآوری کند. او به یک ماموریت میرود که در آن باید روح یک موجود بسیار قدرتمند را پیدا کند اما وقتی در جریان ماموریتش به دام میافتد و روح به سرقت میرود، باید به دنیای اسرارآمیز و پرخطری سفر کند تا روح دزدیده شده را بازپس بگیرد. در این مسیر، او با موجودات عجیب و تهدیدات مختلف روبهرو میشود. بازی Death’s Door فقط از برخی عناصر بصری آثار این دو الهام نگرفته، بلکه فهمی عمیق از جایی دارد که آثار این دو نابغهی بزرگ همپوشانی پیدا میکنند.
منبع: Eurogamer