تشریح پایانبندی فصل ششم سریال «بهتره با ساول تماس بگیری» با جزئیات
پایان فصل ششم «بهتره با ساول تماس بگیری» استثنایی بود و مخاطبان را غافلگیر کرد. بد نیست به شرح جزئیات این فصل بپردازیم که نقطه اوج داستان جیمز مورگان مکگیل را به تصویر کشید.
وقتی باب اودنکرک در فصل دوم سریال «بریکینگ بد» برای اولین بار از درب اتاق بازجویی عبور کرد، کمتر کسی میتوانست تصور کند که چیزی در حدود یک دهه بعد، پیش درآمد موفقی تحت عنوان «بهتره با ساول تماس بگیری» برای ساول گودمن، ساخته شود. البته او قبل از اینکه سریالی مخصوص به خودش را داشته باشد در سریال «بریکینگ بد» به عنوان یک کاراکتر تلویزیونی برجسته جایگاه منحصربهفردی برای خود به دست آورده بود و طرفداران زیادی هم داشت. افسوس، همهی چیزهای خوب روزی به پایان میرسند و این امر در مورد فصل ششم «بهتره با ساول تماس بگیری»، هم صدق میکند.
- ستارهی «بهتره با ساول تماس بگیری» از احتمال بازگشت والتر وایت در فصل آخر خبر داد
- ۶ نکته که باید برای تماشای فصل ۶ سریال «بهتره با ساول تماس بگیری» به خاطر بسپارید
- شباهتهای سریال «بهتره با ساول تماس بگیری» و «بریکینگ بد»؛ مفید یا مضر؟
در فصل ششم «بهتره با ساول تماس بگیری»، جیمز مک گیل مرتکب اشتباه مرگباری شد و طمع کرد. علیرغم اینکه او توانسته بود زندگی جدیدی را با نام مستعار جین تاکاویک در اوماها شروع کرد، نتوانست در برابر وسوسهی سایر جنایت کاران مقاومت کند و توسط ماریون با بازی کارول برنت دستگیر شد و او بلافاصله به مقامات اطلاع داد که همدست هایزنبرگ در آشپزخانه اش است. در همین حین، زندگی جدید کیم وکسلر در فلوریدا هم با یک تماس تلفنی غافلگیرکننده از طرف جیمز زیر و رو شد. تماسی که باعث شد او به همه چیز به خصوص کلاهبرداری از هاوارد هملین و نقش آنها در قتل او اعتراف کند.
قسمت پایانی سریال «بهتره با ساول تماس بگیری» جیمی را در حالی نشان میدهد که میخواهد از منجلابی که در آن گرفتار شده رها شود و آخرین شانسش برای آزادی را به تصویر میکشد. در طول این سریال، یک سری فلش بکها به قسمتها و فصلهای قبلی «بهتره با ساول تماس بگیری» و «بریکینگ بد» تصمیمات جیمی را مورد ارزیابی قرار میدهند. وقتی همه چیز کاملا تشریح شد، افسانهی جیمی مک گیل سرانجام پایان مییابد پایانی که از برخی جهات میتواند بسیار تلخ باشد. همین موضوعات باعث شدند که بخش نهایی سریال «بهتره با ساول تماس بگیری» بسیار غافل گیر کننده باشد.
چرا جیمی از مایک و والت درباره ماشین زمان میپرسد؟
قسمت آخر «بهتره با ساول تماس بگیری» شامل مجموعهای از فلش بکهاست: یکی در مقابل جاناتان بنکس در نقش مایک ارمانترات در اپیزود پنجم و دیگری در مقابل برایان کرانستون در نقش والتر وایت در فصل پنجم بریکینگ بد و دیگری در مقابل مایکل مک کین در نقش چاک مک گیل کمی قبل از شروع «بهتره با ساول تماس بگیری». تمامی این فلش بکها بر روی موضوع پشیمانی متمرکز هستند و به واسطهی موضوع مشترکشان در فصل ششم «بهتره با ساول تماس بگیری» گنجانده شدهاند.
اولین کسی که از گذشتهی تاریک جیمی باخبر است کسی نیست جز مایک. وقتی که آنها در حال عبور از صحرا بودند، جیمی برای وقت کشی از او سوال میکند که اگر ماشین زمان داشت چه کار میکرد. مایک تاریخی در سال ۲۰۰۱ را انتخاب کرد و گفت که قطعا به آن زمان بازمیگردد. این تاریخ احتمالا تاریخ همان روزی بود که در آن پسرش متی وقتی برای اولین بار راضی شد رشوه بگیرد کشته شد.
قطعا مایک به این فکر میکرد که اگر میتوانست به گذشته بازگردد قسمت جنایت کار وجودش را برای همیشه پاک میکرد. زیرا متی پس از اینکه به توصیه پدرش با اکراه رشوه دریافت کرد، کشته شد، بنابراین مایک معتقد است که اگر خودش هرگز وارد این بازی کثیف نمیشد، پسرش هنوز زنده بود. در فلش بک دوم، جیمی همان سوال را از والتر وایت میپرسد و او هم ترک شرکت ماده خاکستری را به عنوان بزرگترین پشیمانی خود ذکر میکند. پاسخی که نشان میدهد او هنوز هم به دنبال عظمت و شکوه و رسیدن به بالا بالاهاست.
اما در هر دوی این صحنهها، پاسخهای خود جیمی کاملا بیمعنی هستند. او به مایک میگوید که از ماشین زمان برای سرمایه گذاری در برکشایر هاتاوی و تبدیل شدن به یک میلیاردر استفاده میکرد و داستانی را در مورد زخمی شدن زانویش در جریان کلاهبرداری تعریف میکند. نیازی به گفتن نیست که جیمی هم احساس پشیمانی میکند و قطعا طرح سوالش در رابطه با ماشین زمان هم نشان دهندهی همین پشیمانیاش است. در سرتاسر فصل ششم «بهتره با ساول تماس بگیری»، یک کپی از ماشین زمان اچجی ولز در اختیار جیمی قرار گرفته و در پایان سریال مخاطبان درمییابند که این ماشین در اصل متعلق به برادرش، چاک است. اما قطعا لحظهی واقعیای که جیمی مک گیل آرزو داشت میتوانست آن را تغییر دهد، همان لحظهای بود که در فصل ۳ «بهتره با ساول تماس بگیری» سبب مرگ برادرش شد.
توضیح دادخواست ساول گودمن
جیمی مک گیل پس از فرار از خانهی ماریون و برداشتن جعبهی کفش گرانبهای او، در یک زباله دانی پنهان میشود. الماسها و کارت ویزیتش نشان میدهند که او در حال برنامه ریزی کلاه برداری دیگری است، اما پلیس قبل از اینکه جیمی فرصت این کار را پیدا کند او را دستگیر کرد. طرح گرافیتی حکاکی شده در سلولش که جملهی وکیلم انتقامم را از تو خواهد گرفت باعث میشود که جرقهی تبدیل شدن به گودمن در ذهن جیمی زده شود.
او با دوست و وکیل قدیمی خود بیل اوکلی تماس میگیرد، یعنی همان کسی که به عنوان وکیل مدافع در فصل ششم «بهتره با ساول تماس بگیری» کار میکرد. اساسا، جیمی قصد دارد با سوء استفاده از دانش خود در مورد سیستم قضایی، احکام قانونی را به چالش بکشد. او میداند که تنها به یک رای هیئت منصفه برای رهایی از چنگال قانون نیاز دارد و به همین دلیل سناریوی من هم قربانی بودم را ارائه میکند.
همهی این موضوعات این شک و تردید را در ذهن دادستان ایجاد کند که آیا آنها میتوانند در ازای یک محکومیت ساده جیمی را متقاعد کنند تا به کارهایی که انجام داده اعتراف کند و یا اصلا میتوانند چیزی را ثابت کنند یا خیر. بهعلاوه او دادستان ارشد، جرج کاستلانو را تهدید کرد که میتواند سابقهی بیعیب و نقصش را لکه دار کند و توانست از این طریق حکم حبس ابدش را به هفت سال حبس در زندانی که خودش انتخاب میکند کاهش دهد.
چرا حضور کوچک ماریا شرادر در نقش بتسی برانت تا این حد مهم است؟
در حالی که از پیش حضور برایان کرانستون و آرون پال در قسمت پایانی فصل ششم «بهتره با ساول تماس بگیری» قطعی شده بود اما حضور ماریا شرادر در نقش بتسی برانت توانست تاثیرشگفت انگیزی بر طرح داستانی این قسمت بگذارد. ماری به عنوان همسر بیوهی یکی از ماموران سازمان اطلاعات که در راه تعقیب هایزنبرگ و همراهانش جان باخت، اجازه دارد جلسهی دادگاهی جیمی مک گیل را مشاهده کند، اما این زندانی از قاضی میخواهد که همسر هنک را به جایگاه دعوت کند. به احتمال زیاد جیمی به دادستان گفته که اگر بتوانم مستقیما به چشمان یک بیوه نگاه کنم، آن هم بیوهای که به خونم تشنه است، قطعا میتوانم حداقل یکی از رایهای هیئت منصفه را به نفع خودم تغییر دهم و این همان کاری است که میخواهد به انجام برسانم.
بنابراین حضور کوتاه بتسی برند در قسمت پایانی «بهتره با ساول تماس بگیری»، نه تنها مرگ هنک را بسیار مهمتر جلوه میدهد و به مخاطب میقبولاند که این کاراکترها هنوز در حال دست و پنجه نرم کردن با عواقب سریال «بریکینگ بد» هستند و برخی از آثار این سریال هنوز احساس میشود بلکه نشان میدهد کسانی که جان سالم به در بردهاند هنوز که هنوز است به دنبال اجرای عدالت هستند. در حقیقت میتوان در قسمت پایانی این سریال مشاهده کرد که جیمی به ازای قربانی کردن دیگران در کارهای کثیف خود غوطه ور شده و از انجام هیچ کاری ابایی ندارد. او به زیبایی در چشمان مایک نگاه میکند و با ایفای نقش قربانی و مظلوم نمایی کردن، نشان میدهد که تا چه حد از اخلاقیات دور شده است.
چرا جیمی سرانجام در دادگاه اعتراف میکند؟
جیمی مک گیل با دادستان برای اجرای یک حکم هفت ساله مذاکره کرده، اما ناگهان چیزی نظر او را تغییر میدهد و وقتی در نهایت روز دادگاهی فرا میرسند، او با تمام قدرت، اعتراف میکند. اعترافی که تمام دادگاه را تحت تاثیر قرار میدهد.
در حقیقت ساول گودمن زمانی این تصمیم را میگیرد که میشنود کیم وکسلر اعتراف کرده، بنابراین او در طول پرواز به نیومکزیکو تصمیم میگیرد که خودش حقیقت را بگوید. جیمی از طریق بیل میفهمد که کیم نه تنها افزار نامهای را در رابطه با حادثهی هوارد هملین امضا کرده، بلکه این اقرارنامه را به بیوهی هاوارد هم نشان داده و به زودی سیلی از دعاوی مدنی به سمتشان سرازیر میشود. از خود گذشتگی کیم همان چیزی بود که جیمی مک گیل به آن نیاز داشت زیرا باعث شد که او به خودش بیاید و متوجه شود که همین حالا زمانی است که باید برای پاکسازی روحش تلاش کند.
از آنجایی که جیمی میخواهد کیم بداند که او مسئولیت همه چیز را بر عهده گرفته، از هواپیما خارج میشود و دروغهای تازهای را در رابطه با کلاهبرداری از هاوارد و نقش کیم به دادستان میگوید. این کار او باعث میشود که کیم مجددا به دادگاه احضار شود، یعنی همان دادگاهی که در آن جیمی قصد دارد او را از تمام اتهامات مبرا نماید. در واقع جیمی تنها به حضور کیت در دادگاه نیاز داشت و متهم کردن او تنها راهی بود که داشت.
وقتی کیم جیمی را در قسمت «خشم و بازی» فصل ششم سریال «بهتره با ساول تماس بگیری» ترک کرد، دلیل جداییاش این بود که وقتی این دو نفر در کنار هم باشند جنبههای تاریک شخصیتشان بیشتر خودشان را نشان میدهند. شاید برای کیم سخت باشد اما او همان کسی بود که باعث شد جیمی در پایان سریال «بهتره با ساول تماس بگیری» به گناهانش اعتراف کند و همین امر اثبات میکند که این دو میتوانند به شکوفایی خوبیهای یکدیگر هم کمک کنند.
جیمی مک گیل در قسمت پایانی «بهتره با ساول تماس بگیری»، ساول گودمن را نابود میکند
مردی که وارد دادگاه میشود، ساول گودمن است، با کت و شلواری شیک و برازنده و ظاهری متکبر و تا حدی مضحک. تمام این نمایشهای باشکوه به گونهای طراحی شدهاند تا ساول گودمن بتواند برای آخرین بار در دادگاه خودی نشان دهد. اما در حقیقت با هر اعترافی که جیمی میکند، بخشی از ساول میمیرد و بخشی از جیمی باز پس گرفته میشود تا زمانی که تنها این جیمی است که در برابر هیئت منصفه ایستاده است.
یکی از لحظات به یاد ماندنی «بهتره با ساول تماس بگیری» زمانی است که جیمی اعتراف میکند که با هایزنبرگ همکاری میکرده و پس از آن، برای تایید حرفش از کیم کمک میخواهد. اما کیم همچون سنگی در جای خود خشکش زده و مات و مبهوت به ساول خیره شده است. ساول مجددا به سمت قاضی بازمیگردد، این وکیل سابق ناامیدانه اشتباهاتش را مرور میکند و به لحظهای مرگ چاک بازمیگردد که در فصل سوم «بهتره با ساول تماس بگیری» اتفاق افتاد و سعی میکند با این موضوع رو به رو شود.
پس از اینکه جیمی به آخرین گناهش هم اعتراف کرد، وقتی قاضی او را به عنوان «ساول گودمن» معرفی میکند، او از قاضی میخواهد که نامش را تصحیح کند و خاطرنشان میکند که بخش جنایتکار وجود او دیگر برای همیشه مرده است و در حقیقت اینطور به نظر میرسد که در پایان «بهتره با ساول تماس بگیری»، ساول برای همیشه مرده است. وقتی او این بار به کیم نگاه میکند، حالت چهرهی کیم ملایمتر شده و گویا به جیمی برای اعترافهایش افتخار میکند و جیمی هم از اینکه توانسته بر نیمهی بدکار وجودش غلبه کند به خود میبالد.
آیا کیم وکسلر در قسمت پایانی «بهتره با ساول تماس بگیری» خوشحال است؟
وقتی «بهتره با ساول تماس بگیری» سرنوشت کیم را بعد از سریال «بریکینگ بد» نشان داد، همه چیز آنقدرها خوب به نظر نمیرسید. این سریال شغل کسل کنندهای را که به استعداد خارقالعادهی او نیازی نداشت، نامزدی که چندان علاقهاش را به او ابراز نمیکرد و زندگیای که در آن نمیتوانست برای خودش تصمیم بگیرد به وضوح نشان داد. زندگی کیم هنوز در پایان فصل «بهتره با ساول تماس بگیری» بسیار بد است، زیرا سکانس استراحت ناهار نشان میدهد که او حتی نمی تواند بین لابستر قرمز و توپکاپی یکی را انتخاب کند، اما وینس گیلیگان و پیتر گولد بارقهای از امید را در پایاان سریال «بهتره با ساول تماس بگیری» به تصویر میکشند و نشان میدهند که کیم داوطلبانه عضو یک کلینیک رایگان میشود.
خدمات ارائه شده در این مرکز بسیار شبیه به کارهای حرفهای هستند که کیم در فصل ششم «بهتره با ساول تماس بگیری» انجام میداد یعنی ارائهی کمکهای حقوقی به کسانی که توانایی پرداخت هزینهاش را ندارند. بنابراین داوطلب شدن برای این شغل نشان میدهد که کیم برای بازپسگیری زندگی سابق خود در حال تلاش است و بنابراین شاید بتواند به واسطهی این شغل دوباره خودش را جمع و جور کند و به همان کیم قبلی تبدیل شود و اعتماد به نفسی را که پیشتر از او گرفته شده بود دوباره به دست آورد.
در حقیقت سرنوشت کیم آنقدرها شاد و روشن نیست، اما شغل جدید او به مخاطبان نشان میدهد که همه چیز میتواند بهتر شود و شاید اوضاع در آینده رو به راهتر گردد. بهعلاوه پایان فصل ششم «بهتره با ساول تماس بگیری» به این موضوع اشارهای نمیکند که آیا شریل هملین همچنان از کیم شکایت دارد یا خیر. البته زندانی شدن جیمی ممکن است باعث شده باشد که همسر سابقش کیم بتواند از یک دعوی پرهزینه جان سالم به در ببرد.
با همهی اینها وقتی که کیم در صحنه آخر «بهتره با ساول تماس بگیری» ظاهر میشود و گویا به منطقهای دور سفر کرده، به نظر نمیرسد که چندان ورشکسته شده باشد. در حقیقت جیمی به واسطهی اعترافات کیم به خودش آمده بود و اعترافات او توانست کیم را نجات دهد اما کیم هم هنوز به خاطر اشتباهاتی که داشته مجازات میشود هر چند روزنهی امیدی در زندگیاش وجود دارد و ممکن است روزی به رستگاری برسد.
شرح سرنوشت نهایی جیمی مک گیل
از آنجایی که جیمی مک گیل تصمیم گرفت جلسه دادگاه خود را به یک جلسهی اعتراف درمانی تبدیل کند، تمام نقشههای او نقش بر آب شدند. جیمی به جای اینکه هفت سال را در جایی که دلش میخواهد خوش بگذراند، باید ۸۶ سال از سالهای زندگیاش را در مونتروز سپری کند، یعنی همان زندانی که او در مذاکرات اولیه با دادستان گفته بود به هیچ وجه نمیخواهد به آنجا برود. با این حال، درست همانند سرنوشت کیم، بارقهای از امید در سرنوشت جیمی هم به چشم میخورد.
قطعا زندان برای یک وکیل سابق دادستانی، مکان سرگرم کنندهای نخواهد بود، اما برای یک وکیل مدافع سابق که شهرتش را مدیون نجات مجرمان از چنگال عدالت است، آنقدرها هم بد نیست. جیمی مک گیل به دلیل شهرتی که برای دفاع از کلاهبرداران به دست آورده بود و احترامی که از طریق همکاریاش با هایزنبرگ کسب کرده، بلافاصله توسط سایر زندانیان پذیرفته میشود حتی اگر بخواهد کاراکتر ساول را برای همیشه کنار بگذارد.
بهعلاوه نکتهی مثبتی که میتوان به آن اشاره کرد این است که اعترافات جیمی در دادگاه، اختلافات بین او و کیم را تا حد زیادی بهبود بخشیدند. بنابراین کیم به بهانهی دیدار با وکیلش، میتواند با همسر سابقش اندکی گفت و گو کند و پس از شش سال اختلافات شدید، کینه و عداوتها را کنار بگذارند. البته در حال حاضر کیم و جیمی دیگر با هم نیستند و به احتمال زیاد این زوج جذاب «بهتره با ساول تماس بگیری» دیگر هرگز با هم زیر یک سقف زندگی نخواهند کرد، اما اعترافات جیمی باعث شد که لااقل دیگر اختلافی در بینشان وجود نداشته باشد.
فصل ششم «بهتره با ساول تماس بگیری» کاری کرد تا مخاطبان تصور کنند جیمی مک گیل بقیه عمرش را در زندان سپری خواهد کرد و آخرین سکانس سریال که کیم را در حال دور شدن از او نشان میدهد حاکی از آن است که این آخرین باری است که آنها یکدیگر را میبینند. در حالی که به سختی میتوان باور کرد اما ساول دیگر مرده و آنچه که در پایان سریال میبینیم یک مرد صاف و ساده به نام جیمی است. به قول برادرش، چاک، در فلش بک پایانی سریال «بهتره با ساول تماس بگیری» اصلا ایرادی ندارد که به عقب برگردی و زندگیات را تغییر دهی.
منبع: screenrant
در فصل آخر زمانی که داشت فرار میکرد، کارت اون جارو برقی فروش همراش بود که بتونه دوباره هویتش رو تغییر بده. پول و گوشی یکبار مصرف هم به همین دلیل برده بود. این قسمت رو اصلاح کنید.
چرا اینطوری فکر نمی کنید که شاید واقعا ساول یک قربانی بود. از بچگی برادرش رو میزدن تو سرش و معروفیت و پولدار شدن چیزی بود که می تونست اون عقده ها رو خالی کنه و برادرش هم ازش متنفر بود در صورتی که ساول عاشقانه برادرش رو دوست داشت. خیلی اتفاقی و شانسی وارد دار و دسته ی خلاف کار ها شد و دیدیم که بار ها هم سعی کرد که خودشو بکشه بیرون ولی نمی تونست اون بازی ای که نا خواسته واردش شده بود (یادتونه که واسه گرفتن یک پرونده ی دیگه، تیمش اشتباهی صحنه زنی رو روی ماشین مامان سالامانکا ها انجام داد) راه خروجی نداشت. همه ی این کار ها رو مجبور بود که انجام بده. همچنین زنش هم با توجه به بچگی و مادری که داشت از این کار ها لذت می برد و در واقع یک سری از این کار ها رو واسه جلب توجه و به دستور اون انجام میداد (مثل ماجرای هاوارد) . بعدشم که انقدر اطرافیانش همه آدمای ناجور شدن که در باتلاق فرو رفت. حتی من حدس میزنم جذب والتر وایت و کمک هایی که بهش می کرد هم همه به دستور مایک و بالا دستی هاش انجام میشد. و از اونجایی که مایک همیشه تو دادگاه ها همه ی مسائل رو اونجوری که نیستن بیان میکرد. تصمیم گرفت تو دادگاهه آخرش هم همینطوری رفتار کنه.
درمورد اسپویل یه اخطاری بدید
با احترام ، میدونیم که سلیقه ها متفاوت است ، حتی دربین افرادی که متخصص در هنر و دیگر زمینه ها هستند چهه رسد به من که ادعایی ندارم ، اما راستش من سه اپیزود پایانی را دوست نداشتم و فقط به خاطر اینکه تا پایان دنبال کرده باشم چندبارهم دیدم ،
من از شیفتگان برکینگ بد هستم و مدتی بود نگران بودم شاید این سریال بتونه از برکینگ بد سبقت بگیره ! آنقدر که جاذبه داشت، اما سه اپیزود پایانی بنظرم مهر تاییدی بود بر یونیک بودن سریال اصلی! یعنی اینکه هنوز مثل برکینگ بد ساخته نشده .