بهترین نویسندگان معاصر فرانسه که باید بشناسید

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۱۳ دقیقه
نویسندگان معاصر فرانسه

تقریبا اکثر مردم جهان فرانسه را با شهر پاریس که مامن عاشقان است، برج ایفل، خودروهای محبوب ژیان، رنو و پژو و خیابان شانزه‌لیزه، کافه‌ها و رستوران‌های شلوغ و ادبیات غنی‌اش می‌شناسند. نویسندگان این کشور که آثار درخشانی خلق کرده‌اند شهره هستند. نوشته‌های نویسندگان معاصر فرانسوی دهه‌هاست کتاب‌های بالینی خوره‌های کتاب و اهل مطالعه شده‌اند. در سال‌های اخیر نیز برخی از قصه‌نویسان فعال هم با نگارش و انتشار رمان‌ها و داستان‌های گوناگون دل مخاطبان را برده‌اند. در ادامه با بهترین نویسندگان معاصر فرانسه آشنا خواهید شد.

بهترین نویسندگان فرانسوی

۱- اریک امانوئل اشمیت

قول مشهور فیلسوف بد، نویسنده‌ی خوبی نمی‌شود» درباره‌ی هر کس صادق باشد درباره‌ی اریک امانوئل اشمیت صدق نمی‌کند. او فیلسوفی است که نویسنده‌ای نامدار شد و آثارش همچون برگ زر خریدار دارد و به بیش از ۴۳ زبان ترجمه شده و تعدادی از بهترین کتاب‌های کلاسیک فرانسوی را نوشته است.

اریک امانوئل در خانواده‌ای اهل ورزش در لیون سومین شهر بزرگ فرانسه به دنیا آمد. پدر و مادرش معلم‌های ورزش بودند. او بچه‌ی عاصی و پرخاشگری بود که بعد از دیدن نمایش‌ «سیرانو د بوگراژ» از ادموند روستاند در سالن معروف سلستین به این هنر علاقه‌مند شد و نوشتن را شروع کرد. بعد از گذشت مدتی حس کرد نویسنده شده. نمایشنامه می‌نوشت و در آمفی‌تئاتر مدرسه روی صحنه می‌برد. بعد از پایان دوره‌ی دبیرستان در آزمون دانشگاه‌های فرانسه شرکت کرد و بین سال‌های ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۵ در مدرسه‌ی فلسفه‌ی دانشگاه سوربون تحصیل کرد و دکترایش را با درجه‌ی ممتاز گرفت.

سال‌ها در دبیرستان‌ها و دانشگاه‌ها تدریس کرد. وقتی در دوران سربازی از باقی سربازها جدا افتاد و در صحرا گم شد تجربه‌ای معنوی از سر گذراند که زمینه‌ساز ورودش به عالم نویسندگی شد. در دهه‌۹۰ میلادی نمایشنامه‌های اشمیت بازار نشر را تکان داد و سالن‌های تئاتر را مملو از تماشاچیان کرد. «دن خوان در دادگاه» اولین اثرش ۴۴ بار روی صحنه رفت. نمایشنامه‌ی دوم‌اش «ملاقات کننده» در جشنواره‌ی مولیر سه جایزه برد. بعد از آن تدریس در دانشگاه را رها کرد و نویسنده‌ای تمام وقت شد.

در میانه‌ی دهه‌ی ۹۰ میلادی نمایشنامه‌ی «نوای اسرارآمیز» با بازی آلن دلون و فرانسیس هوستر روی صحنه رفت و رکوردهای فروش را شکست. نوشته‌های او در سراسر جهان با اقبال گسترده‌ای روبرو شده‌اند. در ایران هم آثار او طرفداران بیشماری دارد. یکی از نمایشنامه‌های پرطرفدارش «جنایت‌های زناشوهری» است که رابطه‌ی زن و شوهری را روایت می‌کند. ژیل (شوهر) بعد از ضربه‌ای که به سرش خورده حافظه‌اش را از دست داده و لیزا (زن) که پانزده سال در کنارش زندگی کرده را به یاد نمی‌آورد. این طور است که مشکلات نمایان می‌شوند. ژیل و لیزا هر طور شده می‌خواهند واقعیت را انکار کنند ولی موفق نمی‌شوند و به دردسر می‌افتند. شخصیت‌ها عشق، نفرت، دلبستگی، ناامیدی، یاس، حقارت، تنهایی، افسردگی و خستگی را تجربه می‌کنند.

در بخشی از نمایشنامه‌ی «خرده جنایت‌های زناشوهری» یکی از بهترین آثار نویسندگان معاصر فرانسه که با ترجمه‌ی شهلا حائری توسط نشر قطره منتشر شده، می‌خوانیم:

«اسم شلوغی کاغذهای انبار شده روی میزت رو گذاشتی “نظم بایگانی تاریخی”. دائم می گی که کتابخونه ی بدون خاک مثل کتابخونه های اتاق انتظاره. همین چند وقت پیش با اطمینان ادعا می کردی که خرده های نون اشک های نون هستن که وقتی می بریمشون از شدت درد از چشم هاش سرازیر میشه. نتیجه اینکه تو دل مبل ها و تخت ها پر از غم و غصه است.»
کتاب خرده جنایت های زناشوهری اثر اریک امانوئل اشمیت

۲- آنا گاوالدا

معلمی که قلم به دست گرفت، شروع به نوشتن کرد و قصه‌هایش جهانی شد، کسی نیست جز آنا گاوالدا داستان‌نویسی که آثارش به ۴۰ زبان برگردانده شده و تعدادی از آن‌ها به فیلم و سریال تبدیل شده‌اند.

آنا روز ۹ دسامبر سال ۱۹۷۰ در اطراف شهر پاریس به دنیا آمد. والدین‌اش آدم‌های معمولی و کتاب‌خوان بودند. دخترشان دبستان را اطراف پایتخت فرانسه گذراند. چهارده ساله بود که والدین‌اش جدا شدند. او  به پانسیون فرستاده شد. سال ۱۹۹۰ از دبیرستان مولیر دیپلم گرفت. بعد از ماه‌ها تلاش کردن و درس خواندن در دانشگاه سوربون پذیرفته شد. چهار سال بعد در مقطع کارشناسی ارشد رشه‌ی ادبیات مدرن فارغ‌التحصیل شد.

بالافاصله بعد از پایان تحصیل در یکی از مدارس منطقه‌ی فقیرنشین پاریس تدریس کرد. مشکلات زیادی سد راه‌اش شد. دستیار آموزشی کالج و منشی کلینیک دامپزشکی شد. برای روزنامه‌های مطالب سرگرم‌کننده نوشت. بعد از به دنیا آوردن دو بچه زندگی مشترک‌اش ویران شد و افسردگی زمین‌گیرش کرد. نوشتن را هم‌زمان با تدریس شروع کرد. مجموعه داستان «کاش کسی جایی منتظرم باشد» را روانه‌ی پیشخان کتاب‌فروشی‌ها کرد که نظر منتقدان و کتاب‌خوان‌ها را جلب کرد. یک شبه ره صد ساله رفت. کار به جایی رسید که آثارش به سرعت در فهرست کتاب‌های پر فروش قرار گرفتند. گاوالدا به واخوردگان، سرخوردگان، شکست‌خوردگان و ناامیدان می‌پردازد و زندگی‌شان را می‌کاود.

نویسنده تحت تاثیر از بین رفتن ازدواج‌اش این مجموعه داستان را نوشت. دوازده داستان این کتاب به عشق و نیاز آذم‌ها به دوست داشتن و دوست داشته شدن می‌پردازد. قصه‌ها در فرانسه می‌گذرند. او برای خلق شخصیت‌ها با آدم‌های گوناگون معاشرت کرد و وقت گذراند.

در بخشی از مجموعه داستان «کاش کسی جایی منتطرم باشد» که با ترجمه‌ی ناهید فروغان توسط نشر ماهی منتشر شده، می‌خوانیم:

«حالا به خوبی می داند که او تنها عشقش بوده و هیچ چیز نمی تواند این را تغییر دهد، که هلنا گذاشت او مانند شیئی دست و پا گیر و بیهوده بر زمین بیفتد و هیچ گاه کلمه ای ننوشت و دستش را دراز نکرد تا او دوباره بلند شود.»
کتاب کاش کسی جایی منتظرم باشد اثر آنا گاوالدا نشر ماهی

۳- کریستیان بوبن«دیوانه‌بازی» نویسندگان معاصر فرانسه

یکی از چهره‌های برجسته‌ی ادبیات معاصر فرانسه در قرن بیستم کریستیان بوبن بود. روز ۲۴ آوریل سال ۱۹۵۱ در شهر لوکروزو فرانسه به دنیا آمد. والدین‌اش آسان‌گیر، مهربان و همراه بودند. کودکی خوب و آرامی داشت. تقریبا همیشه در حال کتاب خواندن بود. بعد از مدتی شیفته‌ی فلسفه شد و بعد از پایان دبستان و دبیرستان در دانشگاه فلسفه خواند. در روزنامه‌های محلی، کتابخانه و موزه‌ی زادگاه‌اش کار کرد. هم‌زمان دوره‌های مددکاری را گذراند. اولین کتاب‌اش «نامه‌ی بنفش» را سال ۱۹۷۷ منتشر کرد که خریدار نداشت. بوبن ناامید و سرخورده نشد. ماه‌ها مطالعه کرد و نوشت. سلیقه‌ی مخاطب را شناخت و مهارت نویسندگی‌اش را ارتقا داد. باقی آثارش با استقبال زیاد روبرو شد. او بیش از ۶۰ کتاب منتشر کرد جوایز بسیاری برایش به ارمغان آورد.

او در ایران نویسنده‌ای پر طرفدار بود. آثارش مثل قطعات پازل کنار هم قرار می‌گیرند و همدیگر را کامل می‌کنند. بعد از خواندن نوشته‌هایش پی می‌بریم کتاب‌های او هسته‌ای واحد دارند و جنبه‌های گوناگون نظرگاهی اصلی را با زبانی شاعرانه بیان می‌کنند. سه مضمون کودکی، تنهایی و عشق در قصه‌های او تکرار می‌شوند.

بوبن در رمان «دیوانه‌بازی» یکی از بهترین آثار نویسندگان معاصر فرانسه زندگی دختربچه‌ای را روایت می‌کند که همراه والدین‌اش در سیرک روزگار می‌گذراند. او نترس، مستقل و سرشار از احساسات پاک است. او که اولین عشق‌اش را با دل بستن به گرگ تجربه می‌کند، خوشبختی، سعادت و آسایش‌اش را در فرار از خانواده و خود می‌بینند. او معتقد است کسانی که دوستدار ما هستند غمگین‌مان می‌کنند چون زیر باز دیوانه بازی‌ ما نمی‌روند. نویسنده با نوشتن این اثر نشان داده شادی، موفقیت، رضایت خاطر و خوشبختی افراد در گرو تایید جامعه و اطرافیان نیست.

در بخشی از رمان «دیوانه‌بازی» که با ترجمه‌ی پرویز شهدی توسط نشر چشمه منتشر شده، می‌خوانیم:

«من همیشه فکر می کنم مادرم دیوانه است و برای تمام کودکان دنیا، آرزوی یک چنین مادر دیوانه ای را دارم. دیوانه ها می توانند بهترین مادرهای دنیا باشند، زیرا با قلب پرخاشجویانهٔ کودکان بیش ترین سازگاری را دارند. دیوانگی مادرم از زادگاهش، یعنی ایتالیا، نشأت می گیرد. مردم آن جا هر آن چه را که در درون خود دارند بیرون می ریزند، همان گونه که لباس هایشان را برای خشک کردن روی طنابی کنار پنجره پهن می کنند.»
کتاب دیوانه بازی اثر کریستین بوبن نشر چشمه

۴- آندره مالرو«ضد خاطرات» نویسندگان معاصر فرانسه

آندره مالرو روشنفکر درجه‌ی یک، نویسنده، منتقد هنری، وزیر اطلاع رسانی و فرهنگ شارل دوگل نخست‌وزیر مشهور و محبوب فرانسه و به گفته‌ی ماریا بارگاس یوسا یاور کمونیست ها، ناسیونالیستی دوآتشه، متفکر بازار سهام، سارق مجسمه‌های معبد بانتایی کامبوج… مبارز فعال ضداستعمار در سایگون… از فعالان و ناظران اعتصابات انقلابی کانتون سال ۱۹۲۵، بنیان گذار و عضو گروه جویندگان گنج‌های ملکه سبا در عربستان… سازنده اسکادران هوایی در جنگ داخلی اسپانیا، قهرمان نهضت مقاومت و سرهنگ بریگاد آلزاس- بورن، هوادار فعال ژنرال دوگل و وزیر فرهنگ دوست ژنرال در کتاب «ضد خاطرات» یکی از بهترین آثار نویسندگان معاصر فرانسه خاطرات‌اش را بیان می‌کند.

او در این نوشته‌اش عصیان آدمی را بر ضد گذشته و سرنوشت و زندگی خودش نشان می‌دهد و آن‌چه در طول عمرش دیده و تجربه کرده را به شکل غیر خطی و پیچیده روایت کرده. هر ماجرا را بر اساس اهمیت و در دل رویدادی دیگر تعریف می‌کند. او در اول کتاب سوال مهمی مطرح می‌کند: «دلیل اشتیاق انسان‌ها برای به خاطر سپردن چیزها چیست؟»

روایت خاطرات سیاسی به دلیل آن‌که نویسنده در دو دولت شارل دوگل وزیر بوده بخش زیادی از کتاب را به ود اختصاص داده. او بخش‌هایی از ملاقات‌اش با مائو رهبر چین کمونیست را با جزئیات فراوان و به زبانی شیرین و رسا روایت کرده است.

در بخشی از کتاب «ضد خاطرات» که با ترجمه‌ی رضا سیدحسینی و ابوالحسن نجفی توسط نشر خوارزمی منتشر شده، می‌خوانیم:

«امروزه شناخت دیگران در واقع عبارت است از شناختن جنبه های غیرمنطقی و نامعقول آنها، یعنی آنچه از اختیارشان بیرون است و در تصویری که از خود در ذهن ساخته اند نمی خواهند بپذیرند.»
کتاب ضدخاطرات اثر آندره مالرو

۵- آلبر کامو«خموشان» نویسندگان معاصر فرانسه

آلبر کامو، فیلسوف، روزنامه‌نگار و یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان قرن بیستم و یکی از بهترین نویسندگان جهان، از چهره‌های تابناک ادبیات فرانسه بود. او از پدری به نام لوسین که در الجزیره پایتخت کشور الجزایر کارگری می‌کرد و مادری اسپانیایی‌تبار که خدمتکار هتل بود، در روز هفتم ماه نوامبر سال ۱۹۱۳ در دهکده‌ای کوچک به دنیا آمد.

پدرش در سال ۱۹۲۷، زمانی که آلبر چهارده ساله بود به جنگ رفت و کشته شد. وظیفه‌ی تامین هزینه‌های زندگی و اداره‌ی دو فرزند بر دوش مادرش افتاد. آن‌ها به اتاقی در محله‌ی فقیرنشین شهر نقل مکان کردند و دوران دشواری را پشت سر گذاشتند. این دوران تاثیر زیادی بر آلبر نوجوان گذاشت. او بعدها در مورد این بخش از زندگی‌اش گفت: «فقر مانع شد فکر کنم زیر آفتاب و در تاریخ، همه چیز خوب است. آفتاب به من آموخت تاریخ، همه چیز نیست.»

واقعیت‌های زندگی اندک‌اندک نمایان شدند. پسر بزرگ خانواده‌ی کامو بعد از پایان مقطع دبستان خیلی زودتر از سایر هم‌سالان‌اش وارد زندگی شد. کارگری می‌کرد تا کمک‌خرج مادرش باشد. لویی ژرمن، معلم دبستان که به استعداد شاگردش پی برده بود تشویق‌اش کرد در آزمون کمک‌هزینه‌بگیران شرکت کند. پذیرفته شد و تحصیل در مقطع دبیرستان که مختص طبقه‌ی ثروتمند الجزایر بود را آغاز کرد. آلبر صبح‌ها با ثروتمندان دمخور بود و درس می‌خواند، شب‌ها هم فقر همراه و هم‌بسترش بود.

کامو بعد از فارغ شدن از تحصیلات مقطع متوسطه از مطالعه‌ی فلسفه در دانشگاه الجزیره لذت می‌برد که علایم و نشانه‌های بیماری سل نمایان شد. او که دروازه‌بان اول تیم فوتبال دانشگاه بود، ورزش را کنار گذاشت و بیشتر وقت‌اش را صرف استراحت و مطالعه فلسفه و ادبیات می‌کرد. با تئاتر آشنا شد. نمایش‌نامه می‌نوشت و برای اجرا آثارش با گروه‌های تئاتر دانشجویی همکاری می‌کرد.

در ابتدای دهه‌ی بیست زندگی بود که عشق نمایان شد. دختری جوان، زیبا، ثروتمند و معتاد به مورفین که سیمون هیه نام داشت دلش را برد. زندگی مشترک را شروع کردند. هیچ‌کدام پایبند به ازدواج نبودند و خیانت کردند. بعد از دو سال جدا شدند. کامو تجربیات و خاطرات‌اش از ازدواج و زندگی مشترک را در مقاله‌ای با نام «مرگ روح» نوشت.

این نویسنده فرانسوی برنده جایزه نوبل، در میانه‌ی دهه‌ی بیست عمر روزنامه‌نویسی پیشه کرد. در «آلژه ریبوبلیکن» روزنامه‌ی تازه‌ تاسیس جبهه‌ی خلق الجزایر، مشغول کار شد. اندکی بعد از آن، پیش‌پای جنگ دوم جهانی، همراه با دوستان‌اش مجله‌ی «ریواژ» را تاسیس کرد.

مدیران روزنامه‌ی آلژه ریبوبلیکن که بعد از آغاز جنگ دوم جهانی با سانسور دست و پنجه نرم ‌می‌کردند، خسته و مستاصل انتشار روزنامه را متوقف کردند. کامو که از فضای روزنامه و ژورنالیسم فاصله گرفته بود، عزم سفر به جبهه کرد، اما شرایط ناپایدار جسمی اجازه‌ی حضورش در خط مقدم را نداد.

همکاری با مجله‌ی «کمبا» که با هدف مبارزه با نازی‌ها مخفیانه منتشر می‌شد را با نوآوری شروع کرد. مقاله‌هایش را با ضمیر اول شخص می‌نوشت که در روزنامه‌نویسی فرانسه معمول نبود.

شروع دهه‌ی چهل میلادی برایش خوش‌یمن بود. با فرانسیس فو، پیانیست و ریاضی‌دان، روابط عاشقانه برقرار کرد اما بعد از تولد کاترین و ژان، دوقلوهای‌شان هم زیر بار رسمی و ثبت کردن رابطه‌شان نرفت.

کامو در حین اجرای نمایش‌نامه‌هایش عاشق ماریا کاسارس هنرپیشه‌ی اسپانیایی شد و تا انتهای عمر به آن پایبند بود. روابط عاشقانه‌ی آن‌ها بعد از انتشار مکاتبات کامو توسط دخترش در سال ۲۰۱۸ در کتاب «خطاب به عشق، نامه‌های عاشقانه‌ی آلبر کامو و ماریا کاسارس» برملا شد.

آلبر به سی سالگی نرسیده بود که «بیگانه» و «افسانه‌ی سیزیف» دو اثر مهم و تاثیرگذارش را منتشر کرده و خود را در کنار مکتب اگزیستانسیالیسم قرار داد که بر خلاقیت هنری و ادبی‌اش سایه انداخته بود.

نویسنده در مجموعه داستان «خموشان» یکی از بهترین آثار نویسندگان معاصر فرانسه به تنهایی، انزوا، بی‌پناهی، سرگردانی و آوارگی می‌پردازد. او در شش داستان – زن هرجایی، مرتد یا ذهن پریشان، خموشان، میزمان، ژناس یا هنرمند مشغول کار و سنگی که می‌روید – این کتاب، حرف دل خموشان، دورافتادگان و محرومان را می‌زند. اسرار عینی و ذهنی و جهان سرشار از تنهایی و انزواشان را فارغ از این‌که هنرمندند یا مرتد، بدکاره‌اند یا پاکدامن، سخت‌کوش‌اند یا تن‌پرور، بی‌خانمان‌اند یا ساکن خانه‌ای گرم و نرم به بهترین شکل ممکن در سبک‌های مختلف داستانی بیان می‌کند.

فلسفه‌ی آلبر کامو؛ چطور بر پوچی زندگی غلبه کنیم؟

فیلسوف فرانسوی، همچنین در این اثر به سرنوشت بشر هنگام بی‌پناهی، آوارگی و سرگردانی می‌پردازد. او که باور دارد وطن یا سرزمین همواره جزء ابتدایی‌ترین نیازهای انسان است، نگران در امان ماندن افرادی است که منازعات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی حق‌شان را پایمال کرده. ناتوانی از به زبان آوردن نیازها و در خود فروماندگی شخصیت‌ها موضوع اصلی داستان‌ها است.

در بخشی از مجموعه داستان «خموشان» که با ترجمه‌ی محمد مهدی شجاعی توسط نشر چشمه منتشر شده، می‌خوانیم:

«دیوانه بودند، دیوانه بودند، می‌گذاشتند به شهرشان دست‌درازی کنند، به قدرت شکست‌ناپذیرشان، به خدای راستین‌شان، و دیگری، آن کس که از راه خواهد رسید، زبانش را نمی‌بُرند، خوبیِ خود را به رخ دیگران خواهد کشید و بهایی برای آن نخواهد پرداخت، آزاری نخواهد دید. حکومت شر به تعویق خواهد افتاد.»
کتاب خموشان اثر آلبر کامو نشر چشمه

۶- لوران بینه«نقش هفتم زبان» نویسندگان معاصر فرانسه

لوران بینه در ابتدای دهه‌ی ۷۰ میلادی در خانواده‌ای فرهیخته در پاریس به دنیا آمد. پدرش مورخ و مادرش معلم هستند. او که از کودکی کتابخانه‌ی بزرگ والدین‌اش گوشه‌ی دنج و امن‌اش بود عاشق مطالعه شد و کم کم نوشتن را شروع کرد. مقالات‌اش در روزنامه‌ی مدرسه طرفداران زیادی داشت. بعد از پایان دبستان و دبیرستان در دانشگاه پاریس ادبیات فرانسه خواند. بنیه علاوه بر نوشتن در دانشگاه سنت‌دنیس زبان فرانسوی تدریس می‌کند.

در رمان «نقش هفتم زبان» ماجرای از اینجا شروع می‌شود که رولان بارت در فوریه‌ی ۱۹۸۰ بر اثر تصادف جان می‌سپرد. بارت در روزی دچار این حادثه می‌شود که از ضیافت ناهاری با فرانسوا میتران، یکی از نامزدهای انتحابات ریاست‌جمهوری سال ۱۹۸۱‌، به دفتر کارش در کُلژ دو فرانس برمی‌گردد. هر چند می‌توان مرگ بارت را حادثه تلقی کرد اما او همراه‌اش سندی داشته که احتمالا همان مرگش را رقم زده و بنابراین ممکن است تصادف قتلی برنامه‌ریزی‌شده بوده باشد. در چنین اوضاعی است که ژاک بایار کمیسر پلیس فرانسه مأمور می‌شود که به پرونده‌ی تصادف رولان بارت رسیدگی کند و آن سند را بیابد، سندی که امنیت ملی فرانسه را به خطر می‌اندازد. این سند چیست و چرا پای عده‌ی کثیری از روشنفکران و چهره‌های مشهور، از جمله امبرتو اکو، میشل فوکو، دریدا، جان سرل، کریستوا، لویی آلتوسر و مهم‌تر از همه رومن یاکوبسن را وسط می‌کشد؟

در بخشی از رمان «نقش هفتم زبان» یکی از بهترین آثار نویسندگان معاصر فرانسه که با ترجمه‌ی ابوالفضل الله‌دادی توسط نشر نو منتشر شده، می‌خوانیم:

«زندگی رمان نیست. اقلا شاید شما دوست داشته باشید این‌طور باور کنید. رولان بارت خیابان بی‌یور را بالا می‌رود. هر چه فکرش را بکنید در کار است که بزرگ‌ترین منتقد ادبی قرن بیستم تا سرحد ممکن هراسان باشد. مادرش مرده و کلاسش در کلژ دو فرانس با عنوان تدارک رمان به شکستی انجامیده که دشوار بتواند کتمانش کند.»

منبع: دیجی‌کالا مگ

راهنمای خرید کتاب


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X